واضح آرشیو وب فارسی:سایت دانلود رایگان: با توجه به فرا رسيدن ميلاد با سعادت مهدي موعود (عج) و نيمه شعبان يک مجموعه کامل از پيامک ها و اس ام اس نيمه شعبان براي شما عزیزان آماده کرديم که اميدواريم از آن لذت ببريد.
در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند
اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به خدا سوگند دنيا را آذين مي بنديم اگر لحضه آمدنت را بدانيم …
ما معتقديم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسي تير خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخم هاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر مي گردد
مهدي به ميان شيعه برمي گردد
يا امام زمان انتظار هم از نيامدنت بي تاب شد …
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي…………چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدي
خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن…………..خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
براي ما که خسته ايم نه؛ ولي…………………………..براي عده اي چه خوب شد نيامدي
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام…………………..دوباره صبح؛ ظهر ؛ نه غروب شد نيامدي
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
سئوالي ساده دارم از حضورت من آيا زنده ام وقت ظهورت
اگر که آمدي من رفته بودم اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم بيايم در رکاب تو بميرم
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به سينه بي قرار است
کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کرد
ميلاد نور پيشاپيش مبارک
خدانگهدار
کاش مي شد اشک را تهديد کرد مدت لبخند را تمديد کرد
ميلاد نور پيشاپيش مبارک
در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند ….. اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
به اميد روزي که متن تمام اس ام اس ها يک جمله باشد و آن : مهدي آمد
سر راهت در انتظارم ….. برده هجرت صبر و قرارم …… جز ظهورت اي گل زهرا ….. به خدا حاجتي ندارم
کجايى اى هميشه پيدا از پس ابرهاى غيبت؟
سوسوي ستارگان آسمان در التهاب انتظار فرج توست
پس بيا و آسمان و زمين را گلستان کن که اين خانه ، خانه توست
ديرگاهيست در درونم غوغايي برپاست…
به گمانم که کسي مي آيد!
شايد تو باشي،
اي موعود!
گفتم که خدا مرا مرادي بفرست
توفان زده ام مرا نجاتي بفرست
فرمود که با زمزمه يا مهدي
نذر گل نرگس صلواتي بفرست
در انتظار باران نيست آنکه بذري نکاشته
زهي خجسته زماني که يار باز آيد
به کام غمزدگان غمگسار باز آيد
اگر فداي امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گويم و سر، خود چه کار باز آيد
ويرانه نه آنست که جمشيد بنا کرد
ويرانه نه آنست که فرهاد فرو ريخت
ويرانه دل ماست که هر جمعه به يادت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ريخت
يازده پله زمين رفت به سمت ملکوت
يک قدم مانده، زمين شوق شکفتن دارد
شايد آن روز که سهراب نوشت:
“تا شقايق هست زندگي بايد کرد”
خبري از دل پر درد گل ياس نداشت
بايد اينگونه نوشت:
هر گلي هم باشد، چه شقايق چه گل پيچک و ياس
زندگي بي مهدي
زندگي با غمهاست
اگر با آمدن “آفتاب” از “خواب” بيدار شويم نمازمان قضاست…
اي مدنيبرقع و مکي نقاب
سايهنشين، چند بود آفتاب
منتظران را بهلب آمد نفس
اي ز تو فرياد به فرياد رس
از ناکجاي وجود بي مقدارم، تا آستان بي کران کوي تو، در ميان سيلاب اشک،
پلي از نياز مي زدم. پلي از انتظار،
از غيبت تا ظهور
چه انتظار عجيبي
تو بين منتظران هم
عزيز من چه غريبي !
عجيب تر آن كه چه آسان
نبودنت شