تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):براى هر چيزى زكاتى است و زكات بدنها روزه است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828048311




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ما تئاتر را یافته بودیم


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر  - بوآل اگرچه کارگردان مشهوری به‌شمار می‌رفت اما فعالیت‌های سیاسی از او هنرمندی معترض ساخته بود. چندی پیش آگوستو بوآل، بنیانگذار تئاتر ستم‌دیدگان (Theater of Oppressed)، در سن 78 سالگی درگذشت. بوآل از مشهورترین هنرمندان معترض آمریکای لاتین بود که علاوه بر کارگردانی، نویسندگی و تدریس تئاتر، یک فعال سیاسی هم به شمار می‌آمد و سال‌های زیادی را به خاطر مخالفتش با حکومت نظامی دهه 60 برزیل در تبعید به‌سر برد. آنچه در پی می‌آید، گزیده مصاحبه‌ای است که به هنگام حضور او در نیویورک در برنامه حالا دموکراسی (democracy now) با او صورت گرفته است. مجری این برنامه خوان گونزالس ابتدا با معرفی کوتاه بوآل و خوشامد‌گویی به او آغاز می‌کند و سپس به نگاه خاص او به تئاتر می‌پردازد. حساسیت انتقادی بوآل نسبت به اوضاع سیاسی و اجتماعی در این گفت‌وگو به خوبی آشکار است. ما حــــالا در اســـتودیو در حضور یکی از حیرت‌برانگیزترین هنرمندان آمریکای لاتین هستیم. یک هنرمند و فعال سیاسی برزیلی که تئاتر را همچون مکالمه و فرصتی برای نمایش تغییر اجتماعی می‌انگارد. بوآل با اتکا به نظریه پائولو فریره دایر بر «تعلیم ستمدیده»، تئاتر ستم‌دیدگان را در جریان کار تجربی در تئاتر آره‌نا در سائوپائولو در دهه‌های 50 و 60 توسعه داد. او تئاتر را به کارخانه‌ها و مزارع در سراسر برزیل برد و نمایشنامه‌ها را در حوالی تجارب مردمانی توسعه داد که بر اثر فقر و ستم مهر سکوت بر لب زده بودند. دولت نمایش‌های او را به‌طور فزاینده‌ای ممیزی می‌کرد و در 1971 دیکتاتوری نظامی او را به مدت چهار ماه به زندان انداخت. پس از آزادی از زندان مجبور به جلای وطن شد و پیش از بازگشت به وطن 15 سال را در آرژانتین، پرتغال و فرانسه گذراند. تکنیک‌های تئاتر ستم‌دیدگان، که از «تئاتر نادیدنی» در خیابان‌ها تا «تئاتر تبادل‌نظر» به قصد یافتن راه‌حل شامل می‌شود، در سراسر جهان گسترش یافته است. بوآل این هفته در نیویورک به‌سر می‌برد و در حال اجرای یک کارگاه آموزشی در برشت‌فورم است و حالا به ما در استودیو پیوسته است.‌ آقای بوآل! به برنامه حالا دموکراسی خوش آمدید. از شما بسیار ممنونم. بودن در حضور شما مایه مسرت است. با ما درباره نحوه شروع کارتان در دهه 50 و استفاده از تئاتر و هنر برای گشایش فضا و کمک کردن به عامه مردم در برزیل برای برقراری ارتباط با شرایط اجتماعی‌شان و توضیح آن صحبت کنید. بله. در دهه 50 من به تئاتر ستم‌دیدگان نمی‌پرداختم. من مثل هر کس دیگری به تئاتر می‌پرداختم به این معنی که شما تماشاگر را فرا‌می‌خوانید، به‌خاطر بلیت پولی از او می‌گیرید و بعد نمایش را اجرا می‌کنید یعنی بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید. اما زود پی بردم که دارم نمایش‌های خوبی اجرا می‌کنم، نمایش‌هایی عالی از کسانی که از نظر مخاطب نویسندگان خوبی بودند و مخاطب هم آنها را می‌دید و می‌گفت: «بله نمایش خوبی بود.» بعد پی کار خودش می‌رفت و هیچ اتفاق دیگری هم نمی‌افتاد. ولی تئاتر برای من همیشه چیزی بیش از آن بود. شکسپیر می‌گفت - و در نمایشنامه هملت این را گفت - که تئاتر باید مانند آیینه‌ای باشد که در آن ما خود را می‌نگریم و شرارت‌ها و فضایل‌مان را نظاره می‌کنیم. آن شکل اول خوب است اما من می‌خواهم آیینه‌ای با ویژگی‌های جادویی داشته باشم که در آن درصورتی که تصویر روبه‌روی خود را دوست نداریم، این اجازه را داشته باشیم به درون آن نفوذ کنیم و تصویرمان را تغییر دهیم و بعد با تصویر تغییرشکل‌یافته‌مان باز‌گردیم. همیشه می‌گویم بازی متحولانه کسی را که آن را بازی می‌کند، متحول می‌کند. پس می‌توان از تئاتر به عنوان تمرینی برای تغییر واقعیت استفاده کرد. این باور من بود اما تا زمانی که دیکتاتوری فشارش را بر ما هر لحظه بیشتر می‌کرد، به آن عمل نمی‌کردم. آنها نمایش‌های ما را قدغن کردند و به ما اجازه اجرای آنها را نمی‌دادند. پس وقتی تئاترمان را از دست دادیم یعنی همه چیزمان را ازدست دادیم. ما تئاتر را یافته بودیم. آن زمان احتمالاً مقارن با دیکتاتوری نظامی اواخر دهه 60 بود؟ بله. از 1964 شروع شد و تا 1980 طول کشید، و برخی از ساختارهای آن هنوز باقی مانده‌اند. حالا ما در این باره صحبت می‌کنیم که دموکراسی داریم. چه نوع دموکراسی؟ دموکراسی واژه‌ای است که می‌توانید آن را با هر چیزی که می‌خواهید پر کنید. به باور من این نوع کلمات مانند کامیون‌ها هستند. آنها مانند وسایل حمل و نقل هستند. می‌توانید درونش را با آنچه می‌خواهید پر کنید و ما چنین چیزی را دموکراسی می‌نامیم. در بسیاری از کشورهای دموکراتیک شما مجبورید بین دو گروه افرادی دست به انتخاب بزنید که بسیار ثروتمندند و اوقات تلویزیون را می‌خرند. چرا شما یونانی را دموکراتیک می‌نامید که در آن زنان حق رأی نداشتند؟ ما دموکراسی را به همه چیز اطلاق می‌کنیم. می‌گوییم که حالا در برزیل دموکراسی داریم اما این درست نیست. نیمی از جمعیت قادر به خواندن و نوشتن نیستند. نیمی از جمعیت زیر خط فقر زندگی می‌کنند. پس این دموکراسی نیست. بسیاری بر این باورند که شما کار خود را در تئاتر با اجرای عقاید و دیدگاه‌های پائولو فریره آغاز کردید. ممکن است درباره نحوه آغاز توسعه تئاتر تبادل‌نظر و همچنین تئاتر ستم‌دیدگان خودتان برای ما صحبت کنید؟ بله. پائولو فریره دوست خیلی خوبی برای من بود و کارش را کم و بیش در دهه 60 شروع کرد. زمانی در این‌باره با هم صحبت می‌کردیم که کی اولین بار همدیگر را ملاقات کردیم. به خوبی آن را به یاد نمی‌آورم. فقط این را به‌خاطر داشتیم که در تمام زندگی با هم ملاقات کرده‌ایم. و البته اثر او الهام‌بخش من بود و کار ما به موازات هم توسعه یافت. البته اول او «تعلیم ستمدیده» را به رشته تحریر درآورد، و از نظر عنوان تئاتر ستم‌دیدگان تجلیلی است از او. نه؟ خب چطور شروع شد؟ در دهه 70 من تحت تعقیب پلیس بودم. تمام ارتشی‌ها به‌دنبال من بودند و من دیگر نمی‌توانستم در تئاتر فعالیت داشته باشم. پس به خود گفتم، نمی‌توانم به جماعت یک محصول هنری نارسا ارائه دهم، پس آنچه که قصد دارم انجام دهم، تلاش برای ارائه ابزارهای تولید به آنهاست. سپس من و گروهی از همکارانم در تئاتر آره‌نا شروع کردیم به گسترش آنچه که آن را تئاتر روزنامه‌ای می‌نامیدیم و در آن اخبار روزنامه را به صورت صحنه‌های تئاتری ترجمه می‌کردیم. اما نحوه انجام آن را به آنها آموزش می‌دادیم. اما خودمان آن کار را انجام نمی‌دادیم. پس می‌خواستیم وسایل تولید را دموکراتیزه کنیم. بعد توانستیم گروه‌های بسیاری را پرورش دهیم که مشکلات خود را در قالب تئاتر روزنامه‌ای اجرا کنند. در کارخانه‌ها و کلیساها به کار پرداختیم. در برزیل هم کلیسایی هست که بسیار ارتجاعی است و هم کلیسایی که بسیار پیشرو است و از الهیات آزادی‌بخش و تمام چیزهای مربوط به آن استفاده می‌کند. خب، پس ما کار را شروع کردیم. در 1971 دستگیر شدم. و بعد مجبور شدم کشور را ترک کنم، و بعد به آرژانتین رفتم. در آرژانتین دوست داشتم کار دیگری انجام دهم و آن اجرای تئاتر در خیابان‌ها بود. اما دوستم، سیمونا، به من گفت که آن کار را نکنم چون اگر دوباره دستگیر می‌شدم، دوباره به برزیل فرستاده می‌شدم. و در برزیل یک شخص را دو بار دستگیر نمی‌کنند، بلکه مستقیماً او را می‌کشند. سیمونا ایده خوبی داشت و آن این بود که ما تئاتر را اجرا کنیم اما به کسی نگوییم که آن یک نمایش در حال اجراست. پس می‌توانستیم در صحنه حاضر باشیم و هیچ‌کس هم مسئول هیچ‌چیز نبود چون صحنه را در جلوی همه بسط و گسترش می‌دادی. همه می‌توانند در آن شرکت کنند. پس ما آن کار را کردیم. ما کاری را انجام دادیم که به آن تئاتر نامرئی می‌گفتند. ما به رستوران می‌رفتیم. درآرژانتین قانونی بود که طبق آن کسی نمی‌توانست بر اثر گرسنگی بمیرد و آرژانتینی حق داشت وارد هر رستورانی شود، هرچه می‌خواست بخورد اما نمی‌توانست شراب بنوشد و دسر بخورد. بقیه چیزی که می‌توانست درخواست کند دو، سه استیک گوشت گاو بود و این خوب بود. و بعد صورت‌حساب را امضا می‌کرد و کارت شناسایی را نشان می‌داد که در آن آرژانتینی بودن خود را ثابت می‌کرد. پس گفتم: «بسیار خب، بیا به یک رستوران واقعی برویم و به جای هزینه کردن برای صحنه‌پردازی و تبلیغات نمایش را در آنجا اجرا کنیم. و بعد من پشت یک میز می‌نشستم و گوشتم را می‌خوردم. پس وقتی صحنه را گسترش می‌دادیم، همه در نمایش شرکت می‌کردند. و بعد وضعیت خیلی خوب می‌شد چون بازیگر تماشاگر تماشاگری می‌شد که خود بازیگر شده بود. پس مرز واقعیت و خیال در هم می‌آمیخت. واکنش آن کار چه بود؟ واکنش همیشه بسیار خوب بود چون ما هرگز خشونت خلق نمی‌کردیم. ما می‌خواهیم خشونتی را برملا کنیم که در جامعه وجود دارد. ما نمی‌خواهیم آن را تکثیر کنیم، نمی‌خواهیم خشونت خودمان را نشان دهیم بلکه فقط می‌خواهیم خشونت جامعه را نشان دهیم. اگر مردمی وجود دارند که به‌خاطر گرسنگی می‌میرند و غذا فراوان است، چرا آنها باید بر اثر گرسنگی بمیرند؟ پس سعی ما نشان دادن پوچی نظامی است که در آن زندگی می‌کنیم. democracynow. org / ترجمه: سعید وهابی




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 272]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن