واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: عرفان هاي نوظهور اشاره به رونق جريان هاي فكري است كه در چند ده ه گذشته با شكلي متفاوت در دنياي معنوي به راه افتاده است. در بدو فراگيري اين عرفان ها امر بر برخي مشتبه شد كه عرفانهاي نو ظهور، گرايشات معنوي منكر وجود خدا است. حال آن كه در قريب به اكثر عرفان هاي نو ظهور اشاراتي به وجود خداوند رفته است. لكن مسئله بر سر ميزان اعتبار خدا در مصاديق متفاوت اينگونه از عرفانها است.
تجليات خدا در هندوئيسم
يكي از مسائل مهم در ميان آموزه هاي هندوئيسم بحث در مورد انواع تجليات خداونداست. در تعاليم هندوئيسم بحث از آواتار (ava-tara) به معناي ظهور و تجلي خدا از دو منظر قابل بررسي است:
الف- اين ماجرا اشاره اي به وجود خدايان متعدد در هندوئيسم دارد. احساسات آغشته به باورهاي مذهبي مردم هندوستان قديم باعث شد تا اراده هاي گوناگون الهي، تجسم خدايان متعدد را در ذهن ايشان بپروراند. خداياني با وظايف و تكاليف متفاوت همچون خدا آسمان، خداهوا، خداي نگهدارنده جهان، خداي زمين و... نمونه اي از اين باور است.
ويشنو (visnu) يكي از خدايان بزرگ است كه از ابتدا موردعنايت معتقدين به هندويئسم نبود اما به تدريج صاحب عظمت و احترام زيادي شد. ويشنو مقياس جهان پيما است. زيرا معروف است كه وي در سه قدم جهان را ميپيمايد. سه گام او آسمان و هوا و زمين است. رزاق و نگهدارنده خدايان و مردم است.
در «مهابهارات» و «پوراناها» ويشنو به شخص دوم اقاليم سه گانه و شخص «ستگن» كه داري صفت رحم و نيكي است معروف شده است. ويشنو داراي نيروي حفظ، حراست، قائم به ذات و مستولي بر همه چيز شناخته ميشود در اين حالت او را به عنصر آب كه قبل از خلقت اين جهان در همه جا ساري و جاري بوده منسوب داشته اند. بدين جهت ويشنو را «ناراين» يعني متحرك در آبها خوانده اند و او را به شكل مردي كه بر روي ماري نشسته و چرت مي زند، و بر سطح آب شناور است مجسم ساخته اند.
پرستندگان ويشنو، او را مبدا عالي جميع چيزها مي دانند. ويشنو در «مهاباهارات» و «پورانا» خداي اعلي نام گرفته است او در اين حالت داراي سه نيرو و خاصيت است:
1. برهما يا خالق فعال، كه وقتي ويشنو خواب بود گل نيلوفري از نافش روئيد و اين خالق فعال از او به وجود آمد.
2. ويشنو، حافظ و نگاهدارنده اشيائي است او به صورت مظاهر (آواتار) مختلف، مثلا به صورت كريشنا ظاهرشود.
3. شيوا يا رودر، نيروي مخرب يا ويران كننده و نيست كننده است كه بنا بر آنچه در مهابهارت نقل شده از پيشاني ويشنو به وجود آمده است... ويشنو به صورت نيروي حافظ و حامي در اين جهان با اشكال مختلف ظاهر ميشود.
به عبارت ديگر، در ادوار مختلف ويشنو در آواتارهاي عديده تجسم پيدا كرده و به صورت انسان يا اشكال مافوق طبيعت در قسمتي از جوهر الوهيت وارد شده و به آنها نيروي مافوق بشر بخشيده است. ظهور هر يك از آواتارها براي اصلاح خطاهاي بزرگ يا بخشيدن خوبيهاي عظيم به اين جهان بوده است1.
ويشنو يكي از خدايان سه گانه هندوئيسم صاحب عزت و احترام بسياري ميان مردم هند است و چون از عوامل پيدايش آواتارها و تمام قدرت فوق بشري آنهاست هر جا سخن از آواتارها ميشود از ويشنو به عنوان يكي از تثليث خدايان مطلب ارائه ميگردد و بلعكس هر جا در باره خصوصيات خدايان هند بحثي پيش مي آيد لاجرم سخني از آواتارهاي بزرگ، به عنوان يكي از خصوصيات بزرگ خدايان سه گانه يا خدايان مشهور هندوستان به ميان مي آيد.
