تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خوش‏گمانى، مايه آسايش قلب و سلامت دين است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833493563




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح


واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله‌هاي روزنامه‌هاي صبح روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه گزيده برخي از آنها در ذيل مي‌آيد. آفتاب يزد روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله امروز خود با عنوان "شادي بوش يا نگراني بعضي‌ها!؟" آورده است: همانگونه كه پيش‌بيني مي‌شد، برخي فعالا‌ن سياسي و رسانه‌هاي نزديك به اصولگرايان، تخريب‌ها عليه اصلا‌ح طلبان را شدت بخشيده‌اند تا بار ديگر نگراني خود از نتايج انتخابات - عليرغم حذف بسياري از كانديداي اصلي رقيب - را آشكار سازند. ديـروز يـكي از اصلي‌ترين خبرگزاري‌هاي وابسته به محافظه‌كاران، بخشي از خبر ششمين همايش سراسري جبهه متحد اصولگرايان را با اين تيتر منعكس نمود كه <پيروزي دوم خردادي‌ها، تنها بوش را خوشحال مي‌كند> اين تيتر ظاهراً برگرفته از اظهارات يك چهره نه چندان موفق اصولگرايان در برخي دوره‌هاي گذشته انتخابات است و اگر خبرگزاري موصوف در انتقال پيام، بي‌دقتي يا غرض‌ورزي نكرده باشد اين سخنان، در واقع اصلا‌ح طلباني را نشانه گرفته است كه صلا‌حيت آنها تاييد شده و در عرصه انتخابات حضور خواهند يافت. قاعدتاً كسي ترديد ندارد كه آنچه بوش را خوشحال مي‌كند، پيروزي كساني است كه نه تنها نمي‌توانند مشكلا‌ت مردم را حل كنند بلكه در دوران مسئوليت آنها، هر روز مشكلي در زندگي روزمره مردم ايجاد مي‌شود. لذا تشخيص آنكه بوش قلباً پيروزي كدام طيف از فعالا‌ن سياسي و مديريتي را آرزو مي‌كند چندان مشكل نيست. در عين حال با توجه به اينكه آفتاب يزد از روش اصلا‌حي و منش <اصلا‌ح‌طلبان اصيل> حمايت مي‌كند و اظهارات منتشر شده توسط خبرگزاري نزديك به محافظه‌كاران نيز به طور كلي <اصلا‌ح‌طلبان> و <دوم خردادي‌ها> را مورد اتهام قرار داده است، لذا براي خود اين حق را قائل هستيم كه به مصداق آيه شريفه <لا‌يحب اله الـجهر بالسوء من القول الا‌من ظلم> احتمالا‌ت مختلف پيرامون اظهارات مطرح شده بر عليه اصلا‌ح‌طلبان را - البته براساس استانداردهايي كه مورد توجه عده‌اي از اصولگرايان است-! مورد بررسي قرار دهيم. 1- نخستين فرض آن است كه عده‌اي از اصولگرايان، نشانه‌هايي مشاهده كرده‌اند كه آنها را نسبت به پيروزي قطعي اصلا‌ح طلبان باقيمانده در عرصه رقابت، مطمئن ساخته است. لذا با تكرار اتهامات اينچنيني، مي‌خواهند برخي دست‌اندركاران انتخابات را به تجديد نظر در اعلا‌م صلا‌حيت كانديداها تشويق نمايند تا با حذف باقيمانده اصلا‌ح طلبان، در ميداني كاملا‌ً بي‌رقيب بر مجلس هشتم مسلط شوند. اما شواهد نشان مي‌دهد كه عزم نظام، فراهم ساختن چنين وضعيتي براي برخي محافظه‌كاران نيست. 2- فرض دوم، مي‌تواند مبتني بر ديدگاهي باشد كه عليرغم شعارهاي ضد امريكايي، به دنبال اثبات نفوذ كلا‌م سران امريكا در ميان ايرانيان است. بر همين اساس، امروز اين ادعاي ظاهراً ضد امريكايي را مطرح مي‌كنند كه پس از اعلا‌م پيروزي اصلا‌ح‌طلبان، تئوري خود در خصوص نفوذ امريكا در ميان ايرانيان را مستند جلوه دهند. اين فرضيه نيز كمكي به برخي مدعيان اصولگرايي نخواهد كرد. زيرا مردم ايران بيش از هر چيز، به استقلا‌لخويش پايبند هستند و هر كس كه مورد حمايت اجانب باشد- چه امريكا و انگليس، چه روسيه و... - او را طرد خواهند كرد. 3- احتمال ديگري كه مي‌تواند موجب طرح چنين ادعاي مضحكي شده باشد، ارسال اين پيام توسط برخي مدعيان اصولگرايي براي امريكاست كه <ما چون تصور مي‌كنيم امريكا از اصلا‌ح‌طلبان حمايت مي‌كند، با سران كاخ سفيد دشمني مي‌ورزيم. شما حمايت خود را از ما اعلا‌م كنيد تا ثمره آن را هم ببيند>! اين فرضيه تا حدودي منطبق بر سخناني است كه در آستانه انتخابات مجلس هفتم نيز مطرح شد و شاه بيت برخي از آنها، اثبات عدم نفوذ اصلا‌ح طلبان و دعوت تلويحي از امريكا براي مذاكره با رقباي اصلا‌ح‌طلبان بود! چنانچه اين فرضيه درست باشد، باز هم كمكي به بعضي مدعيان اصولگرايي نخواهد كرد. زيرا هر كس تحت الحمايه امريكا قرار گيرد - چه مدعياصلا‌ح طلبي و چه مدعي اصولگرايي- در ميان مردم، مطرود خواهد بود. ضمن آنكه امروز حتي در داخل امريكا و كشورهاي همپيمان آن نيز اعتباري براي بعضي سران كاخ سفيد باقي نمانده است كه بخشي از آن را به ديگران ببخشند! 4- چهارمين احتمال، كمك به جمهوري خواهان امريكاست. براساس اين فرضيه، عده‌اي با اين تصور كه پيروزي اصلا‌ح طلبان در انتخابات مجلس هشتم قطعي است، به دنبال ارسال اين پيام به مردم امريكا هستند كه سران آن كشور از چنان نفوذي برخوردارند كه مي‌توانند حتي در كشوري همچون ايران - كه در سه دهه گذشته سردمدار مبارزه با امريكا بوده است- اثرگذار باشند. اين فرض نيز هدف طراحان آن را تامين نخواهد كرد. زيرا اكثريت مردم امريكا، كاري با عالم سياست ندارند و حتي خبرهاي مربوط به مقامات عاليرتبه ساير كشورها را نيز پيگيري نمي‌كنند، چه رسد به صحبت يك فرد نه چندان مطرح در عرصه سياسي ايران! ضمن آنكه شواهد امر گوياي آن است كه براي سران جنگ طلب كاخ سفيد- حداقل در كوتاه مدت - راه نجاتي باقي نمانده است. 5- فرض ديگر‌ آن است كه اصولگراي مورد نظر، واقعاً با اعتقاد قلبي و از سر اداي تكليف، اين سخن را مطرح كرده باشد و نگراني او از نفوذ اصلا‌ح‌طلبـان در هيئت‌هاي اجرايي و نظارت و شوراي