تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 17 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851455296




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نهیلیسم و پستمدرنیسم در تفکرات نیچهی واتیمو(2)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: اغلب بین پست مدرنیسم و نیهیلیسم رابطهای تصور میشود، اما به مفهوم این رابطه کمتر پرداخته شده است. فیلسوف معاصر ایتالیایی، جیانی واتیمو، یکی از معدود فیلسوفانی است که بخش عمده آثارش را وقف این موضوع کرده است. واتیمو ربط نظریه نیهیلیسم نیچه و وضعیت پست مدرن را با شواهد بررسی میکند و بیان میکند که پست مدرن را فقط در رابطه با تقدیر نیهیلیستی غرب میتوان دقیق فهمید. این مقاله به بررسی خوانش واتیمو از نیچه میپردازد و با استدلال بیان میکند که این خوانش به ما کمک میکند که رابطه بین نیهیلیسم و پست مدرن را بهتر بفهمیم و تغییر و تحول پست مدرنی نیهیلیسم را متوجه شویم که اساسا تئوری در مورد آفات مدرنیته بود، نه پست مدرنیته. و اینکه چرا پست مدرنها جای اینکه بپدیرند پست مدرن وضعیتی نیهیلیستیک است، نیهیلیسم را به عنوان اتهامی میدانند که باید رد کرد. بخش دوم و پایانی این مقاله را با هم می خوانیم.
نیهیلیسم پست مدرن



الف) مدرنیته و پست مدرنیته

مدرنیته و پست مدرنیته دورههایی هستند که فلسفهی تاریخ وجود آنها را مسلم میپندارد. با اینکه تاریخها تفاوت دارند، روایت عام تاریخ مدرنیته را دورهای میداند که از روشنگری تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت و پست مدرنیته را دورهی پس از آن میداند. ویژگی مدرنیته به مرحلهی عمل در آوردن ارزشهای روشنگری بود.

به زبانی ساده میتوان گفت که هدف روشنگری، آزادی انسان از طریق استفاده از عقل در تجربهی اجتماعی بود. از نظر تاریخی، این به معنای تکثیر علم و تکنولوژی از طریق صنعتیسازی، اداره و کنترل بسیاری از جنبههای زندگی اجتماعی و اعمال سیستمهای سیاسی اقتصادی به تنوع مارکسیسم، کمونیسم و سرمایهداری بازار آزاد بود. هر چند نظریههای متفاوت زیادی در مورد پست مدرنیته وجود دارند، نظریه پردازان در این نکته با هم متفقند که تغییر شرایط اجتماعی، که غالبا تصور میشود با گسترش و تکثیر تکنولوژیهای اطلاعاتی ممکن شده، به این معنی است که دیگر نظریههای قدیمی مدرنیته برای جوامع پیشرفته تکنولوژیک در زمان فعلی قابل اعمال نیستند. عموما یکی ار ویژگیهای پست مدرنیته را تقسیم جامعه به شکلهای چندگانه و سنجشناپذیر میدانند. این خرد شدن جامعه بهاین معنا است که دیگر هیچ فراروایتی (عبارت مشهور لیوتار) نمیتواند واقعیت جامعه را به عنوان یک کل توضیح دهد، و این شامل تاریخ نیز میشود که هیچ فراروایتی نمیتواند معنای همه تغییرات تاریخی را حول یک داستان واحد در مورد معنای تاریخ گرد آورد. علیرغم تفاوتهای نظریات مختلف در مورد پست مدرنیته، واتیمو معتقد است که «توافقی کلی در معنای پست مدرنیته وجود دارد. اگر این عبارت معنایی داشته باشد، میتوان آن را در عبارت پایان تاریخ خلاصه کرد.»

طبق گفتهی واتیمو، ویژگی مدرنیته مفهوم پیشرفت است، مفهومی که بر دیدگاهی تک خطی از تاریخ بنا شده است. به این معنا که اگر هدفی را فرض کنیم، مانند هدف آزادی انسان در دورهی روشنگری، که بتوان گفت نوع بشر در رسیدن به آن هدف پیشرفت میکنند، ما همهی تاریخ را در رابطه با این هدف میبینیم. ما فقط یک دیدگاه در مورد تاریخ خواهیم داشت و این دیدگاه به صورت خطی در امتداد حرکت جامعه در طول زمان بنا شده است. در مدرنیته، مدرن یا جدید بودن خود نیز ارزش است، چون به معنای غلبه بر و پشت سرگذاشتن امر قدیم و حرکت رو به جلو در خط منتهی به هدف محسوب میشود. به نظر واتیمو، وقتی که دیگر نتوانیم تاریخ را روایتی تک خطی ببینیم، مدرنیته به پایان خواهد رسید. به اعتقاد او، این موضوع هم اکنون اتفاق افتاده و ظهور پست مدرنیته را رقم زده است. به نظر واتیمو، عبارت رایج پست مدرن «پایان تاریخ» به معنای پایان تاریخ تک خطی است.

خوب، چرا تاریخ به پایان رسیده است؟ واتیمو سه دلیل برمیشمرد. اول، در قرون نوزدهم و بیستم تاریخ تک خطی به صورت مفهومی ایدلوژیک مطرح شد. یعنی اینکه این فقط یک دیدگاه انتخاب شده و جهتدهیشده نسبت به تاریخ بود که به منافع سیاسی گروه محدودی از مردم و به ضرر دیگران کمک میکرد. فیلسوفان تاریخ و مورخان دریافتهاند که دیدگاه تک خطی نسبت به تاریخ که از پیشرفت مدرن حمایت میکند، فقط بیانگر تاریخ انسان اروپایی است. تاریخ های متعددی وجود دارند که میتوان از نقطه نظرات متفاوتی آنها را بیان کرد، و پافشاری بر یک تاریخ به عنوان تاریخ غالب، خشونتی ناعادلانه در حق دیگران است. به عنوان مثال، از دیدگاه غربیِ مبتنی بر پیشرفت عقل و خرد از تاریخ برای توجیه استعمار کشورهایی که ساکنانش کم تر عقلانی (و بنابراین پستتر) بودند استفاده شد. ایدلوژی این تاریخ از اطاعت، بردگی و قتلعام نژادهای پستتر حمایت میکرد. دوم اینکه، حوادث عملی منجر به فروپاشی این دیدگاه تک خطی از تاریخ شد. پایان دورهی استعمار و امپریالیسم اروپا از جملهی این حوادث بود. مردم تحت ستم شورش کردند و بر روایت داستان خود پا فشردند و چشم ما را به این نکته باز کردند که تاریخهای جایگزینی نیز وجود دارد و اینکه ایدئولوژی پیشرفت در بی عدالتیهای زیادی دست داشته.

سوم اینکه، به نظر واتیمو مفهوم پست مدرنیته به این واقعیت که ما در جامعهی رسانههای جمعی و ارتباطات عمومی زندگی میکنیم ربط دارد. بر خلاف پیشبینی آدورنو و هورکهایمر که رسانههای جمعی منجر به جامعهای کاملا همگن میشوند، واتیمو معتقد است که در واقع آشکارترین نتیجهی این انفجار رسانهای، گسسته کردن فهم ما از واقعیت و تعمیق تکثرگرایی در جامعه است و در نتیجه تکثیر دیدگاههای چندگانه و متنوع پیش آمده. به خردهفرهنگهای بیشتری اجازه داده میشود که حرفشان را بگویند. تاریخ نه فقط به دلایل نظری و عملی که در بالا گفته شد به پایان رسیده، بلکه به این دلیل نیز به پایان رسیده است که رسانهها ما را از دفاعناپذیر بودن تاریخ تک خطی آگاه کردهاند، چون آن تاریخ فقط میتواند یک داستان را روایت کند، در حالی که داستانهای زیادی برای روایت وجود دارد. رسانه و تکنولوژی های اطلاعات، مردم را به طور روزافزونی آگاه کردهاند که تاریخهای متعددی وجود دارد، نه فقط یک تاریخ. به طور خلاصه، به نظر واتیمو، وجه مشخصهی پست مدرنیته در جوامع رسانههای ارتباطی «پایان تاریخ» و شروع دورهی چندپارگی، تنوع و تکثر است.



ب. نیهیلیسم نیچهای واتیمو

بحث اصلی کتاب واتیمو؛ «پایان مدرنیته» این است که فقط وقتی میتوان نظریههای متنوع پست مدرنیسم را روشن و آشکار کرد، که آنها را در رابطه با فلسفههای نیچه و هایدگر، به ویژه جنبههای نیهیلیستی اندیشهی آنها، بررسی کرد.

اگر ما تفسیر سنتی و مدرنیستی از نیهیلیسم نیچه را با نظریهی واتیمو در مورد پست مدرن مقایسه کنیم، نقاط اصلی تفاوت آشکار میشود. به عبارت دیگر، میتوان دید چرا نیهیلیسم مدرنیست قابل تسری به پست مدرنیته نیست. اول اینکه میتوان استدلال کرد که نیهیلسم مدرنیست هم با استفاده از تفسیری تک خطی از تاریخ به همان راهی میرود که مدرنیسم در استفاده از تاریخ تک خطی رفت. نیهیلیسم مدرن فقط داستان یک نوع انسان، انسان اروپایی را به عنوان داستان تقدیر کل نوع بشر روایت میکند. علیرغم این واقعیت که نیهیلیسم فقط به جامعهی غربی اطلاق میشود، فرض ناگفتهای هم وجود دارد و آن این است که فقط این بخش از بشریت هستند که از نظر فلسفی و فرهنگی اهمیت دارند. نیچه و هایدگر بعضی اوقات بر برتری برخی فرهنگها و نژادها تاکید میکنند، تاکیدی که ممانعت فرهنگی را که اومانیسم مدرنیته به آن متهم میشد، به خطر میاندازد. علاوه بر این، نیهیلیسم مدرنیست، تاریخی پیش رونده است، پیشرفت به معنای براندازی نیهیلیسم تصور میشود، چون هدفش تکمیل نیهیلیسم و غلبه بر آن است. غلبه بر نیهیلیسم مشابه دیگر مفاهیم آزادسازی در فراروایتهای مدرنیست است. از آنجایی که «پایان تاریخ» خود مفهوم محوری پست مدرنیسم و پست مدرنیته است، نیهیلیسم به عنوان فلسفهی تاریخ (به مفهوم مدرن و پیشروندهی آن) کارآیی ندارد بنابراین نمیتوانیم نیهیلیسم را به عنوان یک مرحله در تاریخی واحد و تک خطی به پست مدرنیته معرفی کنیم. علاوه بر این، نمیتوانیم غلبه را به عنوان پاسخی مناسب برای نیهیلیسم معرفی کنیم، چون خود مفهوم غلبه-حداقل به معنای مدرنیستیاش- ریشه در مفهوم پیشرفت دارد. وقتی ما بر چیزی غلبه میکنیم، ما فراتر از آن پیشرفت میکنیم و به مرحلهی جدیدی در تاریخ میرسیم.

واتیمو شروع پست مدرنیسم را در آثار نیچه مییابد و تفسیر او از نیهیلیسم نیچه قرار است به پست مدرنیته اعمال شود. واتیمو در کتاب «پایان مدرنیته»اش با بررسی نظرات نیچه در مورد تاریخ، عناصر پست مدرن تفکر نیچه را بیرون میکشد. این نظرات به فلسفهای جان میبخشند که مناسب عصر پست مدرن است که در آن تاریخ به پایان رسیده است. نیچه در کتاب «بشری، بسیار بشری» مفهوم «غلبه» را که جزو جدانشدنی تقسیر مدرنیستی از نظریهی نیهیلیسم است زیر سوال میبرد. نیچه به زوال مدرنیته و اینکه چگونه میتوان این بیماری فرهنگی را درمان کرد میپردازد. اما غلبه بر مدرنیته پاسخی مناسب نیست. خود مدرنیته در قالب غلبهی مدام تعریف شده است، خلق جدید و غلبه بر قدیم. این غلبه جز لاینفکی از روایت مدرن پیشرفت است؛ که با غلبه بر تاریخ قدیم به سمت وضعیت جدید روشنگری میرود. این وضعیت روشنگری را بازگشت به اصل یا بنیانی میدانند که عقلانیت جامعه را روشن میکند. در ایدئولوژی مدرنیته، نوتر همزمان به معنای اصلتر است.

پاسخ نیچه به زوال مدرنیسم رد مفهوم غلبه و رد ایده آل اصل، که بنیان آن تصور میشود، است. به نظر نیچه، همین ایده بنیان امن و پایدار تفکر و تجربه فرهنگی است که دلیل اصلی زوال مدرنیته است. این مفهوم بنیان قلب متافیزیک و نیهیلیسم دینی است. هیمن میل سقراط به توجیه عقلانی زندگی است که تلویحا همراه خود قضاوت منفی در مورد زندگی را میآورد: زندگی احتیاج به توجیه دارد. در تفسیر مسیحی-اخلاقی از دنیا و در ایدئولوژی مدرنیستی پیشرفت این میل به توجیه عقلانی را میبینیم. بدینگونه این مفهوم در قلب نیهیلیسم و زوال قرار دارد. از آنجایی که مفهوم غلبه به همراه ایده بازگشت به اصل، مفهومی کاملا مدرنیستی است، نیهیلیسم نمیتواند بر غلبه کردن، غلبه کند. جای این، نیچه از طریق براندازی گرایشات مدرنیته رای به انحلال مدرنیته میدهد. این همان نیهیلیسم رادیکال است. عنصر کلیدی استراتژی نیهیلیست رادیکال نیچه، انحلال(یا ساختارشکنی) اصل است.

حقیقت را میتوان در ارتباطش با یک اصل یا یک بنیان فهمید. به نظر نیچه، مشخصهی نیهیلیسم این است که والاترین ارزشها خود را بیارزش میکنند و حقیقت نقش کلیدی در این بیارزش کردن دارد. نقد نیچه از حقیقت همان استراتژی رادیکالیزاسیون نیهیلیسم است که در شروع به مفاهیم حقیقت و اصل حمله میکند. در مورد حقیقت و دروغ به مفهوم غیراخلاقی، نیچه آنچه را به عنوان حقیقت فرض میکردیم، به عنوان اسطوره مطرح میکند. ما چیزها را آنچنان که واقعا هستند نمیشناسیم، بلکه از طریق یک سری اسطورهسازی، از خود چیز تا مفهوم آن، تا تصویر ذهنی، تا کلمه، تا واسطهگری در ساحت فرهنگی معنی و دوباره در برگشت به آنها، میشناسیم. هر تبدیل را میتوان اسطورهی آنچه تبدیلش میکند نامید. در اینجا دیگر ربط به یک اصل یا یک بنیان وجود ندارد، فقط تبدیل و تحولات اسطورهای وجود دارد. اینگونه، حقایق اشتباه دیده میشوند، یا در واقع نتایج فرآیند اشتباه کردن میشوند. طبق نظر واتیمو، نیچه واقعیت را به عنوان «بافتی از اشتباهات» مطرح میکند و این تعریف را جایگزین موقعیت والای حقیقت و اصل مدرنیسم میکند. این جانشینی، به ما این فرصت را میدهد که توجهمان را از منشا و اصل به عنوان منبع حقیقت برگردانیم و آن را به اشتباهاتی معطوف کنیم که با آنها زندگی میکنیم. به نظر نیچه، این حرکت در تایید زندگی نیز هست. نیچه مینویسد «نزدیک ترین واقعیتی که درون ما و برون ما است، کم کم شروع به نمایش رنگ و زیبایی و راز خود میکند و گنجینهی معنایی پدید میآورد که مردمان قبلی خوابش را هم نمیدیده اند.»

واتیمو، بر خلاف تفاسیر مدرنیستی که حالت کاملا مثبتی را، که بعد از غلبه بر نیهیلیسم به دست میآید، پیش فرض میگیرند، نیچه را به عنوان پایانی بر نیهیلیسم و نه غلبه و فراتر رفتن از نیهیلیسم معرفی میکند. یا اینگونه بگوییم که طبق نظر واتیمو، غلبه نیچه بر نیهیلیسم مترادف با نیهیلیسم کامل است و مرحلهای پس و فراتر ازآن را تشکیل نمیدهد. به نظر واتیمو، یک بار که ارزشهای متعالیْ ارزش زدایی شدند، ما نمیتوانیم ارزشهای جدیدی معرفی کنیم که از ارزشهای فروریختهی قبلی اصیلتر باشند. به همین منوال، وقتی ما ایمان خود را به دنیای «حقیقی» از دست دادیم، این دنیا هم دیگر رنگ واقعیتش را از دست میدهد. به این دلیل که ارزشهای متعالی قدیمی و حس واقعیت مطلقی که در ایمان به دنیایی حقیقی داشتیم، بر بنیانها استوارند. ما نمیتوانیم تقسیمبندی جدیدی از ارزشها پدید آوریم، بیآنکه بپذیریم آنها هم ممکن است مانند ارزشهای قدیمی اشتباه باشند. بنابراین برای نیچهی واتیمو، چیزی به عنوان غلبه ساده بر نیهیلیسم و بازآفرینی ارزشها بر بنیانی استوار وجود ندارد مادامیکه مرادمان از نیهیلیسم نبود اساسی هر گونه بنیانی است، بر نیهیلیسم کامل نمیتوان غلبه کرد.

به نظر نیچهی واتیمو؛ غلبه بر نیهیلیسم ، غلبه بر تمایل غلبه بر نیهیلیسم است.

آن نحله از پست مدرنیسم که بیشتر بار اتهام نیهیلیسم را بر دوش میکشد، ضد بنیادگرایی است. معمولا چنین تصور میشود که بدون بنیان، ما هیچ محکی برای ادعاهای شناختی، ارزشها و اعمالمان نداریم و در نسبیتِ تحلیلبرندهای رها میشویم که به نومیدی بدی منجر میشود. آیا این نتیجه ناگزیر تفکر عاری از حقیقت ِ ضد بنیان گرایی است؟ مسئلهی نسبیت در فلسفهی نیچه (و در پست مدرنیسم) کاملا پیچیده است و بحث کامل در مورد آن، هدف این مقاله نیست. هرچند، مایلم طرح کلی پاسخ نیچهی واتیمو را در برابر اتهام نومیدی بیحقیقتی بیان کنم تا نشان دهم چرا پست مدرنیستها نباید نیهیلیسمشان را انکار کنند، بلکه باید آن را تایید کنند. نیچه این پرسش نیهیلیسم و بیحقیقتی را مطرح میکند و پاسخ میدهد:

پرسشی بر زبانمان سنگینی میکند و باز نمیخواهیم مطرحش کنیم: آیا خودآگاه میتواند در بیحقیقتی به سر برد، یا اگر شخص مجبور به چنین کاری باشد، مرگ از این وضعیت برایش بهتر نخواهد بود؟ همهی زندگی انسان عمیقا در بیحقیقتی ریشه دارد ... اگر این درست باشد، آیا تنها راه باقیماندهْ نومیدی به عنوان هدفی شخصی و فلسفهی تخریب به عنوان راه حلی نظری است؟

من معتقدم که سرشت انسان این غلبه را رقم میزند؛ با اینکه این غلبهی فوق الذکر در بعضی طبایع ممکن است، اما میتوانم سرشتی دیگر را تصور کنم.

به نظر نیچه، غلبه بر نیهیلیسم یعنی اتخاذ نظری متفاوت در تفسیر نیهیلیستی دنیا. در حالیکه ممکن است ما در نیهیلیسم کامل فرو رفته باشیم، این نیهیلیسم نومید و منکر زندگی نیست، بلکه تاییدی شادمانه است. نیچه مدعی است که یک بار که میل اندیشیدن در قالب بنیانها و حقایق مفروض را کنار گذاشتیم، میتوانیم ارزش نهفته در بیحقیقتی را ببینیم، چون زندگی خود، پردهای از اشتباهات است، گنجینهای از تفسیرات بیبنیان. واتیمو با استفاده از عبارت «فلسفهی سپیده دم» نیچه برای نیهیلیسم کامل، مینویسد: «فلسفهی سپیده دم چیزی جز همان گمراهی متافیزیک نیست که از زاویهی دیگری به آن نگریسته شده، از زاویهی انسانی با سرشت خوب، که روحی متعادل، محکم و شاد دارد». به نظر نیچهی واتیمو، فلسفهی سپیده دم، اندیشیدن از طریق نیهیلیسم کامل با دیدگاهی ایجابی و مثبت است. به نظر واتیمو، این تمام نیهیلیسمی است که پست مدرنیته میتواند باشد.

قابلیت تایید زندگی جای انکار آن، در دنیای بیبنیانی، بیحقیقتی و اشتباه به سرشت شخص بستگی دارد. برای فهم نیهیلیسم کامل، سرشتی قوی و شاد لازم است که به ورطهی نومیدی نیفتد. این البته پاسخی به مشکلات معرفتشناسی نسبیگرایی نیست، بلکه پاسخی به این فرض رایج است که نسبیگرایی لزوما به نومیدی منجر میشود. نیچه از این قبیل کارها در نوشتههایش زیاد انجام میدهد که مفاهیم فلسفی را که تا آن موقع صرفا در قالب عقلانیت محض فلسفی مطرح شده بودند، برمیدارد و آنها را در حوزههای دیگری مانند سلامت، احساسات، روانشناسی یا میل به قدرت به کار میگیرد. این ارجاع او به سرشت شخص درپاسخ به نیهیلیسم، از این دست است. علاوه بر این، این کار توسط نقد عقلانیت در آثار نیچه و به طور کلی پستمدرنیسم ممکن شد.



نتیجه

نیهیلیسم نیچهای واتیمو تنها و مناسب ترین نظریه نیهیلیسم پست مدرن نیست. با این وجود، در روشن کردن رابطه بین نیهیلیسم و پست مدرن مفید است. مقایسه بین نیچه پست مدرن واتیمو و تفسیر مدرنیستی بعضی از ویژگی های کلی تحول پست مدرن را روشن میکند. این ویژگیها بدین شرح هستند: اولا اینکه نمیتوان نیهیلیسم را یک تاریخ تک خطی دانست و دوم اینکه غلبه بر نیهیلیسم که دوران جدید تصور میشود، شاید پاسخی مناسب نباشد. نیهیلیسم در صورت پست مدرنش نیهیلیسم کامل است. غلبه بر جنبه های منفی نیهیلیسم غلبه بر خود نیهیلیم نیست، بلکه تغییر دیدگاه نسبت به آن است. طبق تحلیل واتیمو، پست مدرنیته را میتوان جامعه نیهیلیستیک دانست، چون تاریخ در آن پایان یافته است. غرب ریشه های مفهوم تاریخی بودن را از دست داده است. تکثیر پلورالیستیک دانشها و شناخت ها، اعتقادات و ارزش های متفاوت، با فروپاشی هرگونه معنا و ارزش مشترک که پایه تجربه اجتماعی شوند، همزمان میشود. جامعه پست مدرن، نیز، بی بنیان است. پست مدرنیست هایی مانند واتیمو، جای اینکه نیهیلیسم را چالشی به اعتبار نظریات و ارزش هایشان بدانند، آن را میپذیرند، چون آنها طرفدار بی بنیانی هستند و بافت اشتباهات را جوهره واقعیت میدانند. نیهیلیست های پست مدرن، جای جست و جو برای بنیانی جدید، راضی به این هستند که به زندگی سرگردانی در پرتو دیدگاهی اساسا متفاوت ادامه دهند.



منابع:

Adorno, Theodor W. and Horkheimer, Max (1997) Dialectic of Enlightenment, trans. John Cumming. London and New York: Verso.

Antiseri, Dario (1996) The Weak Thought and its Strength. Aldershot, etc.: Avebury.

Baudrillard, Jean (1993) "Game with Vestiges" in Baudrillard Live, ed. Mike Gane. London and New York: Routledge.

_____________ (1994) "On Nihilism" in Simulacra and Simulation, trans. Sheila Faria Glasser. Ann Arbor: University of Michigan Press.

Bell, Daniel (1976) The Cultural Contradictions of Capitalism. New York: Basic Books.

Carr, Karen L. (1988) The Banalization of Nihilism. Albany: SUNY.

Lyotard, Jean-François (1984) The Postmodern Condition: A Report on Knowledge, trans. Geoff Bennington and Brian Massumi. Minneapolis: University of Minnesota Press.

Mills, C. Wright (1959) The Sociological Imagination. New York: Oxford University Press.

Nietzsche, Friedrich (1968) The Will To Power, trans. Walter Kaufman and R.J. Hollingdale. New York: Vintage.

________________ (1969) Thus Spoke Zarathustra, trans. R.J. Hollingdale. London: Penguin.

________________ (1979) "On Truth and Lie in a Nonmoral Sense" in Philosophy of Truth, trans. Daniel Breazeale. Highlands, N.J.: Humanities Press.

________________ (1982) Daybreak, trans. R.J. Hollingdale. Cambridge: Cambridge University Press.

________________ (1984) Human, All-Too-Human, trans. Marion Faber and Stephen Lehmann. London: Penguin.

________________ (1990) Twilight of the Idols/The Anti-Christ, trans. R.J. Hollingdale. London: Penguin.

________________ (1996) On the Genealogy of Morals, trans. Douglas Smith. Oxford and New York: Oxford University Press.

________________ (1997) "On the Uses and Disadvantages of History for Life" in Untimely Meditations, ed. Daniel Breazeale, trans. R.J. Hollingdale. Cambridge; New York: Cambridge University Press.

Pope John-Paul II (1995), Evangelium vitae: Il valore e l’inviolabilita delta vita umana. Milan: Paoline Editoriale Libri.

Rose, Gillian (1984) Dialectic of Nihilism. Oxford: Blackwell.

Toynbee, Arnold (1963) A Study of History vols. VIII and IX. New York: Oxford University Press.

Van der Will, Wilfried (1993) "Nietzsche and Postmodernism," in The Fate of the New Nietzsche, ed. Keith Ansell-Pearson and Howard Caygill. Aldershot, England: Avebury.

Vattimo, Gianni (1986) "The End of (Hi)story," Chicago Review 30 (4): 20-30.

_____________ (1988) The End of Modernity: Nihilism and Hermeneutics in Post-modern Culture, trans. John R. Snyder. Cambridge: Polity Press.

_____________ (1992) The Transparent Society, trans. David Webb. Baltimore: Johns Hopkins University Press.

White, Alan (1987) "Nietzschean Nihilism: A Typology," International Studies in Philosophy Vol. 14 (2): 29-44.







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 360]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن