واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: دانستنيهاي كامپيوتر
دانستنيهاي كامپيوتر
آيا كامپيوترها ميتوانند فكر كنند؟
وقتي به نتايج و عملكرد كامپيوترها نگاه ميكنيم و اين مسئله را هم در نظر ميگيريم كه رايانههاي آينده بسيار پيچيدهتر و پيشرفتهتر از رايانههاي امروزي خواهند بود، به نظر ميرسد نتوان هيچ تفاوتي بين مغز انسان با كامپيوترها قائل شد. رباتهاي آدمنماي امروزي راه ميروند و درب اتاق را ميگشايند و حتي حركات نمايشي انجام ميدهند.
بسياري از ساختههايي كه نوآوري محسوب ميشوند، مشابهي درطبيعت يا ساختههاي قبلي بشر دارند. مثلا موشك فضايي كه قرن بيستم را در دهههايي به نام آن ميشناختند، گرچه از فناوري جديدي برخوردار است چندان هم نوآوري به نظر نميرسد و به راحتي ميتوان آنرا با هواپيما مقايسه كنيم. هواپيما نيز خود اقتباسي از پرندههاست. در اين ميان رايانهها به نظر ميرسد از روي كاركرد مغز انسان و قدرت محاسبهگري آن ساخته شده باشند. پس طبيعي است اگر سوال كنيم كه آيا رايانهها در ساير جهات نيز شبيه انسان عمل ميكنند و مثلا بپرسيم كه آيا كامپيوترها ميتوانند فكر كنند؟ آيا فرقي بين ادراك موجودات زنده با داد و ستد اطلاعات توسط رايانهها و مغزهاي الكترونيك وجود دارد؟ و آيا عملكرد كامپيوترها حاكي از اين است كه مغز انسان صرفا يك ماشين پيچيده است؟
وقتي به نتايج و عملكرد كامپيوترها نگاه ميكنيم و اين مسئله را هم در نظر ميگيريم كه رايانههاي آينده بسيار پيچيدهتر و پيشرفتهتر از رايانههاي امروزي خواهند بود، به نظر ميرسد نتوان هيچ تفاوتي بين مغز انسان با كامپيوترها قائل شد. رباتهاي آدمنماي امروزي راه ميروند و درب اتاق را ميگشايند و حتي حركات نمايشي انجام ميدهند. هرچند كه حركات اينگونه ماشينها هنوز با حركات انساني فاصله بسياري دارد; اما چهبسا در سالها و دهههاي آينده رباتهايي ساخته شوند كه راه رفتن و حركاتشان ديگر هيچ فرقي با انسانها نداشته باشد.
به هرحال بايد اين را نيز درنظر داشت كه تكنولوژي رايانهها، يك علم بسيار جوان است و رشد آن بسيار فوق العاده ميباشد، پس چه دليلي وجود دارد تا اين تصور به ذهنمان نيايد كه شايد در آيندهاي نه چندان دور و چه بسا تا چند سال آينده، پيشرفت تكنولوژي رايانهاي و رباتها به جايي برسد كه رباتها كاملا مثل يك انسان عمل كنند; حرف بزنند و در كارخانهها كار كنند و در جنگها به جاي سربازان شركت كنند و يا به عنوان پيشخدمت كارهاي خانه را انجام دهند. اگر چنين اتفاقي كه البته در فيلمهاي تخيلي بارها به تصوير كشيده شده رخ دهد و چنين ماشينهايي ساخته شوند، آيا اين مطلب ثابت نميشوند كه مغز و ذهن انسان چيزي جز يك ماشين محاسبه پيچيده نيست؟!()
البته نبايد از جهت ديگر مطلب غافل بود. تحقيقات جديد خصوصا پس از تصميم دانشمندان براي نوشتن برنامههايي رايانهاي كه حركت و سخن گفتن انسان را تقليد كند، نشان داد كه كاركرد ذهن انسان و نيز حيوانات بسيار پيچيدهتر از آن است كه تصور ميشد. حجم اطلاعات اندوخته شده در حافظهي حتي يك كودك به قدري زياد است كه حتي قويترين و بزرگترين رايانههاي امروزي نيز حجم كافي براي ذخيره آنرا ندارند. اطلاعاتي كه براي راه رفتن لازم است در مقابل اطلاعاتي كه انسان براي سخن گفتن به كار ميبرد بسيار ناچيز است و دانشمندان راهي طولاني براي نوشتن برنامهاي رايانهاي در پيش دارند كه كار صحبت كردن را انجام دهد. در واقع ابداع رايانهها و رباتها و تصميم بر تقليد از حركات معمول انسان، ابعاد پيچيدگي و عظمت و شگفتانگيزي خلقت انسان و ساير موجودات زنده را بسيار ملموستر و آشكارتر ساخت.
اما سختي كار يا طولاني شدن آن ارتباطي به فلسفه ندارد. فيلسوفان ميتوانند فرض كنند كه چنين امري تحقق يافته و ماشينهاي انساننمايي ساخته شده است كه كاملا حركات انسانها را انجام ميدهد بدون اينكه هيچ تفاوتي با راه رفتن و صحبت كردن و خنديدن يك انسان معمولي داشته باشد.() ماشينها نوعي تامل و تدبير از خود نشان ميدهند كه اگر در انسان يا حيوان ظاهر شود علامت هوش شمرده ميشود. كامپيوترهاي شطرنجباز مدام از قهرمانان شطرنج جهان ميبرند. سوال اين است كه آيا ميتوان گفت كه چنين ماشيني داراي ذهني انساني است؟ بين ذهن انسان با مغز الكترونيكي رايانهها چه فرقي است؟ آيا رايانهها هم ميتوانند بيانديشند و فكر كنند؟ چگونه ميتوان بين انسانها و رباتها فرق گذاشت؟ و به بيان ديگر، از ديد يك ناظر خارجي، چه تفاوتي بين حركات و اعمال انسانها و رباتهاي انساننما وجود دارد؟ يك ربات نيز راه ميرود، حرف ميزند و به هر چيزي بنابر فرض همان عكسالعملي را نشان ميدهد كه انسانها دارند و مگر ما بر اساس همين مشاهداتمان از انسانها نيست كه آنها را موجوداتي عاقل ميدانيم. پس چرا بايد اصرار كنيم كه انسان و ربات دو چيز متفاوتاند؟
اين مبحث در فلسفه سابقهاي طولاني دارد و همين سوالات، به شكلهاي مختلف ذهن انديشمندان را به خود مشغول داشته و خصوصا در فلسفه غرب موجب پيدايش نظرات مختلفي شده است و در حاليكه گروهي از فلاسفه و انديشمندان از اصالت حيات (vitalism) طرفداري ميكنند و معتقدند كه حيات و ماده حوزههاي جداگانهاي هستند كه اصول مختلف و كاملا متضادي بر آنها حاكم است كه به هيچ وجه نميتوان آنها را به يكديگر تشبيه نمود، برخي ديگر طرفدار ماشينوارانگاري (مكانيسم) در زيستشناسي ميباشند. اين نظريه دوم را نخستين بار دكارت فرانسوي علنا مطرح نمود. از منظر وي، موجودات زنده از جمله حيوانات عاليتر، همانا ماشينهاي پيچيدهاياند كه به نحو خودكار و ناخودآگاه فعاليت مينمايند. (البته دكارت در انسان، يك جوهر اضافي يعني ذهني مجرد قائل بود كه غير از بدن است اما پس از وي، اين ذهن نيز حذف گرديد). ادامه دارد
يکشنبه 5 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]