واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: نگاهي به زندگي پرفروغ دهخدا پس از نيم قرن خاموشي خبرگزاري فارس: علياكبر دهخدا، مؤلف «لغتنامه دهخدا»، «امثال و حكم» و «چرند و پرند» 53 سال پيش پس از نيم قرن فعاليت سياسي، ادبي و اجتماعي در تهران درگذشت. به گزارش خبرگزاري فارس، علياكبر دهخدا، پسر «خانبابا خان» از ملاكين متوسط قزوين، در سال 1258 هجري شمسي در تهران به دنيا آمد. 10 ساله بود كه پدرش مُرد و مادرش عهدهدار تربيت وي شد. دهخدا در مكتب يكي از فضلاي زمان خود «شيخ غلامحسين بروجردي» كه در مدرسه «حاج شيخ هادي» حجره داشت، درس خوانده و خود هميشه ميگفت: هرچه دارم، از بركت و رهنمودهاي آن استاد ناشناس بود. دهخدا زبان فرانسه را آموخت و در آن هنگام كه «معاونالدوله غفاري» به سفارت ايران در «بالكان» برگزيده شد، دهخدا را نيز با خود برد. دهخدا پس از بازگشت به وطن با ياران خود، «جهانگيرخان شيرازي» و «قاسمخان تبريزي » و «علياكبرخان قزويني» روزنامه «صور اسرافيل» را منتشر كرد و اين روزنامه معتبرترين و برگزيدهترين روزنامه صدر مشروطيت بود، و جالبترين و پُرآوازهترين بخش اين روزنامه سلسله مقالاتي بود كه در قالب طنزي پرمايه و پرارزش با نام «چرند وپرند» به قلم دهخدا و با امضاء «دخو» نوشته ميشد. دهخدا اين امضاء را از قاضي و كدخداي مشهور و افسانهاي قزوين به عاريت گرفته بود. پس از تعطيلي مجلس در زمان «محمدعلي ميرزا» و پس از آن كه «ميرزا جهانگيرخان» به خاطر آزاديخواهي و حمايت از مردم وافشاي مفاسد درباري، به دست مأموران محمدعلي شاه در باغ شاه با طناب به قتل رسيد، دهخدا را با گروهي از آزاديخواهان به اروپا تبعيد كردند. پس از آن دهخدا در «ايورون» سوئيس روزنامه «صور اسرافيل» را سه بار منتشر كرد و سپس به استانبول رفت و روزنامه «سروش» را در 15 شماره انتشار داد و پس از فتح تهران به دست مجاهدان، دهخدا از تهران و كرمان به نمايندگي مجلس انتخاب شد. پس از جنگ جهاني اول، دهخدا كار بزرگ ادبي خود را آغاز كرد و در كنار اين احوال رياست دفتر وزارت معارف، رياست بازرسي وزارت عدليه، رياست مدرسه علوم سياسي و رياست مدرسه عالي حقوق و علوم سياسي را عهدهدار بود و قبل از شهريور 1320 هجري شمسي بازنشسته شد. دهخدا با حقوق اندكي كه ميگرفت و زندگي آرام و پُر از مناعت وارستهاي كه داشت، كارهاي بزرگ و خدمات پرارزش و والا و عظيمي به فرهنگ و ادب جامعه خويش انجام داد. دهخدا تا واپسين دم زندگاني از آنچه كه او را به كارش ميپيوست، يعني عشق به مردم و جامعه جدا نشد. * دهخدا و فرهنگ فارسي دهخدا ، طي چهل سال كار مداوم و گاه تا روزي 12 ساعت اين فرهنگ را فراهم آورد. خود در اين مورد نوشته است: «مواد حاضر در ظرف 45 سال با مخارج گزاف تهيه شد و اگر عشق و علاقه نبود هرگز نوشته نميشد و اگر نوشته ميشد، اين همه وقت و سعي در وي مبذول نميگرديد. با همه اين احوال، بديهي است كه ارضاي همه خوانندگان امكان ندارد و همين قدر كه عدهاي ولو اندك باشد، راضي باشند مؤلف را بسنده است. زندگاني به مراد همه كس نتوان كرد «خاطري چند اگر از تو شود شاد بس است.» آنچه در مورد مأخذ بايد بگويم، من در شاهنامه استفضاي كامل كردهام، اما بعداز شاهنامه سه كتاب هست كه بايد در تمام كلمات بلكه تمامت حروف آن تتبع تام به عمل آيد و عمر و وقت من اجازه نكرد. بر آيندگان است كه اين وجيبه را ادا كنند و آن سه كتاب ترجمه تفسير «تاريخ طبري (بلعمي)» و «تاريخ ابوالفضل بيهقي» است.» دهخدا، در مدت 45 سال قريب سه ميليون فيش تهيه كرد. اين فيشها معمولاً از روي متون معتبر فارسي، عربي، هندي، تركي و اروپايي مستعمل در زبان فارسي و اعلام تاريخي و جغرافيايي بود. كار دهخدا، گردآوري فيشها و مرتب كردن فيشها به ترتيب حروف الفبا بود. در آغاز دهخدا، تنها فيشها را جمع و استخراج ميكرد. اما بعدها كه سازمان كوچكي براي لغتنامه داير شد، كار ترتيب فيشها صورت گرفت. * دهخدا و شعر و شاعري دهخداي شاعر، حد فاصل و خط جداكنندهاي است ميان دهخداي نويسنده و دهخداي صاحب لغتنامه فرهنگ فارسي. او را نميتوان در حرفه شاعر دانست، زيرا كه تعداد اشعارش در طول حيات دراز او بس اندك است. اما شعر در واقع مكاني است ميان دهخداي نويسنده مردم كوچه وبازار ودهخداي صاحب لغتنامه بزرگ فرهنگ فارسي. شعر او ديدار گاه لغات اورنگ و مفاهيم ساده است. در كلمات اورنگ تحقيقات ادبي وي پنهان است و در انديشه شعرش حال و روز آن نويسنده عاميانهنويس نهفته است، و از اين دو صورت، معجوني بوجود آمده است كه شعر دهخدا نام دارد. با توجه به اين كه قالبشكني در آن روزگار، كار آساني نبود، شعر دهخدا را ميتوان سر آغاز كاري تازه براي شكستن قالب شعري دانست و شعري را كه به ياد جهانگيرخان صوراسرافيل دوست مبارزش سروده بس مشهور است و به نام «ياد آر، ز شمع مرده ياد آر» در ادبيات معاصر ما جاي خود را كاملا حفظ كرده است. * نقل خاطرهاي از علياكبر دهخدا دهخدا ميگويد: «در روز 22 جمادي الاول 1326 قمري، ميرزا جهانگير خان شيرازي، يكي از دو مدير صور اسرافيل را قزاقهاي محمدعلي شاه دستگير كردند، به باغ شاه بردند و در 24 همان ماه، در همانجا، او را با طناب خفه كردند. بيست و هفت هشت روز ديگر، چند تن از آزاديخواهان و از جمله مرا از ايران تبعيد كردند و پس از چند ماه با خرج مرحوم «ابوالحسن خان معاضدالسلطنه پيرنيا» بنا شد در سوئيس روزنامه صور اسرافيل طبع شود. در همان اوقات، شبي مرحوم ميرزا جهانگير خان را به خواب ديدم در جامه سپيدي كه عادتاً در تهران در بر داشت، وبه من گفت: چرا به من نگفتي او جوان افتاد؟ و بلافاصله در جواب، اين جمله به خاطر من آمد: «ياد آر ز شمع مرده، ياد آر!» در اين حال، بيدار شدم و چراغ را روشن كردم و تا نزديكي صبح سه قطعه از مسمط مذبور را ساختم و فردا گفتههاي شب را تصحيح كرده و دو قطعه ديگر برآن افزودم و در شماره اول صور اسرافيل منطبعه سوئيس چاپ شد.» * آثار علي اكبر دهخدا - لغتنامه فرهنگ فارسي - امثال و حكم ( مجموعه بي نظير ضرب المثل هاي زبان فارسي ) - ترجمه عظمت و انحطاط روميان ، اثر مونتيسكيو - ترجمه روح القوانين، اثر مونتيسكيو - فرهنگ فرانسه به فارسي - شرح حال ابوريحان بيروني - ديوان اشعار دهخدا - حواشي و تعليقات برديوان ناصر خسرو - يادشت هايي به ديوان سيد حسن غزنوي - تصحيح ديوان منوچهري - تصحيح ديوان سوزني - اصلاح لغت فرس اسدي - تصحيح صماح - تصحيح ديوان ابنيمين - تصحيح يوسف و زليخا - پندها و كلمات قصار - مجموعه مقالات چرند و پرند * وصيتنامه ادبي دهخدا دهخدا با دست لرزان وصيتنامه ادبي خود را چنين نوشت: «دوست عزيز و ارجمند من، آقاي دكتر معين. به ورثه خود وصيت ميكنم كه تمام فيشها را به شما بسپارند و شما با آن ديانت ادبي كه داريد همه آنها را عيناً به چاپ برسانيد، ولو آنكه سراپا غلط باشد و هيچ جرح و تعديلي را روا نداريد. علي اكبر دهخدا . دهم آبان ماه 1334» دهخدا، در حاشيه نامه اين جمله را اضافه كرده است: «عين اين ورقه وصيتنامه من راجع به فيشهاست، چون حال دوباره نوشتن ندارم.» دهخدا پس از نيم قرن فعاليت سياسي و ادبي و اجتماعي در هفتم اسفند 1334 در خانهاش در خيابان ايرانشهر دارفاني را وداع گفت. انتهاي پيام/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]