واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: شادي و شادماني درتمدن و فرهنگ ايران
آرمان و آرزوي آدمي همواره دست يافتن به شادي و شادماني بوده است. زندگي در دنيايي بدون غم، خشم و جنگ و سرشار از شادي و مهرباني.
در هيچ مذهب و آييني و در هيچ فلسفه اي در دنيا به اندازه باورهاي ايراني به شادماني ارج نهاده نشده است. در سابقه ايران كهن، شادي، شاد زيستن، عشق به زندگي و زيبايي، همگام شدن با طبيعت و هستي جزو فرايض عبادات به شمار مي رفت.
ايرانيان در هر سال حدود 60 روز را به جشن و پايكوبي مي پرداختند و در هر سال نزديك به 300 جشن داشتند كه همگي با شور و شيفتگي در آن شركت مي كردند. در ادب فارسي گذشته، تباهي، تاريكي و غم ها در شكل موجودات پلشتي به اهريمن و شيطان نسبت داده شده اند و روشنايي، خوبي و شادي ها به ايزد خرد (اهورا مزدا) نسبت داده شده اند. ايرانيان سعي مي كردند به هر بهانه اي روزگار را به شادي و شكرگزاري سپري كنند، پيشينه تاريخي كشورمان نشان مي دهد كه نشاط و شادماني در همه دوره ها مورد توجه بوده است و حتي در فرهنگ ديني ما شادي و نشاط از آموزه هاي محكم و انكارناپذير است و شادي و نشاط در ادب و فرهنگ و آيين ما ايرانيان جايگاه خاصي داشته است.
در شاهنامه، شادي، كاركردي گسترده دارد و يك ويژگي ساختاري به شمار مي آيد كه با سرشت هستي درآميخته است؛ زيرا در هر جا داد و ساماني و ترازمندي باشد، آرامش و آسودگي هم وجود دارد. تاكيد بر شادخواري و لذت جويي و عشق ورزي ها در شاهنامه نشان مي دهد كه در نزد نياكان ما، شادي و شادزيستن از مهم ترين موضوعات مورد اعتنا بوده است.
نمود شادي را در شاهنامه مي توان در توصيف صحنه هاي جنگ مثل انتخاب رنگ هاي شاد براي پرچم ها ديد، مثلا پرچم فريدون كه تركيبي از زرد و سرخ و بنفش است. افشاندن زر و گوهر پس از پيروزي در جنگ ها بر قهرمانان و قدرداني از آنان توسط مردم نمود ديگري از شادماني در شاهنامه است.
مثل ها عصاره فرهنگي نسل هاي متمادي است. گنجي است كه از كوره رنج برآمده است و سرمايه معنوي يك ملت محسوب مي شود. در يك مقايسه سطحي چنين برمي آيد كه ضرب المثل ها درباره شادي در نزد ايرانيان كه آن را امري پسنديده و نيكو مي دانند، بيشتر از غم بوده است، ضرب المثل هايي مانند خنده بر هر درد بي درمان دواست يا بخند تا دنيا به رويت بخندد، بيانگر عمق توجه ايرانيان نكته سنج به اين موهبت الهي است و اين كه ملت ما ملتي شاد بوده است.
هاشم رضي در كتاب آيين مغان درباره آداب و رسوم ايرانيان مواردي را ياد مي كند كه همگي در جهت ايجاد شادي و سرور بوده است كه به نمونه اي از آن ها اشاره مي شود:
باشكوه ترين جشن ها براي شان جشن روز تولد است، به همسايگان خود بسيار ارج و احترام مي گذارند و گرامي شان مي دارند، فرزندان خود را تحت نظامي بسيار دقيق تربيت مي كردند، بدترين چيزها را دروغ گويي مي دانستند، اسامي و نام هاي آن ها همه دلالت بر بهي و خوشي هاي جسمي و روحي مي كرد...
كاوش هاي باستاني از زمان هخامنشيان نشان مي د هد و از بررسي هاي نقش رستم چنين برمي آيد كه مراسم مذهبي در هواي آزاد انجام مي گرفته است.
اغلب جشن هاي ايرانيان چه آن هايي كه امروز برگزار مي شود و چه آن هايي كه فراموش شده است، ابزاري بوده اند كه آن ها را شادمانه با هستي پيوند مي داد و آن ها را براي همزيستي شادتر آماده مي كرد، از جمله اين جشن ها، جشن سده است.
جشن نوروز بزرگ ترين جشن ملي ايرانيان است. جشن رستاخيز طبيعت و تجديد زندگي است، جشن حركت، جنبش، تكاپو و كار است، جشن طبيعت است. عيد نوروز و گرامي بودن آن نزد ايرانيان بسيار قديم و كهن است، چنان چه پيدايش آن را به جمشيد نسبت داده اند. جشن نوروز از ديد روانشناسي اسطوره بازتابي است از بازگشت به آغاز و شور و شادماني شگرف آن، از ديگر سوي، نوروز نماد آفرينش نيز هست.
از آن جا كه جشن ها در پيشينه ما ايرانيان همواره نيايشي شادمانه بوده است، آنان در جشن ها و دعاهاي روزانه خود از يزدان بزرگ سه چيز را مي خواستند: دور كردن دروغ از زندگي، دور كردن خشكسالي از كشور و افزودن شادي در زندگي.
شايسته است در اين جا به اشعار نظامي گنجه اي در شرف نامه توجه كنيم كه اشاراتي بسيار قابل اعتنا به پيشينه هاي بسيار كهن روزگار مراسم سرور و جشن و شادي در جشن هاي سده و نوروز كرده است.
مرضيه برشادي پور،
كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي
يکشنبه 14 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 729]