نگهبـان - به خاطر تــاييد صلا‌حيت دوم خردادي‌هاي امريكايي - و نيز دغدغه از راي ناآگاهانه مردم به اين امريكايي‌هاي داراي شناسنامه ايراني، او را وادار به افشاگري كرده باشد. اگر اينچنين باشد ما نيز دغدغه او را مي‌ستائيم و منتظر 24 اسفند ماه خواهيم نشست تا ببينيم مردمتا چه حد سخنان او را باور كرده‌اند. تعداد راي مردم به اين كانديدا و مقايسه آن با آمار چند ميليوني واجدان شرايط در تهران، ميزان پذيرش ادعاهاي او توسط مردم ايران را آشكار خواهد ساخت! 6- اگر اين سخن با دقت منعكس شده باشد، اصولگرايان منصف، قبل از هر كس وظيفه دارند براي اثبات پايبندي خود به دستورات رهبري و نيز براي نشان دادن علا‌قه‌خود به رقابت جوانمردانه، به نحو مقتضي جلوي اين تخريب‌هاي كدورت آفرين و بي خاصيت را بگيرند؛ مگر آنكه بپذيريم اين گونه سخنان، سهو كلا‌م يك اصولگرا نيست بلكه مبتني بر استراتژي پذيرفته شده توسط اكثر اصولگرايان است كه شناخت ما از بسياري از اصولگرايان، پذيرش فرضيه آخر را مشكل مي‌كند. همبستگي روزنامه همبستگي در سرمقاله امروز خود با عنوان "چرا مجلس ششم؟"به قلم مازيار آقازاده آورده است: امتياز 3 چندي است كه برخي از احزاب ، اشخاص و مطبوعات و رسانه هاي جناح اصولگرا به بازخواني پرونده عملكرد مجلس ششم نشسته اند و تقريباً روزي نيست كه در مطالب روزنامه ها (كيهان و رسالت) سايت ها و نطق ها و موضع گيري هاي آنان حمله اي به مجلس ششم صورت نگيرد. قطعاً هر عقل سليمي مي داند كه هر مجلسي داراي نقاط قوت و ضعف است كه بايد به موقع و بجاي خود مورد نقد قرارگيرد. اما نكته اينجاست كه چرا اقتدارگرايان امروز و در آستانه انتخابات مجلس هشتم به فكر نقد عملكرد مجلس ششم افتاده اند و چه چيزي آنها را واداشته تا بي محابا به فكر نقد مجلس ششم بيفتند؟ به نظر مي رسد اين اقدام اقتدارگرايان يك تاكتيك سياسي و تبليغاتي از سوي آنان براي فرار از نقد عملكرد مجلس هفتم است. بايد اذعان كرد كه كارنامه عملكرد مجلس هفتم و دولت نهم آنقدر خالي از فايده و پر از اشتباه است كه نمي خواهند افكار عمومي در آستانه انتخابات مجلس هشتم به پرسش از عملكرد مجلس هفتم و اقدامات اين مجلس ساكت و مطيع (و به قول برخي از نمايندگان اصولگراي مجلس هفتم در مشت دولت نهم) در راستاي شعارهاي دهان پركن اقتصادي و رفاهي داده شده در چهار سال پيش بپردازند. در حالي كه بجاست در آستانه انتخابات مجلس هشتم به نقد عملكرد مجلس هفتم نشست و دليل اينكه امروز طراحان عمليات رواني و تبليغاتي جناح اصولگرا با مسكوت گذاردن نقدعملكرد مجلس هفتم به تخريب مجلس ششم پناه برده‌اند در اين است كه در چهار سال فعاليت مجلس هفتم هيچ سنگر قابل دفاعي ندارند كه پشت آن موضع بگيرند بنابراين به اين فكر افتاده اند كه بهتر است براي فرار از پاسخگويي و نقد مجلس هفتم موضوع انحرافي تخريب مجلس ششم را پيش بكشند تا هم به زعم خودشان حرفي براي گفتن داشته باشند... چرا كه به نظر مي رسد از باب عملكردشان در مجلس هفتم حرفي براي گفتن و ارئه گزارش به ملت ندارند و هم اينكه با انحراف افكار عمومي توجه آنها را بجاي نقد عملكرد مجلس هفتم به مجلس ششم جلب كنند و از سوي ديگر وقت فعالين سياسي و اصلاح طلب را به جاي پرداختن به نقد مجلس هفتم (كه بهترين و به موقع ترين زمان آن اكنون است) به پاسخگويي در قبال عملكردشان در مجلس ششم صرف كنند و مهم تر از همه با ايجاد انشقاق در جريان اصلاح طلب و با بزرگ كردن اظهارات و مواضع برخي افراد و جريانات اصلاح طلب ميان آنها اختلاف افكني كنند. در اين راستا ذكر نكاتي چند ضروري به نظر مي رسد: 1- احزاب و فعالين سياسي اصلاح طلب بايد توجه داشته باشند كه در دام اين تاكتيك سياسي و تبليغاتي در چارچوب عمليات رواني طراحي شده از جانب رقيب گرفتار نشوند و با تمام توان خويش به جاي پاسخ گفتن و موضع گيري در قبال تخريب عملكرد مجلس ششم به نقد اصولي و حساب شده مجلس هفتم همت گمارند چرا كه به نظر مي رسد رقيب اقتدارگرا با وقوف به عملكرد ضعيف و پر انتقاد خود در مجلس هفتم (كه حتي صداي برخي اصولگرايان مستقل را نيز بلند كرده) سعي دارد تا آتش حملات رسانه‌اي خود را به مجلس ششم متمركز كند. در اين زمينه بايد برخي از بزرگان جريان اصلاح طلب كه در هفته هاي اخير باگشودن پرونده مجلس ششم به تحقق اين استراتژي در قالب عمليات رواني اقتدارگرايان كمك كرده‌اند ، بيشتر به هوش باشند. 2- اتفاقاً اگر پرونده مجالس هفتگانه پس از انقلاب در يك نگاه منصفانه و كارشناسي مورد بازخواني و نقد قرار گيرد مجلس ششم نه تنها نمره‌اي منفي نمي‌گيرد بلكه در مقام مقايسه با مجالس قبل و بعد از خود عملكرد بسيار مثبتي داشته است. هيچ مجلسي همانند مجلس ششم در پي گيري حقوق شهروندان، نقد عملكرد دستگاههاي حاكميتي و ارايه طرح هاي راهگشاي اقتصادي موفق عمل نكرده است و اگر انسداد مصوبات مجلس ششم از سوي شوراي نگهبان نبود قطعاً امروز كارنامه با معدل بالاتري كسب مي كرد. كسانيكه امروز و گذشته به نقد (و در واقع تخريب) مجلس ششم همت گمارده‌اند خود بارها اعتراف كرده‌اند كه از شنيدن نطق‌هاي پيش از دستور مجلس ششم لرزه براندامشان مي‌افتاده است. اين اعتراف خود بهترين گواه براي اثبات عملكرد مثبت مجلسي پرسشگر و فعال در احقاق حقوق شهروندان و پرسشگري از دستگاههاي حاكميتي است. در واقع فلسفه تشكيل پارلمان نيز نظارت و پرسشگري بر قوه اجراييه در معناي خاص و حاكميت در معناي عام از سويي و احقاق حقوق ملت از سوي ديگر مي باشد و مجلس ششم در اين دو حوزه كارنامه موفقي از خود به جاي گذاشته