واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: آدم بدبخت به چه کسی میگویند؟ زنش از او جدا شده. دخترش به او محل نمیگذارد. کارش را از دست داده و چیزی برای از دست دادن ندارد. کیج چنین آدمی را... آقای میمیک نیکلاس کیج 46 ساله با فیلم جدیدش دوباره سر زبانها افتاده؛ بازیگری که در 63 فیلمی که بازی کرده بالا وپایین زیادی داشته است بستنی روی کت سرمه ایاش ریخته، از کار بیکار شده، همسرش ولش کرده و دخترش بهش محل نمیگذارد. کم مانده یک سنگ آسمانی بیفتد روی سرش. آخر فلاکت و بدبختی. کلوزآپ کیج در هواشناسی (گوروربینسکی) همه این فلاکتها را یک جا جمع کرده. کیج بازیگر به جای این که به خاطر این مشکلات بالا و پایین بپرد و خود را به در و دیوار بزند، تمام آنها را جمع میکند و روی صورتش میریزد. کیج بازیگر صورت محوری است، بیشتر بازی او خلاصه همین صورت و میمیکهایش میشود که میتواند تمام احساساتش را در آن نشان بدهد و با آن با تماشاگران ارتباط برقرار کند. اما انگار وقتی او این ویژگی را بیخیال میشود پاشنه آشیل او هویدا میشود. فیلمهایی که او این اواخر بازی کرده به خوبی نشان میدهد دور شدن او از این شیوه میتواند ضربه بزرگی به کارنامه کاری او وارد کند. حاشیهها- او برادرزاده فرانسیس فورد کاپولای کبیر است. باور بفرمایید اما از آن جایی که میخواسته روی پای خودش بایستد نام فامیلی اش را از کاپولا به کیج تغییر میدهد. او «کیج» را از روی یکی از داستانهای کمیک بوکی مارول بر می دارد که یکی از شخصیتهایش لوک کیج بوده. - پدرش آگوست کاپولا پروفسور ادبیات ایتالیایی و مادرش جوی و گلسنگ، تئاتری و اهل آلمان بوده. - یک زمانی تیم برتون میخواست سوپرمن بسازد و برای نقش اصلی اش هم کیج را انتخاب کرده بود که خب، فعلا آن را نساخته. - یک سوسک واقعی را در فیلم بوسه خون آشام نوش جان کرد و بعدها کلی راجع به آن تجربه دلبری کرد. - او به همراه کاپولای بزرگ و سوفیا کاپولا (دختر کاپولا) سومین عضو از خاندان کاپولاست که برنده اسکار شد. - یکی از طرفداران پر و پا قرص الویس پریسلی است و به همین خاطر خود را فرزند خوانده او اعلام کرد. - خودش میگوید برای این که بازیگر خوبی باشید مجبورید مثل مجرمها عمل کنید! راغب باشید تا قوانین را بشکنید و چیزهای جدیدی رو کنید. - برای بازی در ترک لاس و گاس 240 هزار دلار دستمزد گرفته و برای گنجینه ملی حدود 20 میلیون دلار. هواشناس فروش: 21 میلیون دلار آدم بدبخت به چه کسی میگویند؟ زنش از او جدا شده. دخترش به او محل نمیگذارد. کارش را از دست داده و چیزی برای از دست دادن ندارد. کیج چنین آدمی را با تمامی این مشکلات، جوری در هواشناس به تصویر کشیده که دوست دارید به حالش زار زار گریه کنید و بعد بروید کاری برایش بکنید. فرم صورت و بازی با میمیکهای کیج چیزی که خیلی از منتقدها آن را ستودند و برایش تی تاپ باز کردند. تلویزیون خودمان هم چند باری نشانش داده. ترک لاس وگاسفروش: 13 میلیون دلار کیج روی تخت دراز کشیده و انگار دنیا را به حال خودش رها کرده. خوب در آوردن نقش یک نویسنده هالیوودی دائم الخمر که کارش را از دست داده و به لاس وگاس پناه میآورد تا به آرامش برسد و در همان جا ماجرایی عشقولانه برایش پیش میآید و هزاران اتفاق و بدبختی دیگر، کاری بود که انگار فقط از دست کیج بر میآمد. نام او بر سر زبانها افتاد، اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت و پیشنهادهای زیادی به در خانه اش رسید. این کار با این که بیست و چهارمین فیلمش بود اما اولین کاری بود که توانست کاملا تواناییهایش را به بیرون پرتاب کند. مرد حصیریفروش: 32 میلیون دلاردرست بعد از همکاری با اولیور استون در «مرکز تجارت جهانی» با وجود تبلیغات زیادی که دور و بر فیلم میچرخید قرار بود مرد حصیری تبدیل به یکی از پر فروش ترین فیلمهای سال شود. اما برخلاف انتظار خیلیها، نه تنها فیلم پرفروشی نشد بلکه به عنوان یکی از بدترین فیلمهای سال برگزیده شد تا معلوم شود کیج کاملا کج سلیقگی کرده. در این فیلم نقش یک کلانتر را داشت که قرار بود دنبال دختر گمشده ای بگردد اما انگار خود کیج و بازی اش گمشده اصلی فیلم بودند و تا آخرش هم کسی نتوانست آنها را پیدا کند. تغییر چهرهفروش: 211 میلیون دلاربار دیگر توانست بازی زیر پوستس را به رخ بکشد. مخصوصا در سکانسهایی که صورتش را با صورت تراولنا جا به جا کرده بودند و مجبور بود هر طور که شده با صورت جدیدش کنار بیاید. لمس صورتی که مال خودت نیست و قرار است جای دیگری باشی حسی بیش از یک حس معمولی میخواهد (کیج اول یک جانی است اما بعد از عمل جراحی، صورتش را با صورت پلیس خانواده دوست- تراولتا- جا به جا میکنند تا بتواند بین آدم بدهها نفوذ کند) از نیمه دوم فیلم که صورتها تغییر میکنند بازی فوقالعاده ای دارد. در این فیلم تراولتا و کیج موقعی رودر روی هم قرار گرفتند که در اوج به سر میبردند؛ تراولتا بعد از بازی بینظیرش در داستانهای عامه پسند وارد گود شد و کیج هم بعد از بازیهای خوب در «صخره» و «کان ایر». نتیجه این برخورد، فیلمی شد دیدنی که البته بخشی از موفقیت آن به کارگردان کار کشته ای به نام جان وو برمیگردد. گوست رایدرفروش: 511 میلیون دلاربه خاطر استفاده از جلوههای ویژه در در آوردن جمجه آتشین شخصیت اصلی، به هیچ عنوان نتوانست ویژگیهای بازی اش را در این فیلم رونمایی کند چون اصلا صورتش در بیشتر فیلم قابل دیده شدن نبود و به همین خاطر کسی این فیلم را فیلم نیکلاس کیجی نمیداند. اما از آن جایی که کیج یکی از عاشقان سینه چاک کتابهای کمیک استریپ است قبول کردن نقش گوست رایدر در فیلمی به همین نام اتفاقی غیر قابل پیش بینی نبود. او بعد از اکران فیلم بسیار خوشحال تر از منتقدانی بود که بعد از دیدن فیلم مثل مرغ پرکنده بالا و پایین میپریدند. کیک – اسفروش: 24 میلیون دلارآخرین فیلم او که روی پردههای سینما در حال اکران شدن است فیلم کمیک بوکی به نام کیک – اس است. با این که فروش فیلم در هفته اول خوب بوده اما در هفتههای بعد با افت شدیدی مواجه شده. با این که کیج در این فیلم شخصیت اصلی فیلم نیست اما مطمئنا از حضور در یک فیلم کمیک بوکی احساس رضایت کاملی دارد. منتقدان هم از فیلم استقبال نسبتا خوبی کرده اند. البته باز هم این فیلم مانند گوست رایدر چهره کیج را با یک ماسک کاملا پوشانده و خبری از چهره جذاب همیشگی او در این فیلم نیست. گنجینه ملیفروش: 371 میلیون دلار ناگهان تغییر کرد و سعی کرد در فیلمهای بلاک باستر و پر سر و صدا شرکت کند تا در فیلمهای هنری و خانوادگی. کار او با همین گنجینه ملی آغاز شد؛ یک فیلم اکشن ماجراجویانه که در آن نقش تاریخ شناسی به نام بنجامین فرانکلین را بر عهده داشت. اما باز هم با تمام توانش سعی کرد با نقشش همذات پنداری کند و چیزی را در بیاورد که خیلی از اکشن بازها نمیتوانند آن کار را انجام دهند؛ جان دادن به نقشی که خیلی جای کار ندارد و باید جان بکنی تا چیزی شود. بانکوک پرمخاطرهفروش: 51 میلیون دلار سایت روتن تومیتوز با جمع آوری 98 نقد مختلف این فیلم را به عنوان ضعیف ترین فیلم یک دهه اخیر و یکی از ضعیفترین فیلمهای تمام عمر کیج معرفی کرد. او با انتخاب این یکی خودش را کاملا نابود کرد و رفت پی کارش. نه فیلم چیز دندان گیری شد که بتواند بفروشد و نه بازی کیج چیزی بود که بشود آن را قابل قبول دانست. از هر جهتی به این فیلم نگاه کنیم یک شکست همه جانبه است که آقای بازیگر خود به دست خود آن را به وجود آورد. شهر فرشتگانفروش: 78 میلیون دلار همانی است که انتظارش میرفت. رفتن در قالب یک فرشته که باید یک عشق زمینی را تجربه کند. حسهایی را لازم داشت که کیج در خونش دارد. «گرچه فیلم وندرس هیچ احتیاجی به بازسازی این چنینی نداشت اما بازی کیج آن قدر چشم گیر بود که فیلم ارزش دوباره دیدن را داشته باشد» این نظر یکی از منتقدها بود. سرقت در 60 ثانیهفروش: 101 میلیون دلار همکاری با اسکورسیزی و جوئل شوماخر در نجات مرد مرده و هشت میلی متر نشانههای بلوغ او بود اما با بازی در این فیلم خیلیها را نا امید کرد. هر چند کیج تمام زورش را زد تا بتواند همان بازیگر باشد که همه انتظارش را داشتند اما فضای این فیلم که فضایی اکشن و پر زد و خورد بود این اجازه را به او نداد. این طور شد که سقوط شروع شد. با این حال تک سکانسهای روبرو شدن کیج با موستانگ مشکی رنگش را میشود به نوعی بازگشت کیج به بازی زیر پوستی معروفش دانست. اقتباسفروش: 22 میلیون دلار در عرض دو سال پنج تا فیلم بازی کرد که بهترینش مرد خانواده بود با همان تم تغییر موقعیت. او در اقتباس بار دیگر این فضا را تکرار کرد اما این بار همزمان دو تا برادر را با هم بازی کرد. آقای بازیگر از پس چنین کاری خوب بر آمد و نامزد اسکار شد . قبولی این نقش با جدایی از زن سابقش و تن به یک بدبختی دیگر دادن یکی شد؛ آغاز یک زندگی جدید با لیزا پرسلی که از بس به تیپ و تاپ هم زدند فقط مدت دو سال طول کشید. همه فکر میکردند کیج مسیر درست را انتخاب کرده اما انتخابهای بعدی او نشان داد فکرشان اشتباه بوده.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 379]