تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ساعتى عدالت بهتر از هفتاد سال عبادت است كه شب‏هايش به نماز و روزهايش به روزه ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815745557




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سخن استاد مطهري و دكترشريعتي درباره انحطاط اول جهان اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:

نخستین دوره انحطاط درتاریخ جهان اسلام موضوعی است که سده هاست در کانون توجه متفکران قرار دارد . شناخت عللی که به این انحطاط منجر شده است باعث خواهد شد جهان اسلام بتواند راهی به سوی دوره جدیدی از شکوفایی و عقلانیت بگشاید . درادامه نظرات استاد مطهری و دکتر شریعتی را در باره علل نخستین دوره انحطاط جهان اسلام می خوانید : • مرحوم مطهري در كتاب ده گفتار مينويسند:
«مسلماً يكي از علل اين امر حوادثي بود كه در اوضاع مسلمين ابتدا به وسيله دستگاههاي خلافت پديد آمد و بعد دنبال شد. ناهمواريها در زندگي مسلمين به وجود آمد، يك جامعه طبقاتي درست شد كه با منظور اسلام ابداً وفق نميدهد. جامعه منقسم شد به يك طبقه فقير و بدبخت كه نان خود را به زحمت ميتوانست به دست آورد و يك طبقه مسرف، مبذر و مغرور كه نميدانست با آنچه در چنگال دارد چه بكند. وضع زندگي عمومي وقتي كه شكاف بر دارد زمينه براي اجرا و عمل و توجه به اين دستورها باقي نميماند و بلكه عواملي پيدا ميشود كه اينگونه دستورها اجرا نگردد.
بعضيها علت ديگري ذكر ميكنند مدعي هستند كه علت اينكه دستورهاي اسلام راجع به علم زمين خورد اين بود كه حسابي از جايي برداشته شد و به جاي ديگر گذاشته شد... (يعني) آنچه اسلام به حساب علم و تشويق عموم به تعليم و باسوادشدن و فضيلت علم گفته بود همه به حساب عالم تشويق به احترام و دستبوسي و فضيلت عالم گذاشته شد. مردم به جاي اينكه توجه پيدا كنند كه خودشان سواد پيدا كنند و تا حدي كه مقدور است خودشان و فرزندانشان باسواد و عالم شوند، توجهشان معطوف شد به اينكه اجر و فضيلت را در احترام و خضوع نسبت به علماء كسب كنند. نتيجه همين شد كه هست... در بيانات برخي علماء اسلامي هم اگر چه آن انحراف كه ذكر شده نيست ولي يك نوع جمود و انحراف ديگري كم و بيش ديده ميشود كه آن هم در كند كردن تيغ فرمانهاي اسلام درباره علم تأثير داشته و آن انحراف اين است كه هر دسته و طبقه و صنفي از علماي اسلام چسبيدهاند كه مقصود رسول اكرم(ص) از آن علمي كه فرموده فريضه است همان علمي است كه ما داريم... غزالي ميگويد: علماء اسلام در تفسير حديث «طلب العلم...» تقريباً بيست فرقه شدهاند و هر فرقهاي اهل هر علم و فني بودهاند گفتهاند مقصود اين حديث همان علم و فن ما است. متكلمين گفتهاند مقصود پيغمبر از اين جمله علم كلام است زيرا علم كلام، علم اصول دين است. علماء اخلاق گفتهاند كه مقصود، علم اخلاق است كه آدمي بداند منجيات چيست و مهلكات كدام است؟ فقها گفتهاند كه مقصود، علم احكام است كه لازم است هر كسي يا مجتهد باشد و يا از مجتهدي تقليد كند. مفسرين گفتهاند كه مقصود، علم تفسير است زيرا تفسير علم به كتاب الله و همين طور...»
• مرحوم شريعتي در كتاب ديالكتيك توحيدي دلايل انحطاط تمدن اسلامي را به موضوع معرفت شناسانه مرتبط ميداند و مينويسد:
روش شناخت كه در دوره طلايي اسلامي بر مشاهده، تجربه و آزمايش استوار بود به شدت متكي به روش ذهني ارسطويي شد. اين روش مدعي بود ميتواند انسان را به حقيقت مطلق برساند و هدف آن نيز شناختن تصورات به كيفيتي بود كه ذهن آنها را به هم مرتبط كرده است. اين روش معرفت تازهاي به دست نميداد. جهت توضيح، استنتاج قياسي را درنظر بگيريد. به عقيده دكارت «قياس مطلب تازهاي ياد نميدهد و مجهولي را معلوم نميكند بلكه تنها كارش عرضه داشتن چيزي است كه معلوم است پس روشي نيست كه به وسيله آن بتوان به اختراع و اكتشافات نائل شد». مثلاً وقتي ميگوييم «هر انساني فاني است» و «سقراط انسان است»، پس «سقراط فاني است»؛ «قضيه» سقراط فاني است» در قضيهي كلي «هر انساني فاني است» قبلاً محرز و مسلم فرض شده است. به قول جان استوارت ميل، يك مصادره به مطلوب صورت گرفته است ما نميتوانيم از فناپذيري انسان مطئن باشيم مگر آنكه قبلاً فناپذيري تمام افراد اين نوع مورد قبول ما باشد. پس اگر در فناپذيري سقراط جزئي شك داشته باشيم قضيه كلي «انسان فاني است» از همين شك و ترديد مخدوش خواهد بود.
منطق ثبوتي ازسطويي تأثير منفي ديگري نيز داشت و آن اين بود كه همه را مطلق انديش نمود و با تكيه بر تقدس و به كمك تعصب، فكر تشكيك، تصحيح يا تكميل انديشهها مردود گرديد. افراد به تدريج منفعل شدند و تسليم جزميات خود، در حالي كه بعد از رنسانس، غربيها با اين استدلال كه همه چيزنه تنها قابل فهم براي همه بلكه قابل تغيير به وسيله همه است با ديدي تجربهگرا و آزمونگر به خود اجازه دادند بر سرنوشت خود حاكم شوند و هر آنچه را ميخواهند، در حد توان، بشناسد، مورد شك قرار دهند، ويران كنند و بسازند، يا متحول كنند، رشد دهند.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 123]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن