تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نشانه توبه كننده چهار است: عمل خالصانه براى خدا، رها كردن باطل، پايبندى به حق و...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821206679




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ساختمان‌سازي بدون معماري


واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: ساختمان‌سازي بدون معماري


معماري يك توانايي است كه در طول تاريخ به همراه ساخته شدن كشف شده و آن توانايي عبارت است از نظم دهي خلاق فضا، معماري مدرن بخشي از توانائي معماري است كه تجليات آن حدوداً از اواخر قرن نوزدهم آغاز شده و هم اكنون قسمتي از توانايي‌هاي جهان معماري به شمار مي‌آيد و همچون معماري مبتني بر سنت، قابليت آن را يافته كه مورد تعريف مجدد معماران معاصر قرار گيرد.

درباره به سر آمدن معماري مدرن هيچ حكم قاطعي نمي‌توان صادر كرد: دائرة‌المعارف‌ها همواره با احتياط آن را يك «جنبش» مي‌خوانند و در ايران آن را «نهضت معماري مدرن» نيز ترجمه كرده‌اند. دائره ‌المعارف مك گروهيل ويژگي اصلي معماري قرن بيستم را چندگانگي آن ذكر مي‌كند.

به نظر مي‌رسد كه تاريخ هنــرشنــاسان هم عصر با معماري مدرن از اين نهضتي كه معلوم نيست هنوز ادامه دارد يا نه، چندان دلخوش نيستند. ژورناليست‌ها و نقادان معماري نيز در سه دهه گذشته با تكيه بر چند عارضه، مرگ و زايش معماري‌هاي جديدتري را اعلام كرده‌اند. دانشگاه‌ها نيز كاملاً حيران شده‌اند كه پس كدام سبك را تدريس كنند؟

دائره ‌المعارف مگ گروهيل در درونِ جنبش مدرن نزديك به بيست سبك را برمي‌شمرد كه چند تايي با روايت مجدد گذشته، آن هم راوياني خلاق چون رايت و كوربوزيه، معماري خود را خلق كرده‌اند و چندتايي بيشتر، از گذشته فاصله گرفته و به دنبال «چيز ديگر»، معماري خود را بنيان نهاده‌اند و برخي به كلي قدم در راه بي‌گذشته نهاده‌اند. بدين ترتيب در معماري معاصر مانند ساير دوران‌ها، چند جريان معماري به طور همزمان آرايش و پيرايش فضا را برعهده گرفته‌اند. جريان‌هايي كه ضعيف‌تر شده و به حاشيه رفته‌اند، معماري مبتني بر سنت، معماري مبتني بر تاريخ و معماري مبتني بر بوم هستند و جريان‌هايي كه از حيات بيشتري برخوردارند، معماري مبتني بر نوآوري است كه برخي از آنها نوآوري خود را با نوآوري‌هاي گذشته آميخته‌اند و برخي سعي در ارائه نوآوري تام دارند.

اما مهمترين پديده‌اي كه در جنبش معماري مدرن اتفاق افتاد و هم اكنون از همه جريان‌هاي معماري در كشور ما قوي‌تر است، ساختن بدون معماري است.

با حاكم‌شدن ساختمان‌سازي كه عبارت است از ساختن بدون معماري، معماري مدرن نيز همانند همه دستاوردهاي گذشته معماري از صحنه شهرها خارج شده و خيابان را سراسر ساختن بدون معماري فراگرفته است، تاآنجا كه بحران چگونگي مدرن شدن و معاصرشدن شهرهاي ما معماري مدرن نيست، معماري مبتني بر سنت هم نيست. تقريباً در اكثر شهرها و كلان‌شهرهاي معاصر، ساختمان‌سازي حكمران مطلق‌العنان فضاهاي شهري و حتي فضاي روستايي است. تهران و بسياري از مراكز استان‌ها و شهرهاي كوچك و بزرگ كشور ما نمونه‌هاي بارزي از تسلط و اقتدار ساختمان‌سازي به شمار مي‌آيند.

به نظر مي‌رسد كشورهايي كه پيشقراول تحولات معماري هستند، كمتر از ما مقهور ساختمان‌سازي شده‌اند. مبارزه‌اي بي‌امان در تمامي سطوح در حال انجام است. پست مدرنيزم اساساً به عنوان جرياني مبارز در مقابل ساختمان‌سازي ظهور كرد و نه در مقابل معماري مدرن، و خود بخشي از جنبش مدرن به حساب مي‌آيد و همانند همه جريانات نوتاريخگرا و نوسنت‌گرا چند صباحي چهره شهرها و فضاها را دگرگون كرد. آنچه عيان است بناهايي است كه چه بسيار ساخته مي‌شوند و هرگز وارد ساخت معماري نمي‌شوند.

پست مدرنيزم با تكيه بر عناصر نمايشي و افراط در كاربرد آنها از معماري دور شد و در ساختمان‌سازي مستحيل، اما پسند عام و ذائقه همه ما را به شدت تحريك كرده و اين تحريك در كشور ما هنوز ادامه دارد.

اگر با ديده عبرت به بناهايي كه تا حدود سال‌هاي 1300 تا 1320 در ايران ساخته شده‌اند و بناهايي كه امروز ساخته‌ مي‌شوند، نگاه كنيم، درمي‌يابيم كه در آن بناها، فضا معلوم و محسوس بود و انعكاس بلافصل مفاهيم، خواست‌ها و حالات انساني بود. اگر مبتني بر سنت مي‌ساختيم مسجد سپهسالار نتيجه‌اش بود؛ اگر مبتني بر تاريخ مي‌ساختيم، كاخ شهرباني حاصل مي‌شد؛ اگر مبتني بر بوم مي‌ساختيم، شمس‌العماره از آب درمي‌آمد؛ اگر التقاطي مي‌ساختيم و اين سه را التقاط مي‌كرديم، مجلس شوراي ملي كه ـ بخشي از آن سوخت ـ حاصل مي‌شد؛ اگر با رعايت گذشته مبتني بر نوآوري مي‌ساختيم، كاخ دادگستري، وزارت خارجه و موزه ايران‌باستان ساخته مي‌شدند. خواه معماران اين بناها، اتريشي بودند يا آلماني يا فرانسوي، معماري ايراني شكل مي‌گرفت و در اين معماري فضا و شيوه زندگي هر دو به هم ترجمه مي‌شدند و به هم قابل تبديل بودند.

اما در بناهاي نيم قرن اخير، آنچه بيشتر محسوس است، فضاهاي تك عملكردي، بيرون‌زدگي سازه‌ها و سيستم‌هاي تأسيساتي، تعيين‌كنندگي اشياء و مبلمان است و آنچه كمتر محسوس است، فضاست. يعني اگر پيشتر رابطه انسان ـ فضا رابطه‌اي دوطرفه، محسوس و بلافصل بود، اكنون در حد فاصل انسان و فضا چيزهايي قرار گرفته‌اند كه اين رابطه را با واسطه كرده‌اند؛ به عنوان مثال در حال حاضر مراد از آشپزخانه مقداري كابينت و وسيله و دستگاه و ماشين است. مراد از نشيمن تعدادي مبل و صندلي است و مرادمان از نهارخوري حتماً ميز است و تعدادي صندلي و تقريباً بدون ترديد مرادمان از حريم خصوصي، اتاق خواب است و اتاق‌خواب بدون تخت‌خواب بي‌معناست. و خنكي را در پنكه و كولر و گرما را در بخاري و شوفاژ جستجو مي‌كنيم و آرامش را در دوش گرفتن، دراز كشيدن و چاي نوشيدن و شنيدن موسيقي. ديگر ما به ازاء فضايي همه حالاتمان را در چيزهايي غير از فضا، عمدتاً در اشياء جستجو مي‌كنيم. چشم‌انداز را هم ديگر از پنجره‌هاي اتاقمان توقع نداريم، همين‌قدر كه نوري بتابد يا هوايي بيايد يا حتي اينها هم نباشد، همين‌طور كه بدانيم در پشت پرده‌ها «شيشه‌اي» در قاب قرار گرفته كافي است. ساختمان‌سازي ذائقه فضايي همه ما را سركوب كرده است.

ساختمان‌سازي تجلي كالبدي واسطه‌هايي است كه در حد فاصل انسان و فضا قرار گرفته اند و به حذف فضا و ساختن بدون معماري منجر شده‌اند. اين مهمترين ويژگي شكل‌گيري شهرهاي معاصر كشور ماست.

درست است كه ساختمان با عوامل كالبدي يعني مصالح، ايستايي و عملكرد شكل مي‌گيرد، ليكن اگر عوامل زمينه‌ساز اقتصاد و سياست براساس اقتداري كه در جامعه كسب مي‌كنند به معماري اجازه بروز ندهند، ساختمان تا زماني كه پابرجاست،‌ فقط ساختمان باقي خواهد ماند و به مرحله معماري وارد نخواهد شد. با عواملي چون ايستايي و عملكرد مي‌توان ساختمان ساخت، اما براي رسيدن به مرحله معماري مي‌بايست روحيه و حالت را با ساختمان تركيب كرد. به عبارت ديگر، مي‌بايست فضا را به عنوان عامل اصلي معماري، تشخص، تسلسل و تنوع بخشيد. اين مقولات و مقولات ديگري كه به روح بنا وابسته هستند، اگر به عنوان ارزش در ساختمان مطرح شوند، ساختمان وارد ساحت معماري خواهد شد و معماري با اين مقولات شروع مي‌شود و حدي هم براي هرچه معمارانه‌تر شدن فضا و بنا وجود ندارد، ولي اگر عواملي چون سودآوري در اقتصاد و رضايت دادن به حداقل‌ها در سياست عمده شوند، هرگز معماري امكان بروز نخواهد يافت. اگر اقتصاد و سياست معماري را محترم نشمارند و معماران، اقتصاد و سياست را بر معماري ترجيح دهند، در گسترش شهرها ساختمان‌سازي مقدم بر معماري خواهد بود. ساختمان‌سازي همه عناسر بنا را تا حد يك شيء تقليل مي‌دهد. ديوار فقط ديوار است، سقف فقط سقف است، نور فقط روشنايي است، ارتقاع تا حد قد و قواره آدمي

تعيين مي‌شود و ابعاد و اندازه‌هاي فضا را اشياء تعيين مي‌كنند. در ساختمان‌سازي بناها يكسره به كالاي مصرفي بي‌دوام بدل مي‌شوند. ساختمان‌سازي نيازهاي آدمي را آني و ميرا، محدود و واحد مي‌بيند. در ساختمان‌سازي نيازها عمدتاً «بيولوژيك» هستند. در ساختمان‌سازي در بهترين حالت، مكان را اقليم و مصالح را بازار تعيين مي‌كند و زمان امروز است و كمي جلوتر، لحظه‌هاي گسسته از ديروز و امروز و جدا از فردا.

بدين ترتيب هرچه امروز ساخته مي‌شود معماري نيست و همه ساختمان‌هاي معاصر را نمي‌توان به معماري مدرن نسبت داد و يا هرگونه الهام‌گرايي از تاريخ را به پست مدرنيزم. مي‌بايست بين تقليد از گذشته و همچنين تقليد از نوآوري تمايز قائل شد. در حال حاضر براساس برهم خوردن تعادل بين ساخت‌هاي زمينه ساز، كالبد و فضايي معماري، معماري به صحنه‌هاي سوم و چهارم تصميم گيري انتقال يافته و به بيرون از صحنه شهر پرتاب شده، به نحوي كه در شرايط حاضر پاسخ به فضا و بنا را اقتصاد و سياست به عهده گرفته‌اند و نه معماري.

با عمده شدن ساختمان‌سازي، آنچه حاصل شده، بي‌ارج شدن معماري، از اعتبار افتادن و بي‌قدرت شدن جمع معماران است. تا آنجا كه ما معماران تحصيلكرده به عنوان معمار از دانشگاه‌ها بيرون مي‌آييم، اما در شهرها ساختمان مي‌سازيم. علت اين همه قصور را بر گردن ضوابط و معيارها، كج‌فهمي كارفرماها و كاستي‌هاي اجرا مي‌اندازيم و دست آخر آنچه ساخته مي‌شود، معماري مدرن، يا مدرن شدن معماري شهرها قلمداد مي‌شود و معماري مدرن بر سكوي مجرميت رديف اول نشانده مي‌شود.

اگر مي‌پرسيم چرا ما معماري خودمان را نداريم؟ در پاسخ مي‌شنويم كه:

ـ چون معماري مدرن، خود را بر ما تحميل كرده است

ـ چون در دانشكده‌ها، معماري ايراني تدريس نمي‌شود

ـ چون كارفرماها عمدتاً با مسائل اورژانس و يا كم‌پولي و يا خلاء تصميم‌گيري مواجه هستند.

ـ چون تكنولوژي نداريم

ـ و...

به احتمال زياد از اين پاسخ‌ها طرفي برنخواهيم بست و جز طفره رفتن كاري پيش نخواهد رفت. تا حوالي سال هاي 1300 ـ 1320 ما صاحب معماري بوديم و جلوه‌هاي تازه‌اي از معماري مدرن را تجربه مي‌كرديم. در همه اعصار تاريخ گذشته نيز از همه جهان كسب فيض مي‌كرديم، بي‌‌تعصب و همچنان هنرمندانه، ايراني باقي مي‌مانديم.

منبع ـ اينترنت

با تلخيص محمدرضا حائري




 پنجشنبه 14 شهريور 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اطلاعات]
[مشاهده در: www.ettelaat.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 125]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن