واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حكمت و عرفان هنري مكتب شيراز/ بلخاري: «دواني» طبيعت را بر صناعت مقدم ميداند
خبرگزاري فارس:حسن بلخاري گفت: «دواني» «طبيعت» را به «صناعت» مقدم دانسته و علت اين تقدم را استناد «طبيعت» به مبادي عاليه بيموافقت ارادت انسان ميداند.
به گزارش خبرنگار آئين و انديشه فارس حسن بلخاري با طرح مبحثي تحت عنوان «نسبت صناعت و طبيعت در لوامع الاشراق جلالالدين دواني و نسبت آن با نظريه مميزيي در فلسفه هنر» گفت: سه نكته را ميخواهم روشن كنم، اول جلوهگاه نظريه تقليد را در فلسفه هنر، سپس نسبت طبيعت و صناعت در حكمت و فلسفه و سوم بازتاب اين دوره در اخلاق جلاليه.
وي ادامه داد: پيرامون مطلب اول بايد عرض كنم كه ما پنج نظريه در فلسفه هنر پيرامون تبعيض ماهيت هنر داريم. نظريه اول يعني Mimesis ماندگارترين نظريه است.
نظريه دوم نظريه «بيان» است، سپس نظريه «فرم»، «زيبايي» و اخيراً نظريه نهادي «تقليد» است.
وي ادامه داد: افلاطون درباره نظريه تقليد و اين كه هنر تقليد است نگاهي منفي دارد و اين نگاه وقتي وارد تفكر اسلامي شد مقبول فقها افتاد تا فلاسفه و حكما؛ چون آنها بيشتر تابع نظريه «ارسطو» بودند. افلاطون در كتاب سوم و دهم جمهوري، هنر و هنرمند را كساني ميداند كه از كپي، كپي ميكنند.
اما ارسطو ديدگاه بهتري دارد. او ميگويد هنرمند از صورت محسوس تقليد نميكند، او از كنشها و نتايج كنشها تقليد ميكند. او معتقد است كار هنرمند و هنر تصوير واقعيت محسوس نيست بلكه ارائه بازتاب مفاهيم كلي است. در بخش ديگر و نگاه ديگر در تقليد «هلنيها» را هم داريم كه آنها نظيه تقليد در هنر را تقليد از آثار كلاسيك ميدانند. نوافلاطونيان هم نظر استاد معنوي خودشان افلاطون را تعديل كرده و معتقد شدند هنرمند از صورتنامي تقليد ميكند.
عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر ضمن اشاره به اينكه آوردن مطالب فوق به تبيين آرا و انديشههاي «دواني» كمك ميكند، افزود: اين مباحث يعني آراي يونانيان (ارسطو) وقتي وارد تفكر و تمدن اسلامي شد توسط گروههاي مختلفي مورد تأييد قرار گرفت، اما در اين دريافتها ابدعاتي نيز توسط گروههاي مختلفي مورد تأييد قرار گرفت، اما در اين دريافتها ابدعاتي نيز توسط حكماي اسلامي در انديشهها ايجاد شد. مثلاً بحثي كه فارابي پيرامون خيال دارد بسيار متفاوت با بحثي است كه ارسطو دارد. تمدن اسلامي تأثيراتي را از اين جريانات پذيرفت و اين نكته ذكرش لازم است كه ما در فلسفه هنر اسلامي نظريه مدوني نداريم اگرچه خواجهنصير طوسي در «اساس الاقتباس» توجه جدي به محاكات دارد كه نشاندهنده توجه فلسفه هنر در بين فلاسفه بوده اما هيچگاه به شكل جدي مطرح نشده است.
اين مدرس دانشگاه اظهار داشت: نسبت به «طبيعت» و «صناعت» را از يونان شروع ميكنم. در يونان ارسطو اشيا را به دو بخش تقسيم ميكند؛ اشيايي كه به طبيعت موجودند و اشيايي مدلول علل ديگرند. مثال او براي اول حيوانات و اجزاي آنها و عناصر اربعه است و به عبارت ديگر هر شيي از ديدگاه ارسطو كه عامل حركت در نهادش فيحد ذاته تعبيه شده باشد طبيعي است. انسان در «طبيعت» حضور ندارد انسان در «صناعت» حضور دارد. يك عبارت تفاوت صناعت و طبيعت در انديشه ارسطو اين است كه اشيا طبيعي فيحدذاته موجودند اشيا صناعي به اراده و مداخلت انسان شكل پيدا ميكنند. اين ديدگاه وارد تمدن اسلامي ميشود و ديدگاههاي حكماي اسلامي درباره طبيعت كه منجر به نظريه «دواني» ميشود ديدگاههاي تقريباً مشابهي است و همه «طبيعت» را مظهر خداوند ميدانند كه كامل و بينقص است.
اين عضو هيئت علمي فرهنگستان هنر تصريح كرد: جلالالدين دواني در يكي از لمعات، لامع اول لوامع الاشراق (لمعه ترتب الكتساب فضايل) صناعت و طبيعت را مورد تأمل و تحقيق قرار داده است. از ديدگاه او چنان چه مبادي حركات منجر به كمالات شود حصول آن يا به «طبيعت» است يا به «صناعت». «طبيعت» يعني حصول به كمال بيمداخلت اراده انسان (همچون حركت نطفه در اطوار صور مختلفه كه غايب آن رسيدن به كمال حيواني است) و صناعت يعني صدور يك شي به واسطه و مداخلت اراده انسان همچون حركت چوب كه با آلات خاص به مرتبه كمال برسد.
اين مدرس دانشگاه افزود: دواني «طبيعت» را بر صناعت مقدم دانسته و علت اين تقدم را استناد طبيعت به مبادي عاليه بيموافقت ارادت انسان ميداند و به همين دليل معتقد است كمال صناعت در تشبه آن به طبيعت است.
وي ادامه داد: اين ديدگاه دواني بحثي در ساحت نسبت ميان «صناعت» (به مفهوم هنري) با «طبيعت» برميانگيزد. مسئله تقليد يا به تعبير دواني تشبه (و نيز اقتدا) هم در آراي ارسطو و هم در افلاطون مطرح است. هر دو فيلسوف هنر را عالمي متخيل ميدانند كه فينفسه تقليد و محاكاتي است از عالم واقع، با اين تفاوت كه (همانگونه ذكرش آمد) افلاطون تقليد از طبيعت را مذموم ميداند و ارسطو ممدوح ميشمارد.
در پايان دكتر حسن بلخاري هدف مقاله را نسبت آراي دواني با نظريه تقليد (mimesis) در فلسفه هنر دانست و اظهار داشت: دواني در لمعه دوم از لامع دوم، تقسيمي از صناعت به سه بخش شريف، خسيس و متوسط دارد. اين بحث كه در جاي خود بحث مهمي است رويكرد حكماي اسلامي را به صناعت (كه از جمله معاني آن هنر است) نشان ميدهد و اميد آن كه در تبيين مسايل فلسفه هنر اسلامي تعيين كننده باشد و راهگشا.
انتهاي پيام/ش
جمعه 15 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 777]