واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: حوادث > داخلی - اطلاع یک شاگرد آهنگر از یک رابطه عشقی به قتل او انجامید. روزنامه اطلاعات پنجشنبه سی و یکم فروردین ماه سال 1340 در صفحه 18 در اینباره نوشت:چندی پیش از سنندج گزارشی به استحضار خوانندگان عزیز رسید که با خرید و فروش خانهای در این شهر از روی جنایت بی سابقهای پرده برداشته شد. خلاصه جریان از این قرار بود که محمد کریمی، یکی از اهالی سنندج با زنی به نام توران که همسر آهنگری بود نرد عشق باخت. هنگامی که یدالله قنبری، شاگرد آهنگر از روابط آنان باخبر شد محمد و توران دست به دست هم دادند و یدالله را کشتند و جنازهاش را در گونی پیچیدند و در انبار زغال مخفی کردند. این جنایت مدتی مکتوم ماند و فعالیت مامورین انتظامی و قانونی سنندج برای پیدا کردن یدالله که در آن زمان شایع بود مفقودالاثر شده به نتیجهای نرسید. مادر پیر یدالله آنقدر در فراق فرزندش اشک ریخت تا کور شد. آهنگر نیز بعد از مدتی همسر خود توران را به علت اختلافات خانوادگی طلاق داد و خانهاش را به شخص دیگری فروخت.اتفاقاً همین جریان فروش خانه باعث کشف جنایتی بی سابقه گردید و صاحبخانه جدید با مشاهده جنازه یدالله که در گونی پیچیده شده بود جریان را به مقامات انتظامی و قانونی سنندج گزارش داد و با دستگیری محمد کریمی جریان تحت تعقیب قرار گرفت چون شایع بود که محمد کریمی از ترس گرفتاری معشوقه خود توران را نیز در تهران به قتل رسانیده است. به این جهت جریان از طرف آقای یلفانیان، بازپرس شعبه اول در دادسرای سنندج تحت تعقیب قرار گرفت.از سنندج دنباله جریان چنین گزارش شده است: بعد از دستگیری محمد کریمی به دستور آقای فتوح دادستان سنندج، آقای رضایی رییس آگاهی این شهرستان به اتفاق شوهر سابق توران به طهران رفتند و پس از جستجوی زیاد موفق شدند که بیژن فرزند هفت ساله توران را در جوادیه پیدا کند.بیژن که پدرش را همراه آقای رضایی، رییس آگاهی سنندج دیده بود گریهکنان به طرف پدرش دوید و او را در آغوش گرفت.وقتی که از بیژن سراغ مادرش توران را گرفتند او گفت: مادرم بعد از طلاق گرفتن از پدرم با من به طهران آمد و به خانه پدربزرگش رفت ولی به علت بدرفتاری پدربزرگ ناچار مرا برداشت و به سنندج بازگشت و به خانه محمد کریمی پناه برد.چند روز بعد بین مادرم و محمد کریمی نزاعی روی داد و در این جریان محمد کریمی به همدستی مادر و خواهرش، مادر مرا با ضربات مشت و لگد از پای درآوردند و بعد از آن من باچشم خود دیدم که محمد کریمی مادرم را با خنجر سر برید ولی چون از جان خود می ترسیدم نتوانستم حرفی بزنم و کمکی بخواهم. بیژن افزود که فردای آن روز محمد کریمی مرا همراه نوکر و خواهر خود به طهران فرستاد و بعد از تغییر نام من به هوشنگ مرا تحویل آقای عبدالله اصلنیان دادند.عبدالله اصلنیان کسی است که محمد کریمی دختر او را نامزد کرده بود ولی قبل از اینکه بتواند به آرزوی خود برسد و با نامزدش ازدواج کند به اتهام جنایاتی که مرتکب شده است، دستگیر گردید و به زندان رفت.اینک محمد کریمی قاتل یدالله و توران در زندان است و آقای یلفانیان، بازپرس شعبه اول دادسرای سنندج قرار بازداشت خواهر و مادر محمد کریمی را نیز صادر کرده است. 181
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 416]