پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه می‌تواند برندینگ کسب‌وکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851441984
انسان آرماني در غزليات عطار نيشابوري
واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: انسان آرماني در غزليات عطار نيشابوري
ز آتش رويش چويك اخگر به صحرا اوفتاد
هردو عالم همچو خاشاكي از آن اخگر بسوخت
يا
اگر دردت دواي جان نگردد
غم دشوار تو آسان نگردد
كه دردم را تواند ساخت درمان
اگر هم درد تو درمان نگردد
فنا و وصال عاشق
اما عاشق در اين وادي هول و هلاكت در طلب كيست؟ و كيست كه موجب حيراني او شده است؟ البته وصال و رسيدن به معشوق و اتحاد با اوست كه عاشق را آماده تحمل همه اين شدايد و مرارت ها مي كند. نهايت نياز چيست , يافتن نياز . ولي در وصال به بهاي محو و فناي كامل امكان پذير است و مادام كه وجود خاكي و نيازهاي مادي بشري موجود باشد. در راه ادراك حق سدي عبور ناكردني است. وجود جسماني عاشق حجابي است كه اگر به طور كامل محو نگردد, اتحاد عاشق و معشوق ممكن نشود, چه تنها راه پيوستن به منبع ازلي وحي و الهام, مرگ و نابودي خود است. تو خود حجاب خودي حافظ , ازميان برخيز و حجاب خود مانع ديدار يار است. شمس تبريزي مي گويد: همه حجاب ها يك حجاب است, جز آن يكي هيچ حجاب نيست, ان حجاب اين وجود است.
عطار مرا حجاب راه است
با او به سفر نخواهم امد
يا
خفته اي كز وصل توگويد سخن
خواب خوش بادش كه خوش افسانه است
وصلت آن كس يافت كز خود شد فنا
هركه فاني شد زخود مردانه اي است
يا
بودي كه زخود نبود گردد
شايسته وصل زود گردد
چوبي كه فنا نگردد از خود
ممكن نبود كه عود گردد
هرگه كه وجود تو عدم گشت
حالي عدمت وجود گردد
و محو و فنا همان حيات و جاودانگي است كه عاشق حق در پي آن است:
راه عشق او كه اكسير بلاست
محو در محو و فنا اندر فناست
گربقا خواهي فنا شو كز فنا
كم ترين چيزي كه مي زايد بقاست
يا
جان كه فرو شد به عشق زنده جاويد گشت
دل كه بدانست حال , ماتم جان در گرفت
سه شنبه 24 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-