ب- وجود آواتارها بر روي كره خاكي تاثير معنوي زيادي بر جامعه ديني مي گذارد. وجود يك انسان به عنوان تجلي خداوند، و كسي كه براي راهنمائي نوع بشر و از بين بردن رنجها، مشكلات جامعه و بخشش خوبي ها به مردم نازل شده، ميتواند تاثيرات اجتماعي زيادي به وجود آورد و انسانهاي زيادي را به سوي معنويت راهنمائي كند.
كريشنا، يكي از تجليات خداوند در غالب انساني است. در كتاب گيتا امده است هر گاه درستكاري فراموش شده و نادرستي حكمفرما شود من خودم (كريشنا) ظهور ميكنم و بارها نسل به نسل براي حمايت از درستكاري واز بين بردن شرارت و بنيان گذاري مذهب خواهم آمد از اين رو براي نابودي شيطان، خدا بارها و بارها به شكل انسان تجلي مي كند.
اين عقيده در ميان سالهاي 300تا 1200 ميلادي به حد نهائي مقبوليت رسيد.
نظريه ظهور كالبدي، يگانگي خدا را با كثرت خدايان وفق داد. آواتارهاي ويشنو از معروف ترين آواتارها ميباشند. در ميان آنها «رام» و «كريشنا» جزء مهمترينها هستند. بر طبق اين اعتقاد، خداوند خويشتن را در اشكالي كه حتيشكاك ترين افراد هم بتوانند آن را قبول كنند ظاهر ميسازد. آواتاراها بيشمارند و علاوه بر آواتارهاي شناخته شده ميتوان گفت هر ولي يا معلم روحاني بخشي از تجلي خداي را به همراه دارد. 2
كلكي (kalaki) به عنوان يكي از آواتارهاي بزرگ ويشنو همان است كه در ادبيات هندوئيسم موعود آخر الزمان و اصلاحگر بزرگ جهان است او شمشير به دست و سوار بر اسب سفيد ظاهر ميشود تا بديها را از زمين بر چيند و خوبي را به جايش بنشاند. از اين رو در مكتب هندوئيسم، آواتارها تاثيرات ژگرفي را بر جامعه مي گذارند و مبدا بسياري از تحولات روحاني ميشوند.
سو آمي ساتيا ساي بابا
ساتياساي بابا در سال 1926 در دهكده «پوتاپارتي (pattaparti)» نزديك شهر بنگلور واقع در جنوب هندوستان ديده به جهان گشود. آغاز زندگي را نزد پدر و مادر خويش شروع كردو پس از مدتي وارد مدرسه شد و تحصيلات ابتدائي را در محل زندگي خود ادامه داد. ساي بابا زندگي ساده اي داشت و مانند بچه هاي ديگر به بازي و كنجكاوي مشغول بود. روزها را يكي پس از ديگري صرف تحصيل و بازي در محل سكونت خود مي گذراند اما به يكباره اساس زندگي معنوي او رقم ميخورد. او وارد دوران جديدي از زندگي شخصي و مرحله ي جديدي از حيات روحاني ميشود. ساتيا ساي بابا تبليغات معنوي را از همان سن ابتدائي به مرحله اجرا مي گذارد.
در بيستم اكتبر 1940 در سن حساس 14 سالگي، ساتيا زندگي شخصي خويش را در اوراواكندا (uravakonda) رها نمود. ساي بابا در تعاليم خود همواره اعلام مي داشت:
صلح و آرامش منحصر به سه ركن ذيل است:
1. رهائي از وابستگي
2. دين و ايمان
3. عشق
بدين سان براي عمل به اولين ركن صلح و آرامش يعني رهائي از وابستگي خانه و والدين خويش را ترك بايد گفت تا رسالت خود را با رهائي از تمام وابستگي ها و تعلقات آغاز نماييم.
در كتاب زندگي من پيام من است چين نقل شده كه بعد از مدتي والدين ساي بابا او را در حين انجام ذكرهاي ريتميك پيدا مي كنند. پدر و مادر ساي بابا از او خواهش ميكنند كه به خانه باز گردد و به زندگي طبيعي خود ادامه دهد. اما وي در مقابل اسرار والدين خود ميگويد: هيچكس به ديگري متعلق نيست اينها همه توهمات است.
از طرف ديگر، ساي بابا هديه گرفتن را فقط از طرف والدين و گورو (استاد معنوي) جايز مي داند. ساي بابا دو دوست صميمي به نام «رامش» و «سودهير» داشت. اين دو دوست در دو طرف ساي بابا در كلاس درس مينشستند. رامش از خانواده ثروتمندي بود. روزي رامش يك يونيفورم بسيار شيك و نو را كه ساتيا قادر به تهيه آن نبود به ويهديه نمود ولي ساتيا يونيفورم را با يادداشت زير به رامش برگرداند:
دوست عزيز: اگر ميخواهي دوستي ما ادامه يابد بايد از زياده روي در مورد تبادل كالا خودداري نمائي. هنگامي كه فرد نيازمندي هديه اي را از ثروتمندي ميپذيرد ذهنش نگران ميگردد كه چگونه خوبي ثروتمندي را جبران نمايد در عين حال، ذهن ثروتمند احسان كننده، از غرور انباشته ميگردد. دوام دوستي واقعي بر پايه احساس قلبي استوار است. فردي كه هديه اي را ميپذيرد خود را حقير و كوچك احساس ميكند و فردي كه هديه اي را مي دهد، خود را بزرگ و مغرور احساس مي نمايد چنين دوستي دوام نخواهد داشت. از اين جهت لباهايي را كه به من هديه نموده اي به من تعلق ندارد آنها را به همراه اين يادداشت باز ميگردانم. 3
ساتيا ساي بابا ساليان زندگي خود را (در دهكده پوتا پارتي) وقف تبليغ، تعليم تجربيات عرفاني و رياضت هاي گوناگون كرده است. تا جائي كه به شهرت جهاني رسيده و كتابهاي بسياري از وي در كشورهاي مختلف جهان ترجمه و به چاپ رسيده است. انسانهاي بسياري براي كسب معنويت و زيارت ساتياساي بابا از دور ترين نقاط جهان به سمت هند مي رفتند. تا شايد به ديدار وي نايل شوند و معنويت و حقيقت را در آن روستاي دور افتاده بيابند و طعم خوش عرفان را از دستان او هديه گيرند. اما هر كس بااندكي تامل در داشته هاي عرفاني ساتيا ساي بابا اذعان مي دارد كه براي عمل به هر يك از تعاليم عرفاني او ناگذير بايد يك قدم از علايق جامعه وقوانين معمول اجتماعي دور شوند.
اين تقابل يعني استقبال از عرفان و ارامش عرفاني، و از سوي ديگر ناروايي دوري از اجتماع و گوشه نشيني نشانيه يكي از بزرگ ترين دغدغه هاي انسان مدرن خواهان معنويت است. اين تعارض عميق باعث ميشود تا استقبال از عرفان هاي نو ظهور - هر چند در بدو امر با شور و شوق بسيار همراه است - در ادامه فاقد دوام و التزام فراگيري باشد.
نكته: ساي بابا شيردي عارف ديگر هندي است كه با وجود شباهت اسمي با ساتيا ساي بابا داراي شخصيت مجزايي است. او نيز يكي ديگر از عارفان معاصر هند است كه بررسي سرگذشت و آموزه هاي وي وقت ديگري را ميطلبد. اما همين ما را بس كه:
دوران كودكي ساي بابا شيردي براي مدتها درهاله اي از رمز و راز پوشيده بود. در 28 سپتامبر1990 ساتيا ساي بابا قسمتي از زندگي دوران كودكي قديس شيردي را تشريح ميكند. بر اساس اظهار ايشان شري بابا شيردي در 28 سپتامبر1835 در جنگلي نزديك دهكده پاتري در ايالت حيد آباد هند در خانواده اي بر همن به نام بهار دواجا گوترا (bhardwaja gotra) به دنيا آمد نام مادرش دوگيري عمه (devgiriamma) بود.
شيردي بابا در 15 اكتبر 1918 فوت شد. اكثر اتفاقات زندگي ساي بابا شيردي در كتاب شيردي ساي بابا چاريتا sai) (baba charita به چاپ رسيده و يا توسط دوستداران وي به صورت پراكنده منتشر شده است. شري ساي بابا شيردييك معلم روحاني بود كه طرفداران تمام مذاهب هندو، از هر طبقه اي به او به ديده احترام مي نگريستند و از تعاليم و نصايح او بهره ميبردند. 4
تجلي خداوند و ساتيا ساي بابا
آواتار از سنگهاي اصلي بناي عظيم خداشناسي هندوست. ما تنها در آيين هندو با مفهومي به نام آواتار، كه تجلي امر مطلق در جهان خاكي است روبرو ميشويم. در واقع بر اساس آيين هندو مسئوليت ويشنو به عنوان حافظ جهان ايجاب مي كند كه او در هنگام بروز مخاطرات جدي براي جهان و موجودات آن به شكل موجودي زميني متولد شود و جهان را از نابودي برهاند. تقريبا تمامي آواتارهاي هندو تجسم هاي ويشنو هستند. اين آواتارها همواره حامل خرد و دانشي هستند كه براي حفظ بقاي جهان ضروري است. 5
در مسلك هندوئيسم بنابر وضعيت طبيعي جهان ضروري است كه همواره زمين خاكي از آواتار خالي نباشد. تا او اساس عقيده (دارما) را تحقق بخشد. دارما به معناي مسير اصلي زندگي شخص بدون دخالت و ضربه زدن به منافع و زندگي ديگران و بدون تجاوز به آزادي ديگر اشخاص است به عبارت ديگر دارما به معناي اينكه آنچه را كه دوست داري ديگران در حق تو انجام دهند در حق ديگران انجام دادن و به طور كلي ايجاد يك وحدت منظم بين گفتار و پندار و كردار انسانهاست.
وجود آواتار بر روي كره زمين ضرورري است تا تحقق دارما را عملي سازد. آواتار به صورت انسان به عنوان دوست، نيكخواه بشر خويشاوند، راهنما، معلم، درمان كننده، شفا بخش و شريك در بين انسانها زندگي ميكند.
وجود آواتار براي اعاده دارما ضروري است و هنگامي كه انسان بر اساس دارما يش زندگي مي كند آواتار خوشحال و خشنود خواهد بود. 6
اما نكته اينجاست كه ساتيا ساي بابا در تعليمات عرفاني به شاگردان، خود را يك آواتار معرفي ميكند. آواتاري كه نقش معلم حقيقت را بازي ميكند كسي كه آمده تا دوران جديدي را در تعليمات كهن معنوي بنا نهد و نقش يك نجاتگر بزرگ را ايفا كند.
ساي بابا ميگويد: «تو نميتواني مرا در طبقه بندي «مرد خدائي» يك معجزه گر، انسان خدا گونه يا شفا دهنده قرار دهي. اين آواتار براي ايفاي نقش جديدي آمده نقش معلم حقيقت «. 7
بدين سان در گام نخست ساتيا ساي بابا، به عنوان آواتار با نقش نويني در صحنه ارشاد به عنوان يك معلم حقيقت جلوه ميكند. سپس براي معرفي خود و ابراز ويژگيها و توانائيهاي ذاتي خويش چنين سخن ميگويد: «هر كه تمام اعمال و كارهايش را به من اهدا كند بدون هيچ فكر ديگري، هر كه روي من مراقبه ميكند به من خدمت ميكند، مرا پرستش ميكند، مرا به خاطر دارد، بداند هميشه با او هستم... به آنهائي كه مرا استهزا ميكنند تبسم ميكنم به آنها كه در باره من دروغ جعل ميكنند تبسم ميكنم، به آنها كه مرا تمجيد ميكنند تبسم ميكنم دائم شادم پر از شعف.
تند صحبت ميكنم و بعضيها را تنبيه ميكنم، اگر آنها مال من نيستند آنها را رها ميكنم و توجه به آنها نميكنم اين هشداري است براي ارتداد آنها. من حق دارم آنهائي را كه به من تعلق دارند گوشمالي بدهم، من بين شما راه مي روم و صحبت مي كنم، تربيت مي دهم نشان مي دهم، نصيحت ميكنم واندرز مي دهم اما از هر نوع وابستگي جدا هستم خيلي وقتها به شما گفته ام كه مرا با اين ساخت فيزيكي مربوط ندانسته و يكي فرض نكنيد اما شما نمي فهميد». 8
ساتيا ساي بابا در مورد قدرت و توانائي خويش چنين ميگويد: «من شما را مجبور نميكنم كه نام و شكل بخصوصي از من انتخاب كنيد خداوند ميليونها نام و شكل دارد... اگر به عنوان ناراينا (narayena) (يكي از نامهاي خداوند) با چهاربازو در حال نگه داشتن صدف، چرخ، گرز، نيلوفر بين شما آمده بودم شما مرا در يك موزه نگه مي داشتيد و از مردمان جستجوي دارشان پول دريافت ميكرديد. اگر صرفا به عنوان يك مرد آمده بودم به تعليمات و آموزش هاي من باديده احترام نگاه نميكرديد و از آنها به خاطر خوبي خودتان پيروي نميكرديد پس من بايد در اين شكل ولي با دانش و نيروهاي فوق بشري باشم» 9.
ساي بابا ميگويد: ماموريت من اعطاء شوق و شادي به شما ست كه از ضعف و ترس دورتان كنم.
ماموريت من پراكندن شادماني است از اين جهت هميشه آماده ام ميان شما بيايم نه يكبار دوبار يا سه بار هر زمان كه شما مرا بخواهيد. اسمم ساتيا، من راستي هستم اعمالم ساتيا جلال و شكوه من ساتيا تنها آرزوي من شادماني شماست. شادي شما شادي من است شادماني جدا از شما ندارم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]