تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 30 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1831287574




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فلسفه و متافيزيك


واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: مقدمه:
آدمي، اين ساخته شده از خاك و مجهز به انديشه، بيگانه اي است در عرصه ي گيتي. از يكسو چنان است كه گويي حيواني تكامل يافته بيش نيست و از سويي ديگر سوداي آفرينش دارد. اين دو گانگي در خصلت آدمي چون دو حاكم در يك اقليم مي ماند كه در نبرد دائمي اند. تناقضات خاكي و ماوراي مادي نهادينه شده در ذات آدمي، قرار از او گرفته و هرگز سر تسليم در مقابل سرنوشت زميني فرود نياورده است. نه چون ديگر جانداران به حيات محدودش قانع است و مهر به جاودانگي از خود مي راند، و نه به عشق جاودانگي از بند نيازهاي مادي توان گسستن دارد.
اين تضاد، شالوده ي گرايشهاي تناقض گونه ي او به هر دو ديدگاه ايده آليستي و ماترياليستي است. اين چنين است كه تقابل بين ايده آليسم و ماترياليسم به اندازه ي تاريخ حيات انسان قدمت دارد و هر دو ديدگاه، هر يك به شيوه ي خود، به انسان نويد بهشت مي دهند. ايده آليسم و در راس آنها اديان، دو تصوير بهشتي براي انسان ترسيم مي كنند، يكي بهشت زميني كه در پرتو عدل و داد و اخلاق حاصل مي شود و ديگري بهشتي است كه پس از رستاخيز در آن خواهد زيست. بهشت ماترياليستي كه اوج شكوفايي آن در ماركسيسم تجلي يافته، انديشه ي مالكيت خصوصي در برزخ حكومت ديكتاتوري كارگري تباه مي شود و انسان در پرتو توليد انبوه و برخورداري بدون تبعيض همگاني، به سعادت خواهد رسيد و رشد ذهني او را به دنبال خواهد داشت.
اينجا، نه جاي نقد و بررسي مكاتب است و نه اصولاً اين قلم در پي اثبات يا نفي مكتب خاصي است. بلكه هدفي ديگر را پي مي گيرد و آن تبيين فطرت و نياز آدمي و چگونگي دست يابي به آن است. نكته ي بارز و تكيه گاه اين بحث، بيش از هر چيز باور برتابيده از سرشت همگاني بر سير و سفري است از تولد تا مرگ، كه انسان را به بهشت نزديك كند. انسان مسافري بيش نيست و قصدي بجز بهشت ندارد.

غفلت خطرناك

تاريخ حيات انسان مانند كشتي بزرگي است كه در درياي پر تلاطم هستي به حركت بي سكون در آمده وناخدايش سرشت آدمي است. اما سرشت آدمي، در دوگانگي بين نيازهاي ناسازگار جسمي و رواني و زياده طلبي هاي او در تلاطم است و ستيز دروني ناخدا، بارها كشتي را به گرداب خطر انداخته و جهت حركت، از مقصد به سويي نامشخص و ياس آور تغيير كرده است

با هر موجي كه به كشتي مي خورد، سرنشنيان نيز عنان اختيار از كف داده و هر يك براي نجات خويش ديگري را به سوي قربانگاه رفع نيازهاي خود سوق مي دهد و كشتي به خطر نزديكتر مي شود. ناخدا و سرنشينان، هر دو فريب وسعت كشتي را خورده و از خطرات واقعي كه كل كشتي و حيات آدمي را تهديد مي كند، غافل شده اند. اين كشتي به سر منزل مقصود نخواهد رسيد، مگر آنكه تلاطم دروني ناخدا مهار شود و فروكش كند و سرنشنان، دست از خود ستيزي بردارند و تنها به حركت كشتي و جهت آن بينديشند و از كشتي در مقابل خطرات حتمي و احتمالي محافظت كنند.
نمونه هاي تاريخي خطرات


نمونه هاي تاريخي خطراتي كه انسان پشت سر گذاشته از دو منظر قابل بررسي است، يكي نبرد بين كشورها در طول تاريخ و جنگهاي جهاني و منطقه اي قرن اخير و ديگري مسائل دروني كشورها است. در اينجا جنگ بين كشورها مد نظر نيست و تنها مسائل دروني جوامع مورد توجه است كه اين مسائل خود موجب درگيري بيشتر در سطح جهان مي شود.
دو پديده در طول تاريخ بيش از همه قابل توجه است، يكي حكومت كليسا در قرون وسطي كه تقريباً هزار سال مانع حركت درست كشتي بسوي بهشت زميني شد و ديگري حكومت هفتاد ساله ي بلشويكها در شوروي سابق. اين دو مورد از اين جهت حائژ اهميت است كه ايده آليسم به بهانه ي بهشت آخرت، زندگي دنيوي انسان را تباه مي كرد و با سركوبي هرگونه تفحص و تعمق در طبيعت مانع شكوفايي ذهنيت خلاق انديشمندان و نوآوران مي شد.
ديگري ماترياليسم كه تلاش مي كرد براي ساختن بهشت زميني، براي مبارزه با ايده آليسم (بطور كلي، نه تنها مذهب) الگوي از پيش فرض شده و مبهمي را به انسان تحميل كند و تلخترين تجربه ي تاريخي ماترياليسم را به تصوير كشيد.

ايده آليسم يا ماترياليسم؟


اگر مرز بين ماديات و معنويات مشخص مي شد، آنگاه احتمال آن وجود داشت كه انسان را در يكي از دو نگرش ايده آليستي يا ماترياليستي جا بيندازيم. اما چنين مرزي مشخص نيست. تا جاييكه به انسان مربوط مي شود، هر معنويتي با ماديات در ارتباط تنگاتنگ است و هر مادياتي در زمينه هاي معنوي قابل بهره برداري است. معنويت انسان با ويژگيهاي مادي او گره خورده و با آسيب ديدن مكانيزم مادي او، زمينه هاي معنوي اش نيز آسيب خواهد ديد. بي توجهي به معنويت نيز موجوديت مادي او را با خطر انهدام مواجه مي كند.
اما تضاد بين ايده آليسم و ماترياليسم در نوع نگرش آنها به مسئله پيدايش، نحوه ي رشد و هدف نهايي انسان است. ايده آليسم ديني، آدمي را آفريده و راننده شده از بهشت مي داند كه چند صباحي در ديار فاني است و سرانجام در پيشگاه خدا داوري خواهد شد و نسبت به همه ي اعمال و رفتار خود پاسخگو است. ماترياليسم انسان را مولود تكامل يافته ي ماترياليسم ديالتيكي مي پندارد كه در روند تكامل حيات تاريخي خود، مالكيت خصوصي بر منابع توليد به مالكيت عمومي بدل مي گردد و مبارزات طبقاتي به پايان خواهد رسيد. اما زمينه هاي مشترك هر دو نگرش كه در اين نوشته مورد توجه است، اين است كه هيچ يك از اين مكاتب امتيازات انسان را نسبت به ساير موجودات نفي نمي كند.

فاجعه ي ايده آليسم


با سقوط امپراطوري روم در اواسط قرن پنجم ميلادي تمدن در اروپاي غربي به سطح بسيار پائيني تنزل كرد. تعليم و تربيت تقريباً از بين رفت و تنها راهبان ديرهاي كاتوليك و معدودي افراد غير روحاني با فرهنگ و دانش يوناني و لاتيني و كشورهاي اسلامي رشته ي باريكي داشتند.

قرون وسطي در اروپا، دوراني پر از ترور, كور گرائي و انگزايسيون بود كه بخش مهمي از تمدن را ويران كرد. كليساي قرون وسطي هر انديشه، هر جهان بيني و هر جنبشي را كه با اعتقادات ديني مسيحيت و ديدگاه علمي آن كه متاثر از دانش ارسطويي بود، مغايرت داشت، در جنگ با خدا مي دانست و بنابراين بايد تنبيه شود و تنبيه يعني سوزاندن در ميدانهاي شهر. دادگاه هاي تفتيش عقايد (انگيزاسيون) حتي بر انديشيدن كه مهمترين وجه تمايز انسان با ساير جانداران است، نظارت داشت.
تحقيق و تفحص در كائنات و شناخت قوانين حاكم بر طبيعت عملي شيطاني محسوب مي شد كه با مجازات سخت همراه بود. هر كس كه به قوانين حاكم بر طبيعت توجه داشت و به شناخت آن كنجكاو مي شد، از ديد كليسا شيطان بر جسم و روح او رسوخ كرده و تنها شعله هاي آتش مي توانست وي را از شر شيطان نجات دهد.

مبارزه با دگر انديشي تنها به علم و هنر محدود نمي شد و هرگونه برداشتي كه با نگرش كليساي كاتوليك مغاير بود، سركوب مي شد. اين مبارزه و اجبار انسان به پذيرش بي و چون و چراي اعتقادات كاتوليكي در دو زمينه علمي و ديني با شكست مواجه شد. ظهور پروتستان اعتقادات كاتوليك را به چالش كشيد كه با جنگ هاي طولاني و خونين همراه بود و به محدود شدن نفوذ و اختيارات كليسا انجاميد.
علاوه بر آن، دگر انديشان علمي و فلسفي نيز هرگز دست از تلاش خود بر نداشتند و سر انجام رنسانس، كليسا را وادار به سكوت در مقابل نوآوري هاي علمي و فلسفي كرد. نتيجه ي يكه تازي هاي كليساي كاتوليك در مبارزه با هر گونه تلاش علمي و فلسفي، علاوه بر پيدايش پروتستان، رشد بيسابقه ي انديشه هاي ماترياليستي را در اروپا در پي داشت كه به تزلزل اعتقادات مذهبي انجاميد.

فاجعه ي ماترياليسم
در اواخر جنگ جهاني اول، طرفداران ماركسيسم با انقلاب بلشويكي در روسيه، اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي را بوجود آوردند كه يكي از خونين ترين انقلاب ها محسوب مي شود. اين انقلاب منجر به حكومت هفتاد ساله ي كمونيستها شد كه در دو زمينه به مبارزه اي بيرحمانه دست زد. يكي مبارزه با ايده آليسم و محدود كردن جامعه در اجراي مراسم مذهبي و بيان اعتقادات و ديگري مبارزه با مالكيت خصوصي. اين مبارزه ي وحشتناك به كشته شدن ميليونها نفر و حبس و شكنجه و تبعيد ميليونها نفر ديگر انجاميد. مهاجرت و حتي مسافرت از شهري به شهر ديگر، بدون كسب مجوز امكان نداشت. هرگونه اظهار نظري كه ماركسيسم را با سئوال رو به رو مي كرد، مجازات سختي در پي داشت

انگيزه ي شخصي تحليل رفت و ذوق و استعداد سركوب شد. چنان مردم شوروي با جهان خارج بي ارتباط بودند كه براي اين كشور از ديوار پولادين سخن مي گفتند. اگر در قرون وسطي دادگاه انگيزاسيون همه را وادار مي كرد كه پيرو و مروج اعتقادات كليسا باشند، در شوروي نيز ك. گ. ب. بر ابتدايي ترين افكار و گرايش هاي اعتقادي مردم نظارت كامل داشت تا همه يكجور فكر كنند و پيرو و مدافع ماركسيسم لنينيزم باشند
هنگامي كه ديوار پولادين فروريخت و شوروي از هم پاشيد، آنچه كه بيش از همه خودنمايي كرد، بهت و حيرت مردم شوروي از جهان خارج و دورغي بود كه حكومت به آنها گفته بود. نتيجه ي اين حيرت، خود باختگي مردم در مقابل جاذبه هاي كشورهاي غربي بود. مهاجرت گسترده ي دانشمندان و مردم روسيه بيسابقه بود. مسجد و كليسا و كنيسه دوباره رونق گرفت و هفتاد سال مبارزه ي بي امان با اعتقادات مذهبي با شكست رو به رو شد. در دوران قرون وسطي و در نظام سوسياليستي شوروي، اعتقادات، بيرحمانه سركوب مي شد. امكان بحث و تبادل نظر وجود نداشت و همه مي بايستي همانطور فكر و رفتار كنند كه از پيش تعيين شده بود.

ايده آليسم و ماترياليسم
مسيحيت با پيام حضرت عيسي (ع) آغاز و پيامبرش مصلوب شد. ده ها سال پيروان مسيحيت در انزوا بودند و طرفداري از مسيحيت با مجازات هاي سنگين همراه بود. مسيحيت براي پيروانش چنان جذابيتي داشت كه جان در مقابل دفاع از اعتقاد بي اهميت بود. هرچه حكومتها بيشتر آن را سركوب مي كردند، بيشتر پيشرفت مي كرد. تا جاييكه امپراطوري روم نيز به مسيحيت گرويد. اما زمانيكه كليسيا به تفتيش عقايد و جانبداري خونين و آتشين به دفاع از آن پرداخت، نه تنها پيشرفت نكرد، بلكه به تجزيه اعتقادات پيروان كليساي كاتوليك انجاميد و پروتستانسم با سرسختي هرچه تمامتر در مقابل آن ايستاد
.
تنها پيدايش فرقه هاي مختلف مسيحيت موجب انزوا و تضعيف قدرت كليسا نشد، بلكه جميعتي كثير از پيروانش به انكار دين روي آوردند. ريشه هاي رشد ماترياليسم را بايد در خشونت كليسا نيز پيگيري كرد. ماركسيستها نيز بهاي كمي براي پيشرفت آن نپرداختند. زندانهاي طولاني مدت، شكنجه و اعدام زيادي را تحمل كردند تا توانستند در عرصه ي قدرت پيشرفت كنند.
اعمال قدرت حكومت و نظارت دولتي بر افكار و رفتار مردم، سرانجام بطور سلسله مراتب و در نهايت از طريق ماموران دون پايه اعمال مي گردد. اين سلسله مراتب اعمال قدرت جو اختناق آلودي را بر جامعه تحميل مي كند كه بيش از اهداف حكومت، سوء استفاده ي ماموران حكومتي بر زندگي مردم سايه مي اندازد. هيچ كس احساس امنيت نمي كند و ترس روز افزون و عمومي، امري عادي مي شود. افراد هرچه به قدرت نزديكتر باشند، از دو نگراني عمده بيشتر رنج مي برند. يكي ترس از رقيبان و ديگري ترس ازسقوط از نربان قدرت و بازگشت به ميان مردم عادي.
اگر براي يك شهروند معمولي گرايش و خطايش با ندامت و تعهد مورد عفو قرار گيرد، در مورد نزديكان به قدرت، با خطرات مصيبت باري همراه است كه ندامت و تعهد در اين سرنوشت تاثير چنداني ندارد. اين جو خفقان آور در قرون وسطي و در دوران شوروي بشددت حاكم بود.

خسارت بجاي منفعت
در هر دو رويداد بالا خسارات و مصيب هاي غير قابل جبراني به انسان وارد شد. هرچند كه قدرتمندان نيز با سرنوشت بهتري رو به رو نبودند. اما قدرتمداران مي مرند و جامعه (مردم) ماندگار است و در نهايت وارث واقعي همه ي رويدادها مردم هستند. دردها و رنجها، فقر و گرسنگي و عقب ماندگي، كشت و كشتارها، همه و همه گريبانگير مردم شد.
نه كليساي قرون وسطي توانست به وعده هاي خود مبني بر سعادت و آرامش بشر عمل كند و نه شوروي توانست انسان را به ساحل آرامش و بدون تبعيض هدايت كند. كليسا بار همه ي مشكلات را بدوش اديان مختلف و به تعبير خودش كفر مي انداخت و با توسعه ي جنگهاي خانمانسور درد و رنج، قتل و غارت، و هزاران مشكل ديگر به بشريت تحميل مي كرد. شوروي نيز با استيلا بر برخي از كشورها، زندگي مردم آنجا را نيز با وحشت و ترس و سركوب تيره و تار كرد.

آغاز فجايع جديد
پس از پايان جنگ جهاني دوم و پيروزي متفقين، شوروي چندين كشور اروپايي را تسخير و پرچم كمونيستي را در آنجا برافراشت. وسوسه ي تسخير و تسلط بر ايران را داشت. جنگ سرد آغاز شد و سرانجام با خروج وابستگان به شوروي، ايران از تسلط انگستان بر منابع نفتي نيز خارج شد. در اتحاد و همكاري بين روحانيت و سياستمداران مستقل، نفت نيز ملي شد
آمريكا كه بعد از جنگ جهاني دوم از قاره ي آمريكا به عرصه ي جهاني قدم گذاشه و با استعمار نو، جايگزين انگلستان و كشورهاي اروپايي شده بود، به بهانه ي مبارزه با كمونيزم جهاني و مهار شوروي در مرزهايش، قصد تسلط بر ايران را داشت. ايران در مقابل آن مقاومت كرد و سياستي مستقل و ملي پيش گرفت. سرانجام آمريكا با كوتاي بيست و هشتم مرداد يكهزار و سيصد و سي و دو، دولت قانوني ايران را سرنگون كرد.

تا دهه ي يكهزارو سيصد و چهل، مخالفان كوتا از طريق مخالفتهاي مدني مبارزه مي كردند. قيام پانزده خرداد با خشونت تمام سركوب شد. مبارزان جوان به اسلحه روي آوردند و سازمانهاي چريكي را بوجود آوردند. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، كينه ي ديرينه كه از زخم كوتاي آمريكا به يك غده ي چركين تبديل شده بود، در تسخير سفارت آمريكا سرباز كرد. هرچند از اين بابت خسارات جاني و مالي بسياري به ايران و ايراني تحميل شد، اما اين عمل واكنشي بود به رفتار آمريكا در كودتاي بيست و هشت مرداد. حال اجازه دهيد مسائل ايران و جهان را از ديد ديگري مورد بررسي قرار دهيم. در اينجا اصلاً بحث ملتي خاص يا حكومتها نيست، بحث از اين نگاه ادامه مي يابد كه در يكطرف مردم جهان هستند با امكانات محدود كه مي خواهند با آرامش و سعادت به زندگاني خود ادامه دهند و در طرف ديگر كساني (يا حكومتهايي) كه مدعي رهبري بشريت هستند و مي خواهند انسان را هدايت و اداره كنند. توجه شود كه در اينجا بررسي رويدادها از ديد يك انسان (نه ايراني) بي طرف انجام مي شود كه يكي از ميلياردها نفري است كه روي زمين به زندگي مي كند
شكستهاي مداوم بشريت.

اعتراض خشن ايران نسبت به كوتاي آمريكايي بيست و هشت مرداد، تسخير سفارت آمريكا بود كه سياستهاي آن كشور را محكوم مي كرد. اما سياستمداران اين اعتراض را اهانت به مردم آمريكا تعبير مي كردند. اين تعابير غيرواقعي مجوز يورش همه جانبه رژيم بغداد را به ايران صادر كرد. مقاومت ايرانيان مانع پيروزي ارتش متجاوز (با تمام حمايتهاي جهاني كه داشت) شد. رژيم عراق با بدهي هاي نجومي و آنهمه خسارات مادي و معنوي و تلفات جاني كه به هر دو ملت تحميل كرد، عقب نشست. اين رژيم عنان اختيار از كف داد و با يورش به كويت، آن كشور را تسخير كرد. به دنبال آن لشگر كشي به عراق آغاز شد. شكست و خروج عراق از كويت، ده سال محاصره ي اقتصادي و همه جانبه ي آن كشور را به دنبال داشت. كودكان بسياري بر اثر كمبود دارو و غذا تلف شدند. انسانهاي بيشماري به فلاكت و بدبختي دچار شدند كه همگان از شرح مفصل آن مطلع هستند. اين قلم تمام اين وقايع را در كارنامه ي شكست هاي بشريت (نه حكومتها) ثبت مي كند.
با حمله ي شوروي به افغانستان، جنگ و خون ريزي و هزاران درد بي درمان به مردم آن كشور تحميل شد. غرب و در راس آنها آمريكا و برخي از كشورهاي منطقه به تجهيز و حمايت از مبارزان افغاني روي آوردند. شوروي با آن همه هزينه هاي انساني و مادي، پيروز نشد، همچنانكه آمريكا در ويتانم به پيروزي نرسيد. پس از خروج ارتش شوروي، جنگهاي داخلي افغانستان شروع شد.
فرض كنيم كه ادعاي سردمداران آمريكا واقعيت دارد و تروريزم طالبان به برجهاي تجارت جهاني نيويورك حمله كرد. تروريزمي كه در افغانستان رشد كرد، نتيجه تجاوزات بيرحمانه ي شوروي و آمريكا به حريم زندگي مردم تهي دست بود. اين مردم تهي دست به كشت خشخاش و صادرات مواد مخدر روي آورند كه باز هم بازنده ي اصلي اين تبهكاري ها مردم هستند، نه حكومتهاي سلطه طلب. مواد مخدر افغاني به اروپا و آمريكا و براي مردم عادي آنجا ترانزيت مي شود و نه براي سياستمداران. نيروهايي كه در بخش مبارزه با اين سوداگران مرگ به ميدان مي روند و جان مي بازند، باز هم از مردم اند.
حمله ي بعدي آمريكا به عراق نيز نه تنها بهره اي براي مردم عادي، حتي آمريكاييان ندارد، بلكه تمام هزينه اش بر دوش مردم سنگيني مي كند. اگر هزينه ها و دست آوردهاي بلوك شرق و غرب را بعد از جنگ جهاني دوم در نظر بگيريم، موازنه، منفي و كفه ي زيان بسيار سنگين تر خواهد بود. اما چيزي كه هست اين است كه هزينه را مردم مي پردازند و اختيار و تبليغات با سياستمداران است.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[مشاهده در: www.freedownload.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 265]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن