واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دل هر جایی!
شاید بتوان دل را برای دگرگونیها، تغییرات و تحولات، مَثل زد. اگر نام دل در عربی، قلب است، بیاشاره به معنی زیر و رو شدن، حالی به حالی شدن و منقلب گشتن نیست.این ویژگی، از یك سو عامل امتیاز است كه میتوان به دلهای خراب، قلبهای قساوت گرفته و تاریك هم چشم امید داشت كه روزی دگرگون و منقلب شوند و پذیرای فروغ ایمان، روشنایی امید و حال خوب گردند؛ از سویی هم نگرانكننده است؛ چرا كه تا آخرین لحظه عمر انسان نیز احتمال جابهجایی، عوض شدن، از حق برگشتن و دچار شك و كفر و بدبینی شدن، وجود دارد. ثبات دلگاهی دل، آیینه ی بیرون و محیط اطراف میشود؛ از آن چه دور و بر آن میگذرد، اثر میپذیرد و حرفها، رفتارها، صحنهها و عملها در آن انعكاس مییابد؛ وسوسهها به تشویشش میكشد؛ جاذبهها دچار لغزشش میسازد؛ تحولات جامعه او را هم عوض میكند؛ برخورداریها به غفلتش میكشاند؛ شبههافكنیها از راه حق به در میبردش و چنین عوارضی، كم نیست.این است كه ثبات دل بر آن چه حق، خوب و ارزش الهی است، اهمیت مییابد. در دعاهایمان از خدا میخواهیم: «ثبّت قلبی علیدینك ...؛ پروردگارا! دلم را بر آیین خودت، استوار و پابرجا بدار» و این دعایی است كه پیوسته حضرت رسول( صلیاللهعلیهوآله ) از خدایش میخواست.(1)كم نبودهاند آنان كه عمری در دامن اسلام زیسته، با باورهای دینی به سر بردهاند؛ اما در لحظات واپسین، با حالت كفر، نفاق و عناد مردهاند. «عاقبت به خیری» از همین جاست كه ارزش مییابد و از بهترین خواستههای ما از آستان الهی به شمار میآید.در تاریخ، از عابدی سخن گفته شده كه پس از عمری پارسایی، عبادت و صومعهنشینی، در حادثهای، فریب نفس امّاره را خورد و رسوای عالم گشت و در پای چوبه دار، یك لحظه بر ابلیس سجده كرد و هم دنیایش را باخت و هم آخرتش را سوزاند. دل، حالتی میان خیر و شر و صلاح و فساد دارد و مصون از لغزیدن به سمت تباهی نیست؛ هیچ كس هم نبایدخاطرجمع باشد كه «ما به انحراف و كفر كشیده نخواهیم شد»! باید از خدا خواست تا دل را در مسیر پاكی، نورانیت و عبودیت استوار بدارد. مراقبت از حالات دل و به اصطلاح عارفان، «كشیك نفس كشیدن»، میتواند این ثبات را فراهم آورد و خطر لغزشها را بكاهد. بدترین حالت برای انسان، ضلالت پس از هدایت است. سقوط پایگاه دل در برابر هجوم قوای شیطانی و نبودن نیروهای مقاوم، این سرنوشت را برای دل پیش میآورد. در دعاهای قرآنی چنین آمده است:«ربّنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا؛ خداوندا! پس از آن كه هدایتمان كردی، دلهای ما را از حق برنگردان»(2)این خواسته، نشان میدهد كه این خطر، همیشه محتمل است و هدایت یافتگان، نباید احساس امنیت صددرصد كنند و از تحولات درونی، روحی و فكری خویش غافل شوند.دگرگونیهای دلاگر ثبات دل، یك ارزش و موهبت است، تغیرات و تحولات قلب هم یك خطر و ضایعه است. گاهی دل، همچون یك فلش و عقربه، میان دو جاذبه قرار میگیرد. گاهی به این سو میگراید؛ گاهی به سوی دیگر. گاهی رو به ملكوت خدا میآورد؛ گاهی چراگاه و مأوای شیطان میگردد. گاهی به سوی بالا میپرد؛ گاهی به سمت پایین و انحطاط سقوط میكند. در چند حدیث، رسول خاتم(صلیاللهعلیهوآله) با مثالهایی به این دگرگونیهای خطرناك دل اشاره فرموده است كه قابل توجه است. در یك مورد میفرماید: «مثال دل، همچون گنجشك است كه در هر ساعت و لحظهای، جابهجا میشود»(3) این همان «از این شاخه به آن شاخه پریدن» دل و عدم ثبات آن است كه برای سالكان و هدایتجویان، منشأ خطر است.در جایی دیگر میفرماید: «مثل قلب در دگرگونی و زیر و رو شدن، همچون دیگ است؛ آن گاه كه كاملاً به جوش آید»(4) این جوش و خروش، غَلَیان و زیر و رو شدن، امری ناپسند است و در مقابل ثبات، طمأنینه و آرامش قرار دارد. شاعر گوید: این دیگ ز خامی است كه در جوش و خروش است چون پخته شد و لذت دَم دید، خموش است در مثال دیگری، آن حضرت، دل را همچون پری رها شده در دشت و صحرا میداند كه هر لحظه، دستخوش وزش باد است و با وزش هر باد و توفان، زیر و رو و جابهجا میشود(5) آن چه در وزش این توفانها و هجوم امواج، همچون لنگری، به دل، ثبات، سكینه و آرامش میدهد و پابند بندگی پروردگار نگه میدارد، یاد خدا و توجه به او و نَه گفتن به هوسها، وسوسهها و تمنیّات پایانناپذیر است و بدون آن، پایگاه دل، هر لحظه از سوی شیطان، بمباران خواهد شد! دلی كه چهارتاق به روی شیطان باز باشد، چه اطمینانی دارد كه در مسیر هدایت، دوام و استمرار یابد؟ عارفان برای كوردلی غافلان، مثالی میزنند؛ آنان میگویند: همان طور كه وقتی دودی بلند شود و فضا را پر كند، چشم انسان هم میسوزد و هم جایی را نمیبیند، از هوای نفس هم دودی سیاه برمیخیزد و به سوی دل هجوم میآورد و اطراف چشم دل را احاطه میكند و مانع دید عقل میشود. غلبه ی شهوت بر انسان، در حكم همین مثال است و چشم دل و گوش جان را كور و كر میكند و آدمی را به ناكجاآباد میكشاند. دل هرجایی
دل را باید پایبند یك حقیقت و محبت كرد و بر سر همان ایستاد و وفا نشان داد. شاید هیچ گوهری نفیستر از عشق و محبت نیست كه خانه ی دل را به تصرف خویش در میآورد و فرمانروای دل میشود؛ به شرط آن كه این فرماندهی، از خدا و عقل فرمان بگیرد و راه ورود بیگانه به این خلوتسرا را ببندد. چه زیبا فرمود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) كه دل، همچون گنجشك میماند كه هر لحظه در جایی و بر شاخهای است؛ اما دلهای باایمان، چنین نیست. موءمن، میگوید «خدا» و تا آخر میایستد و ثمره این ایستادگی موءمنانه را هم با نزول فرشتگان و مژده بهشت دادن میبیند؛ «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا...».(8) در كلام پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمده است: «دل، پادشاه است و سپاهیانی دارد. اگر این فرمانروا صالح و شایسته باشد، سپاهیانش هم صالح خواهند بود و اگر پادشاه، خراب باشد، لشكریانش هم خراب و فاسد میشوند».(9) نباید گذاشت این دل، هرجایی شود و هر روز به كسی و چیزی دل ببندد. محبتها را باید كنترل كرد. چه علاقههایی وارد دل میشود؟ كدام جاذبهها دل ما را تسخیر میكند و ما را به دنبال خود میكشاند؟ محبت چه كسانی بر زندگی ما چه تأثیراتی میگذارد؟ آیا نباید به دروازهبانی دل پرداخت؟ خواهی نخوری ز تیم ابلیس، شكستباید به دفاع از دل و دیده نشستچون شوت شود به سوی دل، توپ گناهدروازه دل به روی آن باید بست (10) اگر بخواهیم دل، هوسهای بیجا نكند، باید بر دیده، كنترل و نظارت داشته باشیم؛ وگرنه باید همچون باباطاهر عریان، هم از دست دل، نالان باشیم و هم از دست دیده، گریان و فریاد زنان؛ زیرا «هر آن چه دیده بیند، دل كند یاد»! دل هرجایی، دچار عشقی سطحی، زودگذر و سرراهی میشود؛ عشقی كه بر درك، عقل و فهم او تأثیر میگذارد و سادهلوحانه، به هر چیز، از نگاه دوستی و عشق مینگرد و فریب ظاهری آراسته را میخورد و از باطنهای مسموم، غفلت میورزد. این كلام علوی در نهجالبلاغه، اشاره به این گونه عشقهای مجازی است كه كار دلهای هرجایی است:هر كس عاشق چیزی شود(عشق دنیائی)، آن عشق، نابینایش میكند و دلش را بیمار میسازد؛ پس او مینگرد؛ اما با چشمی عیبناك، و میشنود؛ اما با گوشی ناشنوا. شهوتها پرده ی عقلش را میدرد و دنیا، دلش را میمیراند».11با این حساب، آیا بهتر نیست كه قیمت خانه ی دل را بدانیم و اگر اجاره میدهیم، به كسی و چیزی اجاره و اختصاص دهیم كه شایستگی حضور و اقامت در این «حرم الله» را داشته باشد؟ نشناخته را محرم هر راز مكنقفل دل خود بر همه كس باز مكندر قلّك دل برای آینده خویش جز عشق خدا و دین، پسانداز مكن چنین پسانداز محبت، هم دل را قیمتیتر میكند، هم در روز مبادا، به كار میآید! پینوشت1. محجة البیضاء، ج5، ص 82.2. آل عمران (3)، آیه 8.3. مثل القلب، مثل العصفور یتقلّب فی كل ساعة؛ محجة البیضاء، ج5، ص 83.4. مثل القلب فی تقلّبه كالقِدر اذا استجمعت غلیانا؛ همان.5. مثل القلب كمثل ریشة فی ارض فلاة تُقلّبها الریاح ظهرا لبطن؛ همان.6. جواد محدثی، برگ و بار، ص 289.7. رعد (11)، آیه 28.8. فصّلت (41)، آیه 30.9. القلب مَلك و له جنود فاذا صَلح الملك صلحت جنوده و اذا فسد الملك فسدت جنوده؛ میزان الحكمة، ح 16912، به نقل از كنز العمّال.10. جواد محدثی، برگ و بار، ص 304.11. من عشق شیئا اعشی بصره و امرض قلبه...؛ نهجالبلاغه، خطبه 109. نویسنده: جواد محدثی مقاله ی مرتبط:سانتا ماریا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 451]