واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > شهری - ما فکر نمیکنیم، شیرینی که هنگام تحویل سال به هم تعارف میکنیم از کجا میآید و اولین دستهگل سال نو ، از کدام گلستان آورده شده است، یادمان نمیماند که در همان لحظه قشنگ تحویل سال، ملوانانی در حال سفر هستند، و یا مرزبانان و سربازهایی در حال خدمتند. ایلنا در گزارشی نوشت: «یا مقلب القلوب و الابصار» جملهای که سالمان را با آن آغاز میکنیم، در خانه و در کنار خانواده، توپها که شلیک میشوند، همه خندان، یکدیگر را در آغوش میفشاریم، میبوسیم و به هم تبریک میگوییم، عیدی میگیریم، میخندیم و میگوییم «دیگر بزرگ شدهایم، به بزرگها که عیدی نمیدهند» . در کنار ما، در همین شهر، شاید حتی در خانواده ما، کسانی هستند که سالهاست، زمان تحویل سال با خانواده نبودهاند، آقای کاظمی کارمند اداره برق است، میگوید:آخرین سالی که عید را با خانواده بودم، دختر کوچکم چهار سالش بود، حالا او چهارم دبستان است. او میگوید: تحویل سال در محل کار با همکاران هم خوب است،خیلی میخندیم اما دل همه ما در خانه است هر کس از همسر و فرزندان خود یاد میکند و با جمع به اینکه الان در خانهشان چه خبر است، خاطرهها زنده میکنند. به هر حال عید را با خانواده بودن مزه دیگری دارد. دختر ده سالهاش میگوید: هر سال عید بابا زنگ میزند و وقتی سال تحویل میشود از پشت تلفن به او تبریک میگویم، شیفت بابا دوازده ساعته است، همیشه منتظرم دوازده ساعتش تمام شود و بازگردد. یادم نیست، سال پیش بود یا سالهای قبلتر آن که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با بعضی از مشاغلی که هنگام تحویل سال، سر کار هستند مصاحبه میکرد، با پلیس، با مامورین آتشنشانی، با پزشکان اورژانس با پرستاران ، راهداران و این قبیل مشاغل اضطراری، اما در این همه سال کسی سراغ شیرینیفروشها، گلفروشها، کارمندان برخی از ادارات از جمله برق یا کارمندانی که کیلومترها آنطرفتر در شرکت نفت مشغول هستند، نرفت. ملوانانی که با کشتی در حال سفر هستند و لحظه تحویل سال در کنار خانوادهشان نیستند، کسی به سراغ مرزبانان و سربازهایی که در حال خدمت هستند، نرفت، کسی از رانندههای بیابان، رانندههای اتوبوسهای شهری و رستوراندارها خبر نگرفت؛ کسی سراغ، روزنامهنگاران، عکاسان خبری، خبرنگاران و دیگر اصحاب رسانه نرفت. یک راننده تریلی میگوید، همیشه سعی میکنم سال تحویل به خانه برسم اما گاهی نمیشود، زمانهایی که میدانم قرار نیست تحویل سال را در خانه باشم، سعی میکنم با خودم کنار بیایم اما زمانهایی که در راه خانه هستم و به هر دلیلی چند کیلومتری خانه در جاده میمانم، میخواهم دیوانه شوم، هم به من خیلی سخت میگذرد، هم به خانواده که منتظر هستند، تا قبل از تحویل سال به خانه برسم. از در خانه نبودن پدران تا چشم به راه ماندن فرزندان، راه زیادی نیست، کودکانی که سالهای کودکی خود را بدون حضور پدر کنار سفره هفتسین میگذراندند گوش به زنگ تلفن تاعیدی پدرشان را با یک «عیدت مبارک» بگیرند. البته این شامل مادران خانههم میشود، مادرانی که شاید نبودشان بیشتر حس میشود، مادرانی که به جای روشن کردن شمع سفره هفتسین چراغ محلکارشان را روشن نگه میدارند، برای ما که به این صحنهها عادت نداریم تصور آن هم سخت است، تصور اینکه سال را در کنار سفرهای تحویل کنیم که پدر و مادر در کنارش نیست. پسر یک رستوراندار در ابتدای جاده چالوس میگوید: وقتی کوچک بودیم، در خانه منتظر میماندیم تا سال تحویل شود و میدانستیم که پدر نمیاید، بزرگتر که شدیم وقتی احتیاجی نبو کسی مراقب ما باشد، مادرهم میرفت تا به پدر کمک کند. نوجوان که شدیم ، وقتی دیگر خودمان میتوانستیم تصمیم بگیریم ، ما هم به مغازه میرفتیم و سال را آنجا در کنار خانواده تحویل میکردیم؛ حالا چندین سال است که سال تحویل همه با هم در رستوران هستیم. او میگوید: هر سال عید به عیدهای کودکیمان فکر میکنم که وقتی باید در موردش انشا مینوشتیم، باید مینوشتیم، چند روز بعد از سال تحویل از بابا عیدی گرفتیم. این روندی است که بسیاری از مردمان سرزمین ما طی میکنند، بسیاری آدم که در میان مشاغل اضطراری به چشم دیگران نمیآیند ؛ ما فکر نمیکنیم، شیرینی که هنگام تحویل سال به هم تعارف میکنیم از کجا میآید و وقتی چند دقیقه پس از تحویل سال اولین مهمان با دستهگل در خانه ما را میزند، از کدام گلستان به ما رسیده است، یا وقتی سال را در یک رستوران بین راهی تحویل میکنیم، به مدیر آن، به جوانانی که به ما سرویس میدهند یا به خانواده آنها فکر نمیکنیم. اینها تنها چند مثالی بودند از مشاغلی که ما با آنها به طور روزمره سر و کار داریم و شاید هرگز به ذهنمان نرسد که چه لحظات تلخی را باید در ساعت تحویل سال سپری کنند، با چه دلتنگی. شاید هرگز بهذهنمان نرسد که حضور آنها برای ما، چند خانواده را چشم به راه میگذارد و شاید تحویل اصلی سال برای آنها حضور پدر یا مادری باشد که هیچوقت در طول سال به این اندازه کمبودشان حس نشده است. پس از خواندن این گزارش شاید باید از فردا به مشاغل اطرافمان با نگاهی دیگر بنگریم و اینکه با همه مشکلاتی که پیرامون مشاغل خود داریم باید به این نکته مثبت دلخوش بود که حداقل در لحظه تحویل سال در کنار خانواده خود به صدای شلیک توپ گوش میدهیم و شاد بودن سال نو را با خانواده خویش تقسیم کنیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 574]