واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: زمستان بيپايان براي كارتنخوابها امير گودرزي دانستن اينكه امسال سرماي بيسابقه تهران جان حتي يك كارتنخواب را هم نگرفته است، خواب شبهاي زمستان پايتختنشينان را آرامش ميبخشد و سر زدن به گرمخانهها، اين آرامش را بيشتر ميكند. اما به نظر ميرسد شهرداري در حمايت از بيخانمانها تنها مانده است و تاكنون هيچ نهاد حمايتي ديگر براي حمايت از كارتنخوابها قدمي برنداشته است و اگر اين وضعيت پيش رود، با اضافه شدن تعداد كارتنخوابها، هر ساله نياز به گرمخانههاي بيشتري خواهيم داشت؛ چون تلاشي براي بازگرداندن اين قشر آسيبديده به زندگي عادي صورت نميگيرد. كارتنخوابي آخر خط يك زندگي آسيبديده اجتماعي است كه معمولا از اعتياد، بزهكاري، مشكلات خانوادگي و... شروع ميشود. اين افراد بيشتر وقتها از محيطي فرار ميكنند كه خوابيدن در خيابان برايشان آرامشبخش است اما دردسر آنها با سرد شدن هوا شروع ميشود و امسال كه سرماي بيسابقه زودتر از انتظار از راه رسيد، اين دردسر شدت بيشتري گرفت و بدون شك اگر سرپناهي به نام گرمخانه براي كارتنخوابها ساخته نشده بود، اجساد كهنهپوشاني كه به خواب ابدي فرو رفته بودند براي تعيين دقيق علت مرگ به دستور بازپرس ويژه قتل روانه پزشكي قانوني ميشدند. فرار از پليس، نه فرار از سرما راننده مينيبوس قراضهاي كه هر روز با سه سرنشين شهر را بالا و پايين ميرود، اينبار در خيابان كريمخان زند ترمز كرد، چون قرار بود در جمعآوري كارتنخوابها يك خبرنگار هم همراه آنها باشد. مامور پليس، مددكار اجتماعي و نيرويي از شهرداري اكيپ جمعآوري بيخانمانها و انتقال آنها به گرمخانهها را تشكيل ميدهند. مبناي گشتزني پيامهاي شهروندان است كه از طريق 137 به اين اكيپ اعلام شده است. مددكار جوان هم پاتوقهايي را بلد است كه به آنجا هم سر ميزنيم ولي از كارتنخوابها خبري نيست. در حالي كه ما مشغول گشتزني هستيم، 24 اكيپ ديگر همچنين ماموريتي را بر عهده دارند. اين موضوع را <نجمالدين محمدي> گفت كه مديركل آسيبهاي معاونت اجتماعي شهرداري تهران است. هرچند اين تعداد واحدهاي گشت براي انجام چنين ماموريت مشخصي كم به نظر نميرسد، كار كند پيش ميرود و مينيبوس وسيله مناسبي براي اين كار نيست. محمدي در اين مورد ميگويد: <هنوز امكانات بهتري در اختيار نداريم.> سرماي شديد هوا باعث ميشود تعجب كنم وقتي ميشنوم بعضي كارتنخوابها موقع انتقال به گرمخانه مقاومت ميكنند. آنها ميترسند به زندان منتقل شوند و مورد بدرفتاري قرار بگيرند و حضور پليس به همين خاطر ضروري است؛ اما شايد گاهي اين لباس سبزرنگ باعث فراري شدن كارتنخوابها شود. در خيابان شهيد نواب صفوي، زير پل هلالاحمر به يكي از پاتوقهاي كارتنخوابها ميرسيم. پتو و لوازم ديگري كه براي خوابيدن آماده شده است، اين احتمال را كه بيخانمان همين اطراف باشد، قوت ميبخشد. شايد آنها با ديدن پليس ترسيده و گريختهاند. ديدن اين مرد و مواردي شبيه به اين باعث شد از محمدي بپرسم اگر حضور پليس ضروري است، بهتر نبود اين ماموران با لباس شخصي حاضر ميشدند؟ و بشنوم: <به نظر من حضور پليس با لباس فرم هيچ حساسيتي ايجاد نميكند. پليس ما را خيلي كمك كرده است و آنها مددكارانه برخورد ميكنند. تا به حال ضرورت حضور پليس با لباس شخصي احساس نشده است.> جانپناهي براي بيخانمانها گرمخانه تميزتر از آن چيزي است كه شما فكرش را ميكنيد. سالني كه روزي ورزشگاه بانوان بوده، با دو بخاري بزرگ و 50 تخت دوطبقه تبديل شده است به گرمخانه ميدان بهمن. تختها پرند و مسوولان گرمخانه مشغول تدارك امكاني هستند كه مددجويان خودمعرف روي زمين بخوابند. آخرين مددجوي خودمعرف مرد ميانسال ژوليدهاي است كه با لباس دودگرفته وارد ميشود. سر و وضعش نشان ميدهد ساعتها كنار آتش با سرما كلنجار رفته و پس از ناتوان شدن، راه اينجا را در پيش گرفته است. در اين حال نشستن كنار بخاري و تعارف يك پياله خوراك لوبيا و يك ليوان چاي او را ذوقزده ميكند. اما او با چيزي برخورد ميكند كه برايش بارها باارزشتر از گرماي بخاري است. مددكار با اين مرد ژوليده دست ميدهد، او را <آقا> خطاب ميكند و مشغول گپ و شوخي با كارتنخواب تازهوارد ميشود. بدون شك مرد ژندهپوش به خاطر ساعتها يا شبهايي كه كنار آتش سر كرده تا به گرمخانه نيايد فكر ميكند و با ورانداز كردن اين محيط، به آنچه در ذهن داشته ريشخند ميزند. نقش كمرنگ كارتنخوابها در فيلمنامه زندگي اگر تا به حال گرمخانهنشينها را با عنوانهايي مثل مددجو، كيس، متهم، بيمار، كارتنخوابها و متكدي ميشناختيد، پس از پا گذاشتن به پاتوق گرم آنها ميفهميد همهشان <سياهيلشكر> هستند. شايد برخي از اهالي گرمخانه معتاد نباشند، بعضيهايشان تا به حال مرتكب خلافي نشدهاند و يا تعدادي از آنها هرگز به تكديگري روي نياوردهاند؛ اما همه آنها <سياهيلشكر> هستند و از اين راه پول درميآورند. شايد باورتان نشود اگر بگويم اهالي گرمخانهها را بارها و بارها در فيلمها ديدهايد. مرد جوان اولين نفري بود كه اين موضوع را برايمان تعريف كرد و سپس ديگران حرف او را تاييد كردند: <كاري از دست ما برنميآيد و جايي بهمان كار نميدهند. فقط گاهي فيلمسازها سراغمان ميآيند و براي سياهيلشكر از ما استفاده ميكنند. پولي هم كه بهمان ميدهند تا مدتي براي تهيه سيگار و بليت اتوبوس كافي است...> آنها از اينكه به بازي گرفته ميشوند خوشحالند اما اين موضوع كه در فيلمنامه زندگي نقشي پررنگتر از سياهيلشكر برايشان نوشته نشده دلگيركننده است. وقتي زمان بيشتري را با مددجويان اين گرمخانه ميگذرانيم، اين حس عميقتر ميشود. آشنايي با كارتنخوابي كه در رشته حقوق ليسانس دارد، پيرمردي كه پيكرتراش ماهري است و مرد ميانسالي كه در خارج از كشور تحصيل كرده و انگليسي را فوت آب است ميتواند دلايل محكمي باشد كه ذهنيت ما را نسبت به كارتنخوابها تغيير دهد. به گفته محمدي تاكنون 755 نفر كارتنخواب توسط شهرداري جمعآوري و به گرمخانهها منتقل شدهاند كه از اين ميان 55 نفر زن و كودك هستند. اين موضوع باعث شد در مورد سرنوشت كارتنخوابهاي زن بپرسم. او پاسخ داد: <زنان را در مراكز شبانهروزيمان اسكان ميدهيم. گرمخانهها از ساعت 7 عصر تا 7 صبح پذيراي مددجويان مرد است ولي زنان به صورت شبانهروزي نگهداري ميشوند.> شنيدن اين موضوع جاي خوشحالي دارد ولي امكاني براي زنان كارتنخواب خودمعرف در نظر گرفته نشده است، يعني يك زن كارتنخواب جايي براي پناه بردن از سرما ندارد و حتماً بايد واحدهاي گشت با اين افراد برخورد كرده و آنها را به مراكز شبانهروزي ببرند. مسوولان مراكز شبانهروزي زناني را كه با پاي خود به آنجا ميروند، نميپذيرند و اين چيزي است كه دليلي برايش بيان نشده است. معمولا كارتنخوابها جرائم كوچك و بزرگي را مرتكب شدهاند. برخي از آنها متكدي هستند و يا با كارهايي مثل پاك كردن شيشه اتومبيلها، دستفروشي و... پول بخور و نميري درميآورند و گاهي دست به كارهاي خلافي هم ميزنند. اين قشر در بسياري مواقع بيش از آنكه بزهكار باشند، بزهديده هستند و مديركل آسيبهاي معاونت شهرداري تهران به اين موضوع توجه دارد. <هدف ما غير از نجات جان مددجويان، كاهش آسيبهاي اجتماعي و جرائم است. وجود گرمخانهها باعث ميشود كارتنخواب مصون از آسيبهاي اجتماعي باشند و خودشان هم آسيبرسان نشوند.> يكي از مهمترين دلايل مقاومت كارتنخوابها در انتقال به گرمخانه، ترس از برخوردهاي قانوني است. مسوولان شهرداري در حالي سعي ميكنند پليس را به گرمخانه راه ندهند و فضايي امن و آرام براي مددجويان سرمازده خود فراهم كنند كه ممكن است اين شرايط سبب شود گرمخانهها پناهگاهي براي مجرمان حرفهاي و فراري باشد. محمدي پس از روبهرو شدن با اين موضوع، بسيار محتاطانه پاسخ ميدهد و در جملهجمله حرفهايش سعي ميكند نگراني مطرحشده را پاسخ دهد و بگويد كه برخورد با مجرمان جزو اهداف شهرداري نيست: <معمولا برخي از مددجويان سابقه انجام خلافهاي ريز و درشتي را دارند ولي چندين مورد هم پيش آمده كه خلافكارهاي بزرگي پايشان به گرمخانه باز شده است. حواسمان به اين موضوع هست و در مراكز شبانه، انگشتنگاري انجام و سوابق مددجويان استعلام ميشود ولي در گرمخانه چنين كاري را انجام نميدهيم.> او دليل محكمي براي حرفهايش ميآورد: <نميخواهيم در بدو ورود كارتنخواب او را بترسانيم. آنها بايد احساس امنيت كنند تا به گرمخانه بيايند. هدف اصلي ما پناه دادن به بيسرپناهان است براي حفظ جانشان.> فيلمنامهاي كه پايانش نوشته نشده است مرد ميانسالي كه روي اولين تخت و نزديك بخاري دراز كشيده، بيدار است و پس از ساعتي، مينشيند و با صورت استخواني و دندانهاي يكي در ميان به ما خيره ميشود. او قديميترين اهل گرمخانه است. سر درددلش كه باز ميشود، ميگويد با يك مشكل خانوادگي و از دست دادن هست و نيستش كارش به گرمخانه كشيده و بيش از دو سال است كه اينجا است. مددكاران ميگويند او قديميترين است ولي كم نيستند گرمخانهايهاي يكي دوساله. ديدن گرمخانه خوشحالكننده و مطمئن شدن از فضاي گرم و امن بيسرپناهان، آرامشدهنده است. آمار خبر خوبي ميدهد وقتي ميگويد امسال هيچ كارتنخوابي بر اثر سرمازدگي جانش را از دست نداده است، اما همين آمار جاي ديگر از افزايش تعداد كارتنخوابها خبر ميدهد. هر سال گرمخانهها بزرگتر و وسيعتر ميشوند، چون به درستي نتوانستهايم عواملي را كه باعث كارتنخوابي ميشود، كنترل كنيم و از آن بدتر، كارتنخوابها را از اين چرخه بيرون بياوريم. محمدي گلايهاش از نهادهايي است كه ميتوانند در اين زمينه تاثيرگذار باشند و نبودهاند: <در مورد كارتنخوابها تا به حال هيچ نهادي با شهرداري همكاري نكرده و هيچ اقدامي براي اين افراد جز پناه دادنشان انجام نشده است. كارآفريني، درمان، كارآموزي، ترك اعتياد، حمايتهاي حقوقي و... در توان شهرداري نيست و همكاري نهادها و ارگانهاي ديگري را ميطلبد. توان ما پناه دادن آنها است. الان 50 كارتنخواب در شهرداري كار ميكنند و بيمه شدهاند و بيشتر از اين از عهدهمان برنميآيد. اگر سازمانهاي مرتبط كمك كنند، اين افراد از چرخه كارتنخوابي بيرون خواهند آمد.> پناه دادن كارتنخوابها براي نجات جانشان اتفاق خوبي است اما مسوولان سرانجامي براي اين افراد پيشبيني نكردهاند. انگار فيلمنامهاي كه در آن براي بيخانمانها نقش سياهيلشكر در نظر گرفته شده است، پاياني ندارد... اعتمادملی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]