واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - کوسهها در دریای سیاسی پاکستان بوی خون را استشمام کردهاند بحران انتخاباتی در افغانستان ظاهرا فروکش کردهاست . در کشور همسایه پاکستان اما تازه ابتدای ماجرا است . انتقال قدرت در این کشور در یک قدمی تحقق قرار دارد . رئیسجمهوری این کشور آصف علی زرداری تحت فشارهای شدید داخلی و خارجی برای استعفا و کنارهگیری از قدرت قرار گرفته است . محبوبیت و توان سیاسی زرداری تا حد بسیار زیادی کاهش یافته و در چند ماه اخیر هم قطعا وضع به همین منوال پیش خواهد رفت . زرداری در یک سال گذشته میلادی فشار بسیاری را هم از جانب ارتش و هم توسط رسانه های خصوصی متحمل شده است ؛ دو اهرم قدرت در پاکستان که همزمان زرداری را رهبری فاسد، ناتوان و نه چندان وطن پرست میدانند. به نظر میرسد که ارتش هم اندک اندک به آخرین مرحله از مبارزه رودررو خود با زرداری رسیده است . تا کنون زرداری با تمسخر و دست کم گرفتن مخالفان خود در قدرت باقی ماندهاست . همزمان ارتشیها هم ابزار قانونی لازم را برای کنار زدن رئیسجمهوری در اختیار نداشتند . اکنون اما در ائتلاف زرداری شکافهایی پدیدار شدهاست . حالا او برای سقوط بیش از هر زمان دیگری آمادگی دارد. تاریخ سیاسی در پاکستان همواره مملو از ائتلافهای شکننده و خیانتهای متحدان دیروز به هم بوده است. احزاب کوچکتر ابتدا توسط برنده انتخابات به راس قدرت کشیده میشوند. اما درست زمانی که دولت دچار نزول محبوبیت میشود، همین احزاب کوچک زیر پای او را خالی کرده و درست در جبهه مقابل در برابر متحد دیروز قد علم میکنند. زرداری البته بسیار زود به این سرنوشت تاریخی روسای جمهور پاکستان دچار شد . به عنوان نمونه الطاف حسین که ریاست یکی از احزاب حاضر در ائتلاف حاکم در پاکستان را بر عهده دارد در آخرین مصاحبه مطبوعاتی خود از زرداری در جامه رئیسجمهوری خواست تا استعفا دهد. الطاف حسین البته پس از آشتی حزب مردم به رهبری زرداری با حزب خود، از پیگیری این پیشنهاد هم منصرف شد . البته در نهایت هم سایر احزاب کوچتر حاضر در پارلمان که در حاکمیت با زرداری شریک هستند مانع از تصویب طرحهای پیشنهادی دولت شدند که به نوعی به حاکمیت مصونیت میبخشید . اکنون زرداری و حزبش بدون برخورداری از این مصونیتهای قضایی به ائتلافی زخم خورده و بیمار میمانند. حالا کوسهها در دریای سیاسی پاکستان بوی خون را استشمام کردهاند . البته در میان این شکارچیهای سیاسی هستند کسانی که قصد زخمی کردن اما زندهنگاه داشتن او را دارند . مخالفانی که میخواهند ابزار قدرت را از دست رئیسجمهوری بربایند اما او را همچنان در جامه سیاستمداری تاثیر گذار باقی بگذارند . ارتش پاکستان اما با اسنتاد به تمامی نشانههای موجود دوست دارد که رفتن زرداری را به چشم ببیند . ارتش حتی با تحمل زحمت فراوان میخواهد که زرداری را تا ماههای مار س و آگوست میلادی پشت درهای خروج قرار دهد . زرداری که با مرگ بینظیر بوتو نخست وزیری فقید پاکستان در فضایی کاملا احساسی و تصادفی به این پست رسید از همان ابتدا حمایت ارتش را در چنته نداشت .ارتشیها زرداری را در مقوله های امنیتی مانند مناقشه با هندوستان ، رهبری خیانتکار میدانند . همزمان نظامیان پاکی از تلاشهای زرداری برای اعمال نظارت شهروندی بر ارتش نیز بسیار دلخور هستند. بازنشستگی برنامهریزی شده فرمانده کل ارتش پاکستان ژنرال اشفق کیانی در سال 2010 میلادی هم می تواند به خودی خود بر بحران بیفزاید . زرداری در جامه رئیسجمهور اختیار منصوب کردن فرمانده ارتش و دیگر مقامهای نظامی را دارد . رابطه نه چندان خوشایند زرداری با ارتش در بسیاری از نهادهای داخلی نوعی عدم قطعیت را بوجود آورده است . بسیاری از سیاستمداران داخلی بر این باورند که توان زرداری برای تبیین سیاست امنیتی کشور زیر سوال رفته است . در شرایطی که پاکستان در کمربند شمالی و پشتو نشین خود با شبهنظامیان درگیر است و ارتش ایالات متحده هم در افغانستان به مبارزه ادامه میدهد، رابطه میان ارتش و شهروندان غیرنظامی در پاکستان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است . بسیاری از مولفههای سیاسی در پاکستان از نخست وزیری این کشور که معاون زرداری در حزب مردم هم است تا چهرههای دیگر همه و همه به دنبال خنثی کردن اختیارهای قانونی رئیسجمهوری هستند . این طیف به دنبال حذف اختیاراتی مانند توانایی انحلال پارلمان توسط رئیسجمهوری و عدم امکان منصوب کردن چهرههای نظامی توسط او هستند. یوسف رضا گیلانی در مقام رئیسجمهوری به گمان بسیاری از تحلیلگران با ارتش رابطه بسیار خوبی به هم زده است . علاوه بر این گیلانی با بسیاری از چهرههای اپوزیسیون هم برای تضعیف جایگاه زرداری زدوبندهایی داشته است .با این وجود گیلانی در حال بازی با برگههای خود است. البته بازی در شرایطی که زرداری توسط رهبر اپوزیسیون نواز شریف به کناری نهاده شود، به ضرر گیلانی هم خواهد بود . گیلانی تا سال آینده میلادی در حقیقت سرمایهای گرانبها برای نواز شریف است. شریف از گیلانی استفاده میکند تا جایگاه زرداری را تضعیف کند و در حقیقت به اختیارات نخست وزیر بیفزاید . در چنین شرایطی حضور شریف در انتخابات میان دوره ای توجیه منطقی خواهد داشت . نواز شریف می تواند درست در روزهایی دوباره به قدرت بازگردد و کرسی نخست وزیری را از آن خود کند که این پست به مدد گیلانی از حالت فرمایشی پیشین درآمده باشد . کم نیستند مشاوران شریف که در گوشهای همه زمزمه می کنند: بگذارید کارهای کثیف سیاسی را گیلانی و زرداری انجام دهند . شریف برای حضور در دفتر نخست وزیری برای سومین بار باید رای مثبت دو سوم نمایندگان پارلمان را در اختیار داشته باشد . رایی که بر اساس آن قانون اساسی تغییر کرده و مجوز حضور در مقام نخست وزیری برای سومین بار هم صادر شود . در چنین شرایطی شریف به اندکی سیاستبازی با احزاب کوچک تر نیاز دارد . البته ارتش هم میتواند وارد بازی شده و با رو کردن کارتهای خود شریف را از میدان به در کند . البته زمانی که سخن از بقای زرداری در قدرت به میان میآید، این احزاب کوچکتر هستند که نقش های بزرگتری را ایفا میکنند.اما اگر این احز اب همچنان موفق به تخریب چهره زرداری شوند ، او اندک اندک تبدیل به رئیسحمهوری کاملا تشریفاتی خواهد شد . رئیسجمهوری که جایگاهش تبدیل به زندانی سیاسی برای او میشود . همزمان بر دامنه اختلافهای داخلی میان حزب مردم هم افزوده خواهد شد و کاهش توان زرداری برای تاثیر گذاری بر این معادلات هم به رشد جانشینهای بیشتر برای او منجر میشود . نزول محبوبیت زرداری تاثیر نه چندان خوشایندی بر سیاستهای ایالات متحده در پاکستان خواهد داشت . کاهش نفوذ سیاسی او و تبدیل شدنش به رهبری خنثی در حقیقت جایگاه رهبری مردمی در برابر ارتش پاکستان را زیر سوال خواهد برد . حس وطنپرستی در ارتش پاکستان در حقیقت منجر به عدم حمایت نظامیها از مبارزه با شبهنظامیان شده است . همزمان با افزایش خشونت در افغانستان و کاهش توان سیاسی زرداری ، واشنگتن بیش از پیش برای پیشبرد اهداف خود به ارتش پاکستان وابسته میشود . حقیقت این است که موفقیت یا شکست ایالات متحده در افغانستان در حقیقت به فعالیت ارتش پاکستان وابسته است . این ارتش پاکستان است که میتواند با کنترل مرزها و ممانعت از حرکت آزادانه تروریستها به برقراری امنیت در افغانستان هم کمک کند . با وجود آنکه با تضعیف جایگاه زرداری ، ایالات متحده میتواند به روی کار آوردن شریف فکر کند اما سابقه فعالیتهای ضد امریکایی او و البته عدم تمایلش برای مبارزه با طالبان ، خود مانعی بزرگ بر سر راه تحقق این امر است . در طول چند سال آینده ، غروب سیاسی زرداری میتواند به کاهش کارآیی حزب مردم پاکستان هم منتهی شود . حزب مردم پاکستان بزرگترین حزب چپ میانه در این کشور است . عدم توانایی زرداری در حفظ این حزب به عنوان ارثیه همسر فقیدش در حقیقت توازن ایدئولوژیک قدرت را در پاکستان زیر سوال میبرد . حزب مردم پاکستان تنها بدین جهت که یادگاری از جانب بوتو است دارای اهمیت نیست . بلکه این حزب تنها جایگاه ملی متعلق به سکولارها و چپهای پاکی است . اگر زرداری با سقوط سیاسی خود ، حزم مردم را هم از شان بیندازد در حقیقت پاکیها را از داشتن حزبی ملی محروم کرده است . فارین پالیسی / ترجمه : سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 295]