تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 18 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه مؤمن به برادر [دينى] خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى‏رود، همچنان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1851628909




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پشت پرده تشكيلات (خاطرات عضو سابق فرقه بهائيت) - 39 پدرم هم دلش پر بود!


واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: پشت پرده تشكيلات (خاطرات عضو سابق فرقه بهائيت) - 39 پدرم هم دلش پر بود!
اشاره:
در شماره قبل خوانديم كه فرهاد پس از عقد با مرجان راهي مغازه شد و نتوانست همراه خانواده مرجان به منزل آنها برود. مي خواست شام را در خانه جناب سرهنگ باشد كه مادرش خبر از يك ضيافت بهايي در منزل آقاي عبادي داد. او سعي كرد به بهانه اي عذر ضيافت را بخواهد. ادامه ماجرا:
به روايت بهزاد جهانگيري
نوشته : سعيد سجادي
يكدفعه پدرم از آن طرف با صداي بلند گفت:
«مثلاً بيايد ضيافت چه چيزي را ياد بگيرد. اين هم شد جلسه؟! از اول تا آخر جلسه ناظم ضيافت خانم مشيري از دخترش تعريف كرد و پشت سر هم منت مي گذاشت كه ما به خاطر ترويج امر جمال مبارك به همدان مهاجرت كرده ايم و بهائيان اينجا جور ديگري با ما رفتار مي كنند. آن از مناجات خواندنشان و پول دادن به صندوق اعانات كه آقا سر چشم و هم چشمي كه مثلاً فلاني بيشتر پول مي دهد و آن ديگري پول كمتري داده. . . »
ناگهان مادرم عصباني شد كه مرد تو كه مثلاً بهايي هستي چرا اين حرف را مي زني؟ پدرم در جواب گفت:
«چرا نزنم دختر همين مشيري مدتي را با چند نفر مسلمان رفيق مي شود كه گند كار در مي آيد، اما اين خانم با يك تير دو نشان مي زند، حالا مادر دختر كه خود را مهاجر و ناظم جلسه مي داند مي خواهد كارهاي دختر خود را ماست مالي كند و همه آنها را به دولت نسبت داده و مي گويد كه دخترم را بي گناه گرفته اند به جرم اينكه بهايي بوده، آخه يكي نيست به اين مادر بگويد مگر، بهايي نيستيم پس چرا دخترهاي ديگر افراد بهايي، يك هفته گم و گور نمي شوند؟!»
مادرم هم به ناچار قبول كرد و گفت:
«اين را راست مي گويي، اما نمي شد كه در ضيافت با آنها مجادله كني و حقيقت را بگويي. »
پدرم گفت:
«پس حق بده كه به فرهاد بگويم خوب شد كه نيامدي، به خدا ما كه چيزي ياد نگرفتيم و اين دو سه ساعت برايمان زهرمار شد. »
مادرم، پدرم را به پايان دادن اين بحث تشويق مي كرد، اما پدرم كه دلش خيلي پر بود، ول كن ماجرا نبود و گفت:
«اصلاً چه كسي گفته كه بهروز راشدي - سيف زاده - نعيمي و. . . همه كاره باشند. چه كسي آنها را انتخاب كرده است. خانم تو باور مي كني كه دختر مشيري سياسي بوده؟ اينكه گندش درآمد و رسوا شد، دختره بي خبر با چهارپنج جوان رفته شمال تفريح، حال مادرش مي خواهد از اين دخترأ فاسد ژاندارك بسازد. »
احساس كردم عصيان من حتي به پدرم هم جرأت فرياد زدن و اعتراض بخشيده است. مادرم هي مي گفت: «مرد بس كن نصفه شبه. . . »
اما پدرم دست بردار نبود و گفت:
«مگر نبايد افراد محفل از ميان آدم هاي باايمان انتخاب شوند؟ پس چگونه است كه فرد هر چه پست تر و كثيف تر باشد، جايگاهش در محفل بالاتر است. »
مادرم در حالي كه بر سر و صورت خود مي زد، گفت:
«اين حرف ها را نزن، آنها در اصل اوامر جمال مبارك و ياران بيت العدل اعظم را اجرا مي كنند. به خدا مي ترسم به خاطر اين حرف هايت بلايي بر سر خانواده ات بيايد. »
و پدرم كه انگار مهر سكوت چندين ساله اش شكسته شده بود، گفت:
«اگر بيت العدل و ياران جمال مبارك اينها را قبول دارند، نتيجه مي گيريم آنها هم مثل اين پدرسوخته هاي كثيف حقه باز و شياد هستند. »
در اينجا مادرم با چهره اي بهت زده با ترس و التماس گفت:
«به خدا با اين حرف ها درهاي رحمت جمال مبارك و بيت العدل به روي ما بسته مي شود و دچار عذاب الهي مي شويم. »
پدرم با بي اعتنايي گفت:
«از عذاب آنها نگو كه بسيار كشيده ايم، اما نمي دانم رحمتشان چه شكلي است كه ما نمي بينيم و فقط عده اي خاص مي بينند. خانم يادت رفته پدر همين «بهروز راشدي» چقدر به مسلمانان و بهائيان ظلم كرد، خب حالا آقازادأ پدرسوخته اش، رئيس شده و جور ديگري مردم را زير سلطه گرفته است. تو راستي راستي باور كردي پدرش «شجاع راشدي» واقعاً مريض است كه در جلسات شركت نمي كند؟!. . . نه خانم اين جناب خان از بس ظلم و كثافتكاري كرده، امروز در يك ويلاي امن و اشرافي پنهان شده است، تا مردم او را از ياد ببرند. زنيكه دخترش با چند تا گردن كلفت فرار كرده، مي گه جمهوري اسلامي او را ربوده. . . آخه خانم، شما كه مي داني اين مادر و دختر چه كاره هستند؛ چرا باور مي كني؟!»
در اين موقع مادرم دوباره دست روي نقطه ضعف هميشگي پدرم گذاشت: «خب تو هم هرشب مشروب زهرمار مي كني. . . »
در اين هنگام پدرم به مرز انفجار رسيد و گفت:
«اگر من مشروب مي خورم به خودم ربط دارد و به هيچ پدر سوخته اي ربط ندارد، اما شما بفرماييد مگر همه اهل محفل اهل مشروب و ترياك نيستند؟! شجاع راشدي، ذبيح اله، رجب پورها، حوزه پورها، خدّامي ها، مگر هر شب بساط ترياك و مشروب مجاني فراهم نمي شود گروهي هم مثل صمد شوهر خواهر سركار، عبادي ها و سيف زاده ها با دختران بهايي به خلوت مي روند، آن هم با نام شيرين كاري و دلقك بازي. . . آره من مشروب مي خورم، اما مثل «آشنا» و «معيني» و «مشيري» زنم را جلو نمي اندازم تا با هر نامردي محشور شود، شوخي كند، به خلوت برود. . . اگر اسم اين جور كارها ايمان است، پس لعنت بر اين ايمان. . . »
آن شب تا خوابم ببرد، صداي پدر و مادرم در گوشم بود. نمي دانم چرا مادرم از محفل مي ترسيد. نمي دانم شايد به خاطر كم اطلاعي اش بود، اما فردا صبح وقتي از مادرم پرسيدم ديدم او هم حق را به پدرم مي دهد.
گفتم: «خب مادر اگر اين طور است؛ چرا ديشب اين همه اره بده تيشه بگير كرديد. . . »
 جمعه 15 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن