واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: وقتي عشق فداي آزادي ميشود خبرگزاري فارس: نمايش «ابرهاي پشت حنجره» داستان علاقه يك دختر خياط به مبارز آزادي خواه اسپانيايي است كه عشق و علاقه اين دو به يكديگر در راه آزادي كشورشان گم ميشود. به گزارش خبرنگار تئاتر باشگاه خبري فارس «توانا» رضا گوران كارگردان جوان اما خوش آتيه تئاتر اين روزها مشغول اجراي نمايش «ابرهاي پشت حنجره» در تالار قشقايي مجموعه تئاتر شهر است. در نمايش «ابرهاي پشت حنجره» كه اقتباسي آزاد از لوركا است؛ مهدي پاكدل، شهرام حقيقت دوست، بهنوش طباطبايي، ندا مقصودي و كاوه قائمي به ايفاي نقش ميپردازند. نورالدين حيدريماهر برنامه ريز و مدير توليد اين اثر نمايشي است و گلناز گلشن طراحي لباس و آرش گوران آهنگسازي اين نمايش را بر عهده دارند و مهدي بوسليك مدير صحنه و زهرا شاهينفر منشي صحنه هستند. تحليلي در خصوص اين نمايش اين چنين بود؛ گوران نمايش خود را از تاريكي آغاز ميكند. عكسي آرام پيش چشم تماشاگر گشوده ميشود. اين عكس تصوير ذهني زني است كه در ميان آهنهايي سرد در پس زمينه نشسته است. فضاي يكسره آهني، سرماي فضا را دو چندان ميكند. بعد از فصل آغازين با صحنهاي رو به رو هستيم كه توسط چراغهاي مختلفي احاطه شده است. گويا كارگردان با اين تمهيد بياني سعي داشته به مخاطب نشان دهد ما با واقعهاي رو به رو هستيم كه نوراني شده و كارگردان قصد دارد آن را چونان نمايشي بازنمايي كرده و گوشههاي مختلف آن را آشكار كند. ما با صندليهايي در صحنه رو به رو ميشويم كه اين صندليها به نشانهاي براي جايگاه آدمها تبديل ميشود. موقعيت آدمها نسبت به يكديگر با سطوح جلوس آنها بر اين صندليها تعيين ميشود. در فصلهاي اوليه نمايش ميبينيم كه زن پيش پاي مرد مبارز زانو ميزند و موقعيت او را در داستان با عشقي كه دارد ميستايد. در اينجا گرانيگاه صحنه مرد مبارز است كه در جايگاه خود موقعيتي مستحكم دارد. در صحنهاي كه وزير به منزل زن ميآيد، ميبينيم كه كتهاي متعدد خود را روي سه صندلي كه روي صحنه قرار دارد، مياندازد و به نوعي گويي قصد دارد با جاه طلبي همه موقعيتها را براي خود اختيار كند. در همين صحنه او روي صندلي مينشيند، اما زن هيچ وقعي براي موقعيت او قائل نميشود و همچنان بالاي سر او ايستاده است. در اينجا گرانيگاه با زن است و او در تصوير صحنه، شخصيت غالب محسوب ميشود. در صحنهاي ديگر كه مرد براي درخواست آزادي زن سراغ وزير رفته است، دوباره اين صندليها و ميزانسن كاركردي ديگر ميشود. وزير روي صندلي نشسته و غذا ميخورد و با مرد حرف ميزند. مرد نيز ايستاده است. ظاهرا در اين صحنه اينگونه به نظر ميرسد كه مرد بر وزير مسلط است، اما به دليل عمل غذا خوردن وزير و نوع بازي شهرام حقيقت دوست، داستان يكسره متفاوت ميشود. حال اتفاقاً وزير آدم مسلط صحنه است و مرد حالتي نامستحكم و نامتعادل دارد. ديالوگها در ارتباط بيروني نمايشنامه با مخاطب كاركردي خطابي دارد. در عين اينكه نيم نگاهي نيز به زن دارد، يعني از منظر دروني نيز كاركرد خطابي خود را از دست نميدهد. او از زن ميخواهد تا پاسپورتش را بوسيله دوستي مطمئن به دستش برساند. از سوي ديگر اين ديالوگها ما را به واقعهاي ارجاع ميدهد كه پيش از اين در زندگي مرد رخ داده يعني هم عاشق زن شده و هم مبارزهاي اجتماعي را دنبال كرده است. به اين شكل كاركرد اجتماعي خود را حفظ ميكند. كارگردان اين فصل را با آرايههاي ادبي نيز آميخته است كه به كاركرد فرازباني ديالوگ اشاره دارد و چون به صورت مونولوگ بيان ميشود، بيانگر نيز به نظر ميرسد. گفتوگوهاي فرازباني اين نمايشنامه بسيار ميتوانسته به شعار زدگي نزديك شود كه نويسنده با مهارت توانسته لگام كلمات را در اختيار گيرد و آنها را دراماتيزه كند. گوران اين وجوه را در صحنههاي ديگر نيز بسط ميدهد. براي مثال زماني كه وزير به منزل زن ميآيد، چند بار در ميان گفتوگوي آنها وقفهاي رخ ميدهد كه مرد اين سكوت را دوباره به گفتوگويي ديگر متصل ميكند كه نويسنده، در اين فصل نيز از كاركرد سخن گشايانه ديالوگ سود برده است. از ديگر فصلهاي شاخص در گفتوگونويسي ميتوان به زماني اشاره كرد كه بحث بر سر آزادي زن با وزير است. وزير نشسته و غذا ميخورد و مرد ديگري كه عاشق زن است از وي ميخواهد زن را آزاد كند. در اينجا ديالوگها با خصلتي خطابي آغاز شده و در ادامه به گفتوگويي فرازباني تبديل ميشود. نويسنده به اين ترتيب با تغيير شيوه گفتاري از ساختاري آسان به دشوار، تغيير شرايط را لحظه به لحظه بحرانيتر ميكند. همانگونه كه ميبينيم گوران خصلتهاي گفتوگونويسي علمي را ميشناسد و از آن به فراخور هر زماني متناسب با هدف نمايشنامه سود ميجويد. شخصيتپردازيهاي نمايشنامه نيز در همين راستا شكل ميگيرد. ما در نمايشنامه «ابرهاي پشت حنجره» با يك شخصيت آركي تايپ رو به رو هستيم كه همانا شخصيت زن است و ميتوان او را مام وطن اسپانيا در نظر گرفت كه مردهاي داستان هر يك از او خواستهاي مشروع يا نامشروع دارند. اين مردها در برخوردي كه با اين زن دارند، خود را تعريف ميكنند و نويسنده شرايطي را تدارك ميبيند كه اين آدمها در هر صحنه بتوانند به خوبي خود را كامل كنند. يكي عاشقانه او را دوست ميدارد و براي آزادياش به آب و آتش زده است. ديگري ميخواهد او را تصاحب كند و يك نفر نيز سعي دارد از راهي مسالمت آميز و با آرامش توجه عشق زن را به خود جلب كند و تا انتها نيز در همين سطح ميانه باقي ميماند. شايان به ذكر است «ابرهاي پشت حنجره» در مراسم اختتاميه جشنواره تئاتر فجر صاحب تنديس بهترين نويسنده و طراحي صحنه شد. انتهاي پيام/ا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]