واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
عاشورایک اتفاق ساده نیست.تاریخ آکنده از جنگ های بسیار است.میلیون ها نفر در آن جنگ ها کشته شده اند.خانه ها و شهر ها ویران شده،حتی گاه شهری را با همه ساکنانش سوزانده اند.اما کمتر اتفاق افتاده که حادثه ای مثل عاشورا تبدیل به یک فرهنگ شود.شعر و موسیقی وداستان و نمایش به صحنه بیایند و آن حادثه را بیش از یک هزاره زنده و شور انگیز حفظ کنند.به عنوان مثال مردم ما حادثه تکان دهنده یورش مغول را تبدیل به فرهنگ نکردند و یاد آن حادثه را زنده نگاه نداشتند.چرا؟
دو واقعه در مقطعی از تاریخ ما- در اسطوره و تاریخ- زنده نگاه داشته شد و نشانه هایی از آن را می توان جستجو کرد. سوگ سیاوش و گریستن مغان. سیاوش نماد پاکی اندیشه بود. سرشار از مهر بود.او بیش از آن که فرزند کاوس باشد تربیت شده رستم بود.مظلومانه سرش را بریدند...
گریستن مغان ، گرامی داشت حادثه کشتن بردیا توسط داریوش بود.
این دو حادثه در تاریخ ما درخشش اندکی دارند اما عاشورا گویی گوهر اصلی باور ماست.چرا و چگونه عاشورا به فرهنگ تبدیل شده است؟
به گمانم عاشورا از مدار یک اتفاق تاریخی فراتر است.انگار معماری این حادثه از لونی دیگر است.
عاشورا راز گشایی از ذبح عظیم بود.این راز گشایی دیگر در ظرف تاریخ نمی گنجد.ظرف را می شکند و تبدیل به یک حادثه زنده همیشگی می شود.صدای طبل و سنج و شیپور، صدای نوحه خوانان، تعزیه...همگی نشانه های یک فرهنگ اند.این که موسیفی سنتی ما بیش از هر چیز وامدار موسیقی تعزیه است. تصادفی نیست.یک ملت بیش از هزار سال در عاشورا گریسته، و تمام هنر و ذوق خود را برای زنده نگهداشتن این حادثه به کار برده است.کم نبوده اند خانواده هایی که نذر می کردند اگر خداوند پسری به آنها بدهد؛ آن پسر در روز عاشورا تا پایان عمر سقایی کند.با هر بهانه ای مزاری را مردم به امام حسین نسبت می دهند.مسجد راس الحسن در قاهره قلب تپنده زایران است.همیشه جمعیت در این مسجد موج می زند. در قندوز افغانستان نیز مزاری ست که مردم گمان می کنند آنجا مزار امام حسین است. آن سو تر در هند در لکهنو، شیعیان "امامباره"هایی تاسیس کرده اند. هر یک نشانه ای از مزاری وآن مزار ها را در محرم زیارت می کنند. در پاکستان اسب های سپیدی را درهر شهری یا محله ای در طول سال با احترام تیمار می کنند تا در روز عاشورا او را در زمان "برآمد شدن ذوالجناح" از پس پرده به صحنه بیاورند و غوغای عزاداران به آسمان برود...
این پدیده ها هر کدام نشانه ونمادی هستند که چگونه عاشورا تبدیل به فرهنگ شده است.
در کنار همه این مظاهر فرهنگی به گمانم "روضه" نیز یک پدیده فرهنگی است.تردیدی نیست که بسیاری از شرح واقعه عاشورا در طول سالها و سده ها مثل رمان ساخته و پرورده شده است.نوحه سرایان با خلاقیت خویش به وقایع رنگ و بوی دیگری داده اند.هر کدام عاشورا را از زاویه دید خود روایت کرده اند.مثل روایت درخشان عمان سامانی؛این مقوله را نباید با میزان و معیار یک پژوهش تاریخی سنجید.وقتی پدیده ای تبدیل به فرهنگ می شود.با همه آرمان ها و آرزوهای مردم در گذار سال ها آمیخته می شود.
یکی از آسیب های بی حساب و اندیشه که پس از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد تعطیل تعزیه از میان زندگی مردم بود. تعزیه مردم غیر از تعزیه ای است که در صحنه نمایش انجام می شود.همه شهر تماشاچیان تعزیه بودند و صدای گریه جمعیت بلند بود.هزاران نفر در تعزیه مشارکت داشتند. اغلب جهانیان سوگواری و آئین های عاشورایی را با تعزیه می شناسند. با این حال آئین هایی همچون مقتل خوانی، مناقب خوانی، مناجات خوانی، چاووش خوانی، علم گردانی و ... از واقعه عاشورا تأثیر گرفته اند و در طی اعصار و قرون توسط مردم برپا شده اند. محتوا و ساختار بسیاری از این آئین ها به همدیگر شبیه است. اما در مواردی نیز به تناسب شرایط اقلیمی و جغرافیایی با همدیگر تفاوت هایی دارند. با این حال آنچه از مؤلفه های همه این آئین ها پیداست، روایت تاریخی، مذهبی، معنوی و معرفت شناختی است. حس و شور و تکرار حماسه در درونمایه بسیاری از این آئین ها به شیوه ای زیبایی شناختی به تفسیر درمی آید و متضمن بزرگ ترین آموزه های دینی و اخلاقی است. برپایی آئین باعث می شود که انسان با دلش به تفسیر عشق بپردازد و ایثار، جوانمردی، ایمان، دادخواهی و ظلم ستیزی را با روح و ضمیر تأویل کند. از سوی دیگر با نگاهی به آئین های عاشورایی به تعامل تاریخ با واقعه جانسوز کربلا پی می بریم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]