واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: منکران ورود اهلبیت علهیمالسلام در اربعین اول
با توجه به آنچه درباره زمان ورود اهلبیت علهیمالسلام به دمشق و مدت اقامت آنان در شام نوشته شد، برخی از اندیشمندان نتوانستهاند ورود اهلبیت علهیمالسلام را به کربلا در اربعین اول بپذیرند و به دلایلی، آن را بعید یا حتی محال دانستهاند که در ذیل، دیدگاه آنان مطرح میشود:1- اگر چه از گذشته در میان اندیشمندان شیعی مشهور شده است که این نمای حلی (متوفای 645 ق) در کتاب مثیرالاحزان و سید ابن طاووس در کتاب لهوف نیز قائل به ورود اهلبیت علهیمالسلام در بیستم صفر سال 61 شدهاند (1) و برخی پژوهشگران معاصر نیز در مقام پاسخگویی به این شبهه و رد نظر مخالفان، بر این نکته تاکید کردهاند، (2) اما چنین پنداری درست به نظر نمیرسد، زیرا هیچکدام از این دو اندیشمند، در عباراتهایشان به آمدن اهلبیت علهیمالسلام به کربلا در روز بیستم صفر تصریح نکردهاند، بلکه تنها ورود اهلبیت علهیمالسلام به کربلا و ملاقات با جابر را گزارش کردهاند، (3) حتی ابن طاووس رحمةالله در اثر دیگرش به نام الاقبال بالاعمال الحسنه (که تا نه سال مانده به آخر عمرش، یعنی تا سن هفتاد سالگی مشغول نگارش و تدوین آن بوده است) (4) پس از نقل قول شیخ مفید رحمةالله و شیخ طوسی رحمةالله و قولی که اربعین را روز ورود اسراء از شام به کربلا میداند، ورود اهلبیت را به کربلا در روز بیستم صفر سال 61 به صراحت نفی میکند. وی در این باره مینویسد:در (کتاب) مصباح (المتهجد) دیدم که اهلبیت حسینی علهیمالسلام همراه علی بن حسین علیهماالسلام در روز بیستم صفر، به مدینه رسیدند (5) و در غیر مصباح یافتم که آنان به هنگام بازگشت از شام، در همان روز به کربلا رسیدند و هر دو قول (از جهت زمانی) بعید به نظر میرسد، چرا که عبیدالله بن زیاد (که لعنت خدا بر او باد) نامهای برای یزید نوشت و برای فرستادن اسیران به شام از او اجازه خواست و او تا زمانی که پاسخ یزید را دریافت نکرد، اهلبیت علهیمالسلام را به شام نفرستاد که البته این کار، بیست روز و یا بیشتر طول کشید. همچنین گزارش شده که هنگامی که اهلبیت علهیمالسلام را به شام بردند، آنان یک ماه در جایی بودند که از گرما و سرما مصون نبودند و صورت جریان آن است که آنان پس از اربعین، به عراق و یا به مدینه رسیدند. اما عبور آنان از کربلا در زمان بازگشت ممکن است، اما در روز بیستم صفر نبوده است، چرا که آنان طبق آنچه روایت شده است جابر بن عبدالله انصاری را ملاقات کردند و اگر جابر به عنوان زیارت از حجاز آمده باشد، رسیدن خبر به او و آمدنش به کربلا، بیش از چهل روز نیازمند است. (6)چنانکه ملاحظه میشود ابن طاووس اصل آمدن اهلبیت را به کربلا نه در کتاب لهوف و نه در کتاب اقبال نفی نمیکند، همچنان که عبارت اخیر سید در اقبال، قرینه واضح بر آن است که وی در کتاب لهوف نیز حکم به ورود اهلبیت علهیمالسلام را در اربعین (چنانکه به وی نسبت دادهاند) نداده است، چرا که اگر وی چنین دیدگاهی داشت، در کتاب اقبال که سالها بعد از لهوف تالیف شده است، بیان میکرد که من از گفته خود در کتاب لهوف برگشتهام و نظر نهایی من در این باره، آن چیزی است که اکنون میگویم.بنابراین، ابن طاووس و ابن نما از منکران ورود اهلبیت علهیمالسلام به کربلا در روز بیستم صفر سال 61 هستند.2- علامه مجلسی (متوفای 1111ق) نیز از منکران ورود خاندان امام حسین علیهالسلام به کربلا در روز اربعین است. وی در این باره نوشته است:در اخبار، علت استحباب زیارت اربعین بیان نشده است. مشهور اصحاب علت استحباب را، بازگشت اهلبیت حسین علهیمالسلام در آن روز (بیستم صفر) به کربلا در زمان برگشتشان از شام و ملحق کردن علی بن حسین علیهماالسلام سرهای شهدا را به اجساد مطهرشان بیان کردهاند. اما قول دیگر در این باره آن است که اهلبیت علهیمالسلام در این روز به مدینه بازگشتند. هر دو قول جداً بعید است، چرا که این مدت زمان (چهل روز) برای این دو امر است (حضور در کربلا یا در مدینه) گنجایش ندارد، چنانکه این امر از اخبار و قراین پیداست. اما این امر در سالی دیگر بوده است، این نیز بعید است. (7)3- میرزا حسین نوری (1254- 1320ق) نویسنده مستدرک الوسائل، در کتاب لولو و مرجان بعد از نقل عبارت سید ابن طاووس در لهوف مبنی بر آمدن اسراء به کربلا، به نقد آن میپردازد که در ادامه نوشتار، به تفصیل دلایل وی نوشته خواهد شد.4- شیخ عباس قمی (متوفای 1359ق) نیز به پیروی از استادش محدث نوری، منکر حضور اهلبیت علهیمالسلام در روز اربعین در کربلا شده است. (8)5- ابوالحسن شعرانی (متوفای 1352 ش) نیز از دیگر منکران ورود اهلبیت علهیمالسلام به کربلا در بیستم صفر است. (9)6- استاد شهید مرتضی مطهری خبر ملاقات جابر با اهلبیت علهیمالسلام را منکر شده و میفرماید که تنها کسی که این مطلب را نقل کرده، سید ابن طاووس در لهوف است و هیچکس دیگر به جز ایشان، نقل نکرده، حتی خود سید در کتابهای دیگرش متعرض آن نشده است و دلیل عقلی نیز با آن سازگار نیست. (10)شایان توجه است که اگر مقصود استاد از خبر ملاقات، در خصوص روز اربعین است - چنانکه گفتیم - ابن طاووس حتی در کتاب لهوف نیز چنین چیزی را نگفته است.7- محمد ابراهیم آیتی از دیگر محققانی است که مسئله ورود اهلبیت علهیمالسلام را به کربلا در روز بیستم صفر سال 61، افسانهای تاریخی میداند که نمیتوان برای آن سند قابل اعتمادی به دست داد.(11)8- دکتر سید جعفر شهیدی نیز از دیگر منکران این حادثه است. (12) پینوشتها:1- به نظر می رسد چنین نسبتی به سید از اینجا ناشی شده است که از یک سو شیخ مفید و شیخ طوسی گفتهاند که روز اربعین روزی است که جابر بن عبدالله به کربلا آمد، و از سوی دیگر برخی منابع، تصریح کردهاند که الحاق سر مطهر امام حسین علیهالسلام به بدنش، روز بیستم صفر بوده است که توسط اهلبیت علهیمالسلام انجام شده است، و از سوی سوم، چون در هیچ یک از منابع تاریخی کهن، سخنی از آمدن اهلبیت علهیمالسلام به کربلا در زمان دیگر به میان نیامده است، از اینرو از سخن سید چنین برداشت شده که ملاقات اهلبیت علهیمالسلام با جابر روز اربعین بوده است. اما باید توجه داشت که شیخ مفید و شیخ طوسی که به حضور جابر در روز اربعین در کربلا تصریح کردهاند، نه تنها به ملاقات اهلبیت علهیمالسلام با جابر اشاره نکردهاند، بلکه تصریح کردهاند که در روز اربعین اهلبیت علهیمالسلام از شام به سوی مدینه رهسپار شدند، نه آن که به کربلا رسیدند، و ابن طاووس و ابن نما نیز که به ملاقات تصریح کردهاند، هیچ اشارهای به این که این ملاقات روز اربعین بوده است. نکردهاند، چنانکه به این نکته، محدث قمی نیز اشاره کرده است (منتهی الامال، ج 2، ص 1015).2- سید محمدعلی قاضی طباطبائی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا علیهالسلام، ص21.3- عبارت ابن نما در این باره چنین است: «و لما مرّ عیال الحسین علیهالسلام به کربلاء، وجدوا جابر بن عبدالله الانصاری رحمة الله و جماعة من بنیهاشم قدموا لزیارته فی وقت واحد، فتلاقوا بالحزن و الاکتیاب و النوح علی هذا المصاب المقرح لاکباد الاحباب». (مثیر الاحزان، ص 86).ابن طاووس نیز در این باره نگاشته است: «و لما رجع نساء الحسین علیهالسلام و عیاله من الشام و بلغوا العراق، قالوا للدلیل مرّ بنا علی طریق کربلاء، فوصلوا الی موضع المصرع فوجدوا جابر بن عبدالله الانصاری رحمة الله و جماعة من بنیهاشم و رجالا من آل رسول صلی الله علیه و آله قد وردوا لزیارة قبر الحسین علیهالسلام فوافوا فی وقت واحد و تلاقرا بالبکاه و الحزن و اللطم و اقاموا الم آتم المقرحة للاکباد و اجتمع الیهم نساء ذلک السواد فاقاموا علی ذلک ایاما». (اللهوف، ص 114).4- سید ابن طاووس، الاقبال، ج 3، ص 370.5- شایان توجه است که تعبیر شیخ طوسی در مصباح در این باره، «رجوع» است نه وصول که ابن طاووس گفته است. عبارت شیخ در این باره، چنین است: «و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا ابی عبدالله الحسین بن علی بن ابیطالب علهیمالسلام من الشام الی مدینة الرسول». بدیهی است که رجوع و بازگشت غیر از وصول و رسیدن به مدینه است، از این رو برداشت ابن طاووس از کلام شیخ طوسی نادرست به نظر میرسد. بنابراین، این که سید ابن طاووس رسیدن اهلبیت علهیمالسلام را به مدینه به شیخ طوسی نسبت داده و سپس آن را بعید شمرده، موضوعا منتفی است.6- ابن طاووس، همان، ج 3، ص 100- 101 و مجلسی، بحارالانوار، ج 98، ص 335- 336. 7- بحارالانوار، ج 98، ص 334.8- منتهی الامال، ج 2، ص 1014- 1015.9- الدمع السجوم (ترجمة نفس المهموم)، ص 269.10- مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج 1، ص 30.11- محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، ص 139- 141.12- وی با طرح چند پرسش در این باره در این موضوع تردید کرده است: «آیا کاروان مستقیما از دمشق به مدینه رفته است یا راه خود را طولانی ساخته و به کربلا آمده است تا با مزار شهیدان دیداری داشته باشد؟ آیا یزید با این کار موافقت کرده است؟ و اگر کاروان به کربلا بازگشته، آیا درست است که در آنجا با جابر بن عبدالله انصاری که او نیز برای زیارت آمده بود، دیداری داشته؟ آیا در آنجا مجلسی از سوگواران بر پا شده؟ و چگونه حاکم کوفه بر خود هموار کرده است که در چند فرسنگی مرکز فرمانفرمایی او چنین مراسمی بر پا شود؟ و بر فرض که این رویدادها را ممکن بدانیم، این اجتماع در چه تاریخی بوده است؟ چهل روز پس از حادثه کربلا؟ مسلما چنین چیزی دور از حقیقت است. رفتن و برگشتن مسافر عادی از کربلا به کوفه و از آنجا به دمشق و بازگشتن او با وسائل آن زمان، بیش از چهل روز وقت میخواهد، تا چه رسد به حرکت کاروانی چنان و نیز ضرورت دستور خواهی پسر زیاد از یزید درباره حرکت آنان به دمشق و پاسخ رسیدن، که اگر همه این مقدمات را در نظر بگیریم، دو سه ماه وقت میخواهد. فرض این که کاروان در اربعین سال دیگر (سال 62) به کربلا رسیده، نیز درست نیست، چرا که ماندن آنان در دمشق برای مدتی طولانی، به صلاح یزید نبود. به هر حال، هالهای از ابهام، گرد پایان کار را گرفته است و در نتیجه دستکاریهای فراوان در اسناد دست اول، باید گفت که حقیقت را جز خدا نمیداند» (سید جعفر شهیدی، زندگانی فاطمه زهرا علیهاالسلام، ص 261). در بررسی و نقد دیدگاه محدث نوری، به این پرسشها پاسخ داده خواهد شد. منبع:مجله تاریخ در آینه پژوهش، ش 5، 1384، محسن رنجبر .
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 306]