تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):صله رحم، اعمال را پاكيزه، اموال را بسيار، بلا را برطرف و حساب (قيامت) را آسان مى‏...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821175278




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آموزش و پرورش ، محور توسعه انساني


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: :اگر آموزش را فرآيندي پيچيده در جهت تغيير و بهبود رفتار فرد و نهايتا توسعه انساني تلقي کنيم ، بايد با توجه به پيچيدگي هاي موجود در دنياي جديد، روشهايي نيز در نظر گرفته شود تا برنامه هاي آموزش و پرورش نتايج مطلوبي را به دنبال داشته باشد و در گستره جامعه آموزش و تربيت عمومي را تسهيل کند. يک جريان درست آموزشي که مسبوق به برنامه ريزي ها و الگوبرداري هاي صحيح باشد، در تغيير و اصلاح اوضاع تربيتي و آموزشي از چنان ضريب مثبتي برخوردار است که مي تواند براي نسلها تاثيرگذار باشد و به نتايج قابل قبولي منجر شود. و بعکس اگر آموزش در جرياني پويا و هدفمند نباشد و از مديريتي کارآمد و آينده نگر برخوردار نباشد، نه تنها از اهداف آموزشي دور مي شود و تضمين سلامت جامعه را غيرممکن مي کند، بلکه در جهت بخشيدن جامعه پذيري جوانان و انتخاب رويه اي مناسب براي تربيت جوانان بسيار خطرآفرين و غيرمفيد خواهد بود. با توجه به اصولي که ما به آن پايبنديم و آن را جزء لاينفک زندگي فردي و اجتماعي خود مي دانيم و مي کوشيم آن اصول را به مثابه انديشه هايي ژرف به نسلهاي ديگر انتقال دهيم. دنياي جديد اما، همان طوري که فرصتهايي را برايمان رقم زده است ، در وضعيت فعلي ما را با موانعي نيز مواجه کرد که در فرآيند آموزش و تربيت نسل آينده جامعه نمي توان از آن غافل بود. در دهکده جهاني که در آن آموزش روندي ديجيتال به خود گرفته است ، مطمئنا نوعي چالش را با روشها و متدهاي نظام آموزشي کشور ايجاد کرده است که تمام اين محدوديت ها تا زماني که ما يک سامانه مستقل اطلاعاتي را با بهره گيري از پتانسيل هاي مديريت دولتي و غيردولتي در زمينه بهبود کمي و کيفي آموزش ايجاد نکنيم ، نه تنها از اهداف واقعي آموزش و پرورش دور خواهيم ماند، بلکه فرصت ها، منابع و عوامل تاثيرگذار ديگر را نيز از دست خواهيم داد. لذا پيش از هر تصميم و سياستگذاري بايد اهميت 3 عامل عمده مديريت علمي ، اقتصاد آموزش و پرورش و برنامه ريزي را در تدوين و تکميل آموزش و پرورش کارآمد مورد تاکيد قرار داد تا اين که با کارآمدي و واقع نگري بيشتر بتوان اهداف سازمان آموزش و پرورش را محقق کرد. چون تنها با تصميم سازي هاي به دور از آزمون و خطا در توسعه 3 عامل فوق الذکر مي توان يکسان سازي فرصت هاي آموزشي ، بهره وري ، افزايش دانايي ، تضارب آرا، ايجاد عدالت اجتماعي ، افزايش درآمد ناخالص ملي GNP و نهايتا توسعه انساني همه جانبه را براي تحقق توسعه اي پايدار امکان پذير کرد. مديريت و آموزش و پرورش بحث مديريت براساس يافته هاي علمي جديد يکي از جمله اهدافي است که در برنامه هاي آموزشي ملل توسعه يافته دنبال مي شود. مديريت علمي اي که ابتدا از سوي فردريک تيلور (1911) مطرح شد، در سطح عملياتي به اصول قابل توجهي چون «گسترش علم و آگاهي ، انتخاب کارکنان بر مبناي علمي و افزايش توان علمي آنان ، تقسيم منطقي کار و مسووليت و انگيزه کار ناشي از شوق درآمد اقتصادي آنان» تاکيد داشت و از نظر هانري فايول که بنيانگذار مديريت جديد به شمار مي رود، مديريت عبارت است از کارکردهاي برنامه ريزي شده ، سازماندهي ، فرماندهي ، هماهنگي و کنترل. اما با توجه به نظريه پردازي هاي تخصصي در مديريت جديد، الگوبرداري از آنان بدون در نظر گرفتن ويژگي هاي دروني جامعه نمي تواند در آن واحد نسخه اي معجزه آسا محسوب شود. لذا در اين خصوص نظريه و تحليل ماکس وبر، جامعه شناس آلماني بيشتر از همه تحليل جامعي از مباني دروني مديريت در جوامع گوناگون ارائه مي کند که مي تواند مبناي جالبي در بازبيني مديريت جوامع تلقي شود که اجمالا آنها را در مقايسه با هم مورد بررسي قرار مي دهيم. اقتدار فرمند يا شخصيتي (مديريت شخصيتي): اين نوع مديريت در برخي جوامع با توجه به ساختهاي سنتي موجود شکل گرفت. اين نوع مديريت بيش از اين که برپايه تجربيات مديريتي و نظريات علمي که بر پايه يافته هاي علومي چون روانشناسي ، جامعه شناسي و اقتصاد استوار است ، بيشتر قائم به ذات شخصيت فرد است. اين نوع مديريت از ديرباز در کشورمان وجود داشته و دارد و کوشش کرده است در برخي حوزه هاي عملياتي خود از يافته هاي مديريت جديد بهره مند شود و بنيان مديريت خود را سامان دهد. اين نوع مديريت و رهبري در نظام آموزش و پرورش ايران معمولا با تغييرات ساخت حکومت ها جلوه هاي تازه اي به خود مي گيرد و تصميمات خود را در چگونگي بهره گيري و تخصيص منابع موجود اعمال مي کند. اقتدار سنتي (مديريت سنتي): اين نحوه مديريت و رهبري بر مبناي سنتها، عرف و عادات موجود در هر جامعه شکل مي گيرد. اين نوع مديريت بر اين نگرش تاکيد دارد که جايگاه اجتماعي کساني که در گذشته داراي اقتدار و قدرت بوده اند، حائز اهميت و احترام است. براساس اين نوع نگرش که معمولا صبغه ديني نيز دارد مقام و منصب بر اساس سنتها تعيين مي شود و معمولا از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد. در ايران اين نوع مديريت بيش از همه به پيش از دوره مشروطه و شايد پيش از آن بر مي گردد و چون آموزش و پرورش هنوز سامان يافته و سازماندهي نشده بود و عوامل تاثيرگذار بيروني موجود در هدايت آموزش تاثيري نداشتند و محتواي آموزش نيز معمولا محدود به آنچه بود که مرشد يا معلم مورد نظر آنها را از پيش آموخته بودند و به نوآموزان جديد انتقال مي دادند، لذا مديريت به نوعي بر پايه سنتها و عرف معمول در جامعه و خاصه برپايه آموزه هاي ديني استوار بوده است. اقتدار عقلاني قانوني (مديريت علمي) اين نوع مديريت با تاکيد بر هدايت سازمان يافته شکل گرفته و سرمنشائ اين نوع مديريت ساختار نظام مند قوانين و مقرراتي است که هدايت سازمان را به عهده مي گيرد و براي اعمال اقتدار و نظارت بر روابط درون سازماني از تصميم گيري تا عمليات طرحها را به عهده مي گيرد. برنامه ريزي آموزشي از عمر برنامه ريزي آموزشي جديد نزديک به يک قرن مي گذرد. برنامه ريزي آموزشي جديد ابتدا در سال 1928 در اتحاد جماهير شوروي سابق با تهيه و اجراي برنامه هاي پنجساله توسعه پا به عرصه وجود گذاشت. پس از آن در کشورهاي اروپايي درخلال دهه 1940 موردتوجه قرار گرفت و کشورهاي اروپايي کوشيدند برنامه ريزي آموزشي خود را به استانداردهاي قابل قبول نزديک کنند. در کشورهاي در حال توسعه حدودا از دهه 1950 که همزمان با تحولات سياسي ، اقتصادي و اجتماعي در اين کشورها بود، برنامه ريزي آموزشي دستخوش تحولات قابل توجهي شد. انتقاد وارد است! برنامه ريزي در آموزش و پرورش در ايران از 2 جنبه دروني (تجزيه و تحليل و پيش بيني) و بيروني (انطباق روند آموزش با نيازهاي جامعه) نظرات سلبي و ايجابي بسياري را به همراه داشته است. پس از پايان انقلاب فرهنگي و بازگشايي دانشگاه ها، روند رو به تزايد گرايش جوانان به تحصيل در رشته هاي گوناگون علوم کاربردي وعلوم دستوري ادامه يافت. به طوري که نيازهاي کشور به نيروي انساني متخصص در رشته هاي مختلف حتي در شرايط نامتعارف به طور نسبي برطرف شد. تاثيرگذاري جريان آموزش و پرورش کشور در اين موفقيت ها چشمگير و قابل توجه است. اما پس از گذشت يک دهه ، به علت کمبودهاي موجود در عرصه اقتصاد آموزش و پرورش و در نهايت کمبود فضاهاي آموزشي در سال 1368 مدارس خصوصي غيرانتفاعي به عنوان مدارس غيردولتي به فعاليت هاي آموزشي رسمي پرداختند اما به علت اين که فعاليت هاي بخش خصوصي در زمينه هاي گوناگون درست برنامه ريزي نشده است ، مدارس خصوصي به علت نداشتن تعادل اقتصادي خانواده ها بر توزيع فرصت هاي کيفي آموزشي در ميان دانش آموزان مورد انتقاد قرار دارند. برنامه ريزي براي پيشبرد هر گونه طرحي نيازي اجتناب ناپذير است ؛ اما برنامه ريزي و توجه به جزييات مرتبط با اجراي مراحل برنامه در سطح فعاليت هاي آموزش و پرورش از ظرافت و پيچيدگي خاص برخوردار است. برنامه ريزي هر چند از جهاتي چون مديريت و اقتصاد در آموزش و پرورش تحت تاثير قرار مي گيرد؛ اما به نوعي مي تواند بر کيفيت بخشي نوع مديريت هاي کلان و مديريت در سطوح زيرين تاثيرگذار باشد و همچنين در نوع نگرش اقتصادي به امر آموزش و پرورش و رونق بخشيدن هر چه بيشتر ارتباط اقتصاد و آموزش و پرورش تاثير بسزايي داشته باشد. اما با اين همه ، نمي توان از اثرگذاري مقتضيات اجتماعي موجود در کشور بر برنامه ريزي هاي آموزشي بي اعتنا گذشت. همانطوري که مايکل کرست مي گويد: «سياستگذاري براي مدارس وارد يک شبکه ماتريسي پيچيده شده که داراي زمينه هاي سياسي ، اقتصادي و اجتماعي است.» پس برنامه ريزان بايد در فعاليت هاي پيش از برنامه ريزي به شرايط و امکانات موجود کشور توجه خاصي داشته باشند و متغيرهاي تاثيرگذار و تداوم بخش يک برنامه آموزشي را بدقت مورد ارزيابي کارشناسانه قرار دهند تا برنامه هاي آموزشي با پشتوانه اي علمي ، فرهنگي و اقتصادي بر بهبود کمي و کيفي آموزش نيروهاي انساني بيفزايند. اما علاوه بر کاستي هاي مالي و اقتصادي در آموزش و پرورش ، آنچه در برنامه ريزي هاي کلان آموزش و پرورش از اهميت خاصي برخوردار است ، مطالعه و تحقيقي دقيق از وضعيت اجتماعي ، روانشناسي و کنشگري هاي جوانان در اين برهه از زمان است تا بتوان در مسير برنامه هاي آموزشي از حداکثر پتانسيل هاي علمي و آموزشي سخت افزاري و نرم افزاري در جهت بخشيدن انديشه هاي جوانان استفاده کرد و به نوعي آموزش را در مسير آموزشي هدفمند و همه جانبه در اختيار گرفت. ازآنجا که در بيشتر جوامع ، توليدکنندگان علم و دانش و آموزش دهندگان از سطوح فرهيختگان جامعه هستند و از نظر اقتصادي جزو لايه هاي مياني و پايين دست جامعه محسوب مي شوند، بايد ترتيبي اتخاذ شود تا تدوينگران و برنامه ريزان آموزش و پرورش از تاثيرگذاري عوامل اصلي آموزش ، بي دغدغه و با بي تفاوتي گذر نکنند. چراکه در دنياي جديد تاثيرگذاري يک تصوير و يک فيلم ، مجله ، روزنامه و دهها ابزار ديجيتالي گذار بر روند جامعه پذيري و آموزش و تربيت جوانان بسيار آسان تر از اثرگذاري يک رابطه چهره به چهره براي تفهيم اموري معرفتي در امر آموزش و تربيت است. پس بايد عوامل اصلي بازآفرين در امر آموزش و پرورش را به عنوان يکي از عوامل بسيار مهم در برنامه ريزي هاي آموزش و پرورش از حمايت مادي و معنوي برخوردار کرد تا به دور از دغدغه هاي معيشتي ، بل با دغدغه هاي علمي و آموزشي در عرصه آموزش کشور تاثيرگذار و مفيد واقع شوند. نتيجه الف)- در بخش مديريت ، اعم از اجرايي و آموزشي بايد به ساختار مديريت عقلاني توجه ويژه اي داشت و به تلفيق هر چه بيشتر مديريت هاي سنتي کارآمد با مديريت هاي علمي در حوزه مربوطه پرداخت. - در اداره بخشهايي از فعاليت هاي آموزش پرورش مي توان از تجربيات موفق بخش خصوصي در زمينه هاي آموزشي ، مديريتي و اقتصادي بهره مند شد. - کم کردن ميزان فشارهاي بروکراسي در وزارت آموزش و پرورش و به تبع آن در ادارات کل ، با سپردن برخي از فعاليت هاي خدماتي و تدارکاتي اين وزارتخانه به بخش خصوصي. - در بخش مديريت آموزش و پرورش مي توان هر چه بيشتر از توانمندي هاي موجود و بالقوه اي که در فراگرد مديريت آموزشي لحاظ نشده اند، بهره مند شد و تصميمات مديريتي را بر مبناي اجماعي عالمانه تر اتخاذ کرد. ب) در بخش اقتصادي بايد به اقتصاد آموزش و پرورش توجه خاصي مبذول شود تا با سرمايه گذاري هاي مطمئن بتوان به نتايج قابل قبولي در عرصه آموزش و پرورش نايل شد. - بايد به تاثيرگذاري جريان آموزشي صحيح در تسهيل و توانمندي نيروي انساني کارآمد توجه ويژه اي داشت و سرمايه گذاري هاي لازم را در اين ميان به عنوان عاملي حياتي مدنظر قرار داد. مديران و مسوولان کشور بايد به اين باور برسند که آموزش کارآمد و صحيح در کشور رکن اوليه تربيت نيروي انساني کارآمد است که براي اين مهم بايد به سرمايه گذاري هاي راهبردي و درازمدت انديشه کرد و نه به تسکين هاي موقتي و مقطعي. ج) قوت بخشيدن به روابط انساني کارآمد در سازمان آموزش و پرورش در جهت ايجاد درک متقابل بين نيروهاي صفي و ستادي بايد از اولويت هاي اوليه برنامه ريزان در اين وزارتخانه باشد. - نگرش واقعگرايانه به نوعي گسست نسلي آموزشي و معرفتي در کشور در دهه سوم پس از انقلاب ، که شايد بتوان آن را معلول جريان جهاني شدن -يا تقابل سنت و مدرنيته - و يا مدرنيسم و پست مدرن و يا تغيير الگوي تربيتي در جامعه دانست. اما به هر حال بايد اذعان کرد کاستي هاي کمي و کيفي در جريان آموزش کشور نيز در ظهور آن بي تاثير نبوده است. - تبيين برنامه هايي در جهت آموزش هاي مهارتي در کل کشور که در کنار آن به نيازمندي هاي استان هاي کشور نيز توجه شود و فرهنگ و سنتهاي بومي مناطق مختلف کشور در بخش برنامه ريزي هاي آموزش و پرورش مورد توجه و احيائ قرار گيرند. رضا مومن پور




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1663]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن