واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - نوذر شفیعی بر این اعتقاد است که برای حل بحران افغانستان نه فقط نظامیگری بلکه توجه به همه مولفههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شرط است. زهرا خدایی افغانستان تبدیل به باتلاقی برای سربازان آمریکایی شده است. کمتر از یک سال پیش بود که فرمانده وقت نیروهای آمریکایی در این کشور درخواست اعزام سی هزار نیرو به افغانستان را داد که رئیسجمهوری ایالات متحده با اعزام نیمی از رقم درخواستی موافقت کرد. اکنون سی ان ان از درخواست فرمانده جدید، ژنرال دیوید پترائوس برای اعزام دو هزار نیروی تازه نفس دیگر پرده برمی دارد. سربازان آمریکایی با امید به بهبود اوضاع به افغانستان فرستاده میشوند و در نهایت خانوادههای آنها تابوت منقش به پرچم وطن را تحویل میگیرند تا رهبران واشنگتن بدانند که در افغانستان با سابقه بیش از سه دهه ناآرامی و جنگ نمیتوان تنها اسلحه در دست داشت و قرعه برنده را به نام خود سند زد و رفت. حامد کرزای، رئیسجمهوری افغانستان روزهاست که مصالحه با طالبان را تنها راه برقراری آرامش میداند. دکتر نوذر شفیعی، کارشناس مسائل شبهقاره در گفتوگو با خبر از حوزههای غیرنظامی سخن میگوید که غرب باید برای پیروزی در افغانستان به آنها بپردازد: پنتاگون بنا بر درخواست ژنرال پترائوس دو هزار نیروی تازه نفس را راهی افغانستان میکند. این استراتژی در شرایط امروز افغانستان صحبت از مذاکره با طالبان مطرح است به چه معنی است؟ هرگونه تصمیمگیری تابع شرایط و مقتضیات زمان و مکان است. بنابراین، اظهارات پترائوس در مورد افزایش یا کاهش نیروهای نظامی در افغانستان مبتنیبر برآوردهایی است که از میزان تهدیدهای احتمالی در افغانستان و همچنین امنیت دارد. لذا تصمیم افزایش نیروهای نظامی ممکن است به معنای تهاجم بیشتر یا دفاع در مقابل تهاجمات احتمالی گستردهتر اتخاذ شده باشد. پترائوس بر پیچیدن نسخه عراق برای افغانستان تأکید دارد و حامد کرزای بر گفتوگو با طالبان. آیا اختلاف میان کرزی و پترائوس زمینه را برای فعالیت بیشتر طالبان فراهم نکرده است؟ کسانی که در صحنه اصلی منازعه هستند از هر ابزاری برای غلبه بر رقیب استفاده میکنند. در میان گزینههای مختلف، توسل به شوراهای بیداری در افغانستان برای مهار طالبان یکی از این ابزارهاست. شاید اگر این شوراها تشکیل شود، کمک مؤثری به ارتش افغانستان و همچنین ارتش آمریکا باشد. اما مسئله نگرانکننده این است که آیا این شوراها بعدها خود به چالشی برای آمریکا و یا افغانستان تبدیل نخواهد شد؟ فراموش نکنید که گروه طالبان و القاعده و سایر تشکیلات رادیکالی که امروزه در عرصه افغانستان و پاکستان فعالند تماما با هدف ضربه زدن به نیروهای رقیب توسط ایالات متحده آمریکا و نیروهای وقت در افغانستان و پاکستان ایجاد شدند. اما همین نیروها در حال حاضر به چالشهای اصلی برای این کشورها تبدیل شدهاند. بنابراین نگرانی نسبت به اینکه آیا در آینده این نیروها قابل کنترل خواهند بود یا نه، باعث تأخیر در روند تشکیل آنها شده است. کرزی در حال تدوین برنامههایی برای گفتوگو با طالبان میانهروست، آیا این مسئله را میتوان به بروز اختلاف میان کرزای و اوباما تعبیر کرد؟ دلیل این امر این است که همه بازیگران مهم در افغانستان طالبان را به دو گروه تندرو و میانهرو تقسیم کردهاند. بر همین اساس برخورد نظامی را برای مقابله با گروههای تندرو و مذاکره را برای تعامل با گروههای میانهرو قرار دادهاند. درواقع این مسئله دو وجه از یک استراتژی محسوب میشوند که هدف هر دو آسیبرساندن به طالبان است. آیا اعزام نیروهای تازهنفس به افغانستان با حال و هوای امنیتی امروز صحیح است؟ دولت آمریکا قصد ندارد مسئله افغانستان را صرفاً از طریق نظامی حل کند. البته در دوره جورج بوش پسر، نگاهها به افغانستان عمدتا یک نگاه امنیتی بوده اما در دولت اوباما سعی شده که نگرشها وسیعتر و جامعتر و گزینه نظامی فقط یکی از گزینههای موجود برای حل بحران افغانستان در نظر گرفته شود. ایجاد شوراهای بیداری و همین طور ورود ارتش پاکستان به جنگ با طالبان، توسعه بازسازی افغانستان، بهرهگیری بیشتر از ظرفیتهای ناتو و مجموعهای از عوامل و مولفههای دیگر در دستور کار قرار گرفته است. برای دولت اوباما مشخص است که برخورد نظامی یا داشتن نگاه امنیتمحور صرف در افغانستان، کارآمد نخواهد بود بلکه نگرشی جامع که همه مولفههای سیاسی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را دربر گیرد، باید جایگزین نگرشهای امنیتمحور شود. اما موضوع مهم و کلیدی این است که در عرصه عمل چه اتفاقی بیفتد. نگرشهای آمریکا به مقوله افغانستان ممکن است جامع و مبتنیبر مفروضات درست باشد اما در عرصه عمل هیچ اتفاقی نیفتد و جز افزایش نیروها شاهد رویکرد دیگری برای بهبود اوضاع افغانستان نباشیم. لذا توجه همهجانبه به مقولههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی برای حصول به نتایج مؤثرتر امری ضروری است. کرزی هفته آینده از آغاز به کار شورای صلح خبر خواهد داد. برخی سیاستمداران افغانی بر این اعتقادند که چون اعضای جرگه صلح از مناطق طالباننشین انتخاب میشوند و اراده مردمی در آن نقشی ندارد، این نهاد عملاً کارکرد قابل توجهی ندارد. تمام چهرههای اجرایی که در عرصه عمل هستند، برای رسیدن به اهداف خود از همه ابزار موجود استفاده میکنند. کرزی برای اینکه بتواند با چالش طالبان مقابله کند، به شیوهها و ابزارهای گوناگونی توسل میجوید. یکی از راهحلهای قدیمی برای حل بحرانهای ملی در افغانستان، تشکیل شوراها و جرگهها بوده است. جامعه افغانستان جامعهای قبیلهای است، ریشسفیدان و بزرگان قوم در میان قبیله دارای اعتبار بوده و حرف آنها برای افراد جوانتر مورد استناد و قبول است. لذا براساس همان نگرشهای سنتی کرزی تلاش کرده تا شورایی را با حضور بزرگان قوم پشتون برای مصالحه و ورود آنها به ساخت قدرت سیاسی تشکیل بدهد. درست است که این یک راهکار سنتی است اما در میان جامعه قومی افغانستان میتواند بارقه امیدی باشد. آینده را چگونه پیشبینی میکنید؟ با توجه به پیچیدگی بازی در صحنه افغانستان و با توجه به تعدد و تنوع بازیگران دخیل و همینطور با توجه به دوری و نزدیکیهایی که میان منافع بازیگران رقیب در عرصه افغانستان وجود دارد، روند آینده امیدوارکننده است اما دستیابی به موقعیت بهکندی صورت میگیرد. هرچند کند اما باید به پیشرفت در افغانستان امیدوار بود چراکه این کندی دلیلش شرایط و مقتضیات خاص جامعه افغانستان است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 194]