واضح آرشیو وب فارسی:قدس: به اسيد دست نزن بچه جان!
يوسف محمدزاده
اول سلام...
بعد ازسلام هم كلام است كه مي گويد چه خبر؟ مثل اينكه حال و هواي دو رو برشما هم خيلي دگرگون است. آن هم چند تا چندتا...
بازهم، هيچي مي خواستم باز دوباره شروع كنم به صدوربيانيه و نطق و از اين جور حرف و حديثها كه ديدم نه. كار اين روزها و شبها با حرف به پيش نمي رود. اهل عمل بايد پا رو توي گود بگذارد. حالا اگر مردي بپر وسط تا زنگ رو بزنند.
يك روزگاري... قديم نديم ها يك نفر كه البته خيلي هم خوب مي تونست از فسفرهاي مغزش استفاده كنه روز و شب وقتش رو صرف اين كرد كه بفهمه بالاخره مي شه يك ميانبر همچين ريزنقش در كار خلقت زد يا نه؟ طرف كتاب نوشت، آزمايش كرد، توي مغزش دو دو تا چهار تا كرد و البته همين جور فسفرهاش رو خرج مي كرد تا بتونه راهي رو پيدا كنه كه از مس طلا بسازه.
نه... نشد كه نشد... البته از اون آدمهايي نبود كه زودي قهر كنه و بره دست مامانش رو بگيره بياره وسط معركه، همچين كه ديد كار نشدنيه زودي راه خاكي رفته رو برگشت و انداخت تو بزرگراه علم و دانش همان زمانها و... برو كه رفتيم.
اين دو سه بند را داشته باشيد و بقيه اش هم طلبتان براي چند بند ديگر كه عرايضمان به اتمام رسيد. آره... نوجوان بادبادك به دست چشم به آسمون! خيلي سخت و دشوار به نظر مي رسه كه مس رو تبديل كرد به طلا. اصلاً از بيخ و بن غيرممكنه. اما بعضي مواقع هم هست كه مثلا تو يك دانشمندي و از لا به لاي كتاب يا جزوه يا امثال اينها يك فرمولي رو پيدا مي كني كه اين فرموله بهت مي گه اگه از فلان واسطه و ميانبر مسيرت رو انتخاب كني، موفقيتت تضمين شده است و مس رو به طلا كه چه عرض كنم شيشه رو به الماس تبديل كردي؛ حالا بايد ببيني كه تويه دانشمند مي خواهي كدوم مس رو تبديل كني به زر. و البته بايد توجه داشته باشي كه اون فرموله هم هر جايي يك جنس خاص هستش. حالا من اينها رو گفتم خودت همين دور و برها نمونه اش رو بگرد و پيدا كن اصلاً بگذار كمي هم راهنمايي ات بكنم، تويه دانشمند اگر يك روز بخواهي مس وجودت رو طلا كني چه كار مي كني... منتظر كدوم فرمول و ورد كيمياگري مي موني... اين شبها و روزها موقعشه(شايد هم كمي ديرشده باشد كه شرمنده ايم) آقا مخلص كلام رو بگم؛ بدو كه جا نماني!
بيچاره جابر بن حيان، آنقدر سخنراني كردم كه يادم رفت يك لنگه پا دم در نگهش داشتم تا چهار كلام باهاش گپ بزنيم.
بيا تو، محفل خودماني است.
همه جاي علوم سراي من است
آقا بفرما آنجا كه بهتر است بنشين، پسر بپر پشتي بگذار پشت سر آقا... خوش آمديد، قدم رنجه فرموديد. پا روي چشم ما گذاشتيد(و الي آخر).
همين است ديگر... دست پرورده خود شما آدمهاي تعارف تيكه پاره كن هستيم ديگر. بعد ازهفته اي چشم به راه بودن منتظر يك ميهمان كه مي نشينيم با آمدنش مجبوريم كه كلي تعارف و بفرما از خودمان ساطع كنيم! ما ساعتها هم كه احساساتي...
بله ديگر! تا الان همگان بايد متوجه حضور ميهماني ديگر شده باشند. مردي از اهالي توس. كه در سال 141هجري قمري متولد شده و پدرش هم عطار دارو ساز بوده است. كه البته بايد گفت لياقت و كارداني و زيركي را هم ازهمين پدر به ارث برده است.
جابر پس از گذران سالهاي نوجواني به كشورهاي عربي نقل مكان مي كند، سپس به كوفه عزيمت كرده و مدت زيادي از عمرش را هم در آنجا مي گذراند. مدتي را هم در بغداد و در دربار هارون الرشيد سپري مي كند. البته بدون شك گل حضورش را در عراق در هنگام ديداربا امام جعفرصادق(ع) مانند هزاران هزار دانشمند ديگر با افتخار شاگردي امام ششم(ع) تجربه مي كند.
گفتم كه يك نفري حسابي سرگرم تبديل كردن مس به طلا بود. آن يك نفرهم همين جابر بن حيان قصه ماست كه البته بايد گفت او در علم كيميا گري به توفيقاتي هم دست پيدا كرد كه آنها را در كتاب الرحمه شرح داده است، اما همان طور كه مستحضريد هنوز از مس طلايي نروييده!
نكته بسيار برجسته كار جابر بن حيان اين بود كه مرد عمل بود. يعني اينكه آزمايش مي كرد و اصلاً هم از آزمايش كردن خسته نمي شد، حتي معتقد بود كسي كه كار نكند و آزمايشي به عمل نياورد هيچ گاه به نتيجه اي نخواهد رسيد و دانشمند كسي است كه با تمرين زياد بتواند جواب معمايش را بيابد وگرنه دانشمند نيست كه نيست. بدون شك جابر با اين همه آزمايش هم نبايد دست خالي از آن دنيا به ديدن ما آمده باشد. مي توان از نمك آمونيوم، كلريد جيوه، اكسيد جيوه، اسيد نيتريك، اسيد هيدروكلريدريك، اسيد سيتريك(جوهرليمو) و اسيد استيك(جوهرسركه)به عنوان گلچيني از معروفترين كشفيات و نتايج آزمايشهايش نام برد. حتي جناب جابر زحمت تهيه تيزاب كه مي تواند طلا را هم در خود حل كند كشيده است. به علاوه دو سه عدد دستگاه و وسيله كه خود او اختراع كرده است تا براي اعمال تقطير و تبلور مورد استفاده قرار گيرد كه مي توان به «عنبيق» اشاره كرد.
هنوز تمام نشده... تأليف كتابهاي متعددي از جمله عنصر، الطبيعه، مابعد الطبيعه، احجار(سنگها)، املاح(نمكها) و خواص هم از ديگر خدمات جابر به علم شيمي بوده است.
حتي مي توان با توجه به تأليف كتابهايي درباره سيارات زحل، مريخ، عطارد و... جابر را دانشمندي توانا در علم نجوم دانست.
شايد شما تا به حال در كلاس درس جبر هم حاضر شده باشيد. بايد بدانيد كه به احتمال قريب به يقين اين نام هم از نام جابر گرفته شده است پس با كمي سرك كشيدن به مدرسه تان كه همين روزها هم در حال بازديد! از آن هستيد مي توانيد كلي كاردستي و شيرين كاري از اين جابرخان ببينيد. اگر هم قسمت شد و يك روزي لباس سپيد به تن كرديد(دكترشديد بابا) مي توانيد از كتابهاي جابر بن حيان كه در زمينه پزشكي تأليف شده است و بسياري از آنها هم به زبانهاي انگليسي وعربي ترجمه شده، استفاده كنيد.
واقعاً حيف كه جابر بن حيان بيشتر از اينها عمر نكرد وگرنه من كه مطمئن بودم او مي توانست در مورد بهره برداري صحيح از همين كاغذهايي كه با آنها بادبادك درست مي كنند هم قلم فرسايي كند(بگو بلانسبت)
ما رفتيم، فقط لطفا يك بار ديگر صحبتهاي ابتدايي مان را مرور كنيد. راه دوري نمي رود. در ضمن به اسيد دست نزن بچه جان، دور و بر تيزاب هم نپلك كه جابرخان عصباني مي شود.
سه شنبه 2 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]