واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: خالهها و عموهاي تكراري
مجري برنامههاي كودك تلويزيون يا همان «خاله سارا»ي محبوب بچهها فقدان كارشناسي و نظارت بر برنامهها را مشكل اصلي حوزه كودك ميداند و معتقد است خالهها و عموهاي تلويزيون براي كودكان تكراري شدهاند.سارا روستاپور كه از برنامه كودكانه «رنگينكمان» شبكه تهران به شبكه دو و برنامه صبحگاهي آن «روز از نو» آمده، مدتي است ساختن برنامه براي كودكان را هم تجربه ميكند و در آستانه روز جهاني كودك و تلويزيون، برنامههاي كودك را در گفتگو با مهر از نگاه خود آسيبشناسي كرده است.
* مهر: چه شد به سمت اجرا آمديد؟ آگاهانه بود يا اتفاقي؟
ـ سارا روستاپور: سال 78 دوست پدرم درباره آزموني گفت كه قرار بود از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس براي اجرا گرفته شود. با اينكه آن زمان دانشآموز بودم، ترغيب شدم در اين آزمون شركت كنم. متني سخت را حفظ كردم و در آزمون قبول شدم. اما براي برنامه از نظر سني مناسب نبودم و نتوانستم مجري شوم. اما در برنامه «از مدرسه تا مدرسه» شش ماه مجري بودم. چون اجرا مانع درس خواندن ميشد، ترجيح دادم ديگر مقابل دوربين نروم تا بعد از قبولي دانشگاه.
* چطور مجري «رنگينكمان» شديد؟
ـ بعد از دانشگاه به عنوان خبرنگار فعاليت ميكردم. براي گرفتن گزارش پشت صحنه به لوكيشن اين برنامه رفتيم. تهيهكننده من را ديد و دعوت كرد براي اجراي برنامه تست بدهم.
* فكر ميكرديد يكروز خاله سارا شويد؟
ـ دعا كردم اين اتفاق بيفتد. پيش از اين ماجرا در نمايشگاه مطبوعات خاله نرگس را ديدم. غرفه آنها كنار غرفه نشريهاي بود كه من در آن كار ميكردم. به دليل ازدحام جمعيت خاله نرگس نميتوانست از غرفه بيرون بيايد و من كمك كردم از غرفه ما بيرون برود. همان موقع به همسرم گفتم چه ميشد بچهها هم به من بگويند خاله سارا. نمايشگاه سال بعد من خاله سارا بودم.
* اولين برنامهتان يادتان مانده است؟
ـ من مجري برنامه «بادبادك» بودم كه يكروز در ميان در برنامه «رنگينكمان» پخش ميشد. روز اول پخش زنده داشتيم و من ديالوگهايم را حفظ كرده بودم و با سرعت برنامه را اجرا و زودتر از زمان مقرر با بينندهها خداحافظي كردم. تهيهكننده پشت صحنه گفت هنوز يك پلاتو باقي مانده، چرا خداحافظي كردي؟ اولين بداهه زندگيام را آنجا گفتم. دوباره برگشتم و ماجرا را با شوخي و طنز حل كردم.
* برنامههاي كودك شبكههاي ديگر را ميبينيد؟ الگوبرداري ميكنيد؟
ـ معمولاً نميشود از آنها الگو گرفت. چون سبك زندگيشان با ما فرق دارد. من برنامههاي شبكه الجزيره را ميبينيم. زندگي اعراب به ما نزديك است و فاصله فرهنگي زيادي با ما ندارند. نوع اجرا، دكورها و رنگاميزي آنها جذاب است و سعي ميكنم از تجربههاي مثبت آنها استفاده كنم. آنها جسارت زيادي در استفاده از رنگ دارند.
* برنامههاي ما قابل رقابت با آنها است؟
ـ از نظر محتوا و ساختار ما واقعا ضعيف هستيم. مشخص است كه برنامههاي آنها كارشناسي ميشود اما برنامههاي ما از اين نظر مشكل دارد. مخاطبشناسي آنها قوي است و بار اطلاعاتي و آموزشي بالا است. در ميان برنامههاي كودك داخلي، تعداد كمي كارشناسي قوي دارند.
* برنامههاي كوتاه توليد محقرانه دارند. گاهي نويسنده نيست و در چند شبانهروز با سرعت چند قسمت برنامه ضبط ميشود. در چنين فضايي كار خوب توليد نميشود.
ـ موضوع بودجه هم مطرح است. بعضي از تهيهكنندهها ارقام پائيني را مطرح ميكنند و كارشان هم پيش ميرود. بنابراين نگران وضعيت توليد و كيفيت كارها نيستند و اين موضوع به كارها ضربه ميزند. بايد بحث نظارت كيفي و كارشناسي درباره محتواي برنامهها جدي گرفته شود.
* چرا گروههاي برنامهساز به اين ماجرا تن ميدهند؟
ـ از گروه نميشود انتظار داشت مقاومت كند. كارش را از دست ميدهد و ناچار با شرايط كنار ميآيد. هدف بيشتر تهيهكنندگان الان چهرهسازي و استفاده از اين چهرهها است. در برنامههايي كه خارج از سازمان اجرا ميشود، پولهايي كلان رد و بدل ميشود.
* به هر حال آن مجري و چهره حق دارد كمبودهايي را كه در سازمان دارد از طريق ديگر جبران كند؟
ـ به نظر من، ما متعلق به مردم هستيم و نبايد از محبوبيتمان استفاده غلط كنيم. من بيننده بعضي از اين برنامهها بودهام. واقعا مجريها حرفهايي ميزنند كه براي مخاطب كودك مناسب نيست. نميشود به بهانه مسائل مالي همه چيز را توجيه كرد.
* ميان مجريهاي زن و مرد تفاوتي هست؟
ـ محدوديتهايي هست، اما در كار كودك اين محدوديتها خيلي كمتر است. فرهنگ ما طوري است كه ميان زن و مرد تفاوتهايي هست و مردم حركتي را كه براي يك مجري مرد ميپسندند، براي مجري زن نميپسندند.
* پخش زنده را بيشتر دوست داريد يا برنامههاي توليدي را؟
ـ تأثير و مخاطب برنامه زنده بيشتر از برنامه توليدي است. من برنامه زندهاي را دوست دارم كه در آن از نمايش، موسيقي، كارتون و... استفاده شود و فقط مجري مدام رو به بيننده حرف نزند.
* گويا خيلي از برنامهها بدون متن روي آنتن ميروند. حتي شنيدهام «رنگينكمان» هم گاهي متن نداشته است؟
ـ تا زماني كه من در «رنگينكمان» بودم اين اتفاق نيفتاده بود و در همه برنامهها متن داشتيم. گروه «رنگينكمان» حرفهاي هستند و كارشان قابل قبول است. اما در بعضي برنامهها بازيگر و صداپيشه به متن وفادار نيستند. در بعضي برنامهها نظارت وجود ندارد و مجريها مسائلي را مطرح ميكنند كه براي بچهها بدآموزي دارد.
* باز هم برمي گرديم به ماجراي كارشناسي.
ـ بله. چند سال پيش «رنگينكمان» 90 درصد مخاطب داشت اما الان برنامههاي كودك چند درصد بيننده دارد؟ بچهها به سي دي، برنامههاي شبكههاي خارجي و كارتونهاي خارجي بيشتر علاقه دارند تا برنامههاي تكراري شبكههاي داخلي. ما به آنها خوراك ندادهايم كه انتظار بازگشتش را داشته باشيم. برنامهها تكرار تجربههاي ديروز است براي نسل فردا!
* استفاده بيش از حد از چهرههاي محبوب به آنها لطمه ميزند. نميشود انتظار داشت بچهها تا ابد يك چهره را دوست داشته باشند.
ـ من زماني در اوج بودم اما ديگر نميتوانم آن موقعيت را تكرار كنم. تهيهكنندهها اصرار دارند از محبوبيت بعضي چهرهها مدام استفاده كنند. با اين كار آن چهرهها را ميسوزانند. كار كودك بهار دارد و نميتوان سالها در سايه آن بهار زندگي كرد. چه بخواهيم چه نه يكروز پاييز و زمستان هم ميشود.
* شما تا چه زماني به اجرا ادامه ميدهيد؟
ـ تا 31 سالگي. سه چهار سال ديگر. مخاطب نبايد مجري را كنار بگذارد. مجري بايد خودش متوجه زمان رفتن باشد. كار كودك حس و حال و لحني ميخواهد كه برنامههاي ديگر لازم ندارند. هميشه لحن و حركات يك مجري براي مخاطب شيرين نيست و بايد اين گذر زمان و تأثيرش را در نظر بگيريم.
* در سالهاي گذشته تعداد خالهها و عموها واقعا زياد شده و فكر ميكنم ديگر اين موضوع هم براي بچهها جذابيت ندارد.
ـ تازگياش را از دست داده است. پنج سال پيش خاله نرگس و سبك اجرايش يك پديده بود و به همين دليل اينقدر به آن توجه شد. اما الان تعداد زيادي خاله و عمو داريم كه تكراري هستند. بيننده تنوع ميخواهد. اما تهيهكنندههاي ما خلاقيت ندارند و ميخواهند تجربههاي تكراري و محبوب گذشته را تكرار كنند.
* برنامهسازي كودك را از مدتي پيش شروع كردهايد. از تجربههاي اجرا در اين بخش استفاده ميكنيد؟
ـ سال گذشته در شبكه لرستان دو برنامه «فرشتهها» و «دوچرخه» را تهيه و كارگرداني كردم كه موفق بود. دو سال است برنامه كودك شبكه آموزش به نام «گلآموز» را كارگرداني و اجرا ميكنم و سرپرست نويسندگان آن هستم. 90 برنامه اول واقعا محقر و در شرايطي سخت پيش رفت. اما الان روند توليد بهتر شده و اميدوارم در آينده بهتر شويم.
* به نظر ميرسد در آينده بيشتر شما را به عنوان برنامهساز ميبينيم؟
ـ من به اين بخش بيش از اجرا علاقه دارم و اميدوارم بتوانم تجربههايي خوب در اين زمينه داشته باشم. البته اغلب كارهايي كه نوشتهام خودم اجرا كردم. اما فكر ميكنم دوره آن رسيده كه مجريهاي جوان وارد اين حرفه شوند و بين ما و آنها تعاملي باشد كه از تجربههاي ما استفاده كنند و به زودي عرصه براي فعاليت آنها فراهم شود.
* چرا در برنامه «گلآموز» از چهره جديد استفاده نكرديد؟
ـ يكي از تعهدات من اين بود كه اجراي برنامه بر عهدهام باشد و اگر اينطور نبود نميتوانستم برنامه را تهيه كنم. اما در برنامههاي ديگر چهرههايي را معرفي كردهام.
* چرا از شبكه تهران به شبكه دو رفتيد؟
ـ به اين نتيجه رسيدم كه بهتر است دنيايم را عوض كنم. من در شبكه تهران تجربههايي عالي داشتم. اما بايد تحولي در كارم ميدادم. اين تغيير به من كمك كرد فضاهاي تازهتر را تجربه كنم. دوست دارم اگر قراراست با شبكه تهران كار كنم در زمينه برنامهسازي باشد.
* در اين تغيير و تحول دنيايتان عوض شد؟
ـ توانستم نويسندگي، كارگرداني و تهيهكنندگي را تجربه كنم و اينها تجربههايي خوب بود. در شبكه دو با تهيهكنندگان و گروههاي حرفهاي آشنا شدم. اين مناسبات حرفهاي كمك كرد رشد كنم و در زمينهاي كه دوست دارم تجربههاي بيشتر به دست بياورم.
* مخاطب شبكه دو بيشتر از شبكه تهران است؟
ـ نوع اجراي من به خاطر اين تغيير عوض شده است. در شبكه دو بايد سادهتر و راحتتر اجرا كنم تا مخاطبي كه در روستاهاي دورافتاده بيننده برنامه است با من و برنامه ارتباط برقرار كند. اما واكنش مثبت مخاطب دلگرمكننده است. ارتباط عميقي ميان من و بچهها به وجود آمده است. بچههاي پايتخت مقاومتر از بچههاي ديگر هستند و ارتباطي كه با آنها برقرار ميكنيم از يك جنس نيست.
* يك دهه اخير مجريهاي زيادي وارد كار كودك شدند. شايد الان بگوييم آنها تكراري شدهاند. اما زماني كه شما، آزاده آل ايوب و داريوش فرضيايي و اميرحسين مدرس در حوزه نوجوانان كارتان را شروع كرديد فضاي اجرا عوض شد. امتيازهاي اين دوره از نظر شما چه چيزي است؟
ـ برنامه عمو پورنگ، «رنگينكمان» و «نيمرخ» يك موج ايجاد كرد. هوشمندي تهيهكنندهها و كارگردانها در كنار ذوق مجريها هوايي تازه را در فضاي اجرا به وجود آورد. به عنوان نمونه تهيهكننده برنامه «رنگينكمان» از جذابيتهاي برنامه زنده استفاده ميكرد. عروسك را بيرون از استوديو و ميان مخاطبان ميبرد و مخاطب را در برنامه سهيم ميكرد. استفاده از خاله، عمو يا موسيقي و ترانه از امتيازهاي اين دوره تازه است. اما الان چند سالي است در دايره تكرار گرفتار شدهايم.
* چرا اين جريان ادامه پيدا نكرد؟
ـ ما آدمهاي ريسكپذيري نيستيم و از تجربههاي تازه ميترسيم. بايد اين جسارت را داشته باشيم كه قالبها را عوض كنيم. تا نگاهمان را عوض نكنيم اتفاقي خوب در اين زمينه نميافتد. مديران هم بايد اين جسارت را به خرج بدهند كه به سمتهاي تازه بروند و الگوها را عوض كنند. من فكر ميكنم وضعيت برنامههاي نوجوانان از كودكان هم بدتر است. اگر براي بچهها يكي دو برنامه خوب هست، براي نوجوانان هيچ برنامه خوبي توليد نميشود.
* شخصيتهاي محبوب دوران كودكي شما چه كساني بودند؟
ـ آقاي حكايتي را خيلي دوست داشتم. كلاهقرمزي و اجراي آقاي طهماسب هم براي نسل من بيادماندني است. «خونه مادربزرگه» عالي و دوستداشتني بود. كارتونهاي دوران كودكي ما بيادماندني و شيرين بودند. كارهاي داخلي در كودكي ما حرفهاي بودند.
شما عوامل «خونه مادربزرگه» را در نظر بگيريد. الان با اين بودجهها و شرايط آدمهاي حرفهاي سمت كار كودك نميروند.
* تولد شبكه كودك ميتواند اين اميدواري را به وجود بياورد كه برنامهسازي براي بچهها حرفهاي شود؟
ـ همه چيز با نگاه كارشناسي درست ميشود. تمركز برنامهسازي در يك شبكه بايد همراه با بودجه و نگاه حرفهاي باشد. اگر قرار است همينطور با برنامهسازي كودك برخورد كنيم كه اين روزها اتفاق ميافتد، شبكه كودك دردي از ما درمان نميكند.
* با اين شرايط چه چيزي شما را به آينده ترغيب ميكند؟
ـ بچهها... كار براي بچهها با همه سختيهايش آنقدر جذاب است كه به سادگي نميتوان از كنارش گذشت. بچهها به من انرژي ميدهند. اگر آنها از برنامههاي من يك نكته هم ياد بگيرند كافي است.
پنجشنبه 21 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 76]