است. كساني كه امروز نقد ، پرسشگري و طراوت مجلس ششم را مورد نكوهش قرار مي دهند و ضعف ، سستي و بي عملي مجلس هفتم را با عنوان (مجلسي آرام و غيرمتشنج) مي ستايند در واقع خواهان آرامشي گورستاني از سويي و فرار از پاسخگويي به ملت و نمايندگان منتخب آنان از سوي ديگر هستند و رد صلاحيت هاي گسترده اخير داوطلبان اصلاح طلب مجلس هشتم نيز در راستاي تشكيل چنين مجلس مطلوب و مطيع است كه نه از پرسشگري در آن خبري باشد و نه از حقوق شهروندي در آن اسمي. اين چنين مباد. جمهوري اسلامي روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله امروز خود با عنوان" زمان عقب‌نشيني آمريكا" آورده است: گزارش ديروز مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي درباره فعاليت هاي هسته اي ايران برگ مهم ديگري بر اسناد غيرقابل انكار صلح آميز بودن اين فعاليت ها و صحت همه اظهارات مسئولان ايراني در اين زمينه افزود. اهميت اين گزارش در اينست كه دكتر محمد البرادعي مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي در هفته هاي اخير بشدت تحت فشار بود تا گزارش خود درباره فعاليت هاي اتمي ايران را با ناديده گرفتن واقعيت ها طوري تنظيم كند كه به زيان ايران و مطابق خواست و اراده و منافع آمريكا و رژيم صهيونيستي باشد. حتي در روز اول اسفند يعني دو روز قبل از انتشار گزارش سردمداران رژيم صهيونيستي در اظهاراتي آشكار مدير كل آژانس را تهديد كرده بودند كه اگر گزارش خود را به زيان ايران تنظيم نكند آينده شغلي و موقعيت بين المللي او به خطر خواهد افتاد. چند روز قبل از اين تهديد خود البرادعي در يك مصاحبه با روزنامه « الزمان » چاپ لندن درباره فشارهاي شديدي كه براي وادار ساختن او به تهيه گزارش خلاف واقع به او وارد مي شود افشاگري كرده و گفته بود : من عملا با فشارهاي بين المللي زيادي روبرو هستم . وي افزود : علاوه بر آمريكا و اسرائيل بعضي كشورهاي عربي نيز با اعمال فشارها سعي مي كنند بر عملكرد من تاثير بگذارند چرا كه عملكرد من در جهت منافع آنها نيست . حتي مكالمات تلفني من كنترل مي شود. شخص من نيز توسط اسرائيل تهديد شده ام و زماني كه به اسرائيل سفر كرده بودم تهديدات بسيار بصورت ناشناس متوجه من شد از جمله اينكه به من ميگفتند همسرت بيوه خواهد شد اما من به اين تهديدها اعتنائي نكردم و از اسرائيل خواستم اطلاعاتي درباره فعاليت هاي اتمي و تاسيسات هسته اي خود در اختيار آژانس قرار دهد ولي مسئولان اسرائيلي از اين كار امتناع كردند و گفتند تاسيسات هسته اي « ديمونا » و ساير فعاليت هاي هسته اي ما تحت اختيار آژانس قرار ندارد زيرا ما توافق نامه منع تكثير و توليد سلاح هاي هسته اي (ان . پي . تي ) را امضا نكرده ايم . البرادعي در ادامه همين گفتگو تاكيد كرده بود : عليرغم اعمال فشارهائي كه توسط آمريكا اسرائيل و بعضي كشورهاي عربي عليه من وجود دارد من براساس مسئوليتي كه دارم در چارچوب اختياراتم عمل خواهم كرد. تهديدها عليه مدير كل آژانس تا ديروز ادامه داشت بطوري كه آمريكا و انگليس فرانسه وآلمان تا ساعاتي قبل از ارائه گزارش البرادعي عليه وي فضاسازي مي كردند. گزارش مدير كل آژانس در چنين شرايطي تهيه شد. هرچند مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي در گزارش جديد خود به آنچه وعده داده بود عمل كرد و به قول خودش عليرغم فشارهاي آمريكا و اسرائيل و بعضي كشورهاي عربي براساس مسئوليتي كه دارد در چارچوب اختيارات خود عمل كرده است ولي ترديدي نيست كه اگر چنين فشارهائي وجود نداشت گزارش شفاف تري ميداد و كليه موضوعات مربوط به ايران را مختومه اعلام ميكرد. اكنون نوبت شوراي امنيت سازمان ملل است كه با توجه به گزارش مثبت مدير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي به عنوان تنها مرجع قانوني بين المللي كه اظهارنظر درباره فعاليت هاي اتمي كشورها را برعهده دارد پرونده ايران را از دستور كار اين شورا خارج كند و به آژانس برگرداند. فقط چنين اقدامي است كه مي تواند زمينه را براي پاك شدن اتهاماتي كه تاكنون در افكار عمومي مبني بر سياسي كاري شوراي امنيت و كشورهاي 1 +5 درباره فعاليت هاي هسته اي ايران وجود داشت فراهم سازد. شوراي امنيت چه براي رهائي خود از اين اتهامات تلاش كند و چه نكند جمهوري اسلامي ايران در موضوع فعاليت هاي هسته اي به راهي كه برگزيده است ادامه خواهد داد. استفاده كامل از حق قانوني بهره مندي از فعاليت هاي صلح آميز هسته اي و مقاومت در برابر فشارها و تسليم نشدن در برابر زياده خواهي ها سياست روشني است كه مسئولان جمهوري اسلامي در پيش گرفته اند و هرگز ذره اي از اين سياست عقب نشيني نخواهند كرد. خوشبختانه موضوع فعاليت هاي هسته اي و مطالبه حقوق كامل قانوني در اين زمينه اكنون براي همه اقشار مختلف مردم مسئولان و فعالان سياسي و گروه ها و احزاب به يك خواست ملي تبديل شده و هيچكس حاضر نيست از آن ذره اي عدول و عقب نشيني نمايد. دشمنان ملت تلاش هاي زيادي براي وجود اختلاف ميان مسئولان و ملت و احزاب و گروه ها در اين زمينه بعمل مي آورند ولي واقعيت چيز ديگري است . سخن از وجود اختلاف به ميان آوردن يكي از شگردهاي دشمنان براي ايجاد فضاي رواني و حتي تفرقه اندازي است لكن عليرغم اين تلاشهاي مذبوحانه همه مردم و مسئولان و احزاب و فعالان سياسي پشت سر رهبري از مواضع شفاف ايشان پيروي و حمايت مي كنند و تا رسيدن به حقوق كامل در زمينه فعاليت هاي هسته اي حتي لحظه اي از پاي نخواهند نشست . تاريخ ملت ها نيز همواره نشان داده است كه مقاومت بويژه در مورد موضوعاتي كه خواست همه آحاد ملت است كارساز مي باشد و به نتيجه مي رسد. ملت ايران نيز در موضوع انرژي اتمي تاكنون از خود مقاومتي جانانه و مثال زدني نشان داده و همانگونه كه رهبر معظم انقلاب هفته گذشته در ديدار اقشار مختلف مردم تبريز به مناسبت سالروز قيام 29 بهمن با تاكيد بر بي نتيجه بودن فشارهاي آمريكا براي منصرف ساختن مردم ايران از حقوق هسته اي خود فرمودند « ملت ايران در مقابل همه تبليغات و فشارها با صراحت اعلام مي كند كه از حق خود دفاع خواهد كرد و حق خود را خواهد گرفت » . كيهان روزنامه كيهان در سرمقاله امروز خود با عنوان "فينال باشكوه "به قلم مهدي محمدي آورده است: پرونده هسته اي ايران اكنون در حساس ترين مقطع خود به لحاظ تاريخي قرار دارد. براي اولين بار اين پرونده در اثر همكاري هاي فوق العاده ايران كه براي غربي ها كاملا غيرمنتظره بوده تقريبا به طور كامل بسته شده است. البته به تعبير دقيق تر بايد گفت مقصود از بسته شدن در اينجا اين است كه روند اجراي پادمان هاي NPT در ايران به حال عادي در مي آيد و ديگر پرونده ايران به عنوان يك مورد خاص در دستور كار اجلاس هاي نوبه اي شوراي حكام آژانس قرار نخواهد داشت. پس از به وجود آمدن اين وضعيت همانطور كه با آژانس هم توافق شده ديگر موضوعي براي بررسي در پرونده ايران وجود نخواهد داشت و رسيدگي به ادعاها هم در روند عادي انجام خواهد شد. اين امر كه با توجه به متن گزارشي كه شب گذشته توسط البرادعي منتشر شد تقريبا قطعي شده ، به شدت نگراني امريكا، انگلستان و فرانسه را برانگيخته است. مهم ترين علت نگراني آنها هم اين است كه احساس مي كنند پس از انتشار گزارش البرادعي به اجلاس نوامبر2007 شوراي حكام، و نامه متعاقب آن به ايران كه كليدي ترين موضوع موجود در پرونده يعني تاريخچه سانتريفيوژهاي P1 وP2 را حل شده اعلام كرد، و بعد از آن انتشار برآورد اطلاعات ملي امريكا كه به صراحت اعلام كرد ماهيت برنامه ايران در حال حاضر صلح آميز است، اگر گزارش مديركل به اجلاس ماه مارس هم حاوي خبر از وقوع يك پيشرفت جدي در همكاي ايران و آژانس باشد، آنگاه ضربه اي جبران ناپذير به سياست اين كشورها در تشديد فشارها عليه ايران وارد خواهد شد. حرف اصلي اين كشورها به درستي اين است كه اگر انتشار آن دو سند كار امريكا را در همراه ساختن ديگر كشورها با خود عليه ايران تا اين حد دشوار كرده كه هم اكنون عملا بن بستي غيرقابل عبور به وجود آمده، انتشار گزارشي با اين مضمون كه ايران اجراي طرح اقدام توافق شده با آژانس را به پايان رسانده بدترين اتفاقي است كه مي تواند براي ديپلماسي تشديد تدريجي فشار بر ايران رخ دهد. نكته اي كه گزارش ماه مارس مديركل مي گويد دقيقا همين است. مطابق اين گزارش ايران بحث درباره همه مواردي را كه در مداليته توافق شده با آژانس به عنوان «موضوع» (Issue) پذيرفته شده بود (6 مورد) به پايان رسانده و ديگر از ديد آژانس چيزي كه بتوان آن را يك موضوع حل نشده در پرونده ايران خواند وجود ندارد. آنچه باقي مانده از ديد ايران در واقع «هيچ» است. در آخرين بند از مداليته نوشته شده بود كه پس از پايان رسيدگي به موضوعات ايران آماده خواهد بود برخي ادعاها درباره مطالعات خاص را بررسي كرده و به آنها جواب دهد. گزارش البرادعي نشان مي دهد كه اتفاقا اين امر هم به طور كامل انجام شده و ايران تمام 3-4 هفته گذشته را به بحث با مقام هاي آژانس درباره مطالعات ادعايي گذرانده كه امريكا به آن نسبت مي دهد. اطلاعات موجود در گزارش نشان مي دهد حتي اين مورد هم -كه يك «موضوع» نبود- بسته شده و آژانس قبول كرده است كه نسبت داده شدن مطالعاتي درباره ساخت سلاح هسته اي از جانب امريكا به ايران فاقد مبنا (Baseless) بوده است و مهم تر از آن تاييد مي كند آژانس هيچ گونه ارتباطي بين استفاده از مواد هسته اي در ارتباط با مطالعات ادعايي پيدا نكرده است و هيچ اطلاعات معتبري نيز در اين زمينه ندارد. اما امريكايي ها و برخي متحدانشان كه مي دانستند انتشار اين گزارش همه بازي آنها را در مقابل ايران به هم خواهد ريخت، ابتدا با يك عمليات رسانه اي وسيع و بعد با تشديد فشارهاي ديپلماتيك پس پرده به البرادعي او را وادار كردند از بسته اعلام كردن اين مورد آخر خودداري كند. عمليات رسانه اي غرب عليه البرادعي درست از لحظه اي كه احساس كردند گزارش او چون آخرين ميخ بر تابوت تندروي عليه ايران عمل خواهد كرد، آغاز شد. چند روزنامه و خبرگزاري مهم غربي از قول منابعي «بسيار مطلع» كه البته در اينگونه مواقع اغلب نمي خواهند نامشان فاش شود، البرادعي را متهم كردند كه قصد دارد چك سفيد امضا به ايران بدهد و آنها نمي دانند كه علت اين امر چيست. در مرحله بعد همين رسانه ها از قول منابع داخل آژانس نوشتند كه البرادعي بر سر گزارش به اجلاس ماه مارس با تيم فني خود دچار اختلاف نظر شده و آنها نمي توانند بفهمند چرا او قصد چنين كاري را دارد. نفس تلاش براي تفكيك محمد البرادعي به عنوان مدير كل آژانس از تيم فني اش توسط رسانه ها و ديپلمات هاي غربي -كه براي نخستين بار از زمان گشوده شدن پرونده هسته اي ايران صورت مي گيرد- به خوبي نشان مي داد كه غربي ها سخت نگران محتواي گزارش هستند و و نااميد از به وجود آوردن دگرگوني هاي اساسي در آن، سعي مي كنند گزارش را نظر شخصي البرادعي و فاقد پشتوانه فني در دبيرخانه آژانس معرفي كنند! نوع ديگري از فشارها بر البرادعي در سطحي پنهاني و البته موثرتر اعلام شد. امريكايي ها هفته گذشته اعلام كردند اسناد و مدارك جديدي درتاييد ادعاهايشان عليه برنامه هسته اي ايران به آژانس ارائه خواهند داد. پي گيري ها نشان داد آنچه ارائه شده همان مواردي است كه قبلا هم -حتي در سال 2004- در اختيار آژانس قرار گرفته بود و همانطور كه ديپلمات ها تاكيد كردند هيچ چيز باارزشي در آن وجود ندارد. بعلاوه، هفته گذشته هنگامي كه هنوز چند روز تا انتشار گزارش البرادعي باقي مانده بود، او به روزنامه الزمان گفت كه از ناحيه برخي كشورها تحت فشار شديد قرار دارد و حتي مكالماتش شنود و تحركاتش كنترل مي شود. البته مديركل در آن مصاحبه گفته بود فشارها تاثيري بر او نخواهد گذاشت. انتشارگزارش البرادعي در روز گذشته در اثر همين فشارها چند بار به تاخير افتاد. معلوم است امريكايي ها در حال پياده كردن همان سناريوي هميشگي هستند: فشار بر مدير كل در ساعات پاياني انتشار گزارش، افزودن چند جمله منفي به آن و بزرگنمايي رسانه اي همان چند جمله با هدف كمرنگ كردن بخش اصلي آن كه كاملا به نفع ايران است. اين دقيقا اتفاقي است كه در نوامبر 2007 هم رخ داد، اتفاق اضافه اكنون اين است كه خبرگزاري ها نوشته اند دولت امريكا به رسانه هاي غربي «دستور» داده جنبه هاي منفي گزارش را بزرگنمايي كنند. با وجود همه اين فشارها، تاثيري كه نهايتا بر گزارش گذاشته شد در قياس با حقايق بسيار مهمي كه اين گزارش درباره برنامه هسته اي ايران بر آن تاكيد مي كند كاملا بي اهميت است. درست است كه آژانس تحت فشار قصد دارد طرح يك ادعا را 3 ماه ديگر -تا زمان اجلاس ژوئن 2008- كش بدهد ولي همين حالا هم پرونده ايران در وضعيتي فرجامين قرار دارد و برگ آخري كه غربي ها به زور بر آن افزودند تنها يك صفحه سفيد است كه چيزي روي آن نوشته نشده است. ميزان اهميت اين گزارش را از آنجا مي توان فهميد كه از چند روز قبل مقام هاي عالي رتبه غربي اعلام كرده بودند كه اگر اين گزارش حاوي آنچه آنها مي خواهند نباشد، ارزشي براي آن قائل نخواهند شد. روزنامه هاي غربي اين جمله را به همين صراحت از گريگوري شولتي نماينده امريكا در آژانس نقل كردند. آنگلا مركل صدر اعظم آلمان و نيكلا ساركوزي رئيس جمهور فرانسه هم در اظهار نظري مشابه تاكيد كردند اين گزارش تاثيري بر تلاش كشورهايشان براي تحريم ايران نخواهد گذاشت. ديروز هم درست همزمان با انتشار گزارش 3 كشور اروپايي پيش نويس قطعنامه اي جديد را در شوراي امنيت توزيع كردند تا به خيال خود نشان داده باشند اعمال فشار بر ايران ادامه دارد. اين اظهارات و تحركات اگرچه حاوي نوعي بي اعتنايي به گزارش البرادعي است اما در خلال آن نوعي نگراني بي حد و حصر نسبت به آنچه البرادعي حتي پس از «شسته شدن به آب ويرايش فشارها» اعلام كرده را به وضوح مي توان ديد. درست است كه غربي ها ادعا مي كنند آنها بدون توجه به اين گزارش -كه حالا جالب است نمي گويند «سياسي است» و «تحت فشار ايران» نوشته شده!!- كار خودشان را خواهند كرد ولي خود خوب مي دانند در صورتي كه البرادعي پايان يافتن موضوعات مورد نظر آژانس در پرونده ايران را اعلام كند -كه كرده است- آن وقت زير پاي شوراي امنيت ناگهان خالي خواهد شد و تمام آن بنا كه از ابتدا هم معلوم بود بر شالوده اي سست استوار است فروخواهد ريخت. پرونده ايران اساسا به اين دليل به شوراي امنيت رفت كه غربي ها ادعا مي كردند ايران به اندازه كافي با آژانس همكاري نمي كند. حالا آژانس مي گويد ايران آنقدر همكاري كرده كه تمام موضوعات مطرح در پرونده آن حل و فصل شده است. با اين وصف ماندن پرونده ايران در شوراي امنيت جز ريشخند عقل و منطق آيا معناي ديگري هم مي تواند داشته باشد؟! پيام نهايي گزارش ماه مارس اين است كه با انتشار اين گزارش ديگر هيچ توجيه فني و حقوقي براي تداوم اقدامات خصمانه عليه ايران باقي نمي ماند. غرب تا امروز ادعا مي كرد مدافع و نگهبان مقررات بين المللي و نگران اشاعه سلاح هاي كشتار جمعي است. از امروز و با توجه به 3 سند گزارش نوامبر 2007، برآورد اطلاعات ملي امريكا و گزارش مارس 2008، ديگر اين ادعا به هيچ وجه مسموع نيست و ملت ايران هر نوع فشاري را صرفا به عنوان تلاش براي محروم كردن اين كشور بزرگ از حقش و به وجود آوردن يك رويه تبعيض آميز تفسير خواهد كرد و جلوي آن خواهد ايستاد. تداوم فشارها نشان مي دهد كه غرب نه نگران ساخت سلاح هسته اي بلكه نگران پيشرفت ايران است. اما غرب بايد بداند در صورتي كه بخواهد همه قوانين بين المللي را زير پا بگذارد و جهان را به وضعيت ما قبل تمدن و قانونگذاري برگرداند، ايران آنقدر توان دارد كه در شرايط جنگي هم از منافع خود دفاع كند. صرف نظر از اينكه امريكا موفق به بازگرداندن غرب به دوران بدويت خواهد شد يا نه يك چيز اكنون كاملا روشن است و آن هم اين است كه ديگر چيزي به نام پرونده هسته اي وجود ندارد. حزب الله روزنامه حزب الله در سرمقاله امروز خود با عنوان "رو سياهي آمريكا "آورده است: روز گذشته گزارش محمد البرادعي، مديركل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در مورد پرونده فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران منتشر شد. اين گزارش مطابق پيش‌بيني‌ها، فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران را صلح‌آميز اعلام مي‌كند و تلاش‌هاي كشورهاي غربي در خصوص ادعاي انحراف در فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران را رد مي‌كند. اين گزارش نماد موفقيت راهبرد هسته‌اي ايران است كه با مديريت هوشمندانه مقام معظم رهبري و پايمردي و پايداري اين ملت به سرانجام رسيده‌است است. اين موفقيت و پيروزي را بايد به به مقام معظم رهبري و مردم سلحشور ايران تبريك گفت. البته اين گزارش بار ديگر عملكرد سازمان ملل متحد و ديگر نهادهاي بين‌المللي را به چالش كشيد. سازمان ملل متحد كه كه با هدف حفظ صلح و امنيت جهاني تاسيس شد، تبديل به ابزار كشورهاي غربي براي تحت فشار قرار دادن كشورهاي مستقل شده‌است. آيا اين سازمان اعتباري نزد افكار عمومي جهانيان دارد؟ اين سازمان كه به راحتي از كنار كشتار و نسل‌كشي مردم مظلوم غزه و جنايات رژيم صهيونيستي مي‌گذرد و سعي مي‌كند كشورهاي مستقل را از حقوق مسلم خود محروم كند آيا اعتباري نزد افكار عمومي جهانيان دارد؟ اين سازمان حتي به قوانين و قواعد خودساخته خود نيز پايبند نيست و فقط در جهت تحقق منويات كشورهاي زورگو حركت مي‌كند؛ آيا تصميمات آن اعتبار دارد؟ سازمان ملل متحد كه حتي برخلاف نظرات حقوقي كارشناسان خود در آژانس انرژي اتمي در مورد پرونده ايران عمل مي‌كند و با توجه به مناسبات سياسي و نه حقوقي به بررسي موضوع ايران مي‌پردازد، آيا از خدشه‌دار شدن اعتبار حقوقي خود هراسي ندارد؟ به نظر مي‌رسد سازمان ملل بايد براي اعاده حيثيت و براي جلوگيري از اينكه بيش ازاين نزد افكار عمومي جهانيان بي‌اعتبار گردد، بايد در مورد پرونده هسته‌اي ايران تسليم آژانس بين‌المللي انرژي اتمي گردد و نظرات فني و حقوقي اين نهاد وابسته به خود را مبناي تصميمات و فعاليت‌هاي خود قرار دهد. سازمان ملل متحد بايد سعي كند كه براي ديدن واقعيات و حقايق نظام بين‌الملل خود را آماده كند و تحولات جديد نظام بين‌الملل را ببيند. دوران سلطه و زور به پايان رسيده‌است و ملت‌هاي جهان بيدار شده‌اند و جهانيان خود واقعيات جهاني را درك مي‌كنند و فريب رسانه‌هاي مزدور زورمداران را نمي‌خورند. در اين شرايط برخلاف گزارش آژانس، كشورهاي غربي با پشتيباني رسانه‌هاي خود تلاش مي‌كنند كه افكار عمومي جهانيان را براي تصويب قطعنامه ديگري عليه ايران آماده كنند وليكن آمريكا و كشورهاي غربي بايد بدانند كه زمان جنجال سياسي و تبليغات رواني عليه فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران به پايان رسيده است و واقعيات و حقايق براي جهانيان آشكار شده است؛ لذا كشورهاي غربي بهتر است كه بيش از اين باعث بي‌آبرويي خود نزد جهانيان نشوند و گزارش آژانس را مبناي عمل خود قرار دهند. از سوي ديگر ملت ايران نيز هميشه حمايت خود را خدمتگزاران و دلسوزان خود نشان داده‌اند و هرگز فريب تلاش‌هاي رسانه‌اي كشورهاي غربي را نمي‌خورند. جهانيان و كشورهاي زورگو حماسه‌ 22 بهمن امسال را به خاطر دارند و حمايت همه‌جانبه و غرورآفرين مردم ايران از دستاوردهاي انقلاب خود را از ياد نبرده‌اند. اين گزارش بار ديگر توانايي و پيشرفت علمي جوانان ايراني را نشان داد. اين موفقيت يكي از دستاوردهاي انقلاب اين مردم است كه نشانه اعتماد به نفس ملي مردم ايران و باعث غرور ايرانيان است. اين موفقيت كه در سال وحدت ملي و انسجام اسلامي نمايان گشته‌است، پس از سالها چالش دشمن و ايستادگي نظام مقدس جمهوري اسلامي فراتر از يك موفقيت عادي است بلكه يك پيروزي بزرگ و يك موفقيت ملي است كه تمام گروه‌ها و سلايق سياسي به آن افتخار مي‌كنند. اين موفقيت را نبايد دستاورد يك دولت و يا گروه خاصي از جامعه دانست. اين موفقيت ملي در آستانه انتخابات نبايد تبديل به ابزار انتخاباتي گروههاي سياسي گردد بلكه بايد تمام گروه‌هاي سياسي اين موفقيت را از آن خود دانسته و در جهت بسط و توسعه بيشتر اين دستاورد بومي تلاش كنند. گروه‌هاي سياسي نيز برخلاف رسانه‌هاي بيگانه كه به كوچك‌‌نمايي و تحقير اين موفقيت مي‌پردازند، به عظمت و بزرگي اين دستاورد آگاه هستند و تمام توان خود را براي افزايش سربلندي و استواري اين مرز و بوم به كار مي‌بندند. قدس روزنامه قدس در سرمقاله امروز خود با عنوان « برآيندهاي انتخابات هشتم» به قلم غلامرضا قلندريان آورده است:مجلس تنها نهاد قانوني است كه دو وظيفه مهم «قانونگذاري» و «نظارت» را برعهده دارد. مجلس، نهادي است كه تنها 15 نماينده آن مي توانند يك طرح را با قيد فوريت ارائه و در كمتر از ده روز به قانون تبديل كرده و لازم الاجرا سازند. 10 نماينده حق دارند وزيران را استيضاح كنند و حتي يك چهارم نمايندگان مجلس مي توانند رئيس جمهور را به مجلس احضار و از وي سؤال كنند و حتي مقدمات بركناري وي را فراهم نمايند. چنين نهادي از اركان نظام و گلوگاه پيشرفت و توسعه كشور به شمار مي آيد. پس تشكيل مجلسي قوي، توانمند و متشكل از شايستگان واقعي، نه تنها امري لازم است، كه ضرورتي واجب و ملي است. علاوه بر اين، در خصوص مجلس هشتم چند نكته ديگر وجود دارد كه بر اهميت آن مي افزايد. كشور در مسير توسعه قرار گرفته و حركتهاي خوبي آغاز شده است و نيازمند شتاب بخشيدن به بخشهاي مختلف است. چشم انداز 20 ساله در آغاز راه قرار دارد و نيازمند اقدامهاي اصولي و زير ساختي براي تحقق آن در كشور است. سياستهاي كلي اصل 44 بويژه بند «ج» كه از آن به «انقلاب اقتصادي» تعبير شده، ابلاغ و نيازمند وضع و اصلاح قوانين براي اجراي دقيق و سرنوشت ساز است. مجلس هشتم وظيفه تصويب برنامه 5 ساله پنجم را برعهده خواهد داشت. عمده فعاليت مجلس هشتم در دوران گذار از مديريت نسل اولي و دومي به نسل سومي‌ها خواهد بود. بر اين اساس، تلاش همه طيفها و گروههاي سياسي و اجتماعي براي تشكيل مجلسي قوي، يك اولويت ملي است و انتظار مي رود جناحهاي سياسي فارغ از منافع گروهي به اين مهم توجه كنند و واقعاً از كساني براي حضور در مرحله نهايي انتخابات حمايت كنند كه توانايي فعاليت در مجلس را داشته باشند، نه اينكه صرفاً به دليل هم گروهي و يا پيشكسوتي، به مردم معرفي شوند. ضمن اينكه طرحها و برنامه هاي دقيق و عملياتي براي حل مشكلات مردم ارائه دهند تا مردم به جاي انتخاب افراد، به برنامه ها رأي دهند. بررسي دوره‌هاي گذشته مجلس شوراي اسلامي نشان مي‌دهد در هر دوره بخش عمده نمايندگان برگزيده فاقد سابقه نمايندگي هستند . از سوي ديگر، آمارها از اقبال محدود مردم از نمايندگان پيشين حكايت دارد. به عنوان مثال، نمايندگان دوره هفتم كه در دوره اول هم نماينده بوده‌اند، تنها 8 نفرند، دوره دوم 9 نفر، دوره سوم 18 نفر، دوره چهارم 48 نفر و دوره پنجم 58 نفرند. اين آمارها چند پيام مهم دارد كه عبارتند از: حدود 70 درصد نمايندگان جديد هستند، لذا معرفي و حضور نامزدهاي قوي با مدارك تحصيلي بالا در عرصه انتخابات ضروري است؛ نامزدهايي كه از نيازهاي ملي و منطقه‌اي آگاه باشند و با حداقل قانون گذاري آشنايي داشته باشند. نمايندگان جديد به دليل اكثريت، نقش اصلي را در تصويب قوانين دارند و در 14 كميسيون تخصصي مجلس نيز كه اساس قوانين در آنجا شكل مي‌گيرد، نقش جدي دارند. اين امر نيز اهميت توانايي نامزدها را دوچندان مي كند. تغيير گسترده تركيب نمايندگان در هر دوره نشان مي دهد ميزان تغيير نگرش مردم بسيار بالاست و از كاهش اعتماد مردم به نمايندگان هر دوره حكايت دارد، زيرا گرايش مردم به افراد و گروه هاي ديگر بيشتر است، بخصوص اينكه تغيير گرايش به سمت افراد جديد بيشتر است، ضمن اينكه شانس نمايندگان پيشين نيز ناچيز است. بررسي‌ها نشان مي‌دهد در هفت دوره انتخابات برگزار شده بيش از 135 ميليون رأي به صندوقها ريخته شده كه بيشترين آن در دوره ششم با بيش از 27 ميليون رأي بوده است. با وجود اين، به لحاظ درصد مشاركت، دوره پنجم با 71 درصد در صدر قرار دارد. همچنين به جز دوره هفتم كه با كاهش مشاركت مواجه شده، در ساير دوره ها تعداد شركت كنندگان افزايش داشته است. از سوي ديگر، اين آمار از مشاركت متوسط در انتخابات مجلس در هر دوره حكايت دارد. از اين رو، از هم اكنون مي‌توان مشاركت بالاي 50 درصدي را در انتخابات مجلس هشتم پيش‌بيني كرد و به اين نكته نيز اشاره داشت كه ميزان تأثيرگذاري تحريم انتخابات و اقدامهاي تخريبي، كم است. ضمن اينكه زمينه و تجربه موفق براي حضور حداكثري مردم هم وجود دارد. سياست روز روزنامه سياست روز در سرمقاله امروز خود با عنوان « انتخابات مجلس هشتم و معيارهاي صلاحيت نامزدها»‌به قلم علي يوسف‌پور آورده است: در تمامي كشورهايي كه داراي انتخابات مجلس و رياست جمهوري مي‌باشند معيارهايي براي تعيين صلا‌حيت داوطلبي دارند و به حسب قوانين آن كشور و اعتقادات و فرهنگي عمومي نامزدهاي انتخاباتي مي‌بايستي حداقل صلا‌حيت‌ها راجهت شركت در انتخابات داشته باشند. در دوره هشتم انتخابات مجلس شوراي اسلا‌مي با وجود ثبت‌نام حدود هشت هزار داوطلب، كه قانون اساسي و چارچوب‌هاي نظام را قبول دارند داوطلباني به اندازه لا‌زم براي رقابتي كردن انتخابات وجوددارد. مي‌بايستي مركز پژوهش‌هاي مجلس براي برطرف كردن اشكالا‌ت قانون انتخابات بخصوص زمان تعيين صلا‌حيت‌ها و چگونگي آن پيشنهاداتي را تهيه نمايد و با كمك وزارت كشور طرح يا لا‌يحه‌اي براي تقديم به مجلس ارائه نمايند. قانون‌گذار معيارهاي كلي براي داوطلبي مجلس شوراي اسلا‌مي قرار داده است ميزان تحصيلا‌ت، اعتقادات به قانون اساسي و حكومت جمهوري اسلا‌مي حسن شهرت و نداشتن سوابق كيفري و محكوميت‌هاي موثر در محاكمه دادگستري، مردم عزيز مي‌بايستي علا‌وه بر معيارهاي كلي كه مدنظر قانونگذار بوده است مي‌بايستي با دقت بيشتر و تحقيق و تفحص لا‌زم با در دست داشتن معيارهاي كاربردي از ميان داوطلبين، فردي را كه داراي بيشترين شايستگي است انتخاب نمايند و براي پيدا كردن نامزدهاي اصلح نيز وقت به اندازه كافي قرار دهيم چون مي‌خواهيم سرنوشت يك كشور و يك ملت را براي مدت 4 سال به امانت به 290 نفر بسپاريم در ذيل آنچه كه در بضاعت اين حقير مي‌باشد برحسب معلومات و تجربيات خويش در اختيار خوانندگان عزيز قرار مي‌دهم. نامزدهاي منتخب مي‌بايستي عملكرد مثبت و روشني در زندگي گذشته، خويش داشته باشند و در عمل و گفتار به صداقت مشهور باشند و از نفاق و دورويي به دور بوده و در صحنه‌هاي مختلف داراي مواضع ثابت و تغيير‌ناپذير باشند. صفت امانت‌داري مي‌بايستي درنامزدها واقعا برجسته باشد چون عنوان وكالت مردم را يدك مي‌كشند و امانت‌داري در حفظ منافع و مصالح كشور و پاي‌بندي به قسمي كه در مجلس مي‌خورند زماني ميسر است كه فرد نامزد مي‌بايستي در زندگي گذشته فردي امين و امانت‌دار باشد. افراد منتخب مي‌بايستي تمامي وقت خويش را جهت انجام ماموريت‌هاي مجلس اختصاص دهند و از انجام امور جهت جمع‌آوري ثروت براي خويش و اقوام ودوستان نزديك بپرهيزد و از كارهاي زد و بندي براي ادامه تحصيلا‌ت و تثبيت مواضع براي احراز پست‌هاي سياسي در آينده پرهيز داشته باشد. از ويژگي‌هاي ديگر نامزدها يعني كسي كه مي‌خواهد در سطوح ملي قانون‌گذاري نمايد مي‌بايستي اطلا‌عات كامل و جامع نسبت به وضعيت سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي كشور وحداقل منطقه خاورميانه داشته باشد. مردم سالاري روزنامه مردم سالاري در سرمقاله امروز خود با عنوان "اهميت انرژي هسته‌اي "به قلم احمد قريب آورده است: چند شب قبل در يك مصاحبه تلويزيوني موضوع اهميت انرژي هسته اي يكي از سوالا ت مسوول برنامه بود. از آنجائي كه نگارنده طرف مصاحبه بود و از طرف ديگر اين سوال به ذهن بسياري از مردم مي آيد لذا لازم ديدم از طريق جرايد و البته به اختصار و در حوصله عمومي به آن بپردازم. انرژي هسته اي از نظر توليد الكتريسيته، اگر به درستي و اصولي به توسعه تكنولوژي و بهره برداري آن پرداخته شود، انرژي نسبتا پاك، فراوان و ارزان با عمر نسبتا درازتر خواهد بود. گرچه انرژي‌هاي تجديدپذير مثل باد و آفتاب بسيار تميزتر محسوب مي شوند ولي اولا دسترسي و توسعه آن در همه جا ميسر نيست و همچنين تا به امروز هزينه واحد توليد الكتريسيته از طريق انرژي هاي تجديد پذير در مقام مقايسه با انرژي‌هاي فسيلي و حتي هسته اي هنوز خيلي گرانتر است. اهميت انرژي هسته اي وقتي بهتر درك مي شود كه دريابيم: اولا انرژي هاي فسيلي بسيار محدود و روبه اتمام هستند. ثانيا مواد فسيلي در زندگي امروز و فرداي بشر مصارف ديگري دارند كه هم به لحاظ ارزش افزوده و هم به لحاظ نوع و كيفيت استفاده، اجتناب از آن غير ممكن است. ثالثا سوزاندن آن به شكل هاي امروزي، محيط زيست را به شدت مخاطره آميز و نهايتا زندگي سالم را در سرتا سرزمين ناميسر مي گرداند. رابعا با توضيحي كه داده خواهد شد با استفاده از نسل‌هاي جديد راكتورهاي هسته‌اي شكاف عمر منابع انرژي هسته‌اي از مرز حدود 100 سال به هزاران سال خواهد رسيد. خامسا با پيدايش زيربناهاي تكنولوژيكي، علمي و دانشگاهي و امكان بهره برداري از انرژي هسته‌اي گداخت تمامي منابع هيدروژن، ليستيم و ... در سرتاسرگيتي بالقوه تبديل به منابع انرژي هسته‌اي مي شوند. بخش ديگري از بهره‌برداري‌هاي صلح‌آميز از انرژي هسته‌اي كه ظاهرا مغفول مانده است، صدها نوع كاربردهاي متنوع در زندگي روزمره مردم و چرخش ساز وكار ناشي از آن است كه مجموع اين بازدهي و پيشرفت‌ها حاصلي بيش از استحصال نيرو از اين منابع بزرگ خدادادي دارد. اكنون متجاوز از يك صد كشور به طريقي در توليد و خدمات منابع انرژي هسته اي، ساخت، طراحي و فراهم سازي تكنولوژي هاي هسته اي و همچنين بهره‌برداري از نيروگاه‌هاي هسته‌اي و خيلي از محصولات و مصارف اين انرژي به طور تجاري و سودآور مشغول كارند. در حال حاضر 435 نيروگاه هسته اي قدرت با ظرفيت 370 گيگاوات برق برابر با حدود 16 درصد كل برق توليدي پهنه جهاني در 31 كشور مشغول فعاليت هستند. طراحي، ساخت، بهره برداري از راكتورهاي بزرگ قدرت و 12000 سال تجربه كارگرداني اين راكتورها سرمايه بزرگ محسوب مي‌شود. بهره‌برداري از 700 راكتور تحقيقاتي، تعداد بيشماري از انواع شتاب دهنده هاي كوچك تا غول پيكر، هزاران سيستم پرتو فرآوري، ده‌ها هزار دستگاه هاي تصويربرداري هسته اي، صدها هزار وسائل پزشكي هسته اي، كاربردهاي كشاورزي، صنعتي، بهداشتي، بهبود مواد، بهبود نژاد دام ها، كاهش آفات زراعتي، باغي، دامي و... همه و همه از جمله بخش‌هايي از نيمه بدنه غيرپنهان تكنولوژي هسته‌اي هستند. فراموش نشود كه اكنون كشورهايي هستند كه در اكثر يا تمامي زمينه ها، علوم و صنايع هسته‌اي خود را توسعه داده و هم اين كه استقلا ل خود را به طور نسبي حفظ كرده‌اند. مسلما با سياست هاي مدبرانه مي شود اين هدف را حاصل كرد. صداي عدالت روزنامه صداي عدالت در سرمقاله امروز خود با "عنوان انتخابات مجلس ؛ از سوزن تا جوالدوز!" ‏ آورده است: حضور مردم در انتخابات را علاوه بر منظر ديني - كه بسياري از بزرگان بر آن تاكيد دارند - مي‌توان از منظر ملي نيز مورد توجه قرار داد. از ديدگاه نخست چه به عنوان وظيفه ديني براي مسلمانان و چه به عنوان وظيفه ملي براي همه اتباع ايران ( اعم از مسلمانان - ملتزم و غير ملتزم- و اقليتهاي ديني ) تكليف كاملا روشن است و عدم حضور در پاي صندوقهاي راي، عدول از وظيفه و نوعي اهمال در انجام وظيفه ديني و ملي بوده و از هر دو منظر ديني و ملي مذموم و ناپسند است. جالب است بدانيم كه در برخي كشورهاي دموكراتيك، ازجمله برخي كشورهاي پيشرفته و اروپايي، عدم حضور شهروندان واجد شرايط در پاي صندوقهاي راي، قانوناً جرم محسوب شده و مشمول جريمه نقدي يا ديگر محروميتهاي مدني است زيرا طبق اين ديدگاه، شركت در انتخابات يك وظيفه شهروندي است و كسي كه در انجام اين وظيفه اهمال و كوتاهي كند بايد مجازات شده و جريمه بپردازد. تصور كنيد اگر روزي در كشور ما چنين قانوني وضع شود ، چه اعتراضات و سروصداهايي كه نمي‌شود! حال اگر به موضوع از ديد "حق" و نه تكليف نگاه كنيم، بازهم جالب توجه خواهد بود زيرا در اين صورت راي دادن به جاي "وظيفه مردم" كه ممكن است نوعي بدهكاري به حاكميت محسوب شود، " حق مردم " به حساب خواهد آمد كه نوعي طلبكاري مردم از حاكميت را تداعي مي نمايد. حقي كه طبعاً صاحب آن ، يعني مردم ( راي دهندگان) محق هستند از اين حق كه مال خودشان است، استفاده كنند يا از آن عدول نموده و رضايتمندانه از آن چشم پوشي نمايند. در اين ديدگاه رأي دادن و شركت در انتخابات يك حق است و نه وظيفه و لذا هر كس حق دارد كه از اين حق خود استفاده كند يا از آن صرف نظر نمايد، بدون اينكه بدهكار يا پاسخگوي كسي باشد. طبعا كسي كه پاي صندوق مي‌آيد و از اين حق استفاده مي‌كند از نظر هر دو ديدگاه فوق برنده است زيرا هم به وظيفه‌اش( چه ديني و چه ملي ) عمل كرده و هم از حق خود استفاده نموده و از آن صرف نظر نكرده است. البته اگر كسي از حق خود استفاده نكرد، در اين ديدگاه به ظاهر كار ناپسندي نكرده است اما طبيعي است كه نمي‌تواند بعدا در اين خصوص ادعايي داشته باشد يا اعتراض نمايد ، چرا كه به صورت خودخواسته از حق خود صرف نظر كرده يا در احقاق آن كوتاهي نموده و جديت به �




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 520]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن