تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخن گفتن درباره حق، از سكوتى بر باطل بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805558726




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مسعود کیمیایی از زبان مسعود کیمیایی!


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مسعود کیمیایی از زبان مسعود کیمیایی!

آواز تیغه‌های باز این روزها كه کیمیایی بیمار است باید رفت سراغ گفت‌وگوهای قدیمی او کیمیایی معتقد است طی 20سال اخیر «جرم» نزدیک‌ترین فیلم به اوست. سینماگر مولف ما این‌بار قهرمانی خلق کرده که همچون بسیاری از کاراکترهای ماندنی کیمیایی از بیرون بریده و به درون پناه آورده، مردی که مردانگی‌اش را نمی‌فروشد و مرامش چیزی جز رفاقت و انتقام نیست و تقدیرش نیز چیزی نیست جز تنهایی. برای شناخت بهتر دنیای کیمیایی و قهرمانانش این 100جمله را که معرفی نسبتا کاملی از کیمیایی (به زبان خودش) است، بخوانید:   شخصی خیلی فاصله است بین اینکه وقتی وارد خونه می‌شی چراغ خونه رو خودت روشن کنی یا روشن باشه. تمام این سال‌ها زندگی خصوصی و اجتماعی من وارد نقد شده است. در کودکی وقتی می‌خواستم بروم سینما، پول حمام و سلمانی را می‌گرفتم ولی با آن پول می‌رفتم سینما. زیر شیر آب خودم را می‌شستم و سلمانی هم نمی‌رفتم. این شد پول سینمای من. دیگر از این زیبا‌تر نمی‌شود. علی پروین را دوست دارم. آدم دوست‌داشتنی‌ای است. بدون اداهای آکادمیک و دانسته‌های روز، مربیگری کرد و به‌خاطر برخورد مدیرانه و درست با بازیکنان موفق هم بود. در اسپانیا یک موقعی رئال‌مادرید را دوست داشتم ولی از وقتی شنیدم رئال مال پولدارهاست و بارسلونا خیلی کارگری و مرد‌می ‌است، نظرم برگشت. همانطور که سینما را از خود سینما آموختم، زندگی را هم از سینما یاد می‌‎گرفتم. یکی از زیباترین دوره های زندگی من، دورانی است که با قریبیان رفاقت‌های محلی، کوچه‌ای و سینمایی داشتم. زندگی برای تو تکرار نمی‌شه تا یک عقیده آرمانی دیگر برای خودت پیدا کنی.   اجتماع اگر می‌گذاشتند در دهه ۶۰فیلم‌هایم را راجع به سینمای جنگ و سینمای اجتماعی بسازم، قطعا می‌توانست الگوهای موثری برای سینما باشد. قیصر فاعلی فردی است که می‌خواهد تبدیل به فاعل اجتماعی شود. نقد اجتماعی برایم مهم است. تا نقد اجتماعی نداشته باشیم؛ نقد هنر نداریم و اصلا هیچ نقدی نداریم. رفاقت فهمیدن کار سختی است. همین جوری نیست که می‌گویند. می‌روند در کافه می‌نشینند و با هم قهوه می‌خورند و می‌گویند ما با هم رفیق هستیم. نه بابا! رفاقت این‌ها نیست. رفاقت خیلی گردن کلفت‌تر از اینهاست. رفاقت تاوان سختی دارد. نسل جوان امروز ایران رمانتیک نیست اما‌ ای کاش رمانتیسم را می‌فهمیدند. جواب مردم همیشه درست‌تر و صحیح‌تر از جواب روشنفکران است. قهرمان‌ها در آثار یک فیلم‌ساز، نویسنده یا شاعر شکل‌های متفاوتی دارند، همگی نمی‌توانند شبیه خالق خود باشند. آدم وقتی به هویت می‌رسد که یکی از خانه‌های اصلی درونش را تهدید شده ببیند و آن خانه صرفا «اخلاق» است. اینکه هنرمندانی هم اکنون به حذف هم کمر بسته‌اند، باخت بزرگی برای ماست. درست است که مدرنیته می‌تواند در اقتصاد، تکنولوژی و حتی مدنیت دخالت کند اما هرگز امکان ورود به درون انسان، وجدان و عشق را ندارد. همه چیز نسل ما بیرون خانه و با هم بود. وقتی زندگی می‌رود تو کوچه، اصل و زندگی تبدیل می‌شود به رابطه. رابطه با رفقا. حالا اینجاست که رفاقت می‌شود بزرگ‌ترین حکم. هر چیزی که شما را در جهان وادار به دروغ گفتن بکند عنصر کثیفی است. کسی مثل گدار می‌گوید وسترن مال لات‌ولوت‌هاست و نمی‌فهمد که جگرسوز‌ترین اسطوره‌های امروز آدم‌های تنهایی هستند که کنار پیاده‌رو‌ها نشسته‌اند.   ادبیات شاهنامه فردوسی نمونه احتیاج زمانه به قهرمان است که در گذر سال‌ها به یک داشته ملی و باوری وسیع تبدیل شد. در شعر عبید هم کمدی می‌دیدم، هم تراژدی و هم داستان‌های خیابانی. این برایم خوشایند بود. ادبیات هیچ وقت نمی‌تواند سینما را بسازد، تنها می‌تواند یک کلاف داستانی به آن بدهد، سینما روی صحنه به‌وجود می‌آید. زبان، آنجایی ساخته می‌شود که مردم هستند. زبان خود به خود و توی خلأ به وجود نمی‌آید. علت اینکه ادبیات ما در خارج از کشور هیچ حرکتی نکرده این است که مردم نیستند تا زبان را به‌وجود آورند. اگر من چیزی یاد گرفتم اول از همه در مدرسه بود. آب، بابا همان‌جا مرا فتح کرد. ادبیات و به ویژه شعر جزو آن چیزهایی است که ذهن مرا فتح کرد. اگر واقعا بخواهیم چیزهایی را نشان دهیم که در ذهن می‌گذرد و در سینما بیان نمی‌شود، مسلما بهترین وسیله رمان است. قوت خاص قصه در شکل روحیات و رابطه آدم‌هاست که اگر پای یک دوست داشتن مشترک به وسط کشیده شود غربت آن‌ها در درونشان آغاز می‌شود، یک نوع باز‌شناسی مجدد به‌آن‌ها دست می‌دهد. وقتی توی نوشتن جاری می‌شوید، می‌بینید یک سیلی است که راه افتاده و آرام آرام متوجه می‌شوی که خودت جلوی این سیل هستی و داری با آن می‌روی. احمدرضا آدم متفاوتی است، شعرش که به من می‌خورد دلم را زخمی می‌کند.   سینما ما در 10سالگی پایمان به لاله زار باز شد، یادم هست فیلم‌هایی را که نمی‌دیدیم را، برای هم تعریف می‌کردیم، یعنی فیلمی که ساخته نشده بود و دوست داشتیم ساخته شود. مهم‌ترین مسئله برای هر هنرمندی خلق انسان کامل سرزمین خود است. اولین برداشتی که از بازیگر می‌گیریم همیشه بهترین برداشت است. به‌وجود آمدن یک درام، دلیلش بیشتر عاشقانه هاست، نکته این است که این عاشقانه‌ها، کجا و کی اتفاق می‌افتد، این است که موضوع را موضوع می‌کند... این عاشقانه‌ها در شهر یک جور است، در بیرون از شهر جور دیگر. در طبیعت ذهن هر هنرمندی امکان تکرار وجود دارد. یک صدا می‌خواند، اما شعر‌ها متغیرند. بازیگر وقتی هنرمند می‌شود که دیدش از پیچی بگذرد و به یک چشم‌انداز برسد وگرنه قبل از آن پیچ و چشم‌انداز بازیگر آدم خودپسندی است. این سریال‌ها هستند که به ذائقه سینمایی‌ این تماشاگر جهت می‌دهند. سلیقه‌اش عام‌سازی شده و این امکان رشد سینمایی که حرف‌اش رو می‌زنی، خیلی کم می‌کنه. جارموش را دوست ندارم، بازیگر است، نمایشگر. بیشتر سیرک بازه، اما هارتلی تو کارش تفکره. ریتم کند، حس نمی‌سازد. تحلیل هیچ‌گاه حس نمی‌سازد. تحلیل اگر خیلی قوی باشد، عقیده می‌سازد، نه حس. شما با تحلیل نمی‌توانید احساستان را نسبت به یک فیلم عوض کنید. اگر بتوانم خودم را فراموش کنم و جای آن کاراکتر بنشینم، کار تمام است، این یک اصل است. فیلمنامه‌هایم را یکباره می‌نویسم، پیوسته و پشت سرهم، ضیافت را ۶ عصر شروع کردم تا ۹ صبح. هجوم این تفکر دیجیتالی، منظورم خود تفکره، نه دستگاه‌ها، قداست سینما رو ازش گرفته است. هیچ میانه ای با آدم نشسته، محیط بسته و فضای نشسته ندارم، سرپا بودن و خلق آدمی که میل به حرکت دارد، جزو نگاه من است. عباس کیارستمی بلد است هر طور فیلمی بسازد. سینمایش را می‌فهمم و دوست دارم نگاه کنم ولی دوست ندارم بسازم یا نمی‌توانم بسازم. برخی از این منتقد‌ها، در تاریکی ایستاده‌اند و در شرایطی که من در روشنایی‌ام، دارند با من حرف می‌زنند. فروتن باتجربه شده. او تقریبا دارد پا به سن بازیگری می‌گذارد، او به کاراکترهای فیلم‌هایم نزدیک شده است. من نمی‌پذیرم که کس دیگری چهارتا آدم بسازد، آن‌ها با هم گفت‌وگو داشته باشند، جایشان هم معلوم باشد، منِ کارگردان هم بروم دوربینم را بکارم و فیلم بگیرم. این برای من سینما نیست. مرحله ضبط را بیشتر از دیگر مراحل فیلمسازی دوست دارم، روی صحنه جایی است که تمام چیزهایی که رویایش را داشتی اتفاق می‌افتد. خیلی چیزها را به‌خاطر سینما از دست دادم، من از کنار سینما به آرامش و خوشبختی نرسیدم.   سیاست وارد تاریخ معاصر شدن قضاوت می‌خواهد و این قضاوت آدم را به اشتباه می‌اندازد. به نظرم هر فیلم را باید در دوره خودش ساخت. فیلم«جرم» بخشی از جامعه را نگاه می‌کند و به این مسئله می پردازد که جرم را می‌شود استخدام کرد. هر حکومتی باید بداند یک نفر با چشمان باز نگاهش می‌کند و آن هنرمند است. تاریخ سیاسی حکومتی را دانستن، رجوع کردن به تاریخ هنر آن دوره است. شما از آن راهروهای سال‌های 48 تا 56 نگذشتی، همه‌اش دوران سختی بود، باید به خودت فکر می‌کردی، اینکه اثرت را سانسور کنی، نه خودت را.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 399]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن