واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > آسیای میانه و قفقاز - بهار تنها برای شبهنظامیان از راه رسیده است و نه برای شهروندانی که هر روز قربانی میشوند آنچه در طول یک هفته گذشته در افغانستان رخ داد چیزی نیست جز کشتن و کشته شدن. باز هم حملاتی از جنس انتحاری.باز هم کمربندهایی که دکمه قرمزی روی انها قرار گرفتهاست تا به محض فشار داده شدن عامل انتحاری و دهها نفر را به کشتن بدهد. بهار نزدیک است اما نه بهار افغانها. نگاهی کوتاه به تیتر اخبارها در یک هفته گذشته : چهار سرباز تحت خدمت ناتو روز یکشنبه جان خود را از دست دادند. شنبه هم روز کشته شدن دو سرباز دیگر از همین طیف ناتو بود، یکی از سربازان انگلیسی بود. در حاشیه غربی کابل هم یک عامل انتحاری با منفجر کردن خود هم دو شهروند غیرنظامی را به کشتن داد و هم چهارده نفر را روانه بیمارستان کرد.شهردار قندهار اما از یک سوقصد جان سالم به در برد و به جای او یک عابر رهگذر جان خود را از دست داد. استان هلمند هم امروز شاهد کشته شدن یازده افسر پلیس و زخمی شدن سی نفر دیگر بود. عامل انتحاری که یونیفورم پلیس را بر تن کرده بود با ورود به یک ایست بازرسی کمربند انتحاری خود را منفجر کرده و علاوه بر خود یازده نفر دیگر را هم به کشتن داد. هفته گذشته خارجیها هفت روز بسیار تلخ را تجربه کردند. تنها هشت سرباز خارجی که چهار نفر آنها امریکایی بودند در این حملات جان خود را از دست دادند. تحرکات در مرز مشترک پاکستان با افغانستان هم همچنان ادامه دارد. نیروهای پاکستانی اما مرزها را به امان خدا رها کرده و خود برای مهار بحران سیاسی داخلی راهی اسلامآباد و لاهور شدهاند. درست در زمانی که باراک اوباما در کاخ سفید خود که به نوعی لوئی جرگه است مینشیند تا در خصوص معضلی به نام افغانستان فکرهایش را جمع و جور کند، اخبار بد بیشتری به دفتر او مخابره خواهد شد. اوباما به دنبال طرحی جامع برای پایان دادن به بحران است، آیا راهکار های جدید او پاسخ میدهد؟ آیا افغانستان میتواند همان بلایی را سر اوباما بیاورد که عراق بر سر جورج بوش آورد؟هر ترفندی که به ذهنتان برسد در افغانستان ظرف هفت سال گذشته امتحان شدهاست.همه راهها هم در نهایت به شکست ختم شد.در سال 2002 یعنی دقیقا یک سال پس از حمله ایالات متحده به افغانستان تنها 4500 نیرو در این کشور مستقر بود. حالا اما استراتژی افزایش نیرو اتخاذ شدهاست و بر میزان سربازان خارجی حاضر در این کشور افزوده شدهاست. هر چند این رقم اضافه شده هم تنها یک سوم تعداد سربازان خارجی مستقر در عراق است. تا کنون ایالات متحده به تنهائی 63 میلیارد دلار خرج بازسازی افغانستان چه در حوزه خدمات اجتماعی و چه در بخش نظامی کردهاست. از سوی دیگر قرار است واشنگتن در طول یک دهه آتی نیز 145 میلیارد دلار خود را راهی افغانستان کند. بیشک پس از سقوط طالبان پیشرفتهایی در حوزههایی نظیر آموزش ارتش ملی، احداث بانک مرکزی، افزایش خدمات درمانی و آموزش زنان انجام گرفته است اما هیچ کدام از این تلاشها منتهی به خلق سیستم قضایی مستقل و پلیس قابل اطمینان نشدهاست. افغانستان همچنان در راس لیست کشورهای تولید کننده خشخاش قرار گرفتهاست. سهم این کشور در بازار تولید 82 درصد است. حالا سوال اینجاست که افغانستان با هزینه سرسام آوری که در این کشور خرج میکند، چه چیزی ظرف هفت سال گذشته به دست آوردهاست؟ پایان داستان افغانستان از همان ابتدا هم مشخص بود. جامعه بینالمللی به خوبی می دانست که ساختن کشوری با سابقه جنگ ، قحطی و فقر کار چندان سادهای نیست. این فرضیه که حمله به افغانستان میتواند طالبان را به دو دسته قابل مذاکره و قابل نبرد تقسیم کرد نیز بر اساس پیشفرضی اشتباه بود.شبهنظامیان شاید در افغانستان از همه نظر متفاوت باشند اما تجربه ثابت کردهاست که حضور نیروی خارجی در این کشور خط قرمز تمامی آنها است.شاید در عراق اهل تسنن و شیعیان برای مهار خشونت دستان هم را به نشانه آشتی میفشارند اما در افغانستان نمیتوان شاهد چنین صحنهای بود. در افغانستان واژهای به نام حزب بسیار نامانوس و البته نادر است. حامد کرزای که رئیسجمهوری این کشور است نیز عضو هیچ حزب خاصی نیست. در افغانستان به روستایی که وارد شوید نمیتوانید به راحتی درک کنید که فرماندار چه کسی است؟ حرف زدن از استراتژی مانند افزایش نیرو در افغانستان و استناد به سخنان ژنرال دیوید پترائوس برای کشوری خوب است که برنامهای مشخص داشته باشد و البته وضعیت سیاسی تا حدی مشخص. در هفت سال گذشته این حقیقت به اثبات رسیدهاست که شاید در بخشهایی از افغانستان مردم نگاه مثبتی به بیگانگان نداشته باشند اما این امر عینیت کامل ندارد. مناطق غربی و شمالی افغانستان به دلیل آرامش ذاتی این مناطق از توجه جامعه بین المللی محروم شدهاند. حالا افغانها به این حقیقت پیبردهاند که اگر خشخاش بکارند و دست به اسلحه شوند بیشک توجه خارجیها را جلب میکنند. اما اگر هیچکدام از این کارها را نکنید بیشک برای امریکاییها جذاب نخواهید بود. هنوز با وجود گذشت هفت سال نه خبری از ساخت جادههای جدید است و نه از تولید برق. خارجیها هنوز ادعا میکنند که این خدمات را در اختیار افغانها قرار خواهند داد اما همه چیز فعلا در حد حرف است. شاید اگر خارجیها اندکی در مسیر بازسازی زیرساختهای اجتماعی افغانستان سریعتر حرکت کنند بتوان به خوش بینی افغانها به آنها امیدوار بود. حالا اوباما باید بنشیند و کاغذ و قلمی را روی میز کارش قرار دهد. سوالاتی باید پرسیده شود و اوباما هم باید برای تک تک آنها پاسخی در چنته داشته باشد. آیا واقعا اعزام نیروهای بیشتر میتواند نقش آب بر آتش را بازی کند یا تنها بر شعلههای جنگ میافزاید؟ آیا نیروهای ناتو میتوانند در این مسیر به واقع عصای دست باشند یا قرار است تنها باری بر دوش امریکایی ها بمانند؟ منبع : گاردین / ترجمه : سارا معصومی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]