تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836375758
سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
واضح آرشیو وب فارسی:ایسکانیوز: سرمقاله هاي روزنامه هاي صبح ايران
تهران -خبرگزاري ايسكانيوز :روزنامه هاي صبح ايران در سرمقاله هاي امروز خود به مسائل مهم سياسي روز داخلي و خارجي پرداختند.
به گزارش روز يكشنبه باشگاه خبرنگاران دانشجويي ايران "ايسكانيوز " سرمقاله هاي برخي روزنامه هاي صبح ايران به شرح زير است :
**آفرينش :اقتدار در مرزهاي كشور
روزنامه آفرينش در سرمقاله امروز خود در خصوص پيكرهاي كشف شده شهداي سراوان توسط نيروي انتظامي مي نويسد:
پيكرهاي شهداي سراوان كه توسط گروهك تروريستي ريگي در منطقه اي نامعلوم رها شده بودند، توسط نيروي انتظامي كشف شد.
داستان اين شهيدان از آنجا آغاز شد كه عوامل ريگي 24 خرداد امسال با حمله به يك پاسگاه مرزي در سراوان، 16 پرسنل انتظامي مستقر در اين پاسگاه را به گروگان گرفته و به پاكستان منتقل كردند. گروگان گيرها سپس آزادي 200 شرور زنداني از جمله برادر عبدالمالك ريگي كه به تازگي از سوي پاكستان تحويل جمهوري اسلامي شده بود را خواستار شدند و تهديد كردند كه در صورت امتناع ايران از آزاد كردن اين افراد، 16 گروگان خود را به قتل مي رسانند.
خبر شهادت اين 13عزيز علاوه بر اينكه موجب تاثر و تاسف شد، اما حاوي نكاتي مهمي است كه با توجه به حملات اين گروه در چند سال اخير گفتن آن مهم و ضروري مي باشد.
1- يقينا فاجعه تروريستي تاسوكي در 25 اسفند 1384 و شهادت 22 نفر از مردم عادي و مسافر در محلي بنام تاسوكي مي بايست زنگ خطر را براي اين دستگاه هاي امنيتي محسوب مي شود كه اصولا حوادثي از قبيل پاسگاه سراوان و موارد مشابه رخ ندهد، لذا بايد نيروهاي اطلاعاتي و امنيتي با ارزيابي نقاط قوت و ضعف در مقابل گروهك تروريستي عبدالمالك ريگي تلاش كنند تا از اينچنين حوادثي تكرار نشود.
2 - درست است كه گاهي مصالح و امنيت كشور اقتضا مي كند كه صبر پيشه كنيم ولي اين موضوع نبايد مانع از واكنش ندادن نيروهاي نظامي در مقابل عمليات اين گروههاي تروريستي شود. چرا كه هيمن عامل باعث گستاخي بيش از حد گروههاي تروريستي شده و جرات بيشتري را براي رفتارهاي خرابكارانه خود پيدا مي كنند.
3 -لازمه صبر در جايي است كه درست و در زمان خود انجام گيرد، چرا كه اين گروه تروريستي با شناخت رفتار، تلاش مي كند، با پخش فيلم و جملات احساسي كشورمان ايران را در موضعي قرار دهد كه با اقدامات احساسي و عجولانه شرايط را به نفع خود رقم بزند.
4- پذيرفتن خواست نامعقول اين گروهك نيز قابل قبول نيست و اين موضوع از طرف وزارت اطلاعات قابل ستودني است، چرا كه همه جاي دنيا از روسيه تا هند و ... كشورها با تروريست ها تا حد امكان معامله نمي كنند، زيرا صرف نرمش در برابر آنها سبب تشجيع اين عوامل براي اقدامات بعدي مي گردد. مطمئنا برا ي آزادي برادر عبدالمالك ريگي اين قاچاقچي مواد مخدر و تروريست منطقه كه سالها ميليونها جوان را به كام مرگ مي كشاند به اين سادگي هم نيست.
5- حضور گروهك تروريستي در مرز ميان پاكستان و ايران باعث شده تا اين گروه علاوه بر اينكه به قاچاق كالا مبادرت ورزد، امينت برخي از شهرهاي آن منطقه را نيز با مشكل مواجه كند، كه در اين صورت اتخاذ برنامه مناسب براي مبارزه با اين گروه لازم و ضروري است، لذا به نظر مي رسد، در اين دستگاه هاي امنيتي بر قدرت خود در پاسداري از مرزهاي كشور بيافزايد.
6 -در چند سال اخير حملات گسترده اي چه در داخل خاك پاكستان و چه در خاك ايران عليه هموطنان عزيز انجام گرفته است، برهمين اساس دولت جمهوري اسلامي ايران بايد در پي گيري اين موضوع مصمم بوده و با احضار سفير پاكستان اعتراض خود را مبني بر عدم امنيت هموطنان عزيز و ربودن كاركنان سفارت ايران گوشزد كند. در آخر يادآوري اين نكته ضروري است كه انتظار عموم مردم اين است كه ماموران نيروي انتظامي مستقر در منطقه و اقدامات لازم را جهت كنترل نوار مرزي و دستگيري اشرار را به عمل آورده تا با تدبير و كارداني لازم بتوانند مانع گسترش دامنه عوارض اين حوادث شوند.
**اعتماد ملي :نفستنگي صنايع
روزنامه اعتماد ملي در سرمقاله امروز خود در مورد مشكلات صنعت كشور نوشت :
صنايع اين روزها با مشكلات بسياري دست و پنجه نرم ميكنند، در اين ميان برخي از وجود مزيتهاي توليدي در كشور صحبت ميكنند همچون مزيتهاي مواد اوليه، انرژي ارزانقيمت و كارگر. ما در كشور مزيتهاي كارگري و بهرهوري نداريم. مشكلات واحدها حدود 12 ماه پيش شروع شده و هنوز به غير از وعدههاي داده شده توسط وزارت صنايع و معادن، بانك مركزي و ساير بانكها دستاورد ديگري نداشتهايم. در اين شرايط اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران از كاهش راندمان واحدهاي توليدي گزارش داده است كه اين اتفاق قابل پيشبيني بود چرا كه شش ماه پيش در كميسيون صنايع و معادن هم اين امر را اعلام كرده و در نشست تشكلهاي صنعتي با بانك مركزي هم اعلام كرديم كه واحدهاي توليدي رو به تعطيلي هستند. در حال حاضر اگر به روند تعطيلي واحدها توجه نشود و به مشكلات هم رسيدگي نشود واحدهايي كه زير ظرفيتهاي اسمي خود در حال توليد هستند نيز تا پايان سال به اخراج كارگران خود محكوم خواهند بود. گروههاي مختلف صنعتي همچون صنايع نساجي، فولاد، سرب و روي و... در حال حاضر با وجود مشكلات بسيار مشغول توليد هستند، اين درست است كه با بحرانهاي جهاني مواجه هستيم اما در ايران درخواست تعويق بازپرداخت بدهي واحدهاي توليدي به جايي نرسيد و فشار براي دريافت تسهيلات همچنان ادامه دارد و اين در حالي است كه همزمان با اين بحرانها واحدهاي توليدي به دليل نداشتن نقدينگي براي تامين سرمايه در گردش خود در فشار هستند. تعداد بسياري از واحدهاي نيمهتمام كه بالاي 60 تا 70 درصد پيشرفت كردهاند از دريافت تسهيلات . در اين شرايط دولت براي حفظ اشتغال بايد حق بيمه كارفرما را بپردازد تا هم هزينههاي توليد كاهش يابد و هم كارفرما براي حفظ كارگران خود تشويق شود و كارگران را اخراج نكند. همچنين بايد دولت به منظور كمك به صنايع، بازپرداخت طلبهايي كه از بخش خصوصي دارد را به تاخير بيندازد چرا كه واحدها در حال حاضر به غير از مشكلات نقدينگي با مشكلات ديگري هم مواجه هستند. در حال حاضر به غير از بانكها ساير بخشها براي پرداخت ماليات مشكل دارند و ميتوان گفت با ركود فعلي واحدهاي توليدي نميتوانند ماليات خود را پرداخت كنند كه اين ناتواني در بازپرداخت ماليات توام ميشود با جريمه و معوقه. دولت بايد براي كنترل اين بحران سياست خاصي داشته باشد،بهترين سياست اين است كه هياتهاي حمايت از صنايع در تمامي استانها فعال شوند زيرا اين بحرانها تنها براي صنايع فعال در تهران نيست. چند سال پيش كه آسياي جنوب شرقي دچار بحران مالي شد، ماهاتير محمد در مالزي كميته بحراني تشكيل داد كه هر روز تشكيل جلسه داده و تصميمهاي بهروز ميگرفتند اما اينجا اينچنين نيست. در ادامه اين روند بايد اشاره داشت به كاهش بهاي محصولات در بازارهاي جهاني و حال اينكه با اين كاهش، بهاي اين اقلام در ايران كاهش نمييابد و توليدكننده همچنان بايد تمام مواد را با قيمتهاي گذشته خريداري كند كه اين امر در شرايطي كه قيمتها در بازارهاي جهاني كاهش يافته است، رقابت توليد را در كشور از بين ميبرد. مشكلات صنعت يكي دو تا نيست. اگر ميخواهيم از توليد ملي دفاع كنيم بايد به واحدهاي توليدي خود بها دهيم، با شعار و وعدههاي اجرا نشدني نميتوان به حل مشكلات فكر كرد. بايد تغيير سياست داشته باشيم در غير اين صورت واحدها محكوم به تعطيلي يا اخراج كارگران خود هستند.
عضو هياترئيسه اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران
و شماره دانشجويي تكتك اعتراضكنندگان تا فردا به دفتر رئيس دانشگاه تهران ارائه ميشود.
**حزب الله :جنبش دانشجويي و بازتعريف هويت
روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود مراحل شكل گيري جنبش دانشجويي در ايران را مطرح كرد و وشت :
جنبش دانشجويي در ايران به شكل وسيع و فراگير از شهريور 1320 و سقوط ديكتاتوري رضاشاه شكل گرفت و اگر حوزههاي علميه را هم مدل سنتي دانشگاه بدانيم بايد اذعان كرد كه جنبش دانشجويي از سابقهاي برخوردار است كه در حافظه آن مشروطهخواهي هم وجود دارد.
به دلايل بسياري حركتهاي دانشجويي در ايران نوعا و ماهيتا با تعاريف رايج از جنبشهاي دانشجويي غربي متفاوت است. اگرچه در كشور ما جنبش دانشجويي فقط در سالهاي اطراف 1340 شمسي به صورت مستقل پديدار شد و در ساير سالها تابعي از جريانات سياسي به شمار ميرفت اما از ميان دهها نوع حركتها و فعاليتهاي اين نهاد فقط يك بار به انقلاب ختم شد و آن هم فقط انقلاب 1357 به رهبري امام (ره) است. اگر حوادث و جريانهاي سياسي مانند مبارزات فعالانه در طول پيروزي انقلاب، تسخير لانه جاسوسي و انقلاب فرهنگي در دانشگاهها در سابقه فعاليت جنبش دانشجويي ايران وجود نداشت ميتوانستيم تلقي رايج از فعاليت دانشجويي كه همان چرخيدن در مدار بسته «ايسم»ها و قرار دادن اهداف كوتاهمدت صنفي در عداد آرمانهاي دانشجويي است و فراتر از آن محدود ماندن در تعاريف و برداشتهاي سياسي كه غالبا با رنگ و لعابهاي روشنفكري هيچگاه رنگي از پيوند با فرآيندهاي اجتماعي واقعي را به خود نميديد را به عنوان حداكثر و افق اصلي فعاليتهاي دانشجويي در كشور بپذيريم و بر اين اساس جنبش دانشجويي را با همين سنگ محك امتياز بدهيم اما وجود اين اتفاقات و ساير دروازههاي نظري كه عمدتا شالوده آن را انقلاب و تفكر انقلابي ريخت باعث ميشود همواره آرمانخواهي در فعاليتهاي دانشجويي ذاتي آن باشد و نه مضافي از روي شرايط زمان و مكان يا كش و قوسهاي سياسي. در وضعيت فعلي كه دوران ركود فعاليتهاي دانشجويي به شمار ميآيد بسياري نبود ديالكتيك دروني و بسياري نبود افق پيش روي را دليل اصلي عدم توفيق اين نهاد ميدانند و برخي نيز معتقدند عدم فعاليت بارز در دانشگاهها پژواكي از عدم اراده نظام سياسي حاكم براي ميدان دادن به اين نوع فعاليت سياسي و فرهنگي است ركود فعلي در حوزه عملكرد نهادهاي دانشجويي را ميتواند هر علتي باشد جز اين عامل آخر. نگاهي به تاريخچه سياسي انقلاب ـ لااقل در 20 سال گذشته ـ نشاندهنده اين است كه هرگاه بالاترين مقام سياسي كشور ـ رهبر انقلاب (مدظله) ـ در مقام ارسال پيام به هستهها و تشكلهاي دانشجويي برآمدهاند حتما در آن رهنمودها سياستهاي كلان و افقهاي چشمانداز بزرگي را براي جنبش دانشجويي تعريف كردهاند. با اين نگاه و در مجموع رهبر معظم انقلاب (حفظهاله) در مجموع هفت بار تشكلهاي دانشجويي را مورد خطاب قرار داده (به صورت ارسال پيام) و در يكي از مهمترين آنها كه در ششم آبانماه 1381 صادر شد از دانشجويان فعاليت و جد و جهد در عرصههايي را درخواست كردهاند كه كمتر كسي باور ميكند نظام حاكم در يك كشور مقتدر تمايلي به ورود دانشجويان در اين عرصهها را از خود نشان دهد. مروري بر متن پيام رهبر معظم انقلاب بيانگر دستور صريح و تمايل شديد ايشان براي ورود دانشجويان در مقولههايي است كه عمدتا شامل عدالت، رفاه اجتماعي، آسيبشناسي وجود شكافهاي طبقاتي (حتي در ذهن و عمل برنامهريزان كشور)، ثروتهاي بادآورده، هزينه كردن اموال عمومي در اقدامهاي بدون اولويت، ميدان دادن به عناصري كه زرنگي و پررويي آنان همه گلوگاههاي اقتصادي را به روي آنان ميگشايد، انبوه شدن ثروت در دست كساني كه آمادگي دارند آنرا هزينه كسب قدرت سياسي كنند ميشود. با اين وجود درنگ در حركتهاي دانشجويي يك دهه اخير بيانگر اين واقعيت تلخ است كه فعاليتهاي دانشجويي عمدتا در محدوده تعاريف سياسي و طرفداريهاي جناحي مانده و به تنها مقولهاي كه توجه نداشتهاند همين محورهايي است كه رهبر معظم انقلاب براي ورود دانشجويان در آن ابراز تمايل فرمودهاند. با اين وصف ضرورت بازتعريف در هويت جنبشهاي دانشجويي اجتنابناپذير است چه با وجود افقهاي چنين بلند ركود حاكم در سطح دانشگاهها آنقدر عجيب است كه محدود كردن فعاليتهاي دانشجويان به مقولات پيش پا افتاده صنفي. به نظر ميرسد براي شكستن ركود فعلي و دميدن جان تازه بر كالبد سرمازده جنبشهاي دانشجويي ضرورت بازگشت فعالان و متفكران اصلي اين حوزه از حوزه اجرائيات سياسي صرف به بازار تفكر، تعمق و سپس حركت و جريان در قالب فعاليتهاي دانشجويي ضروري باشد. بسيارند از تحصيلكردگان و روشنفكران ديني كه به جاي راهبري پتانسيلهاي عظيم دانشجويي در افقي مانند آنچه از مقام معظم رهبري گفته شد به سراغ محدوده اجرا رفته و با تصدي شغلهاي اجرايي از اين بسته فرهنگي غافل ماندهاند. به نظر ميرسد نقطه فقدان دانشجويان و جنبش دانشجويي راهبراني چنيناند كه همسو با راهبر اصلي جنبش دانشجويي با شناخت شرايط فعلي و اتخاذ راهبردهاي موثر با كمترين هزينه ركود كنوني را خاتمه دهند كه فعال شدن جنبشهاي دانشجويي افزايش توان و امنيت فعاليت در ساير شئون سياسي، فرهنگي و اجتماعي را به دنبال خواهد داشت.
**جام جم :باران عشق
روزنامه جام جم در سرمقاله امروز خود در توصيف خانه خدا مي نويسد:
اين خانه مركز آفرينش است. چشمهها براي زيارتش به زمزمه ميآيند و گياهان براي ديدنش از همهمه خاك تا افلاك قد ميكشند. رودهاي هراسان در اين درياي ژرف و شگرف به آرامش ميرسند و اقيانوسها بر اين درگاه سر فرود آورده و آرام ميشوند.
اين خانه، خانه خداست و تمام كدخدايان تاريخ، سپيدپوشانياند كه آرزوي بوسيدن سنگ سياهي را كه بر ديوار خانه نشسته است، زندگي ميكنند.اين خانه خانه خداست.
اينجا آب زمزمه عاشقانهاي است كه از لبهاي تاول زده زمين تراوش ميكند و زلال ميماند. اينجا خورشيد مهربانتر از هميشه و همه جاست.
سنگفرش هاي سپيدش ، برخلاف طبيعت اين وادي، خنكتر از نسيم بهاري پاي زايرانش را بوسهباران ميكنند تا آرامش ديريابشان را با نجوايي عاشقانه ببارند.
از اين خانه تاريخ شروع ميشود و لبهاي درخشان فرشتگاني سپيد به طلوع «لبيك ، اللهم لك لبيك» از مسجد شجره تا حجرالاسود، متبسم ميشود.
حالا هاجر تشنگي مجسم تاريخ ميشود و من 7 بار مروه و صفا را در فراواني دلهايي كه بر لبها ميوزند زندگي ميكنم.
راستي بر لبهاي عدد هفت چه رازي نهفته است كه از روز ازل دستهاي قنوتش در آرزوي به آغوش كشيدن آسمان گشوده مانده است و من همچنان بايد 7 دور بچرخم، 7 سنگ بزنم، 7 بار هروله كنم، 7 مرتبه از خود بدوم، 7 بار... انگار عدد هفت رمز زنده و زلال آفرينش است.
حجر اسماعيل آرامم ميكند ، دو ركعت نماز عشق در زير ناوداني كه قيامت كلمات متبسم را به خدا ميرساند، قامت ميبندم.
روز از نيمه گذشته است، آفتابيتر از هميشه به جستجوي خودم برميخيزم. رهاتر از نسيم سر به بيابان ميگذارم، در وسيعترين سرزميني كه بوي بال فرشته ميدهد، بيتوته ميكنم.
اينجا «عرفات» است و آفتاب پس از وقوف در اين وادي مكه را نوازش خواهد كرد. «آدم وار به جستجوي گمشده خويشم، در مقابل كوهي كه «نور» مجسم است انگشتان نيايشم تا آسمان قد ميكشند.
ر اين همواري شگرف «آدم» بودنم آغاز ميشود و چون گياهان كه بيگناه متولد ميشوند، شايسته «منا» ميشوم. ابراهيم را ميبينم كه مهربانتر از هميشه، با دلي محكم تيزترين تيغ تاريخ را بر نازكاي آسمان فرود ميآورد و زير باراني از اندوه، ناتواني خود را به مويه مينشيند.
اينجا هيچ تيغي شايسته بريدن نيست، اينجا تمام تيغهاي تاريخ به سكوت ميرسند.حالا از شش جهت آفتاب ميبارد و ابراهيم نافرماني تيغ را سر به بيابان ميگذارد. اكنون «منا» در عطر گل محمدي شناور است و باران عشق مي بارد.
**دنياي اقتصاد:خوابي كه تعبير نشد
روزنامه دنياي اقتصاد در مورد كاهش قيمت نفت در جهان نوشت :
داستان زيباي حضرت يوسف، كه در قالب سريال تلويزيوني مخاطبان فراواني را به خود جذب كرده است، اين روزها به تعبير خوابي رسيدهاست كه خبر از وقوع ركود و قحطي پس از سالهاي رونق و فراواني ميدهد.
اين داستان براي ما با كاهش شديد قيمت نفت و درآمدهاي نفتي همزمان شدهاست، آن هم پس از اين كه قيمت نفت به ركوردهاي تاريخي خود رسيده بود. البته اقتصاددانان، پيشتر تعبير اين خواب را گفته بودند و براي آن صندوق ذخيره ارزي را پيشبيني كرده بودند، اما از آنجايي كه به اقتصاددانان به چشم خوابگزاران معبد سرمايهداري نگريسته ميشد، توصيههاي آنان جدي گرفته نشد.
اقتصاد ايران با همه تنوع و زرق و برق خود همچون اقتصادهاي هزاران سال پيش كه متاثر از عامل برونزاي باران بودند، متاثر از عامل برونزاي قيمت نفت است. واقعيت اين است كه تاثير نفت در اقتصاد ايران خيلي بيش از آن چيزي است كه نسبت صادرات نفتي به GDP نشان ميدهد. با سقوط قيمت نفت اقتصاد نيز به تدريج به ركود فرو ميرود و اين وضعيت ركودي براي اقتصادهايي كه به دوز بالاي نفت معتاد شدهاند، ميتواند وخيمتر باشد.
براي مقابله با اين وضعيت، صندوق ذخيره ارزي با دو هدف ايجاد شده بود: ضربهگير در برابر نوسانات نفت و عاملي براي پيشگيري از بروز بيماري هلندي. البته بيماري هلندي مدتها است كه عود كردهاست و نشانه بارز آن هم افزايش ناگهاني قيمت مسكن بود، اما انتظار ميرفت كه اين صندوق حداقل، نقش خود را به عنوان ضربهگير و ذخيره احتياط ايفا كند، اما قيمت نفت بيش از حد تصور بالا رفت و سالهاي رونق نفتي بيش از ميزان پيشبيني بود و اين توهم را به وجود آورد كه قيمتهاي بالاي نفت براي هميشه تداوم خواهد داشت.
از منظر اقتصاد، جالبترين بخش داستان يوسف پيامبر مربوط به سالهاي رونق است. در داستان حضرت يوسف 7 سال رونق و آباداني و سپس 7سال قحطي و خشكسالي رخ ميدهد. با مقايسه اين داستان با شرايط كشورهاي نفتخيز، ميتوان حدس زد كه چه بسا براي يوسف پيامبر اين سالهاي رونق، سختتر از سالهاي قطحي بوده باشد، چرا كه بايد در برابر خواسته عمومي براي مصرف بيشتر و لذت بردن از سالهاي رونق ايستادگي ميكرد و در مقابل هوس كساني ميايستاد كه ميخواستند آثار رونق مقطعي را بر سر سفرههاي خود ببينند. تئوري اقتصاد سياسي و تجربه امروز كشورهاي نفتخيز نشان ميدهد كه اين كار چقدر سخت و طاقتفرسا است و ايستادگي در برابر هوس مصرف منابع موقتي، همانقدر سخت است كه ايستادگي در برابر خواسته زليخا!
**رسالت :دولت وحدت و نجات ملي
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
آنها كه احمدينژاد را در مسند اجرا تاب ندارند با دو شعار “دولت نجات ملي” و “دولت وحدت ملي” پا به عرصه فعاليتهاي انتخاباتي نهادهاند.
رقباي دولت نهم در دو قطب مخالف تحت پرچمهاي ياد شده به ميدان ميآيند تا در يك نقطه كه همان “نه به احمدينژاد” در انتخابات آينده است،همديگر را ملاقات كنند.
آنها كه شعار نجات ملي را وجهه همت خود نهادهاند همانها هستند كه در چند انتخابات اخير اقبالي از سوي مردم نديدهاند لذا با سياهنمايي سعي ميكنند تصويري از كارنامه دولت ارائه دهند كه گويي مملكت در حال “غرق شدن” است و تنها جماعتي كه قادر به “نجات” آن هستند همينها ميباشند. آنها ميخواهند در نقش نجات غريق در صحنه ظاهر شوند. آنها اصرار دارند بگويند هيچ نقطه مثبتي دركارنامه دولت نيست!
با كمي دقت در طراحي شعار آنان مردم متوجه ميشوند آنكه در حال غرق شدن است خود همين جماعت است. آنها انتظار دارند مردم با راي خود پاي صندوقهاي راي، آنها را از توفان امواج فراموشي در صحنه سياسي ايران، نجات دهند.
متاسفانه شعار اين جماعت نوعي همخواني با شعار اپوزيسيون خارج كشور دارد و اينها در طراحي اين شعار چشمي هم به آراي آن طرف آب دارند. ما مشفقانه توصيه ميكنيم به اينها اگر به فكر توفيق خود هستند از طرح چنين شعاري پرهيز كنند.
اين شعار حداقل با تصويري كه مردم در تشديد استقبال در سفرهاي دور دوم رياست جمهوري از خود بروز ميدهند، نميخواند.
آنهايي كه شعار دولت وحدت ملي را مطرح مينمايند نيز معتقدند؛ “هيچ كس به تنهايي قادر به اداره كشور نيست، يك دولت ائتلافي ميتواند مشكلات داخلي و خارجي را حل كند” برخي هم پا را فراتر مينهند و ميگويند: “مشكلات مملكت را يك جناح نميتواند حل كند، به شرطي كه هر دو جناح در چارچوب نظام و قانون اساسي عمل كنند، ميشود يك دولت وحدت ملي تشكيل داد.”
اگر بپذيريم اين فرمول درستي براي اداره كشور است، بايد بساط رقابت سالم، جوانمردانه و جدي را برچينيم. و راي مردم را يك راي تزئيني بدانيم. به هر حال مردم بايد بين دو يا چند نفر تفاوت آرا، عقايد و سلايق ببينند تا در صحنه “انتخاب” حضور يابند. اگر به اين نتيجه برسند كه اضلاع رقابت از قبل با هم توافق كردهاند روي تقسيم غنائم قدرت، دليلي براي حضور خود نميبينند. فرض انتخابات بر اين واقعيت استوار است كه دو يا چند سليقه فكري وجود دارد و هر كدام از اين سلايق را حزب يا گروه يا يك رجل سياسي نمايندگي ميكند و مردم در نگاه به اين سلايق متفاوت، يكي را براي مديريت اجرايي كشور برميگزينند. در انتخابات رياست جمهوري نهم كه رقابتيترين انتخابات رياست جمهوري پس از انقلاب بود، قرعه فال به نام كسي افتاد كه نخبگان از او به عنوان يك پديده سياسي كم نظير در سپهر سياست ايران ياد ميكنند. دليلي ندارد با اين رقابت فشرده او فرداي انتخابات به دليل اينكه متهم به بياعتنايي به وحدت ملي و يا غرق كردن مملكت نشود از عناصر شناخته شده رقيب اصلي و فرعي خود در كابينه به هنگام تقسيم قدرت، استفاده كند.
دولت “نجات ملي” يا به قرائت ديگر “وحدت ملي”، دولتي است كه رقبا تا سر حد جنگ مسلحانه پيش رفتهاند وهيچ افق روشني براي تفاهم و سازش وجود ندارد. دولت وحدت ملي به دوران بحران مربوط است تا عقل جمعي در بحران دولت وحدت ملي راتوصيه ميكند، آيا ماورا داخل با بحران روبرو هستيم؟! فرو كاهيدن رقابت انتخاباتي در ايران به آنچه كه مثلا در لبنان و افغانستان ميگذرد، ظلم به مردم و جفا به فضاي آزادي است كه در ايران براي رقابت وجود دارد. به نظر ميرسد صورت مسئله رقابت انتخاباتي در ايران يك رقابت چند ضلعي است نه دو ضلعي و يا نه حتي يك ضلعي. مطابق آنچه كه طرفداران تز دولت وحدت ملي ميگويند رقابت يك ضلعي و دو ضلعي موضوع انتخابات در ايران را بلا موضوع ميكند و نوعي رفراندوم را تداعي مينمايد. حال آنكه انتخابات با رفراندوم تفاوت ميكند. بايد سلايق و علايق سياسي واقعي نه صوري، در كشور را به رسميت شناخت و به اين ادراك رسيد كه هر نوع سليقهاي كه پيروز ميشود در كنار دغدغههاي ديگر، دغدغه “نجات ملي” و “وحدت ملي” را هم دارد. اگر او موفق نشد و يا نخواست از سلايق ديگر در اداره كشور بهره ببرد، نبايد او را متهم به غرق كردن مملكت يا تفرقه در ميان ملت كنيم.
**صداي عدالت :دو دغدغه مهم جنبش دانشجويي
روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود دودغدغه را براي جنبش دانشجويي ذكر مي كند و مي نويسد:
16آذر 55 امين سالروز واقعه اي است كه 3 دانشجوي آزاده ايراني به دليل انتقاد از استبداد و اعتراض به استعمار در خون خود غلتيدند، همچنين حدود 30 سال از روزي كه اين روز به عنوان روز دانشجو در اين مرز و بوم برگزيده شده است مي گذرد.
جنبش دانشجويي ايران در تمامي سال ها و دهه هاي گذشته عليرغم نامساعد بودن فضا و محيط براي حركت هاي دانشجويي به حركت خود ادامه داده و امروز در جايگاهي نشسته است كه يكي از پوياترين جنبش هايي است كه در برهوت عدم نهاد مندي اجتماعي و ضعف نهادهاي جامعه مدني، بار مضاعف پيگيري مطالبات اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و... ملت ايران را به دوش مي كشد.
به بركت حضور هميشگي قشر جوان و آرمان خواه جامعه هيچ گاه فضاهاي دانشگاهي از آرمان گرايي دور نمي شود و غبار مصلحت انديشي هاي "سياست پيشه گانه" بر پيكر آن نمي نشيند.
جنبش دانشجويي در ايران با وجود تمامي مشكلات، مصائب و سختي ها در 60 سال گذشته به حركت خود ادامه داده است و همچنان جايگاه خود را به عنوان پيشروترين جنبش اجتماعي كه در غياب نهادهاي مدني پويا و بالنده وظيفه نظارت، پرسشگري،مطالبه خواهي و آرمان طلبي را به يك جا به دوش مي كشد، به وظيفه تاريخي خود عمل كرده و مي كند.
جنبش دانشجويي ايران در 10 سال گذشته دو نگاه مشخص به دانشگاه را از خود طرد كرده و در مقابل آن موضع گرفته است:
1-يك نگاه ، ديد "ابزاري" داشتن به اين جنبش بوده و هست كه تلاش دارد نقش جنبش دانشجويي را در حد "ابزار چانه زني" براي گروه هاي سياسي تقليل دهد.
اين نگاه آفات و مصيبت هايي را بر پيكره جنبش وارد ساخت كه هنوز هم التيام نيافته است. در چارچوب اين نگاه، اين جنبش بايد در مواقع لازم وارد صحنه شده و در انتخابات مختلف از اين گروه و آن دسته حمايت كند. اما اگر روزي جنبش دانشجويي به پيگيري مطالبات به حق صنفي، سياسي، اجتماعي و ...مورد دغدغه خود وارد صحنه شود در چارچوب اين نگاه مرتكب گناه "تندروي" شده و هيچ يك از گروه ها و احزاب سياسي براي دانشجويان قدمي بر نمي دارند.
به عبارت بهتر در اين نوع نگاه ابزاري، دانشجو و جنبش دانشجويي اي خوب است كه بشود روي آن حساب كرد و به عنوان عقبه و سياهي لشگرگروه هاي سياسي و احزاب مختلف در آيد.
متاسفانه آفات اين نوع نگاه به جنبش دانشجويي در سال هاي گذشته و هم اكنون ضربات جدي را بر پيكر جنبش وارد ساخته است، اما با هوشياري دانشجويان و تجربه اندوزي آنها از وقايع مستحدثه در سال هاي گذشته، امروز اين نوع نگاه به بدنه جنبش دانشجويي در حكم توهين به شعور و جايگاه جنبش دانشجويي است و حتي كسان و گروه هايي هم كه خواستار اعمال اين "تز" و چنين نگاهي به جنبش دانشجويي اند لااقل مجبور شده اند در زبان و كلام بر ضرورت استقلال جنبش دانشجويي و وارد نشدن اين جنبش به دسته بندي ها و جناح بندي هاي سياسي و حكومتي داد سخن دهند.اين امر در واقع دستاورد جنبش دانشجويي در 8 سال گذشته بوده است كه توانسته است با عقب نشاندن نگاه هاي فرصت طلب از دانشگاه به حركت مستقلانه خود از قدرت ادامه دهد.
2- نگاه ديگري كه متاسفانه در سال هاي اخير تشديد شده است نگاه "امنيتي" به اين جنبش بوده است. در قالب اين نگاه دانشگاه يك معضل و دانشجو في نفسه مخل امنيت كشور است. كوچك ترين مطالبه صنفي دانشجويان به سرعت رنگ امنيتي مي گيرد و تلاش مي شود يك تفكر قالب و كليشه اي در دانشگاه حاكم شده و تكثر طبيعي و ايدئولوژيك محيط هاي علمي و دانشگاهي انكار شود.
اين نگاه به دانشگاه و جنبش دانشجويي، با امنيتي كردن موضوع تلاش دارد تا در تعامل با فضاي دانشگاه الگوهاي مديريتي و رفتاري" امنيتي" را در اين فضاي علمي تعميم دهد و نا گفته پيداست كه به دليل عدم سنخيت اين نگاه با واقعيت فضاي علمي و دانشگاهي، اين راه كار در نهايت به غير از تشديد فضاي راديكاليسم در دانشگاه ها راه به جايي نمي برد.
در چارچوب اين استراتژي همه امور دانشگاه بايد تحت كنترل قرار گيرد و مديري براي اداره اين فضاي علمي و آكادميك مناسب تر است كه بهتر بتواند آرامش و سكوت را بر مجموعه دانشگاه حاكم كند!
البته در چارچوب اين استراتژي يك الگوي مطلوب، كليشه اي و رسمي نيز براي فعاليت هاي جنبش دانشجويي ترسيم شده و تلاش مي شود ساير گروه هاي دانشجويي مورد طرد و فشار قرار گيرند. به گونه اي كه امروز (شنبه- 16 آذر 1387) كه روز دانشجو است تقريبا به جز برپايي چند برنامه رسمي و كليشه اي در برخي از معدود دانشگاه هاي كشور، برگزاري مراسم بسياري از گروه هاي دانشجويي در اكثر دانشگاه ها و شهرهاي كشور با محدوديت ها و مخالفت هاي برخي مديران وزارت علوم و مسئولان دانشگاه ها قرار گرفته است.
پر واضح است كه امنيتي كردن فضاي دانشگاه و تلاش براي "يونيفرمه" كردن دانشجويان (از طرز لباس پوشيدن تا نوع انديشيدن) به طور تاريخي الگوي تجربه شده و شكست خورده اي است كه به غير از منافع آني و زود گذر (و البته بسيار نا مطمئن) چيزي را نصيب سياست گذاران اين ايده نمي كند.
تجربه سال هاي گذشته به خوبي اين حقيقت را اثبات نمود كه اين هر دو نگاه با واقعيت ها و فضاي جنبش دانشجويي همخوان نبوده و پيگيري آنها هيچ حاصلي را نه براي جنبش دانشجويي و نه براي عاملان آن به دنبال نداشته است.
شايد بتوان در 55 امين سالگرد واقعه 16 آذرسال 1332 مهم ترين مطالبه امروز جامعه دانشگاهي و جنبش دانشجويي را دوركردن هيمنه و سايه نهاد قدرت از دانشگاه و كسب استقلال علمي و مديريتي هر دانشگاه توسط كادر هيات علمي و اساتيد استخوان دار و زحمت كشيده همان دانشگاه دانست. امري كه هر چند طليعه آن در دولت آقاي خاتمي انجام شد، اما ديري نپاييد كه بار ديگر با تفوق نگاه دولت سالار بر مجموعه دانشگاه ها، فضاي حضور حاكميت در دانشگاه ها غلظت و شدتي مضاعف يافت.
به نظر مي رسد جنبش دانشجويي امروز ايران، بيش از هر چيز به كسب استقلال عمل و دور كردن هيمنه حضور دولتي از فضاي مديريتي دانشگاه مي انديشد كه اين امر در صورت تحقق و تثبيت به طور يقين در گام نخست به نفع حاكميت و در گام دوم به نفع دانشگاه، دانشجو، جنبش دانشجويي و جامعه است.
در پايان ذكر اين نكته ضروري به نظر مي رسد كه هر چقدر كه جنبش دانشجويي تلاش كند تا خود را از دولت دور و به جامعه نزديك كند، استقلال عمل بهتري براي پيگيري مطالبات خود و مردم خواهد داشت.
ين امر به مفهوم تقابل جنبش دانشجويي با دولت و حاكميت نيست بلكه به اين مفهوم است كه دانشگاهيان و دانشجويان كه فرهيخته ترين قشر جامعه هستند بتوانند به راحتي و در مواقع لازم از ناراستي ها و كاستي ها انتقاد كنند و در مقام يكي از مهم ترين نهادهاي جامعه مدني و جنبش هاي اجتماعي حاكميت را در تعامل بهتر با جامعه ياري دهند و واسطه اي براي انتقال دغدغه هاي جامعه به حاكمان باشند.
**كيهان :يك داغ دل بس است براى قبيله اى
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود مي نويسد:
1-چند روز بعد از فاجعه 17شهريور 1357، زندانيان سياسي مسلمان تصميم گرفتند سد اختناق حاكم بر زندان هاي رژيم شاه را بشكنند و با امضا و صدور يك بيانيه و ارسال پنهاني آن به بيرون زندان، كشتار مظلومانه مردم در جمعه سياه را محكوم كنند. بيانيه تهيه شد و براساس يك روال پذيرفته شده در ميان زندانيان سياسي بايد اين تصميم به اطلاع ساير گروههاي زنداني مي رسيد تا در صورت تمايل با آن همراهي كنند و در غير اينصورت از ماجرا بي خبر نباشند. بيانيه با جمله «ما زندانيان سياسي مسلمان...» شروع مي شد و در آن بر رهبري حضرت امام خميني(ره) تاكيد شده بود. عباس سماكار هم پرونده گلسرخي و مسئول كمون-جمع-ماركسيست ها بعد از مشاهده متن بيانيه گفت: از آنجا كه ما مسلمان نيستيم و رهبري امام را هم قبول نداريم اين بيانيه را امضاء نمي كنيم و شرط همراهي را حذف قيد «اسلام» و «رهبري امام» دانست كه طبعاً براي ما پذيرفتني نبود. دو جمع ديگر زندان يعني سازمان منافقين و گروه تحت مسئوليت لطف الله ميثمي نيز با بيانيه مخالفت ورزيده و پيشنهاد كردند براي حفظ وحدت با ماركسيست هاي زندان دو قيد «اسلامي» و «رهبري امام» از متن بيانيه حذف شود. به آنها گفته شد با كدام منطق عقلي و ديني مي توان وحدت با ماركسيست ها را به وحدت و همبستگي با امام و توده عظيم مردم مسلمان ترجيح داده و از دو اصل بنيادين اسلام و رهبري امام دست كشيد؟! و البته پاسخ آنها همان بود كه بود و نهايتاً بيانيه ياد شده با امضاي زندانيان سياسي مسلمان صادر و به گونه اي پنهان به بيرون از زندان فرستاده شد. ماركسيست ها و منافقين و ميثمي ها نيز بيانيه جداگانه اي بدون قيد اسلام و رهبري امام صادر كردند كه هر دو بيانيه در اسناد ساواك موجود است.
2-با تاكيد بر اين نكته كه «در مثل مناقشه نيست» و «مثل عين ممثل نيست» بلكه فقط شاهدي براي تقريب ذهن است بايد گفت اين روزها از سوي برخي افراد و گروههاي سياسي زمزمه هايي مبني بر ضرورت «تشكيل دولت وحدت ملي» و يا «ائتلاف براي نجات كشور»! شنيده مي شود كه صرفنظر از هويت ارائه كنندگان اين نظريات، با ماجرايي كه آن روزها در زندان سياسي رژيم شاه اتفاق افتاده بود مشابهت هايي دارد. پيشنهاددهندگان طرح «دولت وحدت ملي» و يا «ائتلاف براي نجات كشور»! اگرچه توضيح روشن و تعريف شفافي از مقصود و منظور اصلي خود ارائه نمي دهند و تنها بر واژه «وحدت» كه نزد همگان ارزشمند است تكيه مي كنند ولي كندوكاو بيشتر ماجرا- كه چندان هم دشوار نيست- از ترفندي خبر مي دهد كه عليه جريان اصولگرايي يعني همان گفتمان انقلاب و امام تدارك ديده شده و متاسفانه برخي از دوستان وفادار به اسلام و انقلاب نيز ناخودآگاه در اين دام كه ميدان دشمن است به بازي گرفته شده اند. چرا...؟!
3- «وحدت» به تنهايي نه خوب است و نه بد، تيغ تيز است كه هم مي تواند در دست رزمندگان خداپرست باشد و هم در كف زنگي مست! مثلاً دولت وحدت ملي كه سيدحسن نصرالله در لبنان بر آن اصرار مي ورزد با هدف ائتلاف همه گروهها و جريانات سياسي لبنان عليه دشمن وحشي لبنان و مردم اين كشور يعني اسرائيل دنبال مي شود و يا دولت وحدت ملي در عراق براي مقابله با اشغالگران آمريكايي و انگليسي است و اينگونه است تلاش گروههاي جهادي افغانستان براي تشكيل دولت وحدت ملي در اين كشور.
اكنون بايد پرسيد «دولت وحدت ملي» مورد نظر گروهها و احزاب ياد شده براي رسيدن به چه هدف مقدس و كدام مقصود ارزشمند است؟ مگر دولت كنوني برخاسته از رأي ملت و حاصل وحدت ملي نيست؟! اگر هست- كه هست- طرح تشكيل دولت وحدت ملي براي چيست؟! آنچه بي ترديد مي توان گفت اين است كه طرح ياد شده و خواهر دو قلوي آن يعني «ائتلاف براي نجات كشور»! به منظور مقابله با اصولگرايي و دولت اصولگراي نهم تدارك ديده شده است، چرا كه اولين گام آن نفي دولت اصولگراي برخاسته از رأي مردم است و نكته در خور توجه اين كه كساني از «ضرورت وحدت ملي» سخن مي گويند و براي پي گيري آن همايش برگزار مي كنند كه در چند دوره انتخاباتي اخير نظير رياست جمهوري نهم، مجلس هاي هفتم و هشتم و شوراهاي اسلامي شهر و روستاي دوم و سوم با رويگرداني معني دار مردم روبرو بوده اند.
4- اهداف طرح «دولت وحدت ملي» و پيشنهاد «ائتلاف براي نجات كشور» را مي توان در دو جبهه اصولگرايان و مدعيان اصلاحات به طور جداگانه پي گرفت.
الف: برخي از دوستان اصولگرا- كه تعدادشان اندك وكم شمار و كمتر از انگشتان يك دست است- بي آن كه مخالف دولت نهم باشند براين باورند كه آقاي احمدي نژاد نيروهاي كارآمد اصولگرا را آنگونه كه انتظار مي رود به كار نمي گيرد و با طرح دولت وحدت ملي خواستار حضور همه اصولگرايان در تركيب كابينه هستند. اين ديدگاه صرفنظر از صحت و سقم آن، نمي تواند و نبايد بهانه اي براي همراهي با دشمنان اصولگرايي در طرح دولت وحدت ملي باشد چرا كه؛ اولاً؛ مطابق قانون اساسي انتخاب اعضاي كابينه از اختيارات رئيس جمهور است- البته با حق مسلم مجلس در پذيرش يا رد آنها- بنابراين به لحاظ قانوني نمي توان رئيس جمهور آينده را ملزم به پذيرش اين و آن در كابينه كرد. ثانياً؛ گام اول و پيشاني طرح ياد شده مخالفت با دولت اصولگراست و شركت سليقه هاي مختلف جبهه اصولگرايان در تركيب كابينه، گام بعدي است. بنابراين بديهي است نمي توان و عاقلانه نيست كه براي كسب احتمالي چند كرسي در كابينه، با دشمنان اصولگرايي كه شماري از آنان آگاهانه و برخي نيز ناخودآگاه درپي بازگرفتن فرصت خدمت از اصولگرايان - بخوانيد پايان دادن گفتمان انقلاب و امام- هستند، همنوا شوند. اگرچه اين خيال خام به يقين پخته نمي شود. اين عده اندك از دوستان اصولگرا بايد مراقب باشند كه در ميدان دشمن به بازي گرفته نشوند.
ب: و اما، جبهه مدعيان اصلاحات و ياران تابلودار و بي تابلوي آن با ذوق زدگي از طرح «دولت وحدت ملي» استقبال كرده اند و آن را ترجمان طرح خود، يعني «ائتلاف براي نجات كشور»! دانسته اند. كه بايد پرسيد نجات كشور از چه؟ از كه؟ و از كدام جريان سياسي؟! مدعيان اصلاحات پنهان نمي كنند كه مقصود آنان نجات كشور از اصولگرايي است! چرا؟! براي يافتن پاسخ اين سؤال كه نه پنهان است و نه پيچيده، كافي است به هويت تجربه شده و به عمل نشسته دو جريان «اصولگرايي» و «اصلاح طلبي» مراجعه كرد.
چه كسي مي تواند ساده زيستي، پاكدستي، حمايت از محرومان، ايستادگي در مقابل باج خواهي قدرت هاي استكباري، مبارزه با مفاسد اقتصادي، تاكيد عملي بر آموزه هاي اسلام و امام و انقلاب، اصرار بر توزيع عادلانه ثروت، مقابله با رانت خواري، مردم دوستي و مردم داري و دهها ويژگي ارزشمند ديگري از اين دست را در دولت نهم و مخصوصا شخص دكتر احمدي نژاد انكار كند؟ ممكن است گفته شود كه برخي از اين خواسته هاي دولت نهم آنگونه كه انتظار مي رفت تحقق نيافته است كه ضمن پذيرش اين نكته بايد پرسيد، آيا اينها همه از خواسته هاي اعلام شده و در عمل دنبال شده دولت نهم نبوده است؟ خب! بديهي است كه فقط ديكته ننوشته ها غلط ندارند و آنچه مهم است حركت در مسير اهداف ياد شده است كه براي هيچ صاحب نظر منصف و بي غرضي قابل انكار نيست.
و اما، مدعيان اصلاحات چه سابقه اي دارند؟ بي توجهي به دغدغه هاي مردم مخصوصاً دغدغه هاي معيشتي آنان، مقابله آشكار با آموزه هاي انقلاب و امام، همراهي و حمايت از آشوبگران، ميدان دادن به دشمنان تابلودار مردم، مراوده پنهاني با محافل خارجي، درگيري هاي حزبي و جناحي، بازي كردن نقش اپوزيسيون در درون حاكميت، تلاش براي ضربه زدن به مباني نظام اسلامي و نهايتاً تبديل شدن به بازوي اجرايي پروژه هاي رسماً اعلام شده آمريكا كه در اين زمينه بايد از آنها پرسيد، آيا بسياري از مواضع و عملكرد شما با خواست آمريكا و متحدانش همخوان نبوده است؟! بنابراين مقصود مدعيان اصلاحات از «ائتلاف براي نجات كشور»، كنار زدن اصولگرايان از كانون قدرت است و در اين نقطه دقيقاً و بدون كم و كاست با آمريكا و متحدانش اشتراك نظر دارند. نكته اي كه بوش و ساير مقامات آمريكايي بارها به صراحت و با ذكر دليل بر آن تاكيد ورزيده اند و آخرين نمونه اظهارات كوشنر وزير خارجه فرانسه با CNN است كه گفته بود «شكست احمدي نژاد در انتخابات آرزوي غرب است». از اين روي اگر سخن از نجات كشور در ميان باشد، بايد كشور را از خطر روي كار آمدن دوباره مدعيان اصلاحات نجات داد كه يك داغ دل بس است براي قبيله اي.
ج: با توجه به نكات فوق كه فقط بر شواهد و اسناد آشكار تكيه دارد به آساني مي توان نتيجه گرفت كه خط قرمز مدعيان اصلاحات و حاميان غربي آنها ادامه حضور احمدي نژاد در رأس دستگاه اجرايي كشور است بنابراين دوستان اصولگرا نيز بايد خط قرمز خود را در همين نقطه تعريف كنند. و در موضوع مورد بحث مراقب باشند كه در ميدان فريب «دولت وحدت ملي»! كه هدف اصلي و تعريف شده آن مقابله با حاكميت اصولگرايان است وارد نشوند.
5- شواهد و قرائن موجود حكايت از آن دارد كه آمريكا براي عملياتي كردن پروژه خود، به ترفند جابه جايي مرزها و تغيير محورها روي آورده است. «طرح دولت وحدت ملي» در اين چارچوب قابل ارزيابي است. دشمن بيروني با بهره گيري از دنباله هاي همراه يا فريب خورده خود مي كوشد محور «اصولگرايي-اصلاح طلبي» را كه هر كدام سابقه و تعريف شناخته شده اي دارند به محور «موافقان و مخالفان دولت» تبديل كند با اين اميد كه در ميدان جديد، سابقه نه چندان خوشايند مدعيان اصلاحات و عملكرد مردمي اصولگرايان هر دو به فراموشي سپرده شود و هر يك از آنها با تابلوي جديدي كه آدرس هاي واقعي از روي آن پاك شده وارد ميدان شوند بديهي است كه در اين ميان مدعيان اصلاحات از پنهان كردن سابقه خود خوشنودند، اگرچه اين سابقه پاك شدني نيست. اما خسارت ديده اين ميدان برخي از دوستاني هستند كه دولت مردمي و خدمتگزار برخاسته از گفتمان امام و انقلاب و منتخب خود را واگذارده و در پروژه اي شركت مي كنند كه براي مقابله با خود آنان طراحي شده است و صدالبته اين پروژه با توجه به هوشياري مردم كه طعم شيرين خدمت اصولگرايان را چشيده اند در اولين گام ناكام خواهد ماند.
در آينده نزديك، به نقش دقيق دشمن خارجي در اين پروژه ، همراه با اسناد غيرقابل انكار آن خواهيم پرداخت.
**مردم سالاري : مرزبانان شرافتمند ايراني
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود مي نويسد:
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود از رويدادهاي خطرناك در مرزهاي شرقي نوشت :
رويدادهاي خطرناك در مرزهاي شرقي كشور، ربايش مرزبانان شرافتمندحافظ امنيت و مجري قانون و پايان بسيار دردناك آنان ناقوس خطري بسيار جدي است در آن خطه كه از قديمي ترين مناطق شكل گيري اساطير ايراني و پهنه آزادگي عياران بوده است.
تعدادي انگشت شمار راهزن و ياغي برآنند تا به جنايت، رنگ سياسي بدهند و در منطقه اي چون مناطق قبيلگي پاكستان فاقد قانون و در بربريت، خود مختاري به وجود آورند.
بي شك انتظاميان ايراني در چارچوب اجراي قانون در قلمرو ايران با دستگيري عاملان محلي و بازپس گيري سركردگان از كشورهاي منطقه و تحويل آنان به قانون عدالت را به همقطاران خود و باز ماندگان آنان اعطا خواهند كرد.
در حالي كه اين تراژدي دردناك نيازمند تاملاتي جدي است ذكر چند نكته ضروري است:
1-تروريسم سرطان معضلات حل نشده است. مسكوت گذاشتن مسايل به معني حل آنها نيست. بلوچ ها از ايراني ترين مردمانند: صبور و بسي زحمتكش و سرافراز.
وارد ساختن آنان در پروژه هاي عمراني كلان براي توسعه و عبور از سختي هاي معيشتي امري الزامي و ضرور مي باشد و شرط پايه امنيت بيشتر.
2- اساس مدنيت هزاران ساله ايراني همزيستي اقوام و آرا و فرهنگ تلفيقي برآمده از آنست. پافشاري بر برخي از صورت هاي وجودي و بعضي باورها و اصراردر برتري دادن آنها به نا خشنودي شكلي پر از خشونت مي دهد. فعاليت هاي تبشيري اگر مبتني بر تحبيب نباشند تنها دشمني را به حركت در مي آورد.
تنظيم قوانيني روشن در اين زمينه داراي فوريتي ضرور مي باشد.
3- بلوچ هاي آگاهتر به نيكي مي دانند كه نبردهاي عظيم بخش هاي مختلف جامعه ايراني در حقوق طلبي، نبردهايي براي جامعه اي بهتر از طريق مبارزات مدني مي باشند.
بهره وري از شجاعت اعتدال و طرد افراط و شركت در تلاش هاي بسيار سخت اين جامعه مي تواند حيات آنان را نيز به افق بهتري رهنمون شود. راه ديگر
خشونت بلا زاي جنگ و تروريسم و قاچاق است. سيستاني ها و بلوچ هاي غيرتمندبا پاسداشت مرزهاي ايران از وطن وخانه و كاشانه خود دفاع مي كنند.
منزوي سازي خشونت هاي غير انساني در وهله نخست كار بسيار صعب حيات مدني بلوچ هاست.
4-قلمروهاي حاكميت تنها فيزيكي نيست.امنيت مرزها از طريق گفت وگوي فرهنگي و در چارچوب مذاكرات و توافقات منطقه اي و سراسري نيز انجام مي شود.
يکشنبه 17 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسکانیوز]
[مشاهده در: www.iscanews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]
-
گوناگون
پربازدیدترینها