واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: پاورقي آشتي اسلام ، دموكراسي و غرب
و از آنجا كه حاكميت دموكراتيك وابسته به زنجيرهاي از تجربهها است، مدت آن تجربهها به طور مستقيم به دوام خود حاكميت دموكراتيك مربوط ميشود. به عبارت ديگر، هر چه دورة حاكميت دموكراتيك طولاني باشد، قدرت و ثبات آن نظام دموكراتيك بيشتر ميشود.
يك دموكراسي كه بيش از دويست سال از عمر آن ميگذرد، درخطر جدي فرو پاشي و يا تعليق اصول قانوني قرار ندارد. اين دموكراسي داراي ديوار عايقي از تجربه و تاريخ دموكراتيك براي حفظ خود از سوء استفادة غير قانوني از قدرت است. ملتي بدون بهرهمندي از چنين پيشينة طولاني دموكراسي و سازمانهاي دموكراتيك ـ احزاب سياسي ؛ پارلمان مستقل، مشروع و منتخب مردم؛ سازمانهاي غير دولتي ( NGO)؛ رسانههاي آزاد؛ و يك نظام قضايي مستقل ـ در مقابل تعليق نظام دموكراتيك آسيبپذير است. ما بايد به يك دموكراسي نوپا مانند يك نهال كه بايد تحت محافظت قرار گيرد، به آن آب، غذا و زمان داده شود تا به درختي مستحكم تبديل شود، نگاه كنيم. بنابراين وقتي تجربههاي دموكراتيك نابهنگام فرو پاشيده و متوقف ميشوند، اثرات آن ميتوانند، اگر نه پايدار، اما طولاني مدت باشند. فروپاشيهاي داخلي و خارجي دموكراسي (هم انتخابات و هم حاكميت) اثراتي دارند كه در طول نسلها ادامه مييابند و از بين نميروند.
ما بايد در خصوص دموكراسي واقع گرا و عملگرا باشيم. جان اف. كندي يك بار خودش را يك
«ايدهآلگراي دور از توهم» ناميد. به نظر من اين توصيف مناسبي است، چون فكر ميكنم كشورم به ويژه از خشونت ديكتاتوري به سمت فرهنگ دموكراسي در حركت است. وقتي انسان با ظلم و ستم مواجه ميشود، وسوسه ميشود كه به سراغ موانع برود، در حالي كه عملگرايي، به كارگيري علاجهاي [صلح آميز] و ديگر تواناييها را توصيه ميكند. من با توجه به رشد عقلي و تجربياتي كه دارم، سرسختانه به آرمان متعهد هستم، اما در يافتن ابزار لازم براي نيل به اهداف به طور صلحآميز بيشتر صبور هستم.
تجربة استعماري بسياري از كشورهاي مسلمان منجر به سختيهاي بسيار آنان در حفظ دموكراسي شده است. در صورت نبود حمايت كافي و بدون زمان و تعهد لازم به ايجاد زيربناي دموكراتيك، آنان در تقويت جريانهاي انتخاباتي و حاكميتي خود با شكست مواجه ميشوند. بسياري از كشورهايي كه در اين فصل مورد بحث قرار ميگيرند در معرض ارزشهاي دموكراتيك، ايدهآلهاي دموكراتيك و توسعة تدريجي سازمانهاي سياسي و اجتماعي در زمان حاكميت استعماري واندكي پس از آن قرار گرفتهاند. با اين حال دانههاي دموكراتيك نو پا اغلب با توجه به منافع استراتژيك قدرتهاي غربي (اغلب با كار كردن با عناصري درون جوامع خودشان) قبل از آن كه به گل بنشيند و به نظامهاي دموكراتيك كارآمد تبديل شوند، از بين رفتهاند.
الجزاير
كشورهاي اسلامي شمال قارة آفريقا نمونههايي از كشورهايي هستند كه استقلال در آنها براي مردم آزادي سياسي يا اصلاحات اقتصادي و اجتماعي به ارمغان نياورده است. براي مثال، كشور الجزاير بيش از يكصد سال تحت استعمار فرانسه بود.
جنبش ضد استعمار در الجزاير بين جنگهاي جهاني رشد يافت و با شكست نازيها در سال 1945 شدت گرفت. با خاتمة جنگ، رژة ضد استعمار در شهر ستيف (Setif) به خشونت كشيده شد. مردم الجزاير به جوامع فرانسوي و اروپايي حمله كردند. آمار كشتهشدگان به بيش از يك صد نفر رسيد. نيروهاي فرانسوي ابتدا با اقداماتي در خور و متعادل پاسخ دادند، اما ديري نكشيد كه اقدامات آنها به قتلهاي تلافي جويانه تبديل شد؛ هزاران نفر از الجزايريها (برخي آمارها به 45 هزار نفر ميرسد) كشته شدند.
در اين اوضاع و احوال بود كه جبهة آزادي ملي الجزاير (FLN) نبردي را براي رسيدن به استقلال و رهايي از استعمار فرانسه در 1954 آغاز كرد كه تا سال 1962 به طول انجاميد. اين جنگ از خونبارترين نبردهاي اواخر قرن بيستم بود. در خاتمة اين جنگ، آمار حيرت انگيز يك ميليون كشته به دست آمد. دولتي كه پس از اين نبرد طولاني براي استقلال ظهور نمود، خيلي زود دولت يك حزبي شد كه تحت سلطة رهبران خودكامه اي به نامهاي احمد بن بلا (Ahmad Ben Bella) و هوآري بوميدين (Houari Boumedienne) بود. درسال 1991 مردم الجزاير تلاش كردند كه دولت يك حزبي را به نظام دموكراتيك چند حزبي از طريق انتخابات آزاد تغيير دهند. جبهة نجات اسلامي، كه حزبي اسلامي بود در دور اول انتخابات پيروز شد. ارتش به سرعت مداخله و انتخابات را لغو كرد و جلوي اسلام گرايان را براي كنترل دولت گرفت. نظم و قانون مختل شد. جنگ فرقهاي داخلي شروع شد، الجزايري در مقابل الجزايري و مسلمان در مقابل مسلمان ديگر قرار گرفت. جنگ داخلي الجزاير تا سال 2002 به طول انجاميد.
سرانجام ســــازشي سيـــاسي به جنـگ خاتمه داد و راه را براي دولتي منتخب هموار كرد. عبدالعزيز بوتفليقه (Abdelaziz Bouteflika) در سال 1999 انتخاب شد. اما انتخاب او با اتهام به تقلب در رأيگيري با شكست مواجه شد و شش نفر از هفت كانديدا از رقابت كنار كشيدند. انتخابات پارلماني بعدي در سال 2002 تنفر عمومي را از سياست انتخاباتي نشان داد.
سه شنبه 26 شهريور 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]