واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
کاراته نیسنتهناشی Karate ni sente nashi
”در کاراته، اولین حرکت از سوی کاراتهکا انجام نمیشود.“ استاد گیچن فوناکوشی
● آیا کاتا، مبارزه کردن را میآموزد؟
برای سالیان متوالی بسیاری از سبکهای کاراته که در دنیای غرب آموزش داده میشد، بنابر اهمیت تعلیم کاتا، در جایگاه والائی قرار داشت. ارزش و اهمیت کاتای کاراته، پیوسته از سوی سنسیهای اوکیناوائی و ژاپنی به ما گوشزد میشد. سنسیهای پیشین بهطور مستمر، شأن و منزلت کاتا را از طریق این عبارات در ما تقویت میکردند؛ ”در کاراته همهچیز هست“، ”بدون کاتا، کاراتهای وجود ندارد“، ”با فراگیری کاتا، هر آنچه را که نیاز دارید تا در مورد کاراتهٔ راستین بدانید، خواهید آموخت“، ”برای اینکه کاراتهٔ خود را حقیقتاً بفهمید و تکمیل کنید، بایستی در درجهٔ نخست، کاتا را بفهمید“، ”اگر به راستی میخواهید چگونه مبارزه کردن را بدانید، کاتا را بیاموزید.“ با این ذهنیت، ما کاتا را بیشتر و بیشتر و بارها تمرین کردیم، به این امید که روزی این تمرینات به هر طریق که شده از ما مبارزانی بسازد که سنسیهای گذشته قولش را داده بودند.
کسانی که در طول این برهه از زمان ـ دهههای ۸۰، ۷۰، ۱۹۶۰ ـ آموزش دیدهاند، به شما خواهند گفت که بهترین مبارزان کومیته، تعداد اندکی بودند، حتی اگر از بهترین کاتاکاران بودند. در حقیقت، بیشتر قهرمانان کومیته، کاتا را حتی تمرین هم نمیکردند و اگر واقعاً به تمرین کاتا میپرداختند، معمولاً یک یا دو دلیل داشت؛ اول اینکه، هدفشان این بود که بتوانند در تورنمنتهای کاتا و کومیته شرکت کنند؛ و دوم، به این دلیل که از سوی اساتید خود ـ بهمنظور ارتقاء رتبهشان ـ به انجام آن ملزم میشدند. چرا بیشتر سبکهای سنتی کاراته ـ البته نه تمامی آنها ـ کاتا را بهعنوان نیاز اولیه برای ارتقاء رتبه در سبکشان بهکار میبرند؟ آیا استادان پیشین، حقیقت را از ما کتمان میکردند؟ آیا آنها از ما میخواستند که بیشتر وقتمان را به آموزش و تکمیل آن چیزی بپردازی که خود قبول داشتند از ما مبارزان بهتری نخواهد ساخت؟ برای پاسخ به این پرسشها، نخست باید به چند حقیقت مهم در مورد سنسیهای گذشته پی ببریم. اول، باید به این نکته دقت کرد که این استادان، به واژههای خود همچون سندیت و اعتبارشان مینگریستند، لذا در بیان، و ساختن عبارات خود، بسیار جدی بودند.
دوم، آنها میدانستند معلومات و آموزههائی که انتقال میدهند اصیل و حقیقی است، بنابراین انتظار داشتند که این اطلاعات بهطور جدی مورد استفاده و پذیرش واقع گردد.
سوم: آگاه بودند که شاگردان جواب سئوالاتشان را بدون تفحص و سیاحتی طولانی پیدا نخواهند کرد، و این سفر همیشه بسیار با اهمیتتر از بیشمار تکنیکها یا کاتائی بود که میتوانستند به یک شاگرد بیاموزنند.
چهارم، درک و دریافت ایشان از واژهٔ ”مبارز“، آنچنان که ما تصور میکنیم نبود.
● اشتیاق دوباره به کاتا
دههٔ گذشته، دوره بسیار شایان توجهی برای آن معدود از افرادی بود که هنر ”کاراته دو“ را آموزش دیدهاند. به منظور تأکیدهای فراوان در خصوص کاتا، به ویژه درک حرکات و اهداف آن، مبحثی تحت عنوان ”بونکای کاتا“ معرفی شد. بهنظر میرسد که بسیاری از شاگردان کاراته، اندیشیدن بر این جنبه را آغاز کردهاند، و بیشتر اوقاتشان را صرف این مهم میکنند؛ که به اعتقاد من، شیوهای بسیار مثبت، و حرکتی است بهجا. من بهعنوان کسی که در کاراتهٔ چیتو ریو Chito - ryu که هنری است سنتی ـ تعلیم دیده، و نیز بهعنوان یکی از اعضاء انجمن نیروهای ویژهٔ ارتش ایالات متحده که به کشورم خدمت کردهام، به شدت معتقدم که یک هنر رزمی میبایست مقدم و در رأس هنرهای دیگر باشد، و مهارتهای کاربردی دفاعی آن، در کل سیستم، به شکلی کاملاً اصولی و بسیار حرفهای، آموزش داده شود. در جامعهٔ خشونتبار امروز، ما بهعنوان اساتید هنرهای رزمی (سیستم رزمی) وظیفهای جدی در قبال هریک از شاگردانمان داریم، وظیفهٔ انتقال یک هنر کاربردی و بنیادی به هنرجو، هنری که بهمانند رویاروئی با آئین و مراسم دینی، واقعی و راستین است.
● شاگردان امروز کاراته
یک شاگرد خوبِ کاراته را همچنین میتوان بهسان سربازی که برای جنگ آموزش میبیند در نظر گرفت. علاوهبر همه اینها، کاراته، یک هنر رزمی است، نه بهسادگی ورزش ایروبیک یا رقص. تصور کنید سربازی هستید که در تکنیکهای جنگاوری روز به خوبی آموزش دیده است. احتمالاً در رؤیای خود، بیشتر سربازی را مجسم میکنید که تعالیم سخت مقدماتی و نیز پیشرفته را ـ هم به لحاظ جسمی و هم روحی ـ آموخته است. این سرباز هر آنچه را که باید در مورد ساختار اسلحههای گوناگون بداند تا در صورت لزوم به کار برد، یاد میگیرد. او در مورد بخشهای خاص هر سلاح، وزن هر سلاح و چگونگی کاربرد آن، آموزش خواهد دید، و اینکه چرا یک سلاح از میان تعداد بیشماری از سلاحها، مورد پذیرش و استفاده مافوقهایش قرار میگیرد. او میآموزد که چگونه سلاحها را مراقبت، و پیاده کند؛ و از او خواسته میشود این وظیفه را حتی در تاریکی کامل انجام دهد. او باید محدودیتهای هر اسلحه ـ مانند ماکزیمم بردِ مؤثر سلاح، سرعت و برآورد آتش، نوع مهمات بهکار رفته، شرایط محیطی که اسلحه در آن بهتر عمل میکند، (مثلاً کارائی اسلحه در هوای مرطوب و غیره) را بداند. افزون بر اینها، او با آموختن محدودیتهای سلاحهای خود، میتواند به خوبی به ضعفها و محدودیتهای احتمالی سلاحهای دشمن پی ببرد. این سرباز، روش و وضعیت مناسب ایستائی برای شلیک اسلحه را میآموزد، اینکه چگونه بایستد، بنشیند، زانو بزند، دراز بکشد، و احتمالاً حتی زمانی که بر روی انواع زمینهای گوناگون حرکت میکند بتواند اسلحه خود را آتش کند؛ و تمامی اینها ـ بهمنظور تطابق و نزدیکی هرچه بیشتر با واقعیت ـ در مقابل یک آدمک فنری روبهروی یک هدف کاغذی انجام خواهد شد.
همچنین وی کمکهای اولیه را به نسبت یادگیری اهمیت تغذیه مناسب، انعطافپذیری (روحی و جسمی)، و یادگیری قدرت و سرعت خواهد آموخت. او میآموزد که اولین اصل دفاع، دور نمودن هدف نشانهگیری است، همچنین درک اهمیت این اصل که، عمل، سریعتر از عکسالعمل است. او تاریخ جنگ را میآموزد تا سرانجام در مییابد کسانی که گذشته را مطالعه نمیکنند محکوم به تکرار آن هستند. او همچنین تاریخ جنگهای دشمنش را مطالعه میکند تا از این طریق، افکار دشمن و نیز شکل واقعی تعالیم خود را بهتر درک کند. او مرتباً به خویش یادآور میشود که در این بازی جنگ، جایگاه دومی برای او وجود ندارد و جایگاه دوم در میدان جنگ، به احتمال زیاد به معنای مرگ قطعی برای او و نیز دیگر اعضاء گروهش خواهد بود (یا پیروزی، یا مرگ). تمامی این آموزهها با تلاشی سختکوشانه و تا حد امکان در فضائی نزدیک به واقع اجرا میگردد. کل آموزشها با یک مأموریت ذهنی، یعنی موفقیت ۱۰۰%؛ طراحی، ساخت، اجرا و تقویت میشود.
اکنون میپذیریم که شاگردان امروز کاراته، کسانیاند که به راستی میتوان آنان را در هر آموزشگاه کاراته یافت. چه خواهید دید؟ به احتمال زیاد، هنرجویانی را میبینید که به طرق و شیوههای بسیار غیرواقعی آموزش میبینند. شاگردانی که نمیتوانند تکنیکهای سادهٔ مقدماتی را اجرا کنند. شاگردانی که تاریخ هنر رزمی مربوط به خویش را نمیدانند، و تاریخ دیگر هنرهای رزمی را بسیار کمتر. هنرجویانی که تأکید بیش از حدی بر مسابقات کومیته دارند، مسابقاتی که کاملاً توسط داوری، و در محیطی خاص و مناسب که برای این نوع تمرین در نظر گرفته شده است، کنترل و اجرا میگردد. همچنین شاگردانی را مییابید که اجرای حرکات کاتا را آموختهاند، این افراد هرچند بتوانند حرکات را با سرعت و قدرت اجرا کنند، اما این حرکات، حرکاتی سادهاند که فقط جنبهٔ نمایشی دارد. گرچه این شاگردان میکوشند تا با پیروزی در مسابقات قهرمانی و کومیته، خود را به خوبی نشان دهند، اما آنها نمیتوانند و قادر نخواهد بود حرکاتی که آموختهاند را در یک محیط و صحنهٔ رزم واقعی بهکار برند. دلیل چیست؟ مطالعهٔ کاتا بدون بونکای bunkai، همچون یادگیری اسلحه بدون شلیک آن، و یا بدون حتی بردن آن به میدان جنگ بهمنظور درک کامل قابلیتهای آن میباشد.
چرا وقتی ارتش یا پلیس، در جستجوی یک مربی دفاع شخصی یا مربی مبارزهٔ بدون سلاح، جهت تعلیم به سربازان یا افسرانش است، آنها را در مسابقات قهرمانی نمیجوید؟ چرا آنها در پی افرادی نیستند که در مسابقات قهرمانی ثابت کردهاند در بسیاری از موارد نسبت به کسانی که تکنیکشان را در خیابان یا میدان جنگ به نمایش میگذراند، از سرعت و قدرت بسیار بالاتری برخوردارند؟ پاسخ ساده است، این قهرمانان، تنها در محیطهای کنترل شده و بسیار محدود، قهرمانند، با قوانینی که به روشنی برای نجات از مرگ در خیابان یا میدان جنگ، حرفی برای گفتن ندارند. بیشتر این قهرمانان در صحنهٔ رزم واقعی، در برخورد با فردی که خیابان یا میدان جنگ را دوجوی خود قرار داده، چندان دوام نمیآورند. اینجا محیطی است بدون قانون. محیطی که حتی یک برنده ممکن است به راحتی بمیرد یا دچار نقص عضو شود. ارتش و پلیس، تنها به واقعبینی، و آموزشهائی اساسی و کاربردی علاقمندند. آموزههائی که امنیت مردم را تضمین کند.
● آموزش پلیس و ارتش
پس از سالها آموزش افسران پلیس و نیز سربازان و شنیدن گفتههای آنان در مورد آموزش هنرهای رزمی شخصیشان، به این نتیجه رسیدم که نوع آموزش و کارکردهای واقعی آنچه شاگردان یاد میگیرند، در هر زمانی متفاوت است؛ شخص نیاز به مدت زمان زیادی دارد، و باید متدهای آموزشی را با جدیت بررسی کند. بسیاری از شماها بارها و بارها تکنیکهای بلوکهای (مانعی ) ـ بلوکههای سر و نیز دیگر انواع متفاوت بلوکه ـ را در سالن دوجو تمرین کردهاید، اما هرگز پس از آن، این نوع حرکات را در کومیته و یا در یک زد و خورد واقعی بهکار نبردهاید. در کومیته، شما خود را در حال دفاع کردن، کندن یا بلند کردن، هجوم بردن، و درو کردن یک حمله خواهید یافت. در کومیته وقتی به بالا و پائین سکو گام برمیدارید، بهندرت پیش میآید که وضعیت ایستائیتان با متدهائی که قبلاً تمرین کردهاید مطابقت یابد. نهتنها شما این متدها و سبکها ـ که در بالا توصیف شد ـ را هنگام کومیته بهندرت بهکار میبرید، بلکه استادتان نیز که وقت بسیار زیادی را برای آموزش آنها به شما صرف کرده، خود هنگام کومیته آنها را به کار نخواهد برد. دلیل آن چیست؟ شاید این باشد که متدهای آموزشی کاتای کاراته، مخصوص کومیته طراحی نشده، بلکه برای یک نبرد و مبارزه واقعی طراحی شده است، نبردی که حتی ورزشکاران خوب، میتوانند در آن به شدت آسیب دیده، و یا کشته شوند.
با توجه به آنچه در قبل اشاره کردم، منظور این نیست که در هنگام آموزش نباید عادلانه یا کنترل شده تمرین کنیم، بلکه آنچه میگویم این است که، این نوع ذهنیت میتواند در حقیقت سبب شود تا شخص در مواجه با یک حملهٔ واقعی دچار تردید و درنگ شده، و این تردید و درنگ میتواند او را بهسوی آسیبدیدگی شدید و یا حتی کشته شدن سوق دهد. در کومیته به ما میآموزند که منتظر باشیم تا داور فرمان حمله دهد. همچنین یاد میگیریم که بسیاری از انواع حملهها به کل ممنوع هستند، حملههائی مانند گاز گرفتن، آب دهان پرتاب کردن، زدن، قفل شدن و چسبیدن به حریف، خفه کردن، از حدقه درآوردن چشم، حملات کشاله ران و چنگ زدن به موها، که تنها چند نمونه از این نوع حملات میباشند. باور اینکه در بیشتر موارد، بسیاری از تکنیکهائی که در کومیته ممنوع هستند، مؤثرترین تکنیکهائی هستند که ما میتوانیم بهکار بریم، کمی سخت است، اما بسیار مهم است که بدانیم اینها تکنیکهائی هستند که ما در مصاف با برخوردهای واقعی زندگی بیشتر نیاز داریم. برای سالها این گفته را ـ صدها بار ـ از هر استاد هنرهای رزمی که داشتهام شنیدهام که:
”اگر میخواهید در اجرای ضربهٔ پا به جلو موفق باشید، باید ضربه زدن با پا به سمت جلو را تمرین کنید.“
کار روی ضربات مشت، ضربهٔ پای شما را بهتر نخواهد کرد. بیشتر کاراتهکاها حتی با داشتن این ذهنیت، تصور میکنند که میتوانند این تکنیکهای ممنوع یا غیرقانونی را در لحظات ضروری بهکار برند، در حالیکه هرگز آن را به آسودگی در دوجوی خود تمرین نکردهاند. در چنین مواردی است که این افراد بهطور واقعی آموزش نمیبینند. از جهاتی، آنها در یک دنیای رؤیائی زندگی میکنند، و وقتی موقعیتی پیش میآید تا آنچه را فرا گرفتهاند به کار برند، در بیشتر موارد دقیقاً همان اعمالی را که آموختهاند انجام میدهند، آنچه را که از طریق مسابقات قانونی کومیتهشان آموختهاند. و هنگامی تشخیص میدهند این آموزشها کافی نیست که دیگر خیلی دیر شده است.
”از آنجائی که کاراته، هنری است رزمی، باید از همان آغاز آن را با منتهای جدیت تمرین کنید.“ (گیچین فوناکوشی)
اهداف آموزشی تغییر یافتهاند!
”یک مبارز خوب خیابانی، یک شاگرد متوسط کاراته را در یک آن، از پای در میآورد.“
نمیتوانم بگویم که چندین بار این عبارت را شنیدهام، اما شگفتآورتر از همه اینکه این عبارت مستقیماً از سوی افسران پلیس و پرسنل ارتش که در ژاپن یا اوکیناوا تعلیم دیدهاند و اکنون خودشان سنسی کاراته هستند، نقل شده است. بهخاطر دارم که با سنسی هارولد لانگ Harold Long، پیشگام آمریکائی ایشین ریو کاراته Isshin ۰ ryu Karate، چند سال پیش از مرگش در ایالات متحده صحبت کردم. سنسی لانگ در طول یکی از ملاقاتهایم در دوجو اش در نوکس ویل Knoxvill، تنسی Tennessee، توضیحات مشابهی را به من داد. او گفت:
”جیم تو میدانی که ما زمان بسیار زیادی را صرف کار کردن روی تکنیکهای تورنمنتی میکنیم، که سبب میشود گاهی دفاع شخصی واقعی را فراموش کنیم“.
او ادامه داد، ”تکنیکهای ممنوعه، در یک مبارزه واقعی وجود دارند، تکنیکهائی که انجام نمیدهیم و نمیتوانیم آنها را برای مسابقات قهرمانی آموزش دهیم. تکنیکهائی که عامل سرنوشتسازی در پیروزی یا شکست ما در مواجه با زندگی واقعی است“ سنسی لانگ همچنین اظهار داشت، ”در بیشتر موارد، هنرجویان فقط علاقمند به پیروزی در مسابقات قهرمانیاند؛ و آموختن تکنیکهای واقعی کاراته به این هنرجویان، تنها آنها را سردرگم کرده و مانع برنده شدنشان میگردد.“ سنسی لانگ گفت، ”در بسیاری موارد، ما خود، خویشتن را خلق میکنیم و نتیجه، همیشه آنی نیست که در اصل میخواستهایم. آموزش در آمریکای کنونی، همان آموزشی نیست که من زمانی زیر نظر استاد تاتسوئو شیمابوکو Tatsuo Shimabuku در اوکیناوا انجام دادم. در آن دوران، ما بدون هیچ اندیشهای برای کسب مدال پیروزی، فقط روی مواردی کار میکردیم که در خیابان کاربرد داشت“
”کسیکه آموزههای گذشته خود را به دیگران انتقال میدهد، و از این طریق، به درک و دریافت تازهای دست مییابد، سزاوار معلم بودن است“
کنفوسیوس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 996]