واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: تقابل جدید غرب و روسیه عطا بهرامی اگر بخواهیم از رابطه روسیه با کشوری غربی صحبت کنیم دیگر نباید از رابطه روسیه با کشوری صحبت به میان آوریم بلکه باید از عبارت "رابطه روسیه با غرب" استفاده کنیم. به نظر می رسد دگردیسی عظیمی در روابط خارجی روسیه شکل گرفته است. چالشی که سال گذشته بر سر قتل یک جاسوس روس در انگلیس ایجاد شد به نقطه عطفی در شکل گیری جدال لفظی بین دو کشور تبدیل شد و در صدر موضوعات بین انگلیس و روسیه قرار گرفت. روسها همواره انگلیس را متهم می کنند که یک مساله حقوقی را به مساله ای سیاسی تبدیل کرده اند. اگر به موارد مشابه که در گذشته وجود داشته است نگاهی بیندازیم متوجه می شویم که از پایان جنگ سرد تا کنون چنین موضع گیری سرسختانه ای از سوی انگلیسی ها علیه روسها اتخاذ نشده بود. انگلسی ها تا حدی بر مواضع سرسختانه خود پافشاری کردند که چهار دیپلمات روس را از این کشور اخراج کردند، در مقابل روسها نیز چهار دیپلمات انگلیسی را اخراج کردند، به آنها اخطار داده شد که باید ظرف 10 روز روسیه را ترک کنند. با اعلام بازنگری در صدور ویزا برای انگلیسی ها از سوی روسها بحران وارد مرحله تازه ای شد و به تعطیلی مراکز فرهنگی هم رسید. میخائیل کامینین، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه، دولت براون را مسوول وخامت اوضاع دانست و اعلام کرد؛ «موضع دولت براون مبتنی بر خردگرایی و عقل سلیم بریتانیایی نیست و اقدامات اخیر لندن همکاری روسیه و انگلیس در جنگ علیه ترور را ناممکن می کند».از سوی دیگر کاندولیزا رایس وزیرخارجه آمریکا گفت؛ «این مساله حاکمیت قانون بر ذهن ماست، نه مساله سیاست. مساله همکاری کامل روسیه در حل جنایت وحشتناکی که در خاک بریتانیا انجام شده است». یعنی ایالات متحده با دستاویز مساله حقوق بشری از انگلستان حمایت می کند. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان نیز از مسکو خواست که برای استرداد متهم به قتل به انگلستان کمک کند. چنانچه ملاحظه می کنیم کشورهای غربی یکصدا از انگلستان حمایت کرده اند و هر کدام تا میزانی در برابر روسیه قرار گرفته اند، این حمایت از سوی قدرتهای غربی باعث شده است که انگلستان بتواند بر مواضع خود پافشاری کند. آیا آمریکا و سایر قدرتها بصورت موردی و بخاطر نقض حقوق بشر پشت سر انگلستان قرار گرفته اند؟ هر چند نمی توانیم قدرت آلمان و ایالات متحده را باهم در یک سطح قرار دهیم و استراتژی دو کشور در قبال روسیه را به یک شکل ارزیابی کنیم. آلمان هنوز نتوانسته از گسترش اتحادیه اروپا به سوی شرق دستاوردی داشته باشد و ایالات متحده نیز در فکر حفظ و سپس بسط قدرت جهانی خود است اما در این مورد تا حدی منافع مشترک دارند. واقعیت مساله این است که انگلستان به عنوان نزدیکترین متحد ایالات متحده از دوران جنگ سرد تا کنون در خدمت ایالات متحده قرار گرفته است تا بر گرفتاری های روسیه در راه بازگشت به قدرت جهانی زمان شوروی بیفزاید. ولادیمیر پوتین که برای اولین بار پس از سقوط شوروی در سال 2003 در حمله به عراق به طور صریح رو در روی آمریکا ایستاد گرفتاری های زیادی برای ایالات متحده ایجاد کرده است. در پرونده هسته ای ایران روسیه باعث اعطای وقت فراوان به ایران شده است؛ همان چیزی که ایران بدان نیاز دارد در حالی که آمریکا به شدت با کمبود زمان مواجه است و از همه جهت تحت فشار قرار دارد. در بحران کوزوو با ایستادگی بر سر راه استقلال کوزوو این برنامه آمریکا را به شکست کشانده اند و در ایجاد سپر موشکی در اروپای شرقی یعنی کشورهای چک و لهستان با استفاده از ادبیاتی مشابه دوران جنگ سرد یعنی تحدید به تهدید اروپا با موشکهای روسی کاملا ایستاده اند، نه اینکه الزاما بتوانند مانع اقدام آمریکا شوند اما هزینه اقدامات دلخواه را برای آمریکا به شدت افزایش خواهند داد. در مقابل این گردنکشی های روسیه برخاسته از کابوس فروپاشی شوروی ، ایالات متحده رویه جدیدی را اتخاذ کرده است که در آینده علائم بیشتری از آن مشاهده خواهیم کرد. ایالات متحده، متحدین قدرتمند خود را به مقابله با مسکو می فرستد. انگلستان کاندیدای اول برای این منظور است. انگلستان هم از قدرت سیاسی کافی برخوردار است و هم اینکه منافع این کشور در راستای قدرت هژمونی ایالات متحده قرار دارد. در دریای نروژ نیز نیروی هوایی روسیه و انگلستان چند بار در برابر یکدیگر قدرت نمایی کرده اند. این اقدامات باعث می شود که جبهه ای که روسیه در آن مجبور به مقابله با غرب است به شدت گسترش یابد، در صورت وقوع این اتفاق، روسیه فاقد متحدینی است که بتواند به یاری بطلبد. روسیه در اروپای شرقی نیز فاقد نفوذ سنتی خود است، آمریکاییها با طرح سپر دفاع موشکی می توانند به راحتی اروپای شرقی را برای همیشه از مدار نفوذ روسیه خارج سازند، با این کار هم استراتژی بلند مدت آمریکا برآورده می شود و هم اینکه دست روسیه را از اروپای شرقی کوتاه می کنند. کشورهای اروپای شرقی نیز با کمال میل با این طرح همراهی می کنند تا خود را از شر ترس دائمی قدرت شرقی خلاص کنند. انگلستان در کشورهای اسکاندیناوی دارای قدرت و نفوذ فوق العاده ایست. این نفوذ که سابقه ای بیش از یکصد سال دارد می تواند در منطقه دریای شمال و کشورهای اسکاندیناوی باعث ایجاد مشکلات برای روسیه شود این کشورها از لحاظ سیاسی موضع فعالی در مبادلات سیاسی ندارند ولی همیشه از سیاست خارجی انگلستان پیروی کرده اند دراین مورد نیز غیر از این نخواهد بود. انگلستان بازی ای را آغاز کرده است که در آینده بازهم ادامه خواهد داد. این رقابت به عرصه رقابت تسلیحاتی نیز کشیده خواهد شد. قیمت های بالای نفت برای روسیه مزیتی مهم برای شرکت در این رقابت محسوب می شود اما قدرت های غربی طرفدار آمریکا از توانایی به مراتب بیشتری برخوردار هستند این مساله موضع مسکو را با دشواری مواجه می کند به همین خاط سرگئی لاوروف اعلام کرد که کشورش آماده است تا به تنش موجود با انگلستان به سرعت پایان دهد اما واقعیت اینست که تنش های موجود بین روسیه و انگلیس استراتژیک است و قابل حل و فصل نیست. به نظر نمی رسد که انگلستان و از آن مهم تر آمریکا بدون دستیابی به هدف نهایی به مصالحه قطعی تن در دهند. این کشاکش که یا اخراج دیپلماتهای روسی و تلافی جویی روسها در اخراج دیپلماتهای انگلیسی آغاز شده بود در آینده به عرصه های دیگر نیز کشیده خواهد شد و در واقع یک جبهه جدید غربی علیه روسیه شکل خواهد گرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 310]