واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: دادبه: عشق و الهام از خيال ناشي ميشود خبرگزاري فارس: اصغر دادبه با اشاره به اينكه خيال به دو اصالت عشق و الهام منجر ميشود، گفت: هنرمند يا شاعر به دو اين اصالت دست مييابد و بعد از دستيابي به آنها هنرش را خلق ميكند. به گزارش خبرنگار فارس، نشست «حافظ و فلسفه» عصر ديروز در پژوهشكده اقتصاد دانشگاه تربيت مدرس و با سخنراني اصغر دادبه، عضو هيأت علمي دايرةالمعارف بزرگ اسلامي برگزار شد. دادبه در ابتداي سخنان خود اظهار داشت: اگر حافظ نبود، سعدي بود، ولي اگر سعدي نبود، حافظ هم نبود. با توجه به اين اگر در مدرسهها فقط به شاگردان سعدي بگوييم كافي است، اما نميتوان منكر هنر حافظ شد. وي با اشاره به اهميت فلسفه تصريح كرد: قصه فلسفه چيزي است كه قرنهاست فراموش كرديم. فلسفه جزوي از زندگي است. «برتراند راسل» درست ميگويد كه فلسفه علم پرسشهاست و نه علم پاسخها. پس اگر به پاسخها دست نيافتيم باز هم نبايد از پرسشها دست برداريم. دادبه ادامه داد: اگر مطالعات و معلمي كردن فلسفه را دنبال كنيم خواهيم ديد كه به عنوان يك انسان انديشمند فلسفه جزوي از زندگي ما ميشود. مدير گروه ادبيات دايرةالمعارف اسلامي درباره واژه فلسفه هنر گفت: در كشور ما يك جعل اشتباه صورت گرفته كه مثلا به فلسفه هنر ميگوييم فلسفه مضاف. يعني فلسفه را مضاف قرار ميدهيم و هر علمي را كه به آن اضافه مي كنيم ميگوييم مضافاليه است؛ مثل فلسفه فيزيك و يا فلسفه شيمي. اصغر دادبه با بيان اينكه سه پرسش كلي در فلسفههاي مضاف مطرح ميشود، بيان داشت: پرسشهاي «چيست»، «از كجاست» و «براي چيست» اين سه پرسش مهم در فلسفههاي مضاف است و تمام آنچه بعد از آن گسترش مييابد ذيل همان سه پرسش است. استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامي واحد تهران شمال تاكيد كرد: اين بحثها از قرن 19 به بعد استقلال يافته اما موضوع مستقل بودن يك بحث است و موضوع نطفه در علوم ديگر داشتن يك بحث. دادبه در بررسي تاريخي شكلگيري و تكوين فلسفه هنر ادعا كرد كه افلاطون كسي نيست جز يك زرتشت يوناني و اين در كتاب «شهر زيباي افلاطون» كه 40 سال پيش دكتر مجتبايي نوشته مطرح شده است. افكار افلاطون در مزداي ايراني نيز به چشم ميخورد، منتها افلاطون انديشهها را با فكر يوناني بيان ميكند. وي سه پرسش بنيادين در فلسفههاي مضاف را در فلسفه هنر و بهطور مثال شعر به كار گرفت و گفت: در پرسش نخست مطرح ميكنيم كه شعر چيست كه در آثار بهار و نظامي ميتوانيم اين پرسش را پيدا كنيم. دادبه اضافه كرد: پرسش دوم اين است كه شعر از كجا آمده كه اين يكي از جديترين پرسشهايي است كه همواره مطرح بوده است. وي درباره پرسش سوم عنوان كرد: در اين پرسش سوال ميكنيم كه شعر به چه درد ميخورد و براي چيست كه اين هم قصه درازي است و اين پرسش را با برگ و بوي خودمان در ديوان حافظ ميتوانيم ببينيم. دادبه سپس بحثش را روي پرسش دوم كه خاستگاه شعر و هنر چيست استوار كرد و غزل «بارها گفتهام و بار دگر ميگويم، كه من دلشده اين ره نه به خود ميپويم» را مصداق تمامنماي سه پرسش فوق ذكر كرد. به گفته دادبه بر اساس اين غزل حافظ، خاستگاه شعر الهام است كه الهام نتيجه خلق هنر در حالت بيخودي است و زمان الهام شبهنگام و علتالعلل دستيابي الهام عشق است. وي بيان داشت كه ما ميتوانيم بحثهاي خيالي در اشراق را با خاستگاه هنر در غزل مرتبط كنيم؛ يعني آن فرشته هنر كه افلاطون از آن سخن ميگويد همان خيال نزد عرفاي ماست. دادبه با اشاره به اينكه خيال به دو اصالت عشق و الهام منجر ميشود، گفت: هنرمند يا شاعر به دو اين اصالت دست مييابد و بعد از دستيابي به آنها هنرش را خلق ميكند. پس با يك نظر الهام در نظر عرفاي ما از خيال سرچشمه ميگيرد. اين استاد دانشگاه در ادامه به تعريف خيال متصل و منفصل پرداخت و بحثهايي پيرامون فلسفه ابنعربي و سهروردي به راه انداخت تا بتواند تناقض سرچشمه وجود مادي و معنوي را در بحث تفكيك خيال متصل و منفصل حل كند. دادبه گفت: از درك حسي، درك خيالي و درك ذهني، عشق حسي، عشق خيالي و عشق ذهني را هم داريم. عشق حسي دو چهره دارد كه يك چهره آن حيواني است و ما تسامحا به آن عشق ميگوييم، در حالي كه هوس است. اما عشق حسي با چهره انساني صورت مقدماتي حركات بعدي است. دادبه با رد تقسيمبندي عشق بهصورتهاي حقيقي و مجازي اظهار داشت: ما عادت كرديم بگوييم عشق حقيقي و مجازي. عشق همه جا عشق است آيا شما ميتوانيد بگوييد علم كلاس اول علم نيست؟ علم كلاس اول و آخر همهاش علم است و براي اهل ادراك اين پروسه ادامه دارد. در پايان نشست پرسش و پاسخ مطرح شد كه در ميان اين پرسشها دادبه به انتقاد از عدم توجه به زبان فارسي پرداخت. وي با بيان اينكه هرگز در زندگي ماركسيست نبوده است، ادامه داد: «انگلس» نامهاي به «ماركس» نوشت و به او گفت «تو كه خواهان جهاني كردن نظريه و فلسفه خود هستي، نياز به زباني خاص داري تا پيروانت با آن تكلم كنند و به او پيشنهاد داد زباني را كه ميخواهد برگزيند زبان سعدي و حافظ باشد.» حالا ما اينطور نسبت به اين زبان بياعتنا هستيم. در ابتداي نشست نيز ابراهيم خدايار رئيس مركز تحقيقات زبان و ادبيات فارسي با قرائت قسمتي از كتاب دهم افلاطون عنوان كرد موضوع اصلي ده گانه افلاطون عدل است كه در مدينه فاضلهاش به آن پرداخته و در كتاب دهم بهطور ويژه در بحث تاريخ فلسفه هنر اين مسئله را مطرح كرده است. خدايار ادامه داد: به لحاظ پيريزي انديشه، در علوم انساني به ويژه در نقد ادبيات و هنر و انديشههاي انتقادي، ترديدي نيست كه بنيانگذار فلسفه هنر افلاطون است. انتهاي پيام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 249]