محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830937640
پروفسور ساسان فياض منش استاد دانشگاه كاليفرنيا؛ ايران بهانه هاي برخورد را از امريكا بگيرد
واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: پروفسور ساسان فياض منش استاد دانشگاه كاليفرنيا؛ ايران بهانه هاي برخورد را از امريكا بگيرد
كيوان مهرگان / [email protected]
گروه سياسي؛ پروفسور ساسان فياض منش سال ها است در دانشگاه دولتي امريكا تدريس مي كند، اما يك بار نامش در فهرست 101 استاد خطرناك امريكا ثبت شد. علت اين نامگذاري هم به مواضع همسان او با استاداني چون نوام چامسكي درباره سياست هاي ايالات متحده در خاورميانه مربوط مي شود. ساسان فياض منش دانش آموخته اقتصاد و رياضي است. اين استاد ايراني دانشگاه كه تحصيلات دانشگاهي اش را در سطوح كارشناسي و كارشناسي ارشد در رشته «رياضيات كاربردي» گذرانده، در دوران پاياني تحصيلات خود، اقتصاد را برگزيد. حوزه تخصص اين استاد ايراني دانشگاه كاليفرنيا اقتصاد سياسي، توسعه اقتصادي و اقتصاد خرد و كلان است. وي متفاوت از سياستمداران و كارشناساني كه به شعار تغيير اوباما اميدوارند، نگاهي بدبينانه به دوران رياست جمهوري اوباما دارد. فياض منش شعار تغيير اوباما را يك «دروغ» بزرگ توصيف مي كند و شاهد ادعايش را نيز تيم مشاوراني كه درباره خاورميانه به او مشورت مي دهند، مي آورد. فياض منش با تحليل تيم سياست خارجي اوباما بر اين باور است كه اوباما دنباله رو شعارهاي بوش است. گفت وگو با استاد رشته اقتصاد دانشگاه دولتي كاليفرنيا در شهر فرنزو از اينجا آغاز شد.
---
-آقاي اوباما، خانم هيلاري كلينتون، رابرت گيتس و جيمز جونز را به عنوان تيم سياست خارجي و امنيتي خود انتخاب كرد. آقاي گيتس وزير دفاع دولت بوش بوده است. خانم هيلاري كلينتون چه در مقام سناتور و چه در مقام نامزد حزب دموكرات براي رياست جمهوري مواضع حمايت آميزي از جنگ عليه ايران داشته است، مضافاً يك بار تهديد كرد كه «ايران را با خاك يكسان مي كند.» حال پرسش اين است اين انتخاب چه پيامي براي غرب و خاورميانه به خصوص ايران دارد؛ پيام تغيير يا پيام تداوم سياست هاي بوش؟
من اين انتخاب ها را به نوعي تداوم سياست هاي بوش مي بينم. شما هم به درستي اشاره كرديد كه خانم كلينتون گفت؛ اگر ايران به اسرائيل حمله كند بايد آن را از صحنه روزگار محو كنيم. اين موضع خانم كلينتون. اما در تيم مشاوران آقاي اوباما هم تغييري نمي بينيم. شما نگاه كنيد كه مشاوران اوباما چه كساني هستند. از جمله اين مشاوران آقاي دنيس راس است كه حتماً با مواضع او درباره ايران آشنا هستيد. آقاي راس در دوران رياست جمهوري كلينتون مشاور او بود. او مدت ها است با برنامه يي به اسم «امريكا عليه ايران هسته يي» همكاري دارد. در اين برنامه افرادي مانند هال بروك و مارك والس با راس همكاري مي كردند. بنابراين همان تيم گذشته وارد كار شده اند.
-يعني معتقديد شعار تغيير يك فريب بود؟
شما هم مي دانيد، سياستمداران در دوران تبليغات انتخاباتي از اين شعارها مي دهند. اما اين شعارها تا به عمل برسند، فاصله زياد است. مثلاً آقاي اوباما قول داده است تا شش ماه از عراق خارج شود اما از سوي ديگر گيتس را در كابينه اش ابقا كرده است. اين چه شعار تغييري است كه با ابقا شروع مي شود. درباره موضع گيتس نسبت به ايران هم او همواره از ديپلماسي ستيزه جويانه عليه ايران حمايت كرده است؛ موضعي كه با آقاي دنيس راس هم پوشاني كامل دارد. ديپلماسي ستيزه جويانه در كلام راس كاملاً روشن است، آنها از مذاكرات با اولتيماتوم دفاع مي كنند. مثلاً ايران بايد دست از غني سازي بردارد، حمايتش را از حزب الله و حماس متوقف كند. در غير اين صورت تحريم ها عليه ايران مانند بايكوت شدن فروش نفت، افزايش خواهد يافت. مي خواهم بگويم ديپلماسي ستيزه جويانه يي كه آقاي راس و گيتس از آن دفاع مي كنند، همواره خطرناك خواهد بود.
-اين اتفاق در دستگاه ديپلماسي امريكا افتاده است؟
بله، اين تيم چنين سياستي را دنبال مي كند.
-در اين شرايط ايران چه سياستي را بايد در دستور كار خودش قرار دهد؟
درباره اينكه ايران چه بايد بكند، يا چه خواهد كرد نظري ندارم. اما آنچه واضح است، اين است كه ايران بايد مساله غني سازي را جدي بگيرد. من اين را مي دانم كه از نظر ايرانيان منع كردن شان از فعاليت هاي غني سازي برخلاف اصل 4 معاهده ان پي تي است اما آنها اين مساله را بايد جدي بگيرند كه اين موضوع براي امريكا مهم شده است، دوم نمي دانم موضع ايران درباره تداوم حمايت از حماس و حزب الله چيست، اما اين تقاضا از سال 1994 به بعد همواره مطرح شده است، به بيان ديگر امريكا ايران را همواره به سه مساله متهم مي كند؛ اول حمايت از آنچه گروه هاي تروريستي توصيف شان مي كند، دوم درگير شدن ايران براي توليد بمب اتم است و سومين مخالفت ايران با فرآيند صلح اسلو است. اين فرآيند داراي بخشي بود كه حتي خود اسرائيلي ها از آن چندان حمايتي نمي كنند اما دو اتهام اول همچنان به قوت خود باقي است. من در كتابم هم اشاره كرده ام كه هدف نهايي امريكايي ها از طرح اين اتهامات «تغيير رژيم» ايران است و در صورتي كه اين هدف در دستور كار امريكا باشد، ايران كار زيادي نمي تواند انجام دهد. بنابراين مادامي كه اين، هدف اصلي باشد حتي اگر ايران غني سازي نكند و از حماس و حزب الله هم حمايت خود را بردارد، بهانه ديگري خواهند يافت. كمااينكه اين پروسه درباره بعثي ها و صدام حسين طي شد.
-يعني معتقديد در دستگاه ديپلماسي امريكا موضوعي به نام جمهوري اسلامي ايران به رسميت شناخته نشده است؟
از جهت گيري ها و تيم ديپلماسي كه انتخاب شده، منظورم همين است. شما دقت كنيد كه سياست كنترل دوگانه در زمان كارتر درباره ايران و عراق به مرحله اجرا درآمد. هدف از اين سياست مهار دو كشور بود كه درنهايت درباره عراق به تغيير اين رژيم منجر شد. بنابراين من در اين زمينه تغيير چنداني در سياست هاي امريكا نمي بينم. آنها به هدف شان در عراق رسيده اند و بعيد نمي بينم همين را درباره ايران دنبال كنند. سياست كنترل دوگانه اگرچه توسط برژينسكي مطرح شد اما در دوران كلينتون و توسط مارتين اينديك رئيس موسسه سياست هاي خاورميانه واشنگتن كه من معتقدم بخشي از لابي آيپك است در سال 1994 جدي شد. اين سياست در زمان كارتر و كلينتون تغيير نكرده بعيد مي دانم در زمان اوباما هم تغيير كند. به خصوص اگر افرادي مانند ريچارد هال بروك و دنيس راس مشاوران اصلي او باشند.
-شما به بحث تغيير رژيم اشاره كرديد؛ به شيوه يي كه در افغانستان و عراق شاهد انجامش بوديم، در مورد ايران شدني است، يا يك سياست تهديدآميز براي تحت فشار قرار دادن ايران است؟
مسلماً آنچه در عراق رخ داد، در ايران با دشواري هاي بسياري روبه رو خواهد شد. واضح است كه توانايي هاي نظامي ايران و عراق نيز قابل مقايسه نيست. عراق پس از 10 سال اعمال تحريم از هم كاملاً پاشيد. علاوه بر اين ايران از عراق بزرگ تر و قدرتمندتر است. مضافاً من در كتابم به اين نكته اشاره كرده ام آنچه ايران را از حمله در دوران بوش نجات داد، حمله امريكا به عراق بود. برابر آنچه من از بررسي اسناد خوانده ام سياست تهاجمي امريكا در برابر ايران عين آنچه در عراق و افغانستان رخ داد نبود، اتفاقي شبيه يوگسلاوي مدنظرشان بود. اما گرفتاري آنها در عراق و مشكلاتي كه با آن روبه رو شدند، آنها را به بازبيني تصميم شان درباره ايران واداشت پس از اين هم فاجعه بحران اقتصادي پيش آمد. بنابراين مساله ايران خود به خود به حاشيه رانده شد.
-شما اشاره كرديد به مساله يوگسلاوي و احتمال تكرار آن درباره ايران. با اين شيوه ممكن است فقط زيرساخت هاي اصلي يك كشور نابود شود، آيا اين سياست با توجه به پيامدهايي كه دارد عقلاني است؟
هدف شان اين است كه با بمباران هاي متعدد ايران را وادار به تسليم كنند و با اين مقدمه به قول خودشان مقدمات تغيير رژيم را به وجود بياورند. بنابراين هدف امريكا درباره ايران دقيقاً مانند آنچه در عراق رخ داد قابل پيگيري نيست.
-از ميان كارشناساني كه رابطه ايران و امريكا را تعقيب مي كنند، نگاه شما بدبينانه نشان مي دهد، مثلاً هستند كساني مانند آقاي گري سيك، تامس پيكرينگ و افراد ديگري كه از اميد به بهبود رابطه امريكا با ايران سخن مي گويند. اينها اشتباه مي كنند؟
من با عقايد كساني كه نام برديد آشنا هستم. اما بايد نگاه دقيق تري به مساله داشت. براي آنكه نگاه درستي به قضيه داشته باشيد بايد به مشاوران اصلي اوباما نگاه كنيد. افرادي مانند پيكرينگ و سيك به آراي اوباما به عنوان يك فرد نگاه مي كنند. از نظر آنان اوباما وارد رابطه با ايران خواهد شد. اما همان طور كه قبلاً گفتم سوال اين است كه اين رابطه چه نوع رابطه يي است. اگر به سخنان اوباما زماني كه از روي نوشته ها نمي خواند دقت كنيد، درمي يابيد دانش او نسبت به مسائل خاورميانه و به خصوص ايران چقدر اندك است. بنابراين نكته اينجاست كه مشاوران او كه وي را به ايجاد رابطه با ايران ترغيب مي كنند چه كساني هستند. حالا اگر آثار اين افراد را با دقت مطالعه كنيد به اين نتيجه مي رسيد كه منظورشان از برقراري رابطه با ايران دادن اولتيماتوم است. بنابراين من نمي توانم مانند گري سيك خوشبين باشم. نظريات افراد مختلف متفاوت است. اما من به رابطه خوشبين نيستم.
-اما در 30 سال گذشته كه دولت در دست دموكرات ها بوده حمله نظامي به ايران نه تنها در دستور كار قرار نداشته است، بلكه كلينتون گام هايي براي بهبود روابط برداشت.
اينكه دموكرات ها به دنبال حمله به ايران نبوده اند، كاملاً درست است اما از آن طرف در زمان كلينتون بود كه سياست خصمانه امريكا در قبال يوگسلاوي و بمباران اين كشور اتفاق افتاد. بنابراين نمي توان به صرف اينكه دموكرات ها بر سر كار هستند هر نوع حمله نظامي را غيرممكن قلمداد كرد. يادتان هست وقتي 500 هزار كودك در زمان كلينتون در عراق به خاطر نرسيدن دارو و غذا مردند از خانم آلبرايت پرسيدند آيا پرداخت چنين بهايي به شكست عراق مي ارزيد؟ ايشان جواب گفتند، بله. بنابراين مي توان بدون بمباران كشوري نسبت به آن سياست هاي خصمانه ورزيد. البته تفاوت هايي جزيي ميان نومحافظه كاران و برخي چهره هاي حزب دموكرات وجود دارد. برخي جمهوريخواهان معتقدند، خيلي راحت مي توان يك كشور را بمباران كرد. البته اين روزها اگر به كابينه اوباما، لقب كابينه جنگ را داده اند، كاملاً درست است، چون من كسي را در تيم اوباما نمي بينم كه با «جنگ» و «جنگ عراق» مخالف باشد.
-شما فكر مي كنيد، نهايت تحمل دو طرف براي خروج از شرايط نه جنگ و نه صلح كنوني چيست. آيا بايد منتظر يك اتفاق براي برون رفت از شرايط كنوني باشيم؟
در طول هشت سال گذشته، سال هاي آخر بوش دو طرف در موقعيت حساس و خطرناكي به سر مي بردند. به گونه يي كه كوچك ترين حادثه مي توانست آتش جنگ را در خاورميانه روشن كند. موضوع خليج فارس، تنگه هرمز و كشتي هاي ايراني يك نمونه از اين مسائل بود. مسائل عراق هم وجود داشت. در شرايط كنوني ايران تنها كاري كه مي تواند انجام دهد گرفتن بهانه هاي برخورد با ايران است اما اگر دو طرف به همين وضع فعلي پافشاري و اصرار كنند شرايط بسيار سختي در آينده در انتظار است.
-آقاي احمدي نژاد پيام شادباشي براي اوباما فرستادند. آيا با اين نامه نگاري ها اميدي به تغيير وضعيت نيست؟
آقاي احمدي نژاد به بوش هم نامه نوشت. تا آنجا كه به ياد دارم بوش پاسخ نامه اش را هم نداد. من فكر نمي كنم با نامه نگاري مساله يي حل شود چون مساله اين است كه مشكل از حد روابط بوش يا اوباما با احمدي نژاد فراتر رفته است. مساله، سياست هاي ايالات متحده در قبال خاورميانه، به خصوص ايران است. اين سياست ها در ايالات متحده نهادينه شده اند و ديگر به افراد وابسته نيستند. موسسات مشخصي وجود دارند كه به امر سياستگذاري مشغولند. يكي از اين موسسات، موسسه سياست هاي خاورميانه واشنگتن است كه تحت نظارت آيپك عمل مي كند. موسسات ديگري مانند موسسه هادسن و امريكن اينتر پرايز نيز در امر سياستگذاري نقش دارند. در ميان اينها موسسه سياست هاي خاورميانه واشنگتن نقش اصلي را ايفا مي كند. در ماه ژوئن گذشته اين موسسه سياست هاي امريكا در قبال ايران را اتخاذ كرد و طرح كلي اين سياست ها به امضاي مشاوران اوباما و مك كين رسيد. بنابراين مساله سياست هاي استراتژيك امريكا جنبه شخصي ندارد و روابط آقاي اوباما و احمدي نژاد في نفسه نمي تواند تعيين كننده سياست هاي امريكا در قبال ايران باشد.
-پيشنهاد موسسه سياست هاي خاورميانه واشنگتن درباره ايران چه بود؟
اين بيانيه خيلي مفصل است، ولي در پايان بيانيه آمده است امريكا بايد ايران را وارد نوعي مذاكره يا ديالوگ كند. اگر در مطالب اين بيانيه دقت كنيد، منظورشان از مذاكره، همان مذاكره خصمانه است كه در نهايت به يك اولتيماتوم براي پايان دادن به هر آنچه نمي پسندند، ختم مي شود. اين سياست از توليدات اين موسسه است كه هر دو جريان اصلي امريكا، هم نئومحافظه كارها و هم دموكرات ها در آن حضور پررنگي دارند. از نئومحافظه كاران مي توانم به ريچارد پرل و ولفوويتز و از دموكرات ها به دنيس راس اشاره كنم. من شخصاً سخنان اوباما را دنبال نمي كنم زيرا او مانند بوش از اوضاع خاورميانه به خصوص ايران آگاه نيست. بنابراين سياست ها را نه خودشان بلكه اين موسسات توليد مي كنند.
-شما كابينه آقاي اوباما را كابينه جنگ ناميديد، اما معاون اول او جو بايدن دو سال پيش با حضور در شوراي روابط ايرانيان-امريكاييان از ضرورت آغاز مذاكره با ايران دفاع كرد. آيا با وجود جو بايدن باز هم نمي توان به اوباما اميدوار بود؟
من يك بار در مقاله يي شخصيت پيلن و بايدن را كاملاً شرح دادم. بايدن تاكنون سياست هاي ضد و نقيضي دنبال كرده و اصولاً به عنوان شخصي است كه از ثبات قدم برخوردار نيست و به سرعت راي خود را تغيير مي دهد. او در جريان مبارزات انتخاباتي در جلساتي كه از سوي عده يي از ايرانيان تشكيل شده بود شركت كرد و به همكاري با ايرانيان به خصوص هوشنگ اميراحمدي متهم شد. با اين حال شما به سير سخنراني هاي بايدن در كنگره نگاه كنيد؛ مواضعش در قبال ايران آشتي جويانه نيست همان طور كه در قبال اسرائيل هم موضع ثابت و پايداري ندارد.
-در هشت ماه آينده چهار انتخابات مهم در خاورميانه برگزار مي شود؛ انتخابات فلسطين، انتخابات لبنان، انتخابات اسرائيل و انتخابات رياست جمهوري در ايران. هر تصميمي كه اوباما و كابينه اش داشته باشند آيا آنها منتظر اين انتخابات خواهند ماند؟
از ميان انتخاباتي كه نام برديد تنها انتخابات اسرائيل و ايران مهم است كه به نظر مي رسد نتايج آنها تعيين كننده است. در اسرائيل خانم ليوني با نتانياهو رقابت خواهد كرد. نتانياهو فردي طرفدار اعمال زور عليه ايران است. او همچنين طرفدار سرسخت تحريم عليه ايران است. او فرد بسيار خطرناكي براي ايران خواهد بود. خانم ليوني موضع متفاوتي از نتانياهو دارد. اما در مورد انتخابات ايران واضح است كه شما بيشتر از من مي دانيد كه آيا با انتخابات تغييرات عمده يي در ايران رخ خواهد داد يا نه. آيا سياست فعلي دنبال مي شود يا نه. من مطمئن نيستم اصلاح طلبان دست از حمايت گروه هاي لبناني و فلسطيني برخواهند داشت يا نه.
ايران بهانه هاي برخورد را از امريكا بگيرد
-بحران اقتصادي داخل امريكا مساله يي است كه اوباما و تيمش بايد تمام تلاش شان را معطوف آن كنند. فكر مي كنيد اين فرصت باعث به تعويق افتادن اجراي سياست هاي خصمانه امريكا عليه ايران خواهد شد يا اوباما به موازات مسائل اقتصادي به آن نيز رسيدگي خواهد كرد؟
بحران اقتصادي جاري ايران را از تيتر روزنامه هاي امريكا دور كرد. اين بحران همه توجه امريكايي ها را به خودش معطوف كرد به طوري كه ايران ديگر چندان مساله مهمي قلمداد نمي شود. نكته يي كه شما به آن اشاره كرديد حقيقت انكارناپذيري است اما يكي از مسائلي كه در سخنراني دنيس راس به آن اشاره شد مساله افت ناگهاني قيمت ها در بازار نفت بود. همان طور كه مي دانيد قيمت نفت از 147 دلار در جولاي گذشته، ديروز به بشكه يي 48 دلار رسيد. كاهش قيمت نفت زمينه را آسان تر مي كند تا اوباما اروپايي ها را به تحريم ايران دعوت كند. بنابراين تا حدي بحران اقتصادي مي تواند در خدمت سياست هاي خصمانه امريكا عليه ايران عمل كند. اينكه اين سياست ها كي اجرا خواهند شد سوالي است كه جوابي برايش ندارم. مي توان از زواياي مختلف به مساله بحران اقتصادي نگاه كرد. اينكه اين بحران تا كي طول خواهد كشيد و آيا اجراي سياست هاي امريكا را به تعويق خواهد انداخت يا نه مسائلي است كه بايد درباره شان انديشيد.
-بعد از تحليل هايي كه از دو طرف كرديد و آشنايي كه نسبت به طرفين اين مساله داريد، مدل پيشنهادي تان براي خروج از اين مشكل چيست؟ اگر شما مشاور اوباما يا احمدي نژاد بوديد چه مي كرديد؟
همان طور كه گفتم اگر سياست ايالات متحده بر تغيير رژيم در ايران استوار باشد براي برگرداندن نظرشان كار زياد نمي توان انجام داد. زماني كه امريكا تصميم به تغيير رژيم در عراق گرفت، از صدام حسين ديگر كاري ساخته نبود. او حتي موافقت كرد عراق را ترك كند اما امريكايي ها نپذيرفتند. اما براي كم كردن تنش و برطرف كردن بعضي از بهانه هاي امريكا براي تغيير رژيم، ايران بايد درباره مساله غني سازي تجديدنظر كند. درباره مساله غني سازي پيشنهادات متعددي از منابع مختلف از جمله ام آي تي، به ايران شده است. اين يكي از مسائلي است كه حلش به خروج ايران از اين بحران كمك مي كند. نكته ديگر حمايت ايران از فلسطيني ها است كه مطمئن نيستم ايران هرگز از آن دست بردارد. اما اگر دست از حمايت بردارد يكي ديگر از بهانه هاي امريكا را خنثي خواهد كرد. بدون حل دو معضل بالا فكر نمي كنم در روابط بين دو طرف بهبودي حاصل شود.
-پيشنهادي براي آقاي اوباما نداريد؟
پيشنهاد من به آقاي اوباما بي فايده خواهد بود چون ايشان به آن توجهي نخواهند كرد. از افراد و سازمان هاي مختلف پيشنهادات مختلفي درباره ايران و مساله هسته يي به آقاي اوباما مي رسد كه پيشنهاد آقاي پيكرينگ يكي از آنها بود، اما همان طور كه گفتم اين پيشنهادات بيهوده و بي اثر خواهند بود. از آنجا كه اوباما نيز سياست هاي نهادينه شده ايالات متحده را دنبال خواهد كرد و نه نظريات شخصي افراد را.
يکشنبه 1 دي 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 484]
-
گوناگون
پربازدیدترینها