تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833390212
*24آبان؛ سالروز درگذشت مهر تابان* علامه طباطبايي، احياگر تفكر ديني و پشتوانه معرفتي انقلاب بود
واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: *24آبان؛ سالروز درگذشت مهر تابان* علامه طباطبايي، احياگر تفكر ديني و پشتوانه معرفتي انقلاب بود
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: فقه و حقوق - فقه
به قاضي معروف بود اما چون از سلسله سادات طباطبايي بود ترجيح ميداد طباطبايي صدايش كنند. با آن عمامه كوچك از كرباس آبي و دگمههاي باز قبا، بدون جوراب و لباس كمتر از حد معمول، مسير خانه كوچك خود را تا منزل شاگردانش كه كلاسهاي شبانه "اسفار" هر دوهفته يكبار در منزل يكي از آنان بر پا ميشد، طي ميكرد. آن سالها علامه 45 سالي داشت و روزهاي بسياري را با فراز و نشيبهاي زندگي سپري كرده بود كه هرگز از عشق به دانايي خالي نبود.
نگاهي به سيره علامه
به گزارش خبرنگار گروه تاريخ و انديشه ايسنا، سيد محمدحسين طباطبايي از كودكي كه والدينش را از دست داد، به دست بزرگان خانوادهاش تربيت شد و دروس مقدماتي حوزه را در تبريز به پايان برد و در سال 1304 شمسي كه حدودا 25 سال داشت، به همراه برادرش به نجف اشرف عزيمت كرد.
جالب آن است كه علامه اوايل هيچ علاقهاي به تحصيل نداشته است و در اين زمينه ميگويد: «در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زيادي به تحصيل نداشتم، از اين روي هر چه ميخواندم نميفهميدم و چهارسال به همين نحو گذراندم. پس از آن يكباره عنايت خدايي دامنگيرم شده، عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگي و بيتابي نسبت به تحصيل كمال حس نمودم، به طوري كه از همان روز تا پايان ايام تحصيل كه تقريبا 17 سال طول كشيد، هرگز نسبت به تعلم و تفكر احساس خستگي و دلسردي نكردم.»
دو برادر ده سال نيز در نجف مشغول تحصيل بودند. علامه از محضر استادان بزرگي چون سيد حسين بادكويي، سيد ابوالقاسم خوانساري، محمد حسين اصفهاني، ميرزا حسين ناييني، حجت كوه كمري، بهره مند شد اما استاد عرفان او آيت الله سيد علي قاضي طباطبايي بود كه علامه از او بسيار آموخت.
پس از مدتي علامه و برادرش به علت مشكلات مالي و نرسيدن مقرري آنها از تبريز، مجبور شدند به ايران بازگردند و در قريه شاه آباد تبريز به كشاورزي و زراعت مشغول شدند. البته اين مشغله موجب نشد كه علامه تحصيل و تتبعات علمي خود را كنار بگذارد.
پس از ده سال اوضاع زندگيشان تا حدودي سامان گرفت و همين امر موجب شد تا علامه تصميم بگيرد كه به قم مهاجرت كند. هدف اصلي علامه از اين هجرت، حفظ حوزه علميه از گزند شبهات و آفات عقيدتي بود كه در آن زمان در ميان جامعه نفوذ زيادي يافته بود.
در قم به تدريج شاگرداني گرد وي جمع شدند و به كسب معارف اسلامي و فلسفي پرداختند. علامه نيز در علوم مختلف به تدريس ميپرداخت و تشنگان معرفت را سيراب ميكرد. در حقيقت بايد گفت كه رونق دوباره حوزه علميه قم از همين زمان آغاز شد.
نگاهي به اسامي شاگردان علامه نقش او را در استادي و تربيت انديشههاي نسل پس از خويش قابل توجه ميكند. شهيد مطهري، شهيد بهشتي، شهيد باهنر، سيد جلال الدين آشتياني، علي قدوسي (داماد علامه)، سيد محمدحسين حسيني طهراني، محمد اسماعيل صائني زنجاني، غلامحسين ابراهيمي ديناني، ابراهيم اميني، عبدالله جوادي آملي، حسن حسن زاده آملي، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، سيد محمد باقر ابطحي، سيد محمد علي ابطحي، سيد مهدي روحاني، حسين علي منتظري، محمدتقي مصباح يزدي، محمد مفتح، ناصر مكارم شيرازي، حسن نوري همداني، حسين نوري همداني و سيد محمد خامنهاي از جمله شاگردان علامه بودند.
علامه از نظر خصوصيات اخلاقي مردي ساده و بيآلايش، متواضع، مودب، متين و با وقار بود و هيچ وقت عصباني نميشد. يكي از شاگردان او ميگويد: «در طول سي سال كه افتخار درك محضر ايشان را داشتم، هرگز كلمه "من" را از او نشنيدم، در عوض لفظ " نميدانم" را بارها در پاسخ سؤالات از ايشان شنيدم، همان عبارتي كه افراد كم مايه ازگفتن آن عار دارند، ولي اين درياي پرتلاطم علم و حكمت، از فرط تواضع و فروتني به آساني ميگفت.»
اين عالم رباني سرانجام در صبح يكشنبه هجدهم محرم الحرام سال 1402 هجري قمري برابر با بيست و چهارم آبان 1360 شمسي در سن 81 سالگي در شهر قم ديده از جهان فرو بست و در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) به خاك سپرده شد.
آثار علامه
حاصل عمر گرانمايه علامه كتابهاي متعددي است كه برخي به فارسي و برخي به عربي نگاشته شده است. اما مشهورترين و برجستهترين اين آثار تفسير الميزان است، كه در 20 سال به زبان عربي تاليف شده است. در اين تفسير از روش «تفسير قرآن به قرآن» استفاده شده است و علاوه بر تفسير آيات و بحثهاي لغوي در بخشهايي جداگانه با توجه به موضوع آيات مباحث روايي، تاريخي، كلامي، فلسفي و اجتماعي نيز وجود دارد. اين اثر توسط سيدمحمد باقر موسوي همداني به صورت كامل به فارسي ترجمه شدهاست.
استاد شهيد مرتضي مطهري، درباره تفسير الميزان گفته است: «تفسير الميزان همهاش با فكر نوشته نشد، من معتقدم كه بسياري از اين مطالب از الهامات غيبي است، كمتر مشكلي در مسايل اسلامي و ديني برايم پيش آمده كه كليد حل آن را در تفسير الميزان پيدا نكرده باشم...».
آثار علامه طباطبايي (به استثناي تفسير الميزان) را ميتوان به دو بخش تقسيم كرد:
الف- كتابهايي كه به زبان عربي نگاشته شدهاند. اين كتابها عبارتند از:
1-كتاب توحيد كه شامل 3 رساله در توحيد، در اسماء الله، در افعالالله است.
2-كتاب انسان كه شامل 3 رساله الانسان قبل الدنيا، الانسان في الدنيا، الانسان بعد الدنيا است.
3-رساله وسائط كه البته همگي اين رسالهها در يك مجلد جمعآوري شده و به نام هفت رساله معروف است.
4- رسالة الولايه
5- رساله النبوة و الامامه
ب- كتابهايي كه به زبان فارسي نگاشته شدهاند:
6- شيعه در اسلام 7- قرآن در اسلام 8- وحي يا شعور مرموز 9- اسلام و انسان معاصر 10- حكومت در اسلام 11- سنن النبي 12- اصول فلسفه و روش رئاليسم (در مورد مباني فلسفي اسلامي و نيز نقد اصول مكتب ماترياليسم ديالكتيك است كه توسط مرتضي مطهري و با رويكرد فلسفه تطبيقي شرح داده شدهاست)13- بداية الحكمة 14- نهاية الحكمة 15- علي و فلسفه الهي 16- خلاصه تعاليم اسلام 17- رساله در حكومت اسلامي.
انديشه علامه
علامه طباطبايي را ميتوان احياگر حكمت و فلسفه و تفسير در حوزههاي تشيع بعد از دوره صفويه دانست. به ويژه اينكه وي به بازگويي و شرح حكمت صدرايي اكتفا نكرده، به تأسيس معرفتشناسي در اين مكتب ميپردازد. همچنين با انتشار كتب فراوان و تربيت شاگردان برجسته نظير مرتضي مطهري در دوران مواجهه با انديشههاي غربي نظير ماركسيسم به انديشه ديني حياتي مجدد بخشيده، حتي در نشر آن در مغرب زمين نيز ميكوشد.
تاثيرات علامه
علامه طباطبايي تاثيرات فراواني در احياي تفكر ديني در ساليان ركورد تفكر داشت و به دفاع عقلاني از دين پرداخت. موارد زير بخشي از تاثيرات وي است.
1- احياي تفكر ديني: احياي دين و تفكر ديني از مسايل بنيادي است كه از وظايف مهم عالمان ديني به شمار ميآيد، علامه طباطبايي، به تبيين و تشريح گزارههاي ديني پرداخت و ضمن اشاره به مفهوم احيا و تحريف مفاهيم ديني، علل و عوامل اسلامي افول معرفت ديني و تفكر ناب اسلامي را مطرح كرده، عوامل و موجبات احياي دين در تمامي اعصار را براي رهروان معارف اسلامي روشن ساخت. وي اسلام ناب را معرفي كرد و در آثار خود به پيوند اسلام با سياست اشاره كرد. علامه پس از رحلت آيتالله العظمي بروجردي (ره) حكومت اسلامي را موضوع درس خود قرار داد و مقالاتي در اين زمينه نگاشت و ضمن بيان جامعيت اسلام، ضرورت پويايي اجتهاد، الگوي نوين مديريت اسلامي و توانايي حكومت اسلامي را در اداره جامعه در ابعاد مختلف اثبات كرد و قدرت ولايت فقيه را مطرح ساخت.
2- شبهه شناسي و نقد و بررسي شبهات عليه دين: علامه با آگاهي از فلسفه غرب دقيقا شبهاتي كه در اروپا، شرق و غرب جهان عليه دين مطرح بود شناسايي كرد و با همتي بلند و اخلاصي بينظير به نقد و بررسي آنها پرداخت، آثاري چون «اصول فلسفه و روش رئاليسم» و «بداية الحكمة» و «نهاية الحكمة» ، «تعليقات اسفار و شفاء» و «مجموعه مقالات فارسي و عربي» دليل اين مدعاست.
ايشان در تفسير الميزان به مناسبتهاي مختلف با اشاره به افكار برخي از دانشمندان غربي يا روشنفكران غربزده، معارف ناب اسلامي را مطرح ميكنند و ضمن شناخت مقتضيات زمان و مكان، در سالهاي دهه 20 و 30 هدايت جامعه را با رفع شبهات به عهده ميگيرند. كتابهاي «شيعه در اسلام»، «فرازهايي از اسلام»، «اسلام و انسان معاصر»، «بررسيهاي اسلامي» «بداية و نهاية الحكمة» و ديگر مقالات ايشان يادآور اين مطلب است.
3- نوآوري و خلاقيت: علامه طباطبايي نه تنها در مباني فلسفي داراي نوآوري و خلاقيت است بلكه در مباني فقهي و اصولي و روايي، تفسيري، نكات دقيق و ظريف و عميقي را ارائه داده است كه آيندگان به ابعاد مختلف دقت و عمق و ظرافت آن پي خواهند برد، كلام شهيد مطهري در اين زمينه معروف و مشهور است. "به حق اين حكيم فرزانه خطوط اساسي طرحهاي جامع، كلان، دقيق، عميق را در اكثر موضوعات اسلامي ترسيم كردند و منشا خدمات بزرگي شدند".
4- مكمل علت محدثه و علت مبقية انقلاب اسلامي ايران: علامه طباطبايي با تحقيقات عميق خويش نسبت به دين و انديشههاي ديني منشا خدمات عظيمي شده و با پرورش شاگرداني چون شهيد مطهري، بهشتي، قدوسي، رباني و... نه تنها در پديد آوردن انقلاب همگام با امام خميني (ره) نقش مهمي داشته بلكه در حفظ و تداوم انقلاب نيز، اساسيترين و ثمربخشترين مسووليت را بر عهده گرفت زيرا حركت اسلامي و نهضت امام خميني (ره) به عنوان مؤسس اصلي انقلاب يك حركت الهي - سياسي بود كه اگر از «پشتوانه عميق ديني و معرفتي» برخوردار نبود و از مباني عميق فلسفي كه علامه آنها را به صورت برهاني ارائه داده بود، خالي بود، از درون و بيرون متلاشي ميشد. بنابراين يكي از تاثيرات مهم علامه ارائه مسايل ايدئولوژيك اسلام به صورت عقلي و فلسفي بود، وي معارف قرآن را برهاني كرد و با استفاده از مكتب ملاصدرا اين اصل مهم را به اثبات رساند كه قرآن و برهان و عرفان از هم جدايي ندارند و كاملا هماهنگاند.
5- ارائه روشي نوين در تفسير قرآن: نوع نگرش مفسران به قرآن مختلف است. عدهاي با نگرشي ادبي، تاريخي تجربي به قرآن نگاه ميكنند و عدهاي با نگرشي نقلي، روايي، فلسفي، كلامي، عرفاني. علامه طباطبايي در تفسير قرآن «طرح نو» در انداخت و اين نظريه كه بهترين روش در تفسير قرآن تفسير قرآن به قرآن است را به اثبات رساند. به طوري كه شهيد مطهري 60 سال يا 100 سال ديگر را زمان درك دقيق و پي بردن به عمق اين كتاب ميداند.
سيري در انديشههاي عرفاني علامه
علامه طباطبايي از آن دسته عرفا حمايت ميكند و خود نيز در سلكآنان قرار ميگيرد كه داراي معرفتالله و متخلق به اخلاق الله بوده و با تهذيبنفس، رياضات و مجاهدات به كمالاتي معنوي نائل شده و ضمن آن به موعظه، هدايت و تربيت جامعهانساني پرداخته و افراد مشتاق حق را راهنما هستند؛ از فقيران و درماندگان دستگيري كرده، مظلومان را ياري نموده؛ گمراهان را به سرمنزل مقصود رسانيده و به حقيقتشاگردان مدرسه انبياء و مكتب اهلبيت هستند و مضامين قرآني و روايي را زيربناي تلاشهاي فكري، علمي و اخلاقي خود ميدانند.
اما ايشان با آن دسته از صوفيان مدعي كه خود را بههواي نفس و حب رياست و خرقهبازي و ريا و فريبدادن مردمان سادهلوح و امور موهوم و تخيلات مشغول كردهاند نه تنها مخالف است بلكه انزجار و تنفري شديد از اين دسته داشته است.
بنا به اظهارات علامه حسن زاده آملي، علامه طباطبايي همواره مراقب نفس خويش بود و از خدا غافل نميشد و اين امر در صورت و رفتار و حرفشان پيدا بود كه ايشان در پيشگاه ديگري قرار گرفته، هرچند كه به صورت ظاهر بدنش با ديگران بود، مشخص بود كه در محضر ديگري نشسته است.
علامه طباطبايي بر چهار كتاب مهم عرفاني، يعني تمهيد القواعد، شرح فصوص قيصري، مصباحالانس صدرالدين قونوي و فتوحات محي الدين عربي تسلط كامل داشت و درتدريس و بررسي آنها صاحب نظر بود و در واقع در فن عرفان اجتهاد داشت.
علامه طباطبايي، براي مقام زهد و وارستگي و تصفيه باطن و رياضيات شرعي ملاصدرا ارزش قائل بود و وي را تحسين ميكرد. انديشههاي فارابي را ميستود و اظهار ميداشت آميزهاي از برهان و شهود اشراقي را ميتوان در آثار اين حكيم يافت. علامه بر برخي تفكرات ابنعربي انتقاد داشت و خصوصا مساله خلود وي را نقد كرد.
در مورد ملاصدرا عقيده داشت او انساني فهيم و بزرگ بوده اما نقد كردن سخنانش عين احترام نهادن بههمان اظهارات است، در عين حال از انديشههاي عرفاني ملاصدرا ملهم بود و در نظام و فضاي تفكرات ذوقي او تنفس ميكرد و از مشرب حكمت متعاليه جرعه مينوشيد. به نظر علامه صدرالمتالهين پايه بحثهاي خود را روي اتحاد ميان عقل، كشف و شرع نهاد و چنين تفكري را از راه تزكيه و سير و سلوك به دست آورد.
رابطه علم و دين از ديدگاه علامه
يكي از مباحث مورد توجه علامه رابطه عقل و دين است. علامه با ارايه تعريف دين آن را متمايز از علم ميداند. وي ميگويد: دين به معناي سنت اجتماعي است كه انسان در زندگي اجتماعياش بر طبق آن سير ميكند و سنتهاي اجتماعي، متعلق به عمل است و زير بناي آن، اعتقاد در حقيقت هستي، عالم و هستي خود انسان است كه يكي از اجزاي عالم است و به همين جهت است كه ميبينيم در اثر اختلاف اعتقادات درباره حقيقت هستي، سنتهاي اجتماعي مختلف ميشود.
به اين ترتيب علامه ميان دين و اعتقاد نيز همين تمايز را قايل است كه دين عبارت است از سنتي عملي كه بر اساس مساله جهان بيني و زيستشناسي بنيان گرفته و اين اعتقاد با علم استدلالي يا تجربي كه پيرامون عالم و آدم بحث ميكند تفاوت دارد، براي اينكه علم نظري به خودي خود مستلزم هيچ عملي نيست ولو اينكه عمل كردن، به علم نظري احتياج دارد بر خلاف اعتقاد كه عمل را به گردن انسان ميگذارد و آدمي را محكوم ميكند كه بايد بر طبق آن عمل كند.
علامه در جاي ديگر ضمن تاكيد بر اين نكته كه دين از نظر منطق قرآن يك روش زندگي اجتماعي است كه به منظور سعادت ابديه و نجات سرمديه انسان به صورت قوانين و مقررات هماهنگ با تكوين برنامه برنامهريزي شده ميگويد: حيات طيبه كه قرآن براي انسان ترسيم ميكند حياتي است جاوداني كه با مرگ قطع نميشود و در نتيجه انسان بايد روشي را در زندگي اتخاذ كند كه هم به درد اين سراي گذران و هم به درد آن سراي جاودان بخورد، اين روش همان است كه قرآن به نام دين مينامد.
علامه درباره رابطه تضاد دين و عقل نيز خاطر نشان ميكند: تو بايد تسليم اخبار باشي اگر عقل و فهمت توانست آنها را درك كند، به آنها ايمان تفصيلي ميآوري والا به آنها اجمالا ايمان ميآوري و عملشان را به خودشان برميگرداني (حتما مطالب حقي است كه تو درك نكردهاي) مبادا كه چيزي از اخبار را رد كني چرا كه عقل تو ضعيف است چه بسا كه از ناحيه معصومين صادر شده باشد و تو بد درك كرده باشي در اين صورت خداوند را بر فراز عرشش تكذيب كردهاي.
اما علامه طباطبايي (ره) و ديگر حكيمان الهي معتقد است كه ملاك اعتبار اخبار ايناست كه عرض بر قرآن كنيم و صحت و سقمش را از راه تطبيق با قرآن درك كنيم، در معارف اعتقادي به عقل صريح محتاجيم و حجت معتبر در مسايل اعتقادي و اصولي سهچيز است: كتاب، سنت قطعيه، عقل صريح.
وي مي افزايد: اگر در دليل نقلي آن سه اصل معتبر وجود نداشت ظني خواهد بود. دليل ظني در تعارض با دليل قطعي ديگر يا عقل قطعي كه حكمش به طور يقيني باشد و هيچ احتمال خلافي در آن راه نيابد مغلوب ميشود و وحي يا عقل قطعي مقدم است. در هر موردي كه دليل قطعي با ظني تعارض كند، دليل قطعي مقدم است زيرا اعتبار و حجيت دليل ظني به دليل قطعي مستند است اما حجيت و اعتبار دليل قطعي، ذاتي است و دست جعل و اثبات جاعل بدان نميرسد. بنابراين دليل ظني در طول دليل قطعي است نه در عرض آن و چون در طول آن است، ديگر معارضهاي با دليل قطعي نخواهد داشت چون در تعارض، دو دليل لازم است كه درعرض هم باشند. بديهي است فرض تعارض علم و دين نيز معلول غفلت از اين نكته دقيق است.
علامه طباطبايي در آثار مختلف به مباحث «عقل و دين» پرداخته و ضمن طرح قاعدهملازمه ميان حكم «عقل و شرع» رابطه عقل و شرع را بيان كرده و بسياري از شبهات را در اين زمينه مورد بررسي قرار داده است.
وي از متفكران بزرگ ديني است كه بزرگترين مشغله فكري خود را «مباني معرفتشناسي و نظام ارزشي» و به عبارت ديگر «دين شناسي و ابعاد و وجوه متعدد آن» قرار داده و آراي عميق و دقيق و نويني ارايه داد. علامه طباطبايي بعد از آگاهي از كتاب «انسان و جست و جوي روان» اثر يونگ، ترجمه آن را خواستار ميشود و ميگويد: "بايد جهان را شناخت، ما نميتوانيم خود را در برجهاي عاجمان محصور و منزوي كنيم."
تلازم دين با زندگي انسان از ديدگاه علامه
علامه طباطبايي معتقد است كه زندگي اجتماعي انسان بدون پيروي از دين و مقررات و برنامههاي ديني و قوانين اسلامي ميسر نيست طي يك ديدگاه كلي درباره دين چنين ميفرمايد: "ترديد نيست در اينكه هر يك از افراد انسان كه در زندگي، طبعا بههمنوعان خود گراييده، در محيط اجتماع و زندگي دستهجمعي اعمال و كارهاييكه انجام ميدهد از همديگر بيگانه و بيرابطه نيستند... اعمالي كه انسان در مسيرزندگي انجام ميدهد، تحت نظامي است كه از آن تخطي نميكند و در حقيقت از يك نقطه مشخص سرچشمه ميگيرد و آن، اين است كه انسان ميخواهد يك زندگي سعادتمندانه داشته باشد... براي تهيه وسايل زندگي كار ميكند؛ زيرا تهيه وسايل زندگي را يكي ازمقررات ميداند. براي التذاذ ذائقه و رفع گرسنگي و تشنگي، غذا ميخورد و آب ميآشامد زيرا كه خوردن و آشاميدن را براي بقاي سعادتمندانه خود ضروري ميشمرد و به همين قرار... قوانين و مقررات نامبرده كه در زندگي انسان حكومت ميكند به يك اعتقاد اساسي استوارند و انسان در زندگي خود به آن تكيه داده است و آن تصوري است كه انسان از جهان هستي كه خود نيز جزيياز آن است، دارد... مجموعه اين اعتقاد و اساس (اعتقاد در حقيقت انسان و جهان) و مقررات متناسب با آن كه در مسير زندگي مورد عمل قرار ميگيرد، دين ناميده ميشود. بنا بر آن چه گذشت هرگز انسان «اگر چه به خدا نيز معتقد نباشد» از دين، «برنامه زندگي كه بر اصل اعتقادي استوار است» مستغني نيست. پس دين همان روش زندگي است و از آن جدايي ندارد."
فطري بودن دين ديدگاه علامه
علامه طباطبايي دين را فطري ميداند و ريشه دين حقيقي يعني اسلام را در سرشت و نهاد نوع انسان، راسخ دانسته و مخاطب اسلام را «انسان طبيعي» يعني انساني كه فطرت خدادادي را داشته و خود را از مسير مستقيم فطري خارج نساخته ميداند و بر اين اساس قوانين دين اسلام به صورت جهاني و جاوداني براي تمامي اعصار و امصار است و هيچ حد و مرز جغرافيايي و نژادي و مانند آن را برنميدارد.
علامه طباطبايي ضمن اشاره به منطق كلاسيك و تقسيم علم به تصور و تصديق و ارتباط طولي و ترتبي معارف تصوري و معارف تصديقي و رسيدن معارف نظري بهمعارف اوليه و بديهي، بديهيات اوليه ارسطويي را «عقل فطري» ميداند و ميگويد: در هر چه شك كنيم در اين شكي نيست كه واقعيتي براي ذهن موجود است.
نيل به آن واقعيت از طريق استدلال ممكن نيست مگر با توسل به قضاياي بديهي اولي كه آنها غير قابل شكاند، فكر از راه چيدن قضاياي بديهي و اولي و با استفاده از قواعد منطقي چه از نظر ماده يا صورت به نتايج نظري مجهول ميرسد و اين امور نظري عقل است.
علامه در تفسير شريف «الميزان» در موارد بسياري به شكل منطقي آيات اشاره ميكند و معتقد است استنتاج احكام عام از آيات مشتمل بر تعقل و تفكر و تدبر و فهم و فقه و حكمت با استفاده از قضاياي بديهي مضمر و مطوي ممكن است و تا ياري آنها نباشد چنين استنتاجاتي صورت نخواهد گرفت.
اگرچه سالگرد درگذشت علامه طباطبايي در 24 آبان هر سال يادآور فقدان انديشمندي بزرگ و انساني وارسته است اما روح مواج دانايي در زندگي و آثار علامه و آنچه از انديشه و سيره او باقي مانده، تا هميشه روشنگر راه همه رهپويان انديشه است.
گزارش از خبرنگار ايسنا: مرضيه خلقتي
..............................................................
منابع:
1-حيدري كاشاني، محمد جواد. 1377، رابطه علم ودين از ديدگاه علامه طباطبايي. مجله پاسدار اسلام. شماره هاي 199، 202 و 204.
2-گلي زواره غلامرضا.(1376) علامه طباطبايي سرور اهل صفا(3). مجله پاسدار اسلام. بهمن1376، شماره 194 ص36
سايتها:
http://www.salehin.com/fa/salehin/alame/zendegi/
http://www.hawzah.net/Hawzah/Vijeh/vijeh.aspx?id=39866
انتهاي پيام
جمعه 24 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]
-
گوناگون
پربازدیدترینها