تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 19 دی 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):زراعت در زمين هموار مى رويد، نه بر سنگ سخت و چنين است كه حكمت، در دل هاى متواضع...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851681763




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نويسنده: عباس پور هاشمى چالش‏يابى هويت و از خود بيگانگى مدرن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: عباس پور هاشمى چالش‏يابى هويت و از خود بيگانگى مدرن
خبرگزاري فارس: «هويت‏» به عنوان شخصيت جمعى انسان‏ها در حيات اجتماعى، همواره به عنوان راز همبستگى اجتماعى و احساس خوديت و «ما» ، در ده‏هاى اخير، عميقا دچار ابهام و توهم شده است؛ هويتى كه مى‏توانست همبستگى اجتماعى را به ارمغان آورد و گسل‏ها و چالش‏هاى فراروى «ملت‏» را بازشناسى نمايد.


«هويت‏» به عنوان شخصيت جمعى انسان‏ها در حيات اجتماعى، همواره به عنوان راز همبستگى اجتماعى و احساس خوديت و «ما» ، در ده‏هاى اخير، عميقا دچار ابهام و توهم شده است; هويتى كه مى‏توانست همبستگى اجتماعى را به ارمغان آورد و گسل‏ها و چالش‏هاى فراروى «ملت‏» را بازشناسى نمايد .

1 . ابن خلدون «عصبيت‏» را در كانون جامعه‏شناسى سياسى خود قرار داده و با قرار دادن اين مفهوم در بطن شناخت‏شناسى خود، نقطه جالبى در هبستگى اجتماعى به ثبت رسانده است . ريشه لغوى عصبيت، در برگيرنده پيوند و خويشاوندى پسران از جانب پدر است و ابن خلدون وجود پيوند و خويشاوندى را، جز مواردى اندك، در بشر «طبيعى‏» مى‏داند; پس در نهايت، عصبيت نوعى هبمستگى اجتماعى متكى براين خويشاوندى و دفاع از آن است . ابن خلدون با به كارگيرى اين مفهوم و پيوند آن با زندگى باديه‏نشينى نتيجه مى‏گيرد كه باديه‏نشينى با عمران «بدوى‏» نيازمند عصبيت است . اجتماع مفروض، بدون احساس همبستگى، در مواجهه با تهاجمات و خطرهاى زندگى بدوى، از هم گسيخته و مضمحل مى‏شود . در عصبيت هرچه به هسته‏هاى درونى تشكيل‏دهنده اجتماع نزديك‏تر شويم، عصبيت مورد نظر از شدت بيشترى برخودار است و به همين ميزان در حركت‏به سمت هسته‏هاى بيرونى و دورتر، نسبت‏هاى اجتماعى ضعيف‏تر مى‏شود . عصبيت داراى سيرى طبيعى است كه از دفاع از خويشاوندى آغاز مى‏شودو در نهايت، در صورت وجود ديگر شرايط مساعد، به كشوردارى و فرمانروايى ختم مى‏گردد . در هر قبيله، تعدد خانوار وجود دارد؛ اما «به‏ناگزير» بايد از ميان آنها عصبيتى پديد آيد كه از مابقى نيرومندتر باشد و با جمع ديگر عصبيت‏ها به يك صبيت‏بزرگ تبديل شود; در غير اين صورت بايد در انتظار جدال ميان عصبيت‏ها باشيم . زمانى كه اين جدال با پيدايش صبيت‏بزرگ منتفى مى‏شود، تجمع نيروهاى عصبيتى به گسترش دائره وجودى خود منجر خواهد شد كه در نهايت پادشاهى و ملك‏دارى است . (1)

اين تحليل ابن خلدون از نقش عصبيت در همبستگى اجتماعى، مبتنى بر انسان‏شناسى اوست . وى انسان را يك موجود ذاتا اجتماعى مى‏داند كه همواره به دنبال توفق و سلطه در روابط اجتماعى است . علم عمران كه ابن خلدون در گسترش آن نقش بسزايى داشته است، با توجه به طبع انسان و ضرورت زندگى اجتماعى آغاز شده و پس از مطالعه مرحله اول و ابتدايى آن كه مرحله باديه‏نشينى و بدوى است، به عمران «شهر» ختم مى‏شود . از نظر ابن خلدون، تمايز انسان از جانوران در دانش و هنرهاى منتج از انديشه است و اجتماعى بودن انسان‏ها، براى رفع «نيازمندى‏ها» است . از اين رو وى تصريح مى‏كند: «انسان، داراى سرشت مدنى است; يعنى ناگزير است اجتماعى تشكيل دهد كه در اصطلاح آن را مدنيت (شهرنشينى) گويند . (2) بنابراين تشكيل نظام اجتماعى مبتنى بر عصبيت است و اين عصبيت‏با تشكيل حوزه‏اى از «ما» هويت جدى به جامعه مى‏بخشد كه جامعه را از خطرات بيرونى و داخلى محفوظ مى‏دارد . عوامل زيادى در تشكيل اين هويت، نقش دارند .

2 . اقبال لاهورى درباره نقش دين و اجتهاد در حيات اجتماعى انسان‏ها، بر آن است كه اجتهاد و تلاش جديد در نوفهمى و بازسازى اسلام، همان طور كه بر نوفهمى و نوسازى مبانى فلسفى و كلامى اسلام توقف دارد، به بازسازى در فقه هم احتياج دارد . به اعتقاد او قوانين و دستورهاى مختلف اجتماعى و سياسى و اقتصادى كه به وسيله پيامبر اسلام (ص) به مردم گفته مى‏شد، امورى مفهوم و معتدل درارتباط با اصلاح زندگى دنيوى مردم و داراى فلسفه روشن در نظر آنان بوده است .

به نظر اقبال در سال‏هاى متمادى كه بر ملل اسلامى گذشته است، اين جنبه اعتدال و دنيوى بودن از فقه اسلامى زدوده شده است . فقه اسلامى در عصر ما تبديل شده است‏به اجتهادهاى پراكنده نامتناجس و احيانا غير مفهوم و غير عرفى كه يك وحدت را تشكيل نمى‏دهد و از فلسفه سياسى و اقتصادى و اجتماعى مسنجمى كه پاسخگوى احتياجات زمانه باشد، حكايت نمى‏كند . اين ديد از يك ديد وسيع‏تر نشات مى‏گيرد و آن نگرشى است كه اقبال به عنوان يك مسلمان درباره زندگى مادى و اجتماعى و تكامل اجتماعى انسان دارد . او بارها در نوشته‏هايش از مقدس بودن ماده و از مقدس بودن زندگى اجتماعى انسان و پذيرفتن انسان به آن شكل كه هست، سخن مى‏گويد . در نظر اقبال اسلام يك سلسله عقايد و قوانينى كه فقط انسان را به خدا مربوط مى‏كند و هيچ نوع فلسفه شخصى را در زندگى اجتماعى عرضه نمى‏كند، نيست .

اقبال خود مى‏گويد:

اجتهاد، عبارت است از جمع ميان اصول ابدى كه در شريعت است و تغيير كه در زندگى انسان رخ مى‏دهد، و از هيچ كدام از اينها نمى‏توان دست‏برداشت . اگر از اصول ابدى شريعت دست‏برداريم، ماهم دچار وضعى خواهيم شد كه غرب دچار آن شده است . غرب داراى يك «من سرگردان‏» است . چون از اصول ابدى دست‏برداشته است . مسلمانان نبايد دچار يك من سرگردان بشوند . بنابراين نبايد از اصول ابدى خود دست‏بردارند . از طرف ديگر دست‏برداشتن از دومى، يعنى نپذيرفتن تغييرات زندگى و ممانعت از تحولاتى كه در زندگى بشر پيش مى‏آيد، صواب نيست و مسلمانان را به وضعى اسفبار دچار مى‏كند كه در قرون گذشته دچار آن شده‏اند . پس نه از اصول ابدى بايد دست‏برداشت و نه تغيير را بايد نفى كرد، بلكه بايد ميان اينها جمع كرد . (3)

بنابراين مسلمانان بايد براى بازيافتن هويت واقعى و بازشناختن «من حقيقى‏» گام بردارند و متناسب با مقتضيات زمانى و مكانى با حفظ اصول شريعت، حركت كنند تا دچار از خود بيگانگى نشوند . پس از رنسانس و شكوفايى صنفى غرب، همواره مسلمانان اين سؤال را مطرح كرده‏اند كه راز عقب‏ماندگى مسلمانان چيست; چه عواملى در رشد و توسعه اروپايى‏ها تاثير داشته است؟ مسلمانان براى بازيافتن من واقعى و رهايى از «من سرگردان‏» چه اقداماتى كرده‏اند؟ فقه اسلامى كه در كانون مقدم توجه و بازيابى «من سرگردان‏» بوده است، تا چه اندازه در بازيابى «من واقعى‏» مؤثر بوده است؟

اقبال مى‏نويسد: فقه اسلامى در قرون گذشته به دليل سه عامل عمده، دچار ركود شده واز جمع كردن دو اصل مزبور محروم مانده است .

يك . عامل اول اين بوده كه آنان كه نهضت عقلى گرى (معتزله و ديگران) را خطرى براى پايدارى حكومت اسلامى تصور مى‏كردند و نمى‏توانستند هضم كنند كه انديشه آزاد چگونه مى‏تواند با استحكام سياسى جامعه جمع شود و خيال مى‏كردند شيوع انديشه آزاد به تلاشى و از هم پاشيدگى زندگى اجتماعى در زمينه‏هاى فرهنگى وغير آن خواهد انجاميد، از آمدن انديشه‏هاى نو در دستگاه‏هاى فقهى ممانعت كردند . آنها حفظ وضع موجود را عامل وحدت جامعه و حكومت اسلامى به شمار آورده، از ورود انديشه‏هاى جديد درفقه جلوگيرى كردند .

دو . عامل دوم تصوف زاهدانه و افراطى بود كه سبب شد از مهم‏ترين سيماى اسلام كه حكومت و جامعه است، غفلت‏شود . در نتيجه اين غفلت، بهترين استعدادها در جهان اسلام جذب همين تصوف زاهدانه افراطى شد و در زندگى اجتماعى، رهبرى فكرى و معنوى مردم به دست‏شخصيت‏هاى متوسط از نظر انديشه افتاد . در چنين وضعيتى، مردم در رهبرى زندگى اجتماعى و سياسى و اقتصادى، با شخصيت‏هاى عالم و نافذ و درجه اول مواجه نشدند، تقليد صرف در مسايل اجتماعى و مذاهب فقهى بر آنها غلبه كرد و تقليد به مفهوم تبعيت‏بدون دليل همه جا را گرفت .

سه . عامل سوم اين بود كه پس از حمله مغول، متفكران محافظه كار اسلام، از هرگونه نوآورى فكرى كه در علماى اوايل اسلام وجود داشت، ممانعت كردند; زيرا شرايط به گونه‏اى بودكه آن متفكران وحشت داشتند كه اگر نوآورى شود، ميان اقوامى كه اين حملات آنها را از هم پاشانده، پراكندگى‏هاى بيشترى به وجود مى‏آيد . نتيجه اين شد كه اين متفكران، حيات اجتماعى يكنواختى براى توده مردم ايجاد كردند تا نظام اجتماعى به مقدار ضرورت حفظ شود و همه چيز از هم نپاشد .

اقبال مى‏نويسد: اين گونه برخورد كردن با قضايا، گرچه سازمان اجتماعى را محكم مى‏كند، اما از رشد درونى افراد و به وجود آمدن شخصيت‏هاى متفكر و نوآور جلوگيرى مى‏كند; در حالى كه جامعه بيش از سازمان اجتماعى به افراد زبده و متفكر و با شخصيت نياز دارد . حال بايد ديد منظور از توقف اجتهاد در عالم اسلام به نظر او چيست؟ او چرا وضع گذشته را توقف به شمار مى‏آورد؟ نظر اقبال اين است كه فقه قرون متاخر نتوانست جوهر توحيد را به صورت روابط و قالب‏هاى حقوقى و نهادهاى‏اجتماعى فعال، متناسب با تحولاتى كه در زندگى اجتماعى انسان رخ داده، عرضه كند .

اقبال مى‏گويد: توحيد كه روح اسلام است، صرفا نمى‏تواند يك نظام عقيدتى باشد . توحيد بايد به صورت روابط و در قالب‏هاى حقوقى و نهادهاى اجتماعى درآيد . ضعف فقه، در اين بود كه نتوانست انديشه توحيد را به صورت يك سلسله‏اى از روابط حقوقى و نهادها و قالب‏هاى حقوقى درآورد . به عقيده اقبال جوهر توحيد در زندگى اجتماعى، عبارت است از مساوات، مسئوليت مشترك و آزادى . اين سه اصل بايد در نهادهاى اجتماعى و روابط حقوقى پياده شود . فقها موظف بودند اين سه اصل را پياده كنند; ولى نتوانستند .

اقبال مى‏گويد: جوهر توحيد اسلام، وقتى در زندگى اجتماعى وارد شود، به صورت سه اصل نامبرده در مى‏آيد . حكومت در اسلام كوششى است‏براى اين كه اين اصول عالى را به صورت نيروهاى زمانى - مكانى درآورد و تجسم ببخشد و در يك سازمان معين بشرى محقق سازد . بايد توجه داشت كه حكومت در اسلام، الهى است . اين انديشه اقبال (جوهر دين است كه زندگى اجتماعى را چنين سامانى بدهد) از انديشه ژرف‏تر ديگر وى نشات مى‏گيرد و آن انديشه اين است كه از ديدگاه اسلام سراسر جهان ماده، ميدانى براى تجلى و ظهور خداوند است و بنابراين هرچه دنيايى است از ريشه وجودى خود مقدس است . همه چيز مقدس است، و معناى سخن پيامبر كه فرمود سراسر زمين براى من مسجد است، همين است . بنابراين اسلام كوششى است‏براى اين كه به آنچه روحانى است، در يك سازمان بشرى، جنبه فعليت داده شود . (4)

اما اين سؤال همواره در توسعه كشورهاى اسلامى مطرح است كه آيا راز عقب‏ماندگى در «اصلاح دينى‏» است‏يا در «اصلاح رفتارهاى مسلمانان‏» ؟ گرچه بسيارى از روشنفكران دينى تلاش كرده‏اند تا حل معضل عقب ماندگى را در «اصلاح دينى‏» بجويند، اما به طور عمقى و ژرف در كاركردهاى مسلمانان در دوره‏هاى مختلف تاريخى، مطالعه و بررسى علمى و تاريخى صورت نگرفته است .

اعمال و رفتار مسلمانان در دوره‏هاى گوناگون تاريخى، فراز و نشيب‏هاى خاص خود را داشته است . گرچه «فهم دينى‏» نيز در تعيين برخوردهاى مسلمانان بى تاثير نبوده است، اما سوابق تاريخى - اجتماعى مسلمانان در جاى خود مورد بررسى موشكافانه قرار نگرفته است . اقبال گرچه تلاش مى‏كند تا راز عقب‏ماندگى و من سرگردان را در اصلاح دينى و اصلاح روش‏هاى اجتهادى در فقه بداند، اما نشان نمى‏دهد كه چگونه فقه به تنهايى مى‏تواند باعث توسعه و ترقى جامعه اسلامى گردد . اما به هر حال در هويت ملى و فرهنگى كشور ما و نقش بستن تصور و احساس «ما» اجتهاد پويا و متناسب با مقتضيات و شرايط سياسى - اجتماعى بى تاثير نيست و يكى از جنبه‏هاى مهم در پيشرفت و تكامل جامعه دينى، احياى تفكر دينى است و اين احياى تفكر دينى از طريق اجتهاد پويا و زنده در ساختارهاى سياسى، اجتماعى و حقوقى تبلور پيدا مى‏كند و در سايه آن مى‏تواند رفتارها و الگوهاى رفتارى مسلمانان را به سمت و سوى تكامل و پيشرفت قرار دهد و در تشكيل احساس «ما» و هويت ملى مؤثر باشد . از اين رو دين يكى از مهم‏ترين عوامل هويت‏سازى در جامعه است . دين، صرف نظر از ويژگى‏هاى الهى و ماوراى طبيعى، از نظر جامعه‏شناسى با ارائه الگوها و قواعد رفتارى در ميان افراد جامعه، سعى در ايجاد همبستگى اجتماعى مى‏كند . دين با گسترش و انتشار ارزش‏هاى انسانى، بسيارى از نابرابرى‏ها و تبعيض‏ها را در جامعه كاهش مى‏دهد، يا لا اقل ناشكيبايى‏ها و تعارضات احتمالى را ميان افراد جامعه تخفيف مى‏دهد .

3 . «اخلاق‏» نيز با ايجاد روحيه متعالى و ارزشمند، از ظهور تعارضات و كشمكش‏ها در حوزه اجتماعى، پيشگيرى مى‏كند و با انتشار ارزش‏هاى انسانى در ميان اعضاى جامعه، تلاش دارد وفاق و همبستگى اجتماعى را بيشتر كند; گرچه اخلاق در درون هر گفتمانى، داراى ويژگى‏ها و خصوصيات منحصر به خود بوده است; همان گونه كه اخلاق در گفتمان دينى باعث انسجام اجتماعى و رشد روحيه براى وفاق ملى مى‏شود، در گفتمان مدرنيسم به رشد اقتصادى كمك مى‏كند و همان طور كه ماكس‏وبر خاطر نشان مى‏كند اخلاق سرمايه‏دارى در غرب كه برخاسته از نهضت پروتستانيزم بود، باعث پيشرفت و رشد سياسى - اقتصادى غرب شده است و بالاخره اخلاق در گفتمان پست مدرنيسم، محلى است، و جهانى و جهان شمول نمى‏تواند باشد و اين اخلاق برخاسته از حقايق درون‏گفتمانى است . از ديدگاه اين گفتمان، حقيقت‏ها و ارزش‏ها همه محلى‏اند، از اين رو بايد در درون گفتمان‏ها به دنبال ارزش‏ها بود، نه در خارج از آن . (5)

بنابراين اخلاق نيز مى‏تواند به نوبه خود، در ايجاد احساس «ما» كمك كند و در هويت‏سازى هر ملتى نقش مؤثر داشته باشد .

4 . «قانون‏» نيز در رفع تعارضات و كشمكش‏هاى اجتماعى مؤثر است . از سويى قانون به عنوان رافع اختلاف ميان آزادى و خواست مشاركت مردم و از سوى ديگر به عنوان كنترل‏گر قدرت سياسى دولت عمل مى‏كند . با رعايت قانون، شكاف‏هاى اجتماعى التيام مى‏بخشد و اجراى آن در سطوح مختلف جامعه در وفاق اجتماعى و انسجام اجتماعى مؤثر است . گرچه قانون در تشكيل هويت «ما» مؤثر است، اما به خودى خود نمى‏تواند باعث انسجام اجتماعى گردد . «قانون‏» نيز مثل بسيارى از مفاهيم كه در بسترها و زمينه‏هاى سياسى - اجتماعى «ديگرى‏» رشد و تكامل يافته بود، وارد ادبيات سياسى كشور ما شد . در دوران مشروطيت، كه بازار ورود «تكنولوژى واژه و مفاهيم‏» از غرب زياد بود، عماد العلماء خلخالى از مشروطه خواهان در وصف قانون و كاركردهاى اجتماعى آن اين‏گونه مى‏گويد:

قانون عبارت است از تشخيص حدود و حقوق و در ميان هر ملتى كه وضع و اجرا شود، راستى قول و درستى فعل، اطمينان مال و جان، استراحت در زندگانى انسان، محبت تامه، مساوات عامه، ظهور عدل و انصاف، برطرف شدن ظلم و اجحاف، انتشار علوم و معارف، ملاحظه در دخل و مصارف، رونق در تجارت و ترقى و فلاحت، پيدا شدن ثروت عمومى، عايد شدن منافع كلى به تمكين رعيت، قوت حال دولت، قوت و شوكت ملت، رسيدن از فقر به عزت، خلاصى از وادى ذلت، آباد شدن ويرانى‏ها، معمور گشتن خرابى‏ها، داير شدن كارخانجات، نزديك شدن راه‏ها، زراعت نمودن در كوه‏ها، صورت خواهد پذيرفت . (6)

گرچه به درستى روشن نيست كه چگونه رعايت قانون در جامعه باعث «داير شدن كارخانجات‏» يا «زراعت نمودن در كوه‏ها» مى‏شود، اما واقعيت اين است كه ميل به پذيرش مفاهيم جديد در دوران مشروطيت‏بسيار بوده است و صرف نظر از خاستگاه سياسى، اقتصادى و اجتماعى اين مفاهيم و بدون در نظر گرفتن سوابق تاريخى اين واژه، تلاش زيادى براى وارد كردن اين مفاهيم در ادبيات سياسى و اجتماعى ايران زمين، صورت گرفته است . ولى با اين همه، تجربه بشرى نشان داده است كه رعايت «قانون‏» در جامعه بر وفاق ملى و همبستگى اجتماعى تاثير مهمى گذاشته است . اما اين «قانون‏» بايستى در گفتمان هر جامعه‏اى به نحوى مناسب و متناسب با شرايط و مقتضيات سياسى - اجتماعى آن جامعه بومى گردد . از اين رو علامه طباطبايى با هدف بومى‏سازى «قانون‏» در جامعه، به برخى از نقاط ضعف قانون در جامعه اشاره مى‏كند و برآن است كه در مراحل تدوين قوانين و قانونگذارى، نفوذ قدرت بى تاثير نيست . از اين جهت نمى‏توان انتظار داشت كه در يك جامعه، قانون از مرحله تدوين تا اجرا، بدون نقص جارى شود . وى راه حل رفع اشكالات احتمالى در رعايت قانون را «معنويت و دين‏» مى‏داند; زيرا كه افراد جامعه با آگاهى‏هاى مذهبى و اعتقاد به آن، تلاش مى‏كنند تا زندگى خود را در مسير سازنده قرار دهند و به دنبال سعادت و رستگارى باشند . از اين رو با اين‏كه قانون دست آنها را براى اعمال نفوذ و قدرت در عرصه قانونگذارى يا اجرا و يا قضاوت باز گذاشته است‏يا دست كم مانع آن نشده است، افراد جامعه با ملاحظه تعهد و الزام اجتماعى خود، دست‏به اين اقدامات نمى‏زنند .

مرحوم علامه درباره سرچشمه اصلى ضعف قانون مى‏گويد:

«سرچشمه اين خطر كه بزرگ‏ترين سبب براى رخنه كردن فساد در پيكر اجتماع مى‏باشد، و حتى مقررات نمى‏تواند از آن جلوگيرى كند، اين است كه روش‏هاى اجتماعى معمولى كه قوانين را به وجود مى‏آورد، چشم به مرحله مادى افراد دوخته و اعتنايى به معنويات و غريزه‏هاى درونى ايشان ندارند، و تنها هدفشان هماهنگى و حفظ نظم و توازن ميان اعمال مردم است تا طورى انجام گيرد كه منتهى به اختلاف و كشمكش نگردد . آنچه قانون اجتماعى مى‏خواهد، آن است كه به موادش عمل شده و اعمال اجتماع را كنترل نمايد و ديگر كارى به صفات درونى و احساسات باطنى ايشان كه محرك اين اعمال و دشمن داخلى مقررات است، ندارد . (7)
گرچه برداشت‏خلخالى و تحليل طباطبايى دو گونه تفسير و تحليل از وقايع اجتماعى و ورود ادبيات مدرن را در گفتمان اسلامى مى‏رساند كه يكى با تشويق و تحسين سعى در انتشار و گسترش همه جانبه آن دارد و ديگرى با حفظ برترى‏ها و شايستگى‏هاى پيشرفت‏بشرى در نظام اجتماعى، ياد آور نقاط ضعف و نارسايى‏هاى اين مفاهيم مى‏گردد، در عين حال مى‏توانيم «قانون‏» را نيز به عنوان يكى از عناصر مهم در هويت‏سازى جامعه و در تشكيل احساس «ما» مؤثر تلقى كنيم; مشروط بر اين‏كه بتوانيم در محلى‏سازى «قانون‏» موفق عمل كنيم .

پى‏نوشت‏ها:
1 . عبدالرحمان ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروين گنابادى; چاپ پنجم، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، 1366، ص 264 .
2 . پيشين، ص 77 .
3 . ر . ك: محمد مجتهد شبسترى، هرمنوتيك، كتاب و سنت، تهران: نشر نو، 1375
4 . پيشين
5 . براى اطلاع بيشتر از نقش و جايگاه اخلاق در پست مدرنيسم مراجعه كنيد به: محمد رضا تاجيك، فرامدرنيسم و تحليل گفتمان، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1378 .
6 . عمادالعلماء خلخالى، بيان سلطنت مشروطه و فوائدها، رسائل مشروطيت، ص 314 .
7 . علامه محمد حسين طباطبائى، اسلام و اجتماع، قم: انتشارات جهان آراء، 1355، ص 11 .
................................................................................
منبع:‌هفته نامه پگاه حوزه، شماره 69
انتهاي پيام/
 پنجشنبه 2 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 90]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن