محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832947329
نويسنده: محمدصابر جعفري مهدويّت و موانع فراروي، بررسي تعامل مهدويّت و دنياطلبي (قسمت اول)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدصابر جعفري مهدويّت و موانع فراروي، بررسي تعامل مهدويّت و دنياطلبي (قسمت اول)
خبرگزاري فارس: روش ما در اين مقاله، بيان يكي از گروههاي مانع و معاند، ويژگيها و معاندتهاي آن، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آن از منظر قرآن و روايات، بالأخره بيان راهكارهاي حضرت مهدي(عج) و منتظران، در مواجهه با آن با رويكرد قرآني و روايي است.
چكيده
با بررسي آيات قرآن در مييابيم؛ هميشه فرا روي تمام پيامبران و مصلحان موانع جدي بوده است، قرآن به عنوان آينهاي براي خردورزان و اهل بصيرت، نمايانگر رفتارها و عكس العملهاي اصناف مختلف مخالفان، در رويارويي و...؛ و در مقابل عملكرد انبياء و مصلحان است.
گرچه قرآن حكومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظير: (قصص/5)؛ (انبياء/105)؛ همچنين قرآن كريم ويژگيهاي حكومت جهاني صالحان را چنين بيان نموده است مانند (نور/55)؛ ولي به صراحت به تبيين موانعي1بـ|” فراروي حكومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است با اين حال توجه به آيات متفاوت و تأمل در اين نكته كه حضرت مهدي(عج) خاتم اوصيا و تحقق بخش آمال تمام انبياء و مصلحان با ويژگي تمام گستره هستي است؛ جدّيتر بودن موانع فراروي ايشان را بديهي مينمايد. البته روايات نيز به مدد آمده و بيان ميدارند كه حضرت مهدي(عج) و مؤمنان به ايشان و راه او، در اين ميان به چه زحمتها و رنجهايي افتاده و آن عزيز با آن موانع چه برخوردي خواهد نمود. مطلب ديگر اين كه چنان كه در عنوان نوشتار آمده است، آنچه مدنظر قرار خواهد گرفت مهدويّت است كه شامل دوران متفاوت حيات حضرت مهدي(عج) (غيبت و ظهور) است.
گروههاي معاند از روشهاي متعددي نظير بهانه گيري، تهمت، تمسخر، تهديد و بالأخره جنگ و كشتار براي مبارزه با مصلحان استفاده ميكنند و در مقابل؛ انبياء و مصلحان و بالأخره حضرت مهدي(عج) پس از ابلاغ و اتمام حجت، ناچار به درگيري و مبارزه و بالأخره شكست آنان است.
در اين نوشتار، صرفا به بررسي يكي از موانع فرارو،يعني دنيا طلبي مي پردازيم و متذكر مي شويم كه در اينجا مجالي براي طرح باقي گروهها نمي باشد.
دنياطلبي به معناي اسارت به دنيا، نه صرفاً تعلق به آنست، و اين از موانعي است كه بطور جدي فراروي حضرت و منتظران ايشان قد علم مي نمايد و حضرت با تغيير نگاه جامعه به مظاهر دنيوي، به صورت علمي و عملي، اين موانع را از فرا رو حذف مي نمايد. همچنين منتظران نيز بايستي به حل تعامل خود با آن بپردازند.
پيشدرآمد
موانع پيشاروي مصلحان از ديدگاه قرآن و راهكارهاي مقابله مهدويت با آنها:
با بررسي آيات قرآن درمييابيم هميشه فراروي تمام پيامبران و مصلحان، موانعي جدي بوده است. قرآن چون آينهاي براي خردورزان و اهل بصيرت، به خوبي نمايانگر رفتارها و واكنشهاي اصناف مختلف مخالفان در رويارويي با پيامبران و مصلحان است. صدها آيه، بيانگر معرفي مخالفان، تبيين ريشهها، مخالفتها، انكارها و عداوتها، روشها و شيوههاي مخالفان، عملكرد مصلحان، هدايتهاي الهي و بالأخره عاقبت و نهايت، پيروزي مصلحان و مؤمنان ميباشد.روايات فراوان نيز به مثابه مفسر و مبين، پرده از رازها و اسرار اين امور بر مي دارد.
مسأله و ضرورت تحقيق
مسأله اصلي كه اين نوشتار عهدهدار پاسخگويي آن است، شناخت و بررسي يكي از موانعي است كه از منظر قرآن، فراروي مصلحان و پيامبران قرار دارد؛ آنگاه، بيان راهكارهاي مقابله مهدويت با آن، با توجه به آيات و روايات مدنظر قرار ميگيرد.
شناخت موانع فراروي مهدويت (غيبت، ظهور و حكومت حضرت مهدي(عج)) ما را در جهت پيشگيري يا آمادگي و مبارزه با آن آماده ميسازد. معرفت به اين امر و كوشش براي زدودن اين موانع از لحاظ فردي و اجتماعي، ما را به زمينهسازي بهتر ظهور، رهنمون ميسازد. جهت ديگر، اين كه تبيين اين بحث، سره و ناسره محبان و منتظران واقعي را جدا ميسازد؛ مثلاً منفعت طلبي، معياري است براي شناخت همراهي و عدم همراهي با امام، تا مبادا «عجّل علي ظهورك» گويان و ندبه خوانان چون طلحه و زبير، در امتحان جاه و مقام، عليّ زمان را تنها گذارند و خود آغازگر جنگ بر ضد او يا راه او باشند.
قرآن حكومت صالحان و مستضعفان را بشارت داده است؛ نظير:
وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ.[1]
وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ.[2]
همچنين قرآن كريم، ويژگيهاي حكومت جهاني صالحان را چنين بيان كرده است: وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بيشَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ.[3]
ولي اين كتاب الهي، به صراحت به تبيين موانع فراروي حكومت صالحان و مستضعفان نپرداخته است. با اين حال، توجه به آيات متفاوت و تأمل در اين نكته كه حضرت مهدي(عج) خاتم اوصيا و تحققبخش آمال تمام انبيا و مصلحان در تمام گستره هستي است، جدّيتر بودن موانع فراروي آن حضرت را بديهي مينمايد.
البته روايات نيز به مدد آمده و بيان ميدارند كه حضرت مهدي(عج) و مؤمنان به آن حضرت و راه او، در اين ميان، به چه زحمتها و رنجهايي افتاده و با آن موانع چه برخوردي خواهند كرد. مطلب ديگر اين كه چنان كه در عنوان نوشتار آمده است، «مهدويت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت كه شامل دوران متفاوت حيات حضرت مهدي(عج) (غيبت و ظهور و حكومت و...) است.
روش تحقيق
بررسي آيات قرآن و روايات نشان ميدهد مقابل انبيا و صالحان، گروههاي ذيل به معانده پرداختهاند:
كفار، منافقان، مفسدان، متكبران، مستكبران، دنيا زدگان، عاصيان و گناهكاران، گروهي از اهل كتاب، مشركان، اهل حسد، مذبذبين، شياطين، لجبازان، غير عالمان هواپرست، غافلان، مترفين، ظالمان، فرعونها، عالمان بيعمل، ظاهرگرايان و ماديگرايان، گمراهان و اهل ضلالت، ملأ و اشراف، طاغوتها، فرقههاي انحرافي و ياريگران ستمگران و....
نگارنده كوشيده ويژگيها و رفتار هاي اين جريانها و در مقابل برخورد حضرت و منتظران حضرت با آنان را مورد بررسي و تامل قرار دهد كه با توجه به ظرفيت و محدوده اين نوشتار، از آن پژوهش ها، يكي از موانع؛ يعني "دنيا خواهي "مورد مداقه قرار مي گيرد.
روش ما در اين مقاله، بيان يكي از گروههاي مانع و معاند، ويژگيها و معاندتهاي آن، سپس نحوه برخورد مصلحان و مؤمنان با آن از منظر قرآن و روايات، بالأخره بيان راهكارهاي حضرت مهدي(عج) و منتظران، در مواجهه با آن با رويكرد قرآني و روايي است.
علت انتخاب دنياخواهي در اين نوشتار، فراگيري و تاثير گذاري آن است.
دنيا خواهي و اسير دنيا بودن يكي از عوامل فارق و مايز حقيقت طلبان از باطل جويان است.
پيكره دين و آمال انبيا و اوليا چقدر از اين عامل جراحت ديده و چه انسانهاي بسياري در قبال آن قد خم نموده و پيشاني ذلت ساييدهاند. در مقابل آنان كه دنيا را به خدمت گرفته و آن را به اسارت اهداف بلند خويش در آوردهاند، و از غم و اندوه و فكر و فريب آن آزاده گشتند، از هر دين و مرامي بر پيشاني تاريخ درخشيده و ماندگار شدند. [4]
از آنجا كه حكومت حضرت مهدي (ع) عالمگير است و منفعت طلبان به عدالت سوق داده مي شوند و بر آمال دنيا خواهي شان تازيانه عدالت و حقيقت نواخته خواهد شد. بنابراين بيشترين مخالفتها از دنيا طلبان و دنيا خواهاني است كه در هراس از دست دادن آن يا به شوق و عشق زياده خواهي آنند. پس مبارزه شان جديتر و كراهت و ناپسندي شان از آن حادثه و از آن واقعه بيشتر و جديتر است. دنيا پرستاني كه طاقت شكستن هيمنه بت خود را توسط ابراهيم زمان ندارند؛ پس نه تنها از ابراهيم (ع) و سخنان او متنفر و گريزانند كه با او روبرويند و از آنها حمايت گرند[5].
جهت ديگر اين كه، در دوران غيبت امام، آنچه افراد را از انديشه و ياري و زمينه سازي امام و از وظايف انتظار باز مي دارد، دنيا خواهي است. حب دنياست كه انسان را در گناهان فرو مي برد.حب دنياست كه انسان از ياد امام و وظايف خود در دوران غيبت سرباز مي زند.
فصل اول: دنيا چيست؟
دنيا در لغت؛ يا از ريشه دنأ، دنو گرفته شده است. دنؤ يدنؤ دناءة فهو دنيء،اي حقير قريب من اللؤم؛ ناچيز و نزديك به پستي.
و يا از ريشه الدنو،؛ دنا فهو دان و دني، و سميت الدنيا لأنها دنت و تأخرت الآخرة، و كذلك السماء الدنيا هي القربى إلينا. دنيا را دنيا گفتند چون نزديك است.[6]
در آيات و روايات محبت و دلدادگي به سراي دنيا بسيار مورد مذمت قرار گرفته است.به عنوان نمونه برخي از آنها را مد نظر قرار مي دهيم:
حب دنياست كه افراد را كور و كر مي كند ....
- قَالَ علي (ع):حُبُّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ[7]
حب دنياست كه عقل را فاسد و قلب را از شنيدن حكمت باز مي دارد و باعث شقاوت اخروي و عذاب مي گردد.
وَ قَالَ علي (ع): حُبُّ الدُّنْيَا يُفْسِدُ الْعَقْلَ وَ يُصِمُّ الْقَلْبَ عَنْ سَمَاعِ الْحِكْمَةِ وَ يُوجِبُ أَلِيمَ الْعِقَاب[8]ِ
دلبستگي به دنياست كه انسان را كور و كر و لال از شنيدن و ديدن حق و حقگويي مي نمايد و انسان را اسير و ذليل مي نمايد.،فَإِنَّ حُبَّ الدُّنْيَا يُعْمِي وَ يُصِمُّ وَ يُبْكِمُ وَ يُذِلُّ الرِّقَاب[9]....
دنيا خواهي قلب را نابود و انسان را چنان شيفته خود مي كند كه او بنده دنيا و هر كسي است كه كمي از آن را در اختيار داشته باشد و هر سو دنيا باشد همان سوست `
قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وَ أَمَاتَتِ الدُّنْيَا قَلْبَهُ وَ وَلِهَتْ عَلَيْهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا وَ لِمَنْ فِي يَدَيْهِ شَيْءٌ مِنْهَا حَيْثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَيْهَا وَ حَيْثُمَا أَقْبَلَتْ أَقْبَلَ عَلَيْهَا[10]
بنابراين به عشق دنيا؛ جاه و مقام و شهوات ممكن است در مقابل حضرت بايستد چون طلحه و زبير.
خداوند به حضرت موسي فرمود: يَا مُوسَى.....اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْيَا[11]؛ اي موسي بدان كه هر فتنه اي ريشه اش دنيا دوستي است.
حضرت امير (ع) فرمودند: دنيا خواهي راس كل خطيئه و گناهي است؛ حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَة[12]
رسول خدا فرمود: اولين چيزهاي كه باعث معصيت خدا شد 6 چيز بود:حب دنيا و حب رياست؛ حب طعام؛ حب نوم و راحت طلبي و علاقه به زنان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ أَوَّلَ مَا عُصِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ سِتٌّ حُبُّ الدُّنْيَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الطَّعَامِ وَ حُبُّ النَّوْمِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حُبُّ النِّسَاء[13]
علامه شهيد مرتضي مطهري در اين باره سخنان زيبايي دارند كه مناسب است در اينجا مطرح گردد. ايشان ميفرمايد: اين همه تاكيد و تحذير از دنيا (به ويژه در سخنان حضرت علي(ع)) بدين دليل است كه سلسله خطرات عظيمي در عصر حضرت علي (ع)، يعني در دوران خلافت خلفاء خصوصاً دوره خلافت عثمان كه منتهي به دوره خلافت خود ايشان شد، متوجه جهان اسلام از ناحيه نقل و انتقالات مال و ثروت گرديده بود. علي (ع) اين خطرات را لمس ميكرد و با آنها مبارزه ميكرد: مبارزهاي عملي در زمان خلافت خودش كه بالاخره جانش را روي آن گذاشت و مبارزهاي منطقي و بياني كه در خطبهها و نامهها و ساير كلماتش منعكس است.
فتوحات بزرگي نصيب مسلمانان گشت، اين فتوحات مال و ثروت فراواني را به جهان اسلام سرازير كرد، ثروتي كه به جاي اينكه به مصارف عموم برسد و عادلانه تقسيم شود، غالباً در اختيار افراد و شخصيتها قرار گرفت. مخصوصاً در زمان عثمان، اين جريان فوقالعاده قوت گرفت. افرادي كه تا چند سال پيش فاقد هرگونه ثروت و سرمايهاي بودند داراي ثروت بيحساب شدند اينجا بود كه دنيا كار خود را كرد و اخلاق امت اسلام را به انحطاط گراييد.
فريادهاي علي (ع) در آن عصر خطاب به امت اسلام به دنبال احساس اين خطر عظيم اجتماعي بود.
مسعودي در ذيل احوال عثمان مينويسد: «عثمان فوقالعاده كريم و بخشنده بود (البته از بيتالمال!) كارمندان دولت و بسياري مردم ديگر راه او را پيش گرفتند، او براي اولين بار در ميان خلفا خانه خويش را با سنگ و آهك بالا برد و درهايش را از چوب ساج و عرعر ساخت و اموال و باغات و چشمههايي در مدينه اندوخته كرد. وقتي كه مرد در زنش صندوقدارش صد و پنجاه هزار دينار و يك ميليون درهم پول نقد بود، قيمت املاكش در واديالقري و حنين و جاهاي ديگر، بالغ بر صد هزار دينار ميشد. اسب و شتر فراواني از او باقي ماند.»
آنگاه مينويسد: «در عصر عثمان جماعتي از يارانش مانند خودش ثروتها اندوختند: زبير بن العوام خانهاي در بصره بنا كرد كه اكنون در سال 332 (زمان خود مسعودي است) هنوز باقي است. و معروف است خانههايي در مصر، كوفه و اسكندريه بنا كرد، ثروت زبير بعد از وفات پنجاه هزار دينار پول نقد و هزار اسب و هزارها چيز ديگر بود. خانهاي كه طلح? بن عبدالله در كوفه با گچ و آجر و ساج ساخت هنوز (در زمان مسعودي) باقي است و به دارالطلحتين معروف است. عايدات روزانه طلحه از املاكش در عراق هزار دينار بود. در سر طويله او هزار اسب بسته بود. پس از مردنش يك سي ودوم ثروتش هشتاد و چهار هزاردينار برآورد شد.
مسعودي نظير همين ثروتها را براي زيد بن ثابت و يعلي بن اميه و بعضي ديگر مينويسد.
بديهي است كه ثروتهاي بدين كلاين از زمين نميجوشد و از آسمان هم نميريزد؛ تا در كنار چنين ثروتهايي فقرهاي موحشي نباشد چنين ثروتها فراهم نميشود. اينست كه علي (ع) در خطبه 127 پس از آنكه مردم را از دنياپرستي تحذير ميدهد، ميفرمايد: «و قد اصبحتم في زمنِ لايزداد الخير فيه ادباراً، ولاالشر اقبالا و لاالشيطان في هلاك الناس الاطمعا. فهذا اوان قَوِيت عدته و عمت مكيدت? و امكنت فريسته. اضرب بطرفك حيث شئت من الناس فهل تبصر الافقيراً يكابد فقراً اوغنياً بدل نعم?الله كفراً او بخيلا اتخذ البخل بحقالله وفرا او متمردا كان باذنه عن سمع المواعظ وَقرا. اين خيارُكم و صلحاؤكم و اين احراركم و سُمَحاؤكم؟ و اين المتورِّعون في مكاسبِهِم و المتزهون في مذاهبهم؟».
همانا در زماني هستيد كه خير دائماً واپس ميرود، و شر همي به پيش ميآيد، و شيطان هر لحظه بيشتر به شما طمع ميبندد. اكنون زماني است كه تجهيزات شيطان (وسايل غرور شيطاني) نيرو گرفته و فريب شيطان در همه جا گسترده شده و شكارش آماده است. نظر كن، هرجا ميخواهي از زندگي مردم را تماشا كن، آيا جز اين است كه يا نيازمندي ميبيني كه با فقر خود دست و پنجه نرم ميكند و يا توانگري كافر نعمت يا ممسكي كه امساك حق خدا را وسيله ثروتاندوزي قرار داده است، و يا سركشي كه گوشش به اندرز بدهكار نيست. كجايند نيكان و شايستگان شما؟ كجايند آزادمردان و جوانمردان شما، كجايند پارسايان شما در كار و كسب؟ كجايند پرهيزكاران شما؟...»
سكر نعمت
اميرالمؤمنين در كلمات خود نكتهاي را ياد ميكند كه آن را «سكر نعمت» يعني مستي ناشي از رفاه مينامد كه به دنبال خود «بلاي انتقام» را ميآورد.
در خطبه 151 ميفرمايد: «ثم انكم معشرالعرب اغراض بلايا قد اقتربت، فاتقوا سكرات النعمة و احذروا بوائِقَ النقمه».
شما مردم عرب هدف مصائبي هستيد كه نزديك است. همانا از «مستيهاي نعمت» بترسيد و از بلاي انتقام بهراسيد.
آنگاه علي(ع) شرح مفصلي درباره عواقب متسلسل و متداوم اين ناهنجاريها ذكر ميكند. در خطبه 185 آينده وخيمي را براي مسلمين پيشگويي ميكند، ميفرمايد: «ذاك حيث تسكرون من غير شراب بل من النعمه و النعيم».
آن، در هنگامي است كه شما مست ميگرديد، اما نه از باده، بلكه از نعمت و رفاه.
آري، سرازير شدن نعمتهاي بيحساب به سوي جهان اسلام و تقسيم غيرعادلانه ثروت و تبعيضهاي ناروا، جامعه اسلامي را دچار بيماري مزمن «دنيازدگي» و «رفاهزدگي» كرد.
علي (ع) با اين جريان كه خطر عظيمي براي جهان اسلام بود و دنبالهاش كشيده شد، مبارزه ميكرد و كساني را كه موجب پيدايش اين درد مزمن شدند انتقاد ميكرد. خودش در زندگي شخصي و فردي درست در جهت ضد آن زندگيها عمل ميكرد، هنگامي هم كه به خلافت رسيد در صدر برنامهاش مبارزه با همين وضع بود.
البته اين سخنان و مطالب اميرالمؤمنين و يا هشدارهاي پيامبر اسلام فقط مخصوص اجتماع آن عصر نبود، بدون شك، وجههاي عام نيز هست كه اختصاص به آن عصر ندارد، شامل همه عصرها و همه مردم است و جزء اصول تعليم و تربيت اسلامي است، منطقي است كه از قرآن كريم سرچشمه گرفته و در كلمات رسول خدا و اميرالمؤمنين و ساير ائمه اطهار و اكابر مسلمين تعقيب شده است، اين منطق است كه دقيقاً بايد روشن شود. ما در بحث خود بيشتر متوجه وجهه عام سخن اميرالمؤمنين هستيم، وجههاي كه از آن وجهه همه مردم در همه زمانها مخاطب علي هستند.
آيا علاقه به دنيا مذموم است؟
نكته قابل توجه اين است كه معمولا مي گويند آنچه از نظر اسلام مذموم و مطرود است علاقه به دنيا است، اين سخن هم درست است و هم نادرست، اگر مقصود از علاقه صرف ارتباط عاطفي است نميتواند سخن درستي باشد، چون انسان در نظام كلي خلقت همواره با يك سلسله علائق و عواطف و تمايلات آفريده ميشود و اين تمايلات جزء سرشت او است، او خودش اينها را كسب نكرده است و به علاوه اين علائق زائد و بيجا نيست. همانطوري كه در بدن انسان هيچ عضو زائدي وجود ندارد حتي يك موئين رگ اضافي در كار نيست هيچ عاطفه و علاقه طبيعي زائدي هم وجود ندارد. تمام تمايلات و عواطف سرشتي بشر متوجه هدفها و غاياتي حكيمانه است.
قرآن كريم اين عواطف را به عنوان آيات و نشانههايي از تدبير الهي و حكمتهاي ربوبي ياد ميكند.
«و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمة».[14]
از جمله نشانههاي حق اينست كه از جنس خود شما همسراني براي شما آفريده كه در كنار آنها آرامش بيابيد و ميان شما و آنها الفت و مهرباني قرار داد.
كدام دنيا مذموم است
انسان خصيصهاي دارد كه ايدهآل جو و كمال مطلوب خواه آفريده شده است، در جستجوي چيزي است كه پيوندش با او بيش از يك ارتباط معمولي باشد. به عبارت ديگر: انسان در سرشت خويش پرستنده و تقديسكننده آفريده شده است و در جستجوي چيزي است كه او را منتهاي آرزوي خويش قرار دهد و «او» همه چيزش بشود
اينجا است كه اگر انسان خوب رهبري نشود و خود از خود مراقبت نكند، ارتباط و «علاقه» او به اشياء به «تعلق» و «وابستگي» تغيير شكل ميدهد، «وسيله» به «هدف» استحاله ميشود، «رابطه» به صورت «بند» و «زنجير» در ميآيد، حركت و تلاش و آزادي مبدل به توقف و رضايت و اسارت ميگردد.
اين ست آن چيزي كه نبايستني است و برخلاف نظام تكاملي جهان است و از نوع نقص و نيستي است نه كمال و هستي، و اينست آن چيزي كه آفت انسان و بيماري خطرناك انسان است و اينست آن چيزي كه قرآن و نهجالبلاغه انسان را نسبت به آن هشدار ميدهند و اعلام خطر ميكنند.
بدون شك اسلام، جهان مادي و زيست در آنرا، و لو بهزيستي در حد اعلا را، شايسته اينكه كمال مطلوب انسان قرار گيرد نميداند، زيرا اولا در جهانبيني اسلامي جهان ابدي و جاويدان، در دنبال اين جهان ميآيد كه سعادت و شقاوتش محصول كارهاي نيك و بد او در اين جهان است و ثانياً مقام انسان و ارزشهاي عالي انسان برتر و بالاتر از اينست كه خويشتن را «بسته» و اسير، و «برده» ماديات اين جهان نمايد.
اينست كه علي(ع) مكرر به اين مطلب اشاره ميكند كه دنيا خوب جايي است اما براي كسي كه بداند اينجا قرارگاه دائمي نيست، گذرگاه و منزلگاه او است: «و لنعم دار مالم يرض بها دارا»[15]
خوب خانهاي است دنيا، اما براي كسي كه آن را خانه خود (قرارگاه خود) نداند.
دنيا خانه بين راه است نه خانه اصلي و قرارگاه دائمي.
آيات قرآني درباره رابطه انسان و دنيا دو دسته است، دسته اول آياتي است كه تكيه بر تغيير و ناپايداري و عدم ثبات اين جهان دارد، در اين گونه آيات، واقعيت متغير و ناپايدار و گذراي ماديات، آن چنان كه هست، ارائه ميشود، مثلاً گياهي را مثل ميآورد كه از زمين ميرويد، ابتدا سبز و خرم است و بالندگي دارد اما پس از چندي به زردي ميگرايد و خشك ميشود و باد حوادث آن را خرد ميكند. و ميشكند و در فضا پراكنده ميسازد؛ آنگاه ميفرمايد اينست مثل زندگي دنيا.
بديهي است كه انسان چه بخواهد و چه نخواهد، بپسندد يا نپسندد، از نظر زندگي مادي گياهي بيش نيست كه چنين سرنوشتي قطعي در انتظارش است، اگر بنا است كه برداشتهاي انسان واقعبينانه باشد نه خيالبافانه و اگر انسان با كشف واقعيت آنچنان كه هست ميتواند به سعادت خويش نائل گردد نه با فرضهاي وهمي و واهي و آرزويي، بايد همواره اين حقيقت را نصبالعين خويش قرار دهد و از آن غفلت نورزد.
اين دسته از آيات زمينه است براي اينكه ماديات را از صورت معبودها و كمال مطلوبها خارج سازد.
در كنار اين آيات و بلكه در ضمن اين آيات فوراً اين نكته گوشزد ميشود كه ولياي انسان، جهاني ديگر، پايدار و دائم، هست؛ مپندار كه آنچه هست همين امور گذرا و غيرقابل هدف قرار گرفتن است پس زندگي پوچ است و حيات بيهوده است.
ان الذين لايرجون لقائنا و رضوا بالحيوه الدنيا و اطمانوا بها و الذين هم عن آياتنا غافلون. [16]
آنان كه «اميد ملاقات» ما را ندارند (ميپندارند زندگي ديگري كه در آنجا پردهها پس ميرود و حقايق آشكار ميشود در كار نيست!) و «رضايت داده» و قناعت كردهاند به زندگي دنيا و بدان دل بسته و «آرام گرفتهاند» و آنان كه از آيات و نشانههاي ما غافلند.[17]
دنيا سراي آزمايش
از منظر دين، دنيا و محبت هاي مختلف وسيله آزمايش و امتحان افراد است برخي به آن دل بسته و اسير آن مي گردند. محبت دنيا آنان را از خدا باز مي دارد و برخي ديگر آن را به خدمت گرفته. هيچ چيز جاي خدا را در دل هاي آنان نخواهد گرفت. خدا در دل هايشان چنان بزرگ نشسته كه دنيا به نظرشان نمي آيد.
خداوند در قران مي فرمايد: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ؛ و بدانيد اموال و اولاد شما، وسيله آزمايش است و (براى كسانى كه از عهده امتحان برآيند،) پاداش عظيمى نزد خداست! (انفال/ 28)
حضرت علي (ع) در باره اين آيه فرمودهاند كه خدا آنان را با اموال و اولاد امتحان مي كند. «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ[18]
درآيه ديگر آمده است: «زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (؛ محبّت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن، آزمايش و تربيت شوند ولى) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى) است و سرانجام نيك (و زندگىِ والا و جاويدان)، نزد خداست. (آل عمران/ 14)
تمام اين امور كه زيبا جلوه داده شده و آنچه وجود دارد براي آزمايش است: «إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زينَةً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ ما آنچه را روى زمين است زينت آن قرار داديم، تا آنها را بيازماييم كه كدامينشان بهتر عمل مىكنند! [19]
علي (ع) در ويژگي متقين مي فرمايد: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم»[20]؛ خدا در جانشان بزرگ است و غير او در چشمشان كوچك است.
آنان دنيا را مزرعه آخرت قرار دادهاند و از آن بهره مي برند
نتيجه اين كه:
1-از نظر اسلام، رابطه انسان و جهان از نوع رابطه زنداني و زندان و چاه و در چاه افتاده نيست، بلكه از نوع رابطه كشاورز است با مزرعه[21]، و يا اسب دونده با ميدان مسابقه،[22] و يا سوداگر با بازار تجارت[23]، و يا عابد با معبد است.[24] دنيا از نظر اسلام مدرسه انسان و محل تربيت انسان و جايگاه تكامل او است.
در نهجالبلاغه گفتگوي اميرالمؤمنين(ع) با مردي ذكر شده است كه از دنيا مذمت كرده و علي(ع) او را كه ميپنداشت دنياي مذموم، همين جهان عيني مادي است مورد ملامت قرار داد و به اشتباهش آگاه نمود، شيخ عطار اين جريان را در «مصيبتنامه» به شعر در آورده است. [25]
2- آنكه به بهانه دنيا ازآخرت غفلت كند و يا به بهانه آخرت، دنيا را فراموش كند؛ انسان ديندار واقعي نيست: در روايات آمده: "اعمل عمل امرءٍ يظن انه لن يموت ابدا و احذر حذر امرء يخشي ان يموت غداً؛. مانند آن كس عمل كن كه گمان ميبرد هرگز نميميرد و مانند آن كس بترس كه ميترسد فردا بميرد."
در حديث ديگر از رسول اكرم آمده است: "اعظم الناس هما المؤمن؛ بهتم بامر دنياه و امر آخرته؛ از همه مردم گرفتارتر مؤمن است كه بايد هم به كار دنياي خويش بپردازد و هم به كار آخرت."
در سفينه البحار، ماده «نفس» از تحفالعقول از امام كاظم (ع) نقل ميكند كه ايشان به صورت يك روايت مسلّم در ميان اهل البيت نقل كردهاند كه: "ليس منا من ترك دنياه لدينه او ترك دينه لدنياه؛ آنكه دنياي خويش را به بهانه دين و يا دين خويش را به خاطر دنيا رها كند از ما نيست." [26]
ادامه دارد/
شنبه 30 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 133]
-
گوناگون
پربازدیدترینها