واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: بررسي ابعاد حقوقي فرزندخواندگي
بنابراين مفاد آيه اين است كه خداي تعالي آن كساني را كه شما آنها را فرزند خود خوانده ايد، فرزندان شما قرار نداده تا احكام فرزند صلبي در حق آنان نيز جاري باشد. علامه طباطبايي در آيه بعدي، ذيل عبارت «ذلكم قولكم بافواهكم و الله يقول الحق و هو يهدي السبيل» مي فرمايد: كلمه «ذلكم» در اين آيه اشاره به مسئله فرزندخواندگي دارد و معناي «قولكم بافواهكم» اين است كه شما فرزند ديگري را به خود نسبت مي دهيد. سخني است كه با دهان هاي خود مي گوييد و جز اين اثري ندارد. اين تعبير كنايه از بي اثر بودن اين سخن است و معناي حق بودن قول خدا اين است كه او از چيزي خبر مي دهد كه واقع و حقيقت مطالب مطابق با آن است و اگر حكم و فرماني براند، آثارش بر آن مترتب مي شود و مصلحت واقعي مطابق آن است و معناي راهنمايي اش به راه اين است كه هر كس را هدايت كند، بر آن راه حق وادارش مي كند كه خير و سعادت در آن است.
اين 2 جمله اشاره است به اين كه وقتي سخن شما بيهوده و بي اثر است و سخن خدا همواره با اثر و مطابق واقع است، پس سخن خود را رها نموده و سخن او را بگيريد. سپس خداوند مي فرمايد: «وقتي مي خواهيد پسرخوانده خود را معرفي و يا صدا كنيد، طوري صدا بزنيد كه مخصوص پدرانشان شوند; يعني به پدرشان نسبت دهيد (و بگوييد اي پسر فلاني و نگوييد پسرم) و خواندن شما آنان را به نام پدرانشان به عدالت نزديك تر است و اگر علم به پدران آنها نداريد و پدرانشان را نمي شناسيد (هنگام صدا زدن) به غير پدرانشان نسبت ندهيد; بلكه آنان را برادر خطاب كنيد و يا به اعتبار ولايت ديني، ولي خود بخوانيد.» و در ادامه مي فرمايند: «گناهي بر شما نيست در مواردي كه به اشتباه و يا از روي فراموشي ايشان را به غير پدرانشان نسبت دهيد; اما در مواردي كه دل هايتان آگاه است و از روي عمد اين كار را انجام مي دهيد، گناهكاريد.» آيت الله مكارم شيرازي نيز در تفسير نمونه در تفسير آيه مذكور چنين فرموده اند: در عصر جاهليت معمول بوده كه بعضي از كودكان را به عنوان فرزند خود انتخاب مي كردند و آن را پسر خود مي خواندند و به دنبال اين نامگذاري، تمام حقوقي را كه يك پسر از پدر داشت، براي او قائل مي شدند. وي از پدرخوانده اش ارث مي برد و پدر خوانده نيز وارث او مي شد و تحريم زن پدر يا همسر فرزند در مورد آنها حاكم بود پيامبر اكرم (ص) براي كوبيدن اين سنت اشتباه، همسر پسرخوانده اش- زيدبن حارثه- را بعد از آن كه از زيد طلاق گرفت، به ازدواج خود درآورد تا روشن شود اين الفاظ توخالي نمي تواند واقعيت را دگرگون سازد; چرا كه رابطه پدري و فرزندي يك رابطه طبيعي است و با الفاظ و قراردادها و شعارها هرگز حاصل نمي شود. حتي در روايات اسلامي مي خوانيم كه زيدبن حارثه بعد از آن كه پيامبر او را آزاد كرد، به عنوان زيد بن محمد خوانده مي شود تا اين كه قرآن نازل گرديد و اين دستور را آورد. از آن به بعد پيامبر به او فرمود: تو زيد بن حارثه هستي و مردم او را مولي رسول الله مي خواندند.
فرزند خواندگي در حقوق ايران
در قانون مدني موضوع فرزندخواندگي پيش بيني نشده است; اما از آنجا كه سرپرستي از يتيمان و كودكان بي سرپرست به شدت توصيه شده است و بسياري از خانواده ها با اشتياق سرپرستي كودكان درمانده را مي پذيرفتند و اموال خود را بدين منظور وقف مي كردند- هرچند اين تعهد اخلاقي بود و جنبه الزام آور نداشت- از اين رو قانون حمايت از كودكان بدون سرپرست در تاريخ 12 فروردين 1354 به تصويب رسيد و اين قانون نخستين گام در منظم ساختن روابط اخلاقي اين كودكان با خانواده ها بود. لفظ «سرپرستي» عنواني بود كه به ابتكار قانون گذار به كار رفت و در واقع كنايه از امكان پذيرفتن فرزند در خانواده است.
براي پرهيز از اين توهم كه فرزندخواندگي ايرانيان غيرشيعه نيز تابع قانون مي شود، قانون گذار ناچار پرده پوشي را رها كرده و مقرر داشت: «مقررات احوال شخصيه ايرانيان غيرشيعه در مورد فرزندخواندگي به اعتبار خود باقي است.»
مقررات ياد شده گرچه پديده اي نو و تازه در حقوق محسوب مي گردد; اما پس از حدود 30 سال از تعريف قانون مذكور، امروز ضرورت اصلاح آن قانون احساس مي شود.
سه شنبه 12 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 154]