واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سوسور؛ زبان و نشانه
خبرگزاري مهر ، گروه دين و انديشه: تفاوت دال و مدلول تمايزي است روششناختي. بحث از اين تمايز پيشينهاي در سخن فلسفي سده پيش دارد. يكي از مهمترين نمونهها ، تفاوتي است كه گوتلب فرگه ميان معنا و مصداق قائل شد. تمايزي كه سوسور ميان دو رويكرد به زبان يعني همزماني و در زماني طرح كرده اهميت زيادي در مباحث نظريه ادبي يافته است.
مونژن فرديناندو دوسوسور ( 1913-1857) يكي از نخستين كساني است كه بر اهميت نشانه شناسي تأكيد كرد . شهرت او نتيجه يك كتاب است كه با عنوان "درس هايي در باره زبانشناسي همگاني " پس از مرگش به سال 1916 منتشر شد
آدميان به ياري اشارات اندام هاي بدن ، نظام پوشاك ، نظام خوراك ، نظام هاي نشانه اي فرهنگي ( از سيماچه هاي (( قوم ابتدايي)) تا نظام نقاشي تجريدي معاصر ) يعني با ابزاري جدا از نوشتار و گفتار نيز با يكديگر ارتباط مي يابند . پاري از اين ابزار به قاعده هاي تصويري مرتبط مي شوند و شماري هم هيچ ارتباطي به اين قواعد ندارند . نشانه شناسي علم شناخت اين نظامهاي ارتباطي است .
تمايزي كه سوسور ميان زبان وگفتار يافت ، اهميت زيادي در زبانشناسي يافته است . سوسور ميان مطلق زبان ، و گفتار تمايز گذاشت . مطلق زبان تمامي توان ها و نيرو هاي آدمي است براي ارائه معنا ، و همچون يك دستگاه و نظام ، ضوابط و قاعده هايي دارد كه فراسوي هر گونه گزينش شخصي وجود دارد . زبان ، نظام نشانه ها ، و قاعده هايي ويژه است . كه زباني خاص ( همچون زبان فارسي ) را مي سازد . گفتار كاربرد شخصي زبان است ، شكل ظهور و فعليت يافتن آن نظام در سخن گفتن و نگارش است .
به نظر سوسور هر نشانه زباني استوار است به قرارداد . واژگان درخت ، arbre- tree سه نشانه زباني در سه زبان متفاوت هستند كه براي يك پديدار يا يك معناي خاص به كار مي روند . اينان سه لفظ متفاوتند ، اما از يك مفهوم يا مصداق خبر مي دهند ، هر يك از اين سه واژه يك دال است سازنده تصويري ذهني كه مدلول خوانده مي شود . در نظام دلالت زبان فارسي ، بنا به قراردادي كه فارسي زبانان آنرا پذيرفته اند واژه درخت سازنده تصوير ذهني از درخت است .
من با گفتن واژه درخت ( دال ) تصويري ذهني يا مفهومي از درخت را در ذهن تو مي آفرينم (مدلول ) . بسياري از زبانشناسان نظر سوسور را در مورد تصوير ذهني نپذيرفته اند . سوسور ، سرانجام ، مقصودش را از كاربرد (( مفهوم ذهني )) به دقت روشن نكرد . ظاهراً به نظر او اين تصور همچون واقعيتي روانشناسيك وجود دارد.
سوسور در درس هايي در باره زبانشناسي همگاني همه جا از اصطلاح (( نظام )) به جاي ساختار استفاده كرد ، اما پس از زبانشناسي روسي نيكلاي ترويتسكوي واژه (( ساختار )) را به كار برد . سوسور به اين دليل از واؤه نظام ياري مي گرفت كه معتقد بود ماهيت نظامدار زبان آن را از گفتار جدا مي كند . اين گوهر زبان (( آنچه را كه اجتماعي است از آنچه فردي است ... يعني موارد بنيادين را از آنچه كمابيش تصادفي است ، متمايز مي كند . )) زبان در كل ، در برابر (( جهان عيني )) منش دلخواه دارد و هر واحد زباني تنها در تمايزش با واحدهاي ديگر شناخته مي شود . مفهوم تمايز يكي از مهمترين نكته ها در زبانشناسي سوسور است .
تفاوت دال و مدلول تمايزي است روش شناسيك . بحث از اين تمايز پيشينه اي در سخن فلسفي سده پيش دارد.يكي از مهمترين نمونه ها ، تفاوتي است كه گوتلب فرگه ميان معنا و مصداق قائل شد .
تمايزي كه سوسور ميان دو رويكرد به زبان يعني همزماني و در زماني طرح كرده اهميت زيادي در مباحث نظريه ادبي يافته است . به نظر سوسور مي توان هر پديده خاص زبان را از دو راه بررسي كرد . با اين پديده همچون بخشي از نظامي كلي شناخته مي شود كه همزمان با آن وجود دارد . و يا لحظه اي از نظامي تاريخي به حساب مي آيد . اگر يك واژه يا يك واج خاص را در مناسبت با ساير واژگان و واج ها ( كه همان زمان در زبان به كار مي روند ) بررسي كنيم ، روش كارمان همزماني - توصيفي خواهد بود . اما اگر آن واژ يا واج را به گونه اي تاريخي بررسي كنيم ( مثلاً از راه تبار واژه شناسي ) ، آنگاه از روش در زماني استفاده كرده ايم . سوسور با قاطعيت اعلام كرد كه اساس كار در شناخت نظام زبان روش بررسي همزماني است . اين حكم سوسور گسست كامل از مسير زبانشناسي تاريخي سده نوزدهم است . به گمان سوسور موقعيت هر زبان در هر زمان موقعيت كامل است و به اين اعتبار ، در زبان (( تكامل تاريخي )) بي معناست .
جمعه 6 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3918]