تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):نشانه هاى مؤمن پنج چيز است: ... و بلند گفتن بسم اللّه  الرحمن الرحيم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803218549




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گفت و گو با بهزاد بهزادپور آرزو دارم در «شب آفتابي» بميرم


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: گفت و گو با بهزاد بهزادپور آرزو دارم در «شب آفتابي» بميرم
سميرا خطيب زاده
در يكي از شب هاي ماه مبارك رمضان ميهمان برنامه شب آفتابي شدم، برنامه اي كه بسيار جذاب تر از آنچه در موردش شنيدم، بود. ظرافت و هنر جمعي از هنرمندان كشور، يك شب ما را آفتابي مي كند، دل هاي بسياري را عاشورايي و چشمان خيلي هاي ديگر را باراني...
اما باورت مي شود در كنار تابلوهاي تبليغاتي پايتخت كشور كه مدام هم چشمانت را آزار مي دهد، حتي يك جاي كوچك برايش پيدا نمي شود؟!
... و همه اينها و خيلي چيزهاي ديگر مرا بر آن مي دارد كه با بهزاد بهزادپور نويسنده، كارگردان، طراح صدا و موسيقي شب آفتابي گفت وگو كنم.
سخنان او زيبا و دلنشين و برخاسته از باوري باراني است كه هنگام صحبت از فدك و عاشورا چشم هايش را نم زده مي كند و حكايت استقبال پرشور مردمي كه هميشه بهترين انتخابگر بوده اند خالي از لطف نيست اگر با ما همراه شويد...
در پايان ذكر اين نكته لازم به نظر مي رسد كه نبايد فراموش كرد صدا و سيما با سليقه 70 ميليون ايراني مواجه است و نمي توان دل همه را به دست آورد. ما هم منكر برخي كارهاي ضعيف و كاستي ها نيستيم اما نمي توان به اين بهانه كليت صدا و سيما و كارهاي ارزشي آن را- كه كم هم نيستند- زير سوال برد.
¤ چه شد كه بهزاد بهزادپور به فكر تهيه برنامه اي به نام «شب آفتابي» افتاد؟
- شب آفتابي، نتيجه 35 سال كار هنري است كه من در طول زندگي انجام داده ام. قبل از انقلاب، تئاترهاي سياسي كار مي كردم و اين تجربه را داشتم كه وقتي مخاطب درصحنه حضور دارد و حوادث را با فاصله كمتري نظاره مي كند؛ تاثير برنامه بر روي او فوق العاده خواهدبود. قدرت تاثيرگذاري هنر حضوري را بر مخاطب درك كرده بودم. در يكي از تئاترهاي قبل از انقلاب به نام «گندمهاي خونين» كه اولين تجربه كارگرداني من هم بود، گارد رژيم به ميان جمعيت حمله ور شد و مردم هم با آنها درگير شدند، همانجا دريافتم كه هنر قدرت عجيبي دارد و ما از آن غافليم!
بعد از انقلاب كار تئاتر را ادامه دادم و بضاعت ها، توانايي ها و نفوذ آن را بيشتر شناختم.
بعد از آن به خاطر ضرورت هايي از ما خواسته شد كه در حوزه سينما فعاليت كنيم، براي ورود به اين عرصه استخاره گرفتم چرا كه به سينما و شهرت زياد علاقه نداشتم و بيشتر بر حسب وظيفه و انجام تكليف با قضايا برخورد مي كردم. جواب آمد كه خيلي خوب است ولي مشكلات و سختي هاي بسيار دارد و اين شد كه ما به سينما رفتيم.
وارد سينما شدم و همه شاخه هاي آن را از كارگرداني، تدوين، نويسندگي، صداگذاري و بازيگري را تجربه كردم. تجربه فيلم «خداحافظ رفيق» را هم در انتهاي كار داشتم. شايد همه اين تجربه ها، غيرمستقيم و ناخودآگاه، توانايي هاي مرا تكامل بخشيد تا شب آفتابي متولد شود.
¤ هسته اوليه شب آفتابي از كجا شكل گرفت؟
- شب آفتابي حاصل تكامل يك روند طولاني است.
اولين جرقه آن در اربعين رحلت حضرت امام(ره) درمسجد جوادالائمه بود كه ما ماكت صحنه ها را درست و اجرا كرديم.
دومين حركت به مناسبت اربعين شهيد آويني اتفاق افتاد و به جاي سوله امروزي، چهار چادر 12 نفره وجود داشت كه مردم در آن نشسته و برنامه را تماشا مي كردند بعد از آن در كنگره شهداي خوزستان برنامه اي را به اجرا گذاشتيم و بعد براي شهداي سپاه برنامه داشتيم كه شامل هشت آيتم بود و اولين آيتم از حوادث بعد از انقلاب شروع مي شد. وقتي مسير حركت اين برنامه ها را دنبال كنيد سير تحول و دگرگوني آن را تا رسيدن به شب آفتابي امروز به وضوح مشاهده مي كنيد.
بعداز آن يعني در حدود 3 سال پيش برنامه شب آفتابي با حمايت فرهنگسراي پايداري در همين مكان يعني سپاه محمد رسول الله برگزار شد. سال گذشته نيز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي حمايت از برنامه بسيار تمايل نشان داد ولي متاسفانه انجام نشد.
خوشبختانه امسال ما حتي در نمايشگاه بين المللي قرآن كريم غرفه داشتيم. برنامه اربعين رحلت امام (ره)در مسجد جوادالائمه را نقطه شروع اين حركت درنظر بگيريد تا امروزه كه من تمام بضاعت و توانايي هاي خود را در تئاتر، سينما، موسيقي، صدا و گرافيك بر سر اين كار گذاشتم و برنامه شب آفتابي به بار نشست.
و امروز مخاطبان ما با برنامه اي روبه رو هستند كه نه تئاتر است نه سينما، نه نمايش سايه، نه تعزيه و نه اپرا، ولي درعين حال همه اينها هست! چنين پيشينه اي براي شب آفتابي وجود دارد و هنوز هم كه هنوز است ما نتوانستيم براي اين برنامه نامي مناسب انتخاب كنيم.
- شب آفتابي چه ويژگي هاي منحصر بفردي در مقايسه با كارهايي كه در كشور صورت گرفته دارد كه در نوع خودش بديع و جديد است؟
- ما در بيان جمله اي كه برنامه را براي مخاطب -قبل از آمدن و ديدن- تعريف كند، مانده ايم!!
نام خيلي ناقصي گذاشته شد، «منشوري از نور و صدا و تصوير». البته، اين نام ضعيف است و بازهم مخاطب را در ابهام نگه مي دارد.
ما فقط مي توانيم مختصات و ويژگي هاي شب آفتابي را بگوييم. در اين برنامه بنا را براين گذاشته بوديم مخاطب سينما را كه هميشه برنامه را فقط از روبه روزو آن هم به صورت فيلمي بر ديوار مي بيند و مخاطب تئاتر را كه فقط يك صحنه را از جلو تماشا مي كند به دنياي جديدي ببريم.
يكي از مشخصه هاي شب آفتابي اين است كه تماشاچي درمحاصره صحنه است. يعني ما سه ضلع درست كرديم و تماشاچي را در بغل گرفته ايم. احاطه كردن اين مزيت را دارد كه فاصله تماشاچي را با صحنه اي كه حوادث در آن اتفاق مي افتد به شدت كم مي كند. روزي يكي از مسئولان در برنامه نشسته بود و من وقتي صحنه اعزام نيروها به جبهه را به او نشان مي دادم گفتم: آن طرف پرده سال 1360 است واين طرف پرده سال 1387 يعني به فاصله مكاني نيم متر زمان را از گذشته به جلو آورده ايم و به زمان حال چسبانده ايم.
وقتي صحنه هاي دفاع مقدس شروع مي شود، فاصله سنگرها با مردم بسياراندك است و اين باعث مي شود تماشاچي حوادث و صحنه هاي گذشته را هم خيلي راحت بپذيرد. اين احاطه كردن صحنه ها و حوادث براي تاثيرگذاري بر مخاطب نكته بسيارمهمي است. وجود سه پرده نمايش به ما اين امكان را مي دهد كه سايه هايي را در پرده جلو به نمايش بگذاريم و تصوير واقعي را در دو پرده ديگر كار كنيم. يعني بتوانيم تلفيقي از سايه و صحنه واقعي داشته باشيم.
اگر سايه ها را در برنامه ديده باشيد سايه ها به شدت بزرگند و در اين حالت از خاصيت سينما استفاده شده است؛ در حالي كه در پرده هاي كناري صحنه ها و حوادث واقعي اند.
ما حتي از بزرگ و كوچك كردن سايه ها در انتقال مفاهيم استفاده كرديم. مثلاً در صحنه اي كه ابن ملجم در برابر قطام قرار دارد، سايه قطام بزرگتر از سايه ابن ملجم است، يعني قطام بر ابن ملجم سيطره دارد. ما از تمامي ظرافت ها براي انتقال مفهوم بهره برده ايم و سعي كرديم جايگاه مخاطبان رااز سطح برنامه نيم متر پايين تر ببريم، تا مخاطب همه چيز را از پايين نظاره كند و عظمت قضايا براي او بيشترمشخص مي شود.
هوشمندانه ترين و تكنيكي ترين نورپردازي را به مدد آقاي لقماني، استفاده كرديم. ما براساس نور چشم، صحنه ها را نورپردازي كرديم؛ به همين خاطر وقتي فيلمبردارها مي آيند از نور كم صحنه ها عصباني مي شوند و ما به آنها مي گوييم كه چاره اي ندارند چرا كه نور ما براساس چشم تماشاگر است.
نور و دكور به گونه اي است كه تماشاچي خود را در معركه احساس مي كند. وقتي صحنه بعثت پيامبر را در غارحرا مي بينيد اين صحنه تئاتر نيست، اما صحنه اي است كه در نوع خود بي سابقه و حقيقتاً تأثيرگذار است.
¤ تفاوت برنامه امسال با سال هاي گذشته در چيست؟
- داستان برنامه در سال هاي گذشته از بت پرستي قبل از اسلام شروع مي شد. اما امسال از داستان حضرت آدم شروع كرده ايم، تا انتخاب حضرت آدم، درخت ممنوعه و شيطان در سير تاريخ معني مي شود.
¤ سيرداستاني شب آفتابي چگونه است و چند پرده دارد؟
- ما از داستان خلقت آدم شروع مي كنيم و فرمان خداوند براي سجده بر انسان، تمرد شيطان از اين سجده و رانده شدنش از درگاه خداوند وانتقام گيري شيطان كه از اين به بعد انسان را فريب خواهد داد و خوردن انسان از درخت ممنوعه كه از صحنه هاي اول شب آفتابي است ما در اين پرده، شيطان، درخت ممنوعه و انتخاب را نمايش داده ايم وقتي به صحنه دوم يعني داستان حضرت ابراهيم مي رويم دوباره شيطان را كه مي بينيم بت پرستها راهدايت مي كند و حضرت ابراهيم را كه منادي توحيد است.
در پرده بعد حضرت موسي، و ارتباط گوساله سامري را با شيطان مشاهده مي كنيم و تقابل بين شيطان و خدا را. ماجراي بعدي كه تعريف مي شود حضرت مريم و تولد حضرت عيسي است و چگونگي برخورد كاهنان را با حضرت مريم نشان مي دهد بعد از آن بت پرستي قبل از بعثت پيامبر، بعثت پيامبر، شكنجه كردن مسلمانان به دست كفار، هجرت مسلمانان و جنگ بدر است.
به خاطر صحنه جنگ بدر ما مصيبت هاي زيادي را متحمل شديم شما تصور كنيد آموزش دادن سربازي كه براي يك رژه دوماه وقت مي گذارد، چقدر سخت است. بايد شمشيربازي را به او آموزش دهيم، سواركاري را بياموزيم و... بعد از جنگ بدر، واقعه فتح مكه است.
صحنه ديگر غدير است و سپس شهادت حضرت زهرا(س) شهادت امام علي(ع) و شهادت امام حسن(ع) و امام حسين(ع) با مقدماتي كه برنامه ريزي شده است مانند صحنه قطام و ابن ملجم، مكالمات جعده و پدرش و مقدمات امام حسين كه شامل صحنه وفاداري حبيب ابن مظاهر است، حضرت علي اصغر و رباب و در پايان هم گل سرسبد آيتم صحنه شهادت امام حسين قرار دارد. بعد از امام حسين آيتم بت پرستي جديد را داريم با نماد ستاره حضرت داوود، صليب شكسته هيتلر، صحنه هاي ديگر تولد امام(ره)، جماران و پيروز شدن انقلاب است. آيتم بعدي جنگ است، اعزام نيروها از شهر به جبهه، درگيري عظيمي به نماد از درگيري هاي صحنه هاي هشت سال نبرد است.
من وقتي انفجارها و درگيري ها را مي بينم در برابر بچه هاي شهيد شرمنده مي شوم. واقعاً شهداي ما در چه جهنم و درگيري هايي بودند، در چه انفجارها و باران تركش هايي شهيد شدند! آنوقت مردم اينجا قضيه را چقدر رقيق شده مي بينند. بعد از عمليات، فتح رزمندگان و اسارت عراقي ها است. بعد به دوره آخر الزمان مي رسيم. و آيتم ها باظهور حضرت حجت(عج) تمام مي شود.
¤ حضور ممتد و دائمي نماد شيطان و درخت ممنوعه در بسياري از پرده هاي اين داستان، هدفمند بودن حركت شما را نشان مي داد اينكه شيطان پيوسته و در تمام صحنه ها حاضر است. اما يك جا فرار شيطان را داريم؟
- بله وآن در صحنه غدير است كه شيطان از بين تماشاگران فرار مي كند. همه اينها از ابتكاراتي بود كه در برنامه امسال قرار داده بوديم. همچنين آن هلال ماه، در زمان حضرت موسي باريك و در زمان عيسي كمي پهن تر و سرانجام در بعثت پيامبر و روز غدير قرص ماه كامل مي شود.
¤ و به نوعي آيه اليوم اكملت لكم دينكم... را يادآوري مي كند.
- دقيقا همين طور است.
¤ و جريان آن گوي آتشين چه بود؟
- ما در دو پرده اين گوي آتشين را داشتيم كه از دور وارد صحنه مي شد. يكي جريان فريب خوردن انسان از شيطان و پرده ديگر ماجراي شهادت حضرت زهرا(س) و آن ماجراي پشت درب خانه آن حضرت است. كه عمق فاجعه را نشان داده و دوباره يادآوري مي كند كه با اين اتفاق گويي انسان دوباره از بهشت رانده شد. يعني بشريت دوباره نزول كرد.
¤ هدف شما از ساخت شب آفتابي چه بود؟
- اگر مصيبت هايي را كه براي به وجود آمدن چنين كاري تحمل شده را بدانيد، اين سؤال به صورت خيلي جدي تري مطرح مي شود. در مقابل اين سؤال هيچ چيز نمي توانم بگويم به جز اينكه به محضر مقدس حضرت زهرا عرض كنم: برگ سبزي است تحفه درويش. اينكه بگويم: خانم! ما هر چه قدرت داشته ايم رو كرده ايم تا شماها و فضيلت هاي شما را براي مردم به نمايش بگذاريم؛ گرچه حضرت حق تابلويي گذارده است به طول تاريخ، انااعطيناك الكوثر ما هم آمده ايم به عنوان ناچيزترين موجودات بگوييم كه به شما ارادت داريم.
تنها به اين عشق بوده است و بس! وگرنه اين كار نه نامي دارد، نه تيتراژي و نه ناني!
¤ الآن كه يك تجربه پرباري را پشت سر داريد، فكر مي كنيد چقدر به آن ايده آل هاي خود نزديك شده ايد؟
- اگر اين شب آفتابي را مدنظر قرار دهم، مي گويم در حد 80 درصد به ايده آل هاي مورد نظر خود دست پيدا كرده ام ولي اگر به ايده آل ها و هدف هاي ذهني خود رجوع كنم، يعني شب آفتابي آينده حدود 20 درصد.
¤ يعني شب آفتابي هنوز خيلي جاي كار دارد؟
- بله. خيلي كارها مي شود انجام داد. اين ادبيات، ادبيات جديدي است. ادبياتي كه مشابه آن در خارج كشور و حتي داخل وجود نداشته است. اين ادبياتي كه بتوان از سه صحنه نمايش استفاده كرد، از سايه، از طبيعت در اطراف و از عوارض زمين.
من مي خواستم در صحنه بعثت پيامبر اكرم در خط الرأس كوه ها قيامت به پا كنم، نور بريزم ولي نشد...
¤ از سختي ها و شيريني هاي كار برايمان بگوييد؟
- شب آفتابي معجوني است كه من را تا برزخ و تا روز قيامت مست خود خواهد كرد. ما در شب آفتابي چيزهايي ديديم و ائمه اطهار محبت هايي را در حق ما كردند، نسيم هايي وزيده شد كه هيچ وقت فراموش نمي كنيم، هر چند كه من آدم قدرشناسي نيستم. شما انفجارهاي در حين برنامه را ديده ايد، عظمت آن انفجارها و اينكه يك نفر زخمي از آنها بيرون نيامده است، اين كار من و شما نيست.
من به عنوان كارگردان آنجا ايستاده ام. شما برويد و از پشت سوله حجم وسيع برنامه ها و دكورها و بازيگران را نگاه كنيد و ببينيد حقيقتا چه دستي آنها را مي چرخاند؟!
450 سرباز، 30 نفر مستشار، 20 نفر كارگردان، 40 نفر صحنه و من فقط به وسيله بي سيم با سرگروه ها در تماس هستم. موسيقي و صداهايي كه بايد سر ثانيه پخش شود و كار بايد انجام شود. اروپايي ها وقتي چنين كارهايي را انجام مي دهند بسياري از برنامه ها و هماهنگي هايشان از جمله تركيب نورپردازي و صدايشان كامپيوتري است، يعني اول برنامه، دكمه را فشار مي دهند و همه چيز به صورت خودكار و منظم پيش مي رود پرژكتور در سر وقت خاموش و روشن مي شود و همه چيز تحت يك برنامه كامپيوتري است. ولي اينجا همه چيز دستي است. 450 نفر سربازي كه آموزش ديده نيستند، بازيگر نيستند اما در سر وقت خود مسئوليت هاي خود را انجام مي دهد. همه اينها جز لطف و مرحمت خداوند چيز ديگري نمي تواند باشد.
وقتي در چنين فضايي قرار مي گيري همه سختي هاي كار را فراموش مي كني و حقيقتا لذت مي بري در حين كار سختي هاي زيادي وجود داشت، مثلا در آن صحنه اي كه بايد درخت ممنوعه را از زمين بيرون بياوريم، كندن چاله، 10 روز تمام وقت ما را گرفت چون سنگ هاي كوه اجازه كندن را به ما نمي داد و ما به ريشه كوه خورده بوديم.
پارچه اي كه براي نمايش سايه ها استفاده كرديم، پارچه مخصوصي است كه سايه از آن عبور كند.
شايد تصور شود كه تپه هايي كه در روبه روي صحنه قرار دارد، به همين شكل بوده است ما با بولدوزر و لودر همه اين تپه ها را درست كرده ايم، شيب آنها را تنظيم كرده ايم، «نفربر» را بر بالاي كوه ها با جرثقيل و با چه سختي هايي برده ايم.
عظمت و سختي هاي كار را زماني متوجه مي شوي كه در وسط كار قرار بگيري. همه پشت صحنه هنگام اجراي برنامه در تاريكي كار مي كنند، اگر يك چراغ قوه هم روشن شود از اين طرف كاملا مشخص مي شود.
البته من به همه بچه هايي كه در اين كار سهيم بوده اند، گفته ام كه اين كار روزي آنهاست و خواهند ديد كه چقدر گره ها و مشكلاتي از زندگيشان به واسطه اين خدمت باز خواهد شد!
¤ اين 450 نفر سرباز در طول 30 شب از حجم وسيع كار خسته نمي شوند؟
- روزهاي اول مي گفتند حالا برويم ببينيم چه مي شود، اما الان ديوانه و جذب كار شده اند، شما هنگامي كه آيتم كربلا روي صحنه است، برويد پشت صحنه و سربازهايي كه كاري ندارند را تماشا كنيد، مي نشينند و واقعاً گريه مي كنند، آنها فقط بازي نمي كنند.
در هنر نمي شود كه هنرمند در باطن خود به باور و اعتقادي نرسيده باشد و اثري را خلق كند كه بر روي مخاطب اثرگذار باشد. اين يك قاعده است.
به همين دليل خيلي از غربي ها در كار ما مانده اند، آمده اند و مي خواهند آن جعبه سياه اسلام، جعبه حياتي كه همه چيز در آن است، را پيدا كنند، جعبه سياه شيعه را پيدا كنند اما نمي توانند چون ماجرا قلبي است.
تمام دست اندركاران برنامه در جريان تك تك صحنه ها، از جمله عزاداري امام حسين قلبشان عزادار است، به همين دليل از صحنه انرژي به مخاطبان وارد مي شود كه قلب آنها را نيز تحت تأثير قرار مي دهد.
¤ مردمي كه شب آفتابي را ديده اند، چه نظراتي دارند؟
- استادهاي ما به ما ياد داده اند كه ارزان فروش نباشيم، من معمولا وقتي برنامه تمام مي شود اصلا نمي ايستم و مي روم و يكي از دلايلش اين است كه مردم لطف و محبت دارند و مي آيند و ممكن است در اصل قضيه با خدا شوند و من اين را نمي خواهم.
ولي آنطوري كه خبرهايش به گوش من مي رسد، شايد در طول عمرم اين همه دعا و تشكر و ابراز احساسات از جانب مردم به من نرسيده است.
هميشه مي گويم خداوندا! عزت را تو دادي، همه مي آيند به جانب ما دعا مي كنند و من مي گويم به جان صاحبان اصلي كار دعا كنيد ما اينجا فقط نوكر هستيم.
¤ استقبال مردم چطور بوده است؟
- شما تصور كنيد در سوله اي كه گنجايش 2000 نفر را دارد، 3000 نفر نشسته اند، 1000 نفر هم پشت در مانده اند و در لشكر را شكستند كه داخل بيايند.
استقبال مردم فقط به خاطر عطر امام حسين(ع) است وگرنه ما كه كاره اي نيستيم. استقبال مردم رسماً غيرقابل كنترل شده است. و اگر ادامه پيدا كند به فاجعه كشيده مي شود.
¤ با توجه حجم وسيع كار و نو بودن اين حركت، چرا تبليغات اينقدر ضعيف بود؟
- من تمام تمركز خودم را روي اجراي برنامه گذاشته بودم و تبليغات بايد در حد وسيع صورت مي گرفت، اما اينگونه نشد. من احساس مي كنم بازوهايي كه مسئوليت تبليغ را داشتند ضعيف عمل كردند. نمي گويم آگاهانه، شايد بضاعتشان بيش از اين نبود ولي من توقع بيشتري داشتم.
ما مرتباً در طول كار مي گفتيم كه تبليغات در سطح شهر كم است ولي جواب مي شنيديم كه ما آگهي تبليغاتي نصب كرده ايم! تازه آخرش صدا و سيما شروع كرد به تبليغ... حقيقتاً من به تنهايي نمي توانم حواسم را به همه جا متمركز كنم.
¤ زيباترين پرده از نمايش كه به دل شما نشسته است؟
- دل در گرو بعضي از صحنه هاست، صحنه عاشورا و صحنه حضرت زهرا (سلام الله عليه)
¤ آيا شب آفتابي در سال هاي آينده ادامه پيدا مي كند؟
- اين سؤال دو جواب دارد. يك طرف قضيه به شخص من برمي گردد. اينكه بهزادپور آيا بنا دارد شب آفتابي را ادامه دهد؟ من همانطور كه آرزو كرده ام- به حق حضرت زهرا(س)- در مجلس عزاي امام حسين بميرم، چه جايي بهتر از شب آفتابي! يعني من خودم تصميم دارم تا لحظه اي كه نفس دارم اين بيرق برافراشته باشد و بماند. بخصوص اين ادبياتي كه اينقدر مورد استقبال مردم قرار گرفته است و لذت برده اند. وقتي مي بينم مردم با دهان روزه اينقدر استقبال مي كنند و راضي هم برمي گردند! اين خيلي مثبت است.
اما طرف دوم قضيه، شرايطي است كه بخواهد اين كار را ادامه دهد، من زياد خوشبين نيستم. چون يك سري از مسئولين آمده اند برنامه را ديده اند، حقيقتاً شوكه شده اند، همان كساني كه تأثيرگذارند و مي توانند اين حركت را قدرت و قوت ببخشند. ولي نيامدند و كمكي نكرده اند البته اين به مهجور بودن حوزه فرهنگ و هنر در جامعه ما مربوط مي شود. شما بياييد بودجه آموزش و پرورش كشور را با بودجه بعضي از وزارتخانه ها مقايسه كنيد، آنوقت اهميتي كه آموزش و پرورش در اولويت بندي ها دارد. گمان مي كنم كه در اولويت بندي بودجه ها راه را به بيراهه رفته ايم، خود انسان مهمتر است يا غذايي كه انسان مي خورد. وقتي آموزش و پرورش در فرانسه وزارتخانه اي است كه به هيچ وجه از نظر بودجه برايش حد و مرزي مشخص نمي كنند در ايران جزء فقيرترين وزارتخانه ها است! معلمان در جامعه بايد برترين ها باشند، اينها با روح انسانها سر و كار دارند، وزارت ارشاد هم همين طور. اين مهجور بودن كه دامنگير تئاتر و سينماي كشور هم مي شود. شما تصور كنيد در اين شرايط برنامه هنري به نام «شب آفتابي» ظهور مي كند. در اين شرايط جامعه و در اين ناهماهنگي و ناهنجاري اولويت بندي بودجه در كشور ما، اصلا كسي سراغ بودجه دادن به اين برنامه نمي آيد!
شما صدا و سيما را نگاه كنيد. حقيقتاً در كجا با برنامه هاي ارشاد هماهنگ است؟! چقدر با روزنامه ها و مجله هاي خط ولايت هماهنگي دارد؟! اين ناهماهنگي و اين آشفتگي و جالب اينجاست كه همه هم مدعي دفاع از ولايت هستند! يكي از غصه هايي كه من مي خورم همين است.
من كيهان را واقعاً مظلوم مي دانم، يكي از روزنامه هاي به شدت مظلوم، اما پويا است كيهان مقتول جوسازي مطبوعات طرف مقابل است، در حالي كه زنده ترين روزنامه است هم دولت را نقد مي كند، هم صدا و سيما را نقد مي كند، هر كس كه مدعي ولايت است اما خطايي مرتكب مي شود را نقد مي كند و اين حقيقتاً ارزشمند است.
صدا و سيماي ما از خانواده چه چيز باقي گذاشته است. ما در خيلي از سريال هاي صدا و سيما تضاد علني را با نص قرآن و احكام اسلام مشاهده مي كنيم! اين زنگ خطر است! مثلاً همين خانواده، صدا و سيماي ما براي خانواده نه پدر گذاشته است ونه مادر. پدر كه هميشه دنبال هوسبازي و زن دوم است! بدترين موجوداتي كه در صدا و سيما به نمايش گذاشته مي شوند مردها هستند. زن ها همه غرغرو، زن سالار و مدام در حال نق زدن به شوهر خود، در حالي كه بيني و بين الله، زنان جامعه ما اينگونه اند؟!
آيا تصوير مادر من و خواهر من، همين زني است كه در صدا و سيما به نمايش در مي آيد؟! حالا اينها از كجا سرچشمه مي گيرد. غربي ها ادعا كردند كه حقوق زنان در ايران رعايت نمي شود، عده اي در ايران براي آنكه آن مدعيان را راضي كنند به خودشان گل زدند، يعني روي مباني و اعتقادات خود پا گذاشته اند و براي اينكه بگويند زن خيلي اهميت دارد، مرد را له كردند، خانواده ديگر اساس مشخصي ندارد. و فرزند وقتي اين فيلم ها را مي بيند ديگر در ذهنش از پدر و مادر چه مي ماند؟!
شما سريال ميوه ممنوعه را ديديد، مردي بعد از 70 سال عبادت به دختر جواني دل مي بندد بعضي از اين بچه هاي نسل جديد بعد از اين سريال به من گفتند چرا مي گوييد من بيايم متدين و اسلامي بشوم، اگر اينطوري باشم، آخرش مثل آن آقايي مي شوم كه بعد از 70 سال به دنبال هوسش مي رود. من از الان به دنبال همان مي روم!!
صدا و سيما در حق خانواده كوتاهي كرده است، حق فرهنگ و هنررا به خوبي ادا نكرده است كه سال ها بايد سپري شود كه آيا بشود اين را ترميم كرد يا نه؟
در چنين آشفته بازاري كه قرائت از اسلام در آموزش و پرورش يك چيز است، در وزارت ارشاد يك چيز است در بسيج يك چيز است در صدا وسيما متفاوت است، اينها چرا نمي آيند قرائت خود را با مقام ولايت هماهنگ كنند.
تا جايي كه رهبر معظم انقلاب بيايند و بگويند اگر كسي اذان مي گويد صداي خوبي داشته باشد، يعني آقا حتي بايد در اين مسائل وارد شود، يك عده مدعي دفاع از ولايتند ولي حقيقتاً حرف ناشنوايند. انسان بوي هواي نفس را احساس مي كند نه جهالت! حالا در چنين آشفته بازاري، شب آفتابي كجاي كار است! اصلاً كسي حسابش نمي كند!....
 چهارشنبه 24 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 210]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن