واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: خاطرات كرباسچي از زندان اوين
اقتصاد زندان دست بچههاي مرتبط با موتلفه است و مغازهها به رياست آقاي رفيقدوست.
شهاب نيوز: پس از گذشت ده سال، «غلامحسين كرباسچي» شهردار اسبق تهران و عضو ارشد حزب كارگزاران سازندگي خاطرات خود از اولين روز اقامت در زندان اوين را منتشر كرد.
غلامحسين كرباسچي شهردار مقتدر و اسبق تهران كه طي يك محاكمه جنجالي و پربيننده در سال 1377 به سه سال زندان و ده سال انفصال از خدمات دولتي محكوم شد و حدود دو سالي را نيز در اوين سپري كرد؛ پس از گذشت 10 سال سكوت خاطرات خود از اولين روز ورود به زندان اوين را بازگو كرد.
كرباسچي در اين نوشته كه اين هفته توسط يك هفتهنامه پرتيراژ سياسي منتشر شد، با يادآوري وضعيت خانوادگي خود در اولين روز ورود به زندان اوين مينويسد: «به جزهانيه، هدي و مادرش هم مرتب گريه ميكردند. هاجر صبح زود جدي و صميمي خداحافظي كرده و رفته بود. در ميان شعار و فشار از زير قرآن رد شدم. همه گريه ميكردند شايد تجربه جديدي بود. در بدرقه يك نفر تا زندان چه بايد ميگفتند؟ خداحافظي كردم و چند تلفن را جواب دادم».
شهردار اسبق تهران، نحوه ورود به زندان براي آغاز دوران محكوميت سه ساله خود و رفتارهاي زندانبانان را اين گونه توضيح ميدهد: «تعداد زيادي ماشين تا مجتمع قضايي مرا بدرقه كردند. با هماهنگي قبلي، بچههاي حراست جلو مجتمع نبودند. من ترجيح دادم از در جنوبي وارد شوم. نگاههاي خالي از عطوفت و منطق را پشت سر گذاشتم و تنها وارد يك اتاق شدم. قاضي اجراي احكام عمداً احترام نكرد و از پشت ميز بلند نشد. فقط سلامي كرد و تعارف كه بفرمائيد: درها را ببنيد، كسي وارد اتاق نشود... سرخود را پائين انداخته و به كاري كه معلوم است نميكند مشغول بود. بعد از يك معطلي پروندهاي را برداشت. قاضي گفت «خوب پرونده آقاي كرباسچي. شما حكم را ميدانيد؟». گفتم: «چيزي شنيدهام» و بعد با زحمت ورق زدن، حكم را پيدا كرد. بعد از چند لحظه گفت: خيلي خوب آماده است. بفرمائيد. گفتم: كجا؟ گفت: زندان. قاضي گفت كه نه، صبر كنيد بنويسم. دو نفر مامور اجرا وارد شدند و حكم را به آنها داد».
وي افزوده: «وارد دفتر زندان شدم. يك پاسبان و دونفر لباس شخصي و يك خانم با حجاب كامل، كار فرم پركردن، انگشت نگاري و عكس را انجام ميدادند. آقاي احمد زاده، رئيس زندان و معاونش آمدند و با احترام و تعارف راهي بند شدم... با سلام و عليك و ابراز خوشحالي به بند يك وارد شدم. مقابل بند دادگاه ويژه روحانيت، سراغ آقاي كديور را گرفتم. در بند مقابل است. در دو طبقه ساختمان كه هفت اتاق و چند دستشويي و سه حمام و يك مسجد و حياطي براي هواخوري دارد، 195 نفر جا گرفتهاند».
غلامحسين كرباسچي در ادامه نوشته است: «رئيس بند، جواني است كه ميگويند انسان خوبي است و 16سال است در سازمان زندانها كار ميكند. از وجناتش بر ميآيد كه آدم دگمي نباشد. نامه نوشته كه روزنامههاي مختلف اينجا بيايد اما هنوز جواب ندادهاند. ميگويد كه بايد روزنامههاي مختلف بيايد چون قوه قضائيه بيطرف است. به اتاق 5 كه تقريباً 3 در 4 است و معروف به اتاق راي بازيها است و همه ساكنان آن هر پنجشنبه و جمعه به مرخصي ميروند راهنمائي ميشوم. تمام اين جمعيت جرمشان مالي است؛ يا چك و يا اختلاس يا مامور بانك. در اتاق ما آقاي ... رئيس بانك صادرات (پرونده افراشته پور) هم سكونت دارد».
وي در بخش ديگري از خاطرات خود چنين آورده است: «اقتصاد زندان دست بچههاي مرتبط با موتلفه است و مغازهها به رياست آقاي رفيقدوست. سالنهاي خياطي و كفاشي با ابتكار لاجوردي در دست آنهاست. اين را خود زندانيان ميگويند. ساعت 30/7 هواخوري تمام شد و به اتاق رفتيم، ساعت 30/8 نماز جماعت خوانديم و بالاخره ساعت 9 شام خورديم؛ با سفارش آقاي شهرام و آقاي خزائي و رفيقدوست كباب از رستوران آوردند و «تخم مرغ و سيب زميني» بند ماند».
شهردار سابق تهران افزوده: «شهرام هم موجود جالبي است؛ متصل حرف ميزند و ديگران ميگويند كه بايد مواظبش بود ولي مرتب حرف سياسي ميزند. جواني كه وكيل بند 2 است و ميآيد و ميگويد كه آقاي كديور احوال شما را پرسيده است، گفتم بگو كه من خواستم شما را ببينم. با شهرام و خزائي شام خورديم».
منبع خبر :
سه شنبه 23 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]