واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: «علامت عشق» روی بدن مقتول ، قاتل را لو داد!
ارم نیوز:مدتی پیش جنازه زنی جوان پیدا شد كه به طرز فجیعی كشته شده بود. انگشتان دست این زن قطع شده و روی بدن این زن كلمه m انگلیسی با داغ زدن حك شده و جنازه وی كنار جاده به حال خود رها شده بود.با حضور بازپرس ویژه قتل و دستور انتقال جسد به پزشكی قانونی تحقیقات روی این جنایت آغاز شد.در حالی كه هیچ مدرك هویتی نیز همراه جسد نبود كارآگاهان با مراجعه به لیست مفقودین دختر از یكی از این خانوادهها كه مشخصات فرد مفقود شده آنها شباهت زیادی به مقتول داشت دعوت كردند برای شناسایی جسد به پزشكی قانونی بیایند.آنها پس از مشاهده جنازه، هویت دختر 23 ساله خود بهنام سوزان را مورد شناسایی قرار دادند.پلیس كه به نقاشی شدن حرف m كه مشخص بود پس از به قتل رساندن این زن روی بدن وی حك شده بود مشكوك شده و در اولین گام برای شناسایی قاتل یا قاتلان، شوهر 27 ساله مقتول به نام محمد را به عنوان مظنون اصلی بازداشت كرده و از وی در این باره توضیح خواست.اما محمد با رد اتهام وارده به خود گفت: من وسوزان تازه چهار ماه بود با هم ازدواج كرده بودیم و هیچ مشكلی با یكدیگر نداشتیم. دلیلی ندارد من بخواهم دست به این جنایت وحشتناك بزنم.ماموران پلیس برای مطمئنشدن از درستی ادعاهای این مرد به سراغ همسایهها و فامیل این زوج جوان رفته و پس از گفتوگو با آنها دریافتند محمد و سوزان تفاهم داشته و مشكل خاصی با هم نداشتند.این بار كارآگاهان كه تنها سرنخ آنها حرف حك شده روی بدن قربانی بود، دامنه تحقیقات خود را وسیع كرده و به تحقیق درباره افرادی پرداختند كه حرف اول اسم آنها با «م »شروع میشد. آنها با پرس و جو از خانواده مقتوله مطلع شدند سوزان مدتی قبل از ازدواج خود خواستگار پر و پا قرصی به نام مجتبی داشته است. مجتبی كه به مدت هفت سال عاشق این دختر بود، پس از بارها جواب رد شنیدن از سوی مقتوله و خانوادهاش در كمال ناباوری شاهد ازدواج سوزان با پسری دیگر بود. كارآگاهان كه خود حدس میزدند باید فرجام نهایی پرونده خود را پیش این پسر جست و جو كنند بلافاصله به محل سكونت وی رفته و مجتبی را دستگیر كردند.مظنون اصلی پرونده ابتدا سعی میكرد خود را بیگناه و بیخبر از همه جا نشان بدهد ولی سرانجام پس از چند جلسه بازجویی لب به اعتراف باز كرد.مجتبی به كارآگاهان گفت من از 8 سال قبل عاشق سوزان بودم. فكر میكردم كه حتما باید با او ازدواج كنم و به هیچ كس غیر از وی فكر نمیكردم اما خانواده وی هیچ توجهی به علاقه من به وی نداشتند و هر بار پاسخشان به خواستگاری من نه بود.تا اینكه چند ماه پیش شنیدم فردی به نام محمد به خواستگاری سوزان آمده و خانواده وی نیز با این وصلت موافقت كردهاند.این مسئله اصلا برایم قابل هضم نبود و نمیتوانستم باور كنم سوزان را برای همیشه از دست دادهام. مدتی دچار افسردگی شده و به هر دری میزدم تا موضوع را فراموش كنم ولی فایدهای نداشت و ازدواج سوزان با یك مرد دیگر آرام و قرار مرا گرفته بود.مدتی نقشه شیطانی كشیدم و تصمیم به قتل این زن گرفتم.برای این كار مردی را اجیر كرده و پول خوبی به وی دادم. این مرد روز حادثه سوزان را ربوده و پس از كشتن وی انگشتان دستش را با قیچی باغبانی از دستش جدا كرد. سپس خودم حرف m را به نشانه حرف اول اسمم روی دست وی داغ كردم.وی كه در جلسه بازجویی به شدت میگریست، این جنایت را ناشی از علاقه دیوانهوار خود به مقتوله میدانست.در حال حاضر تحقیقات تكمیلی روی این پرونده و تحقیق برای اینكه متهم همدستی داشته یا نه، ادامه دارد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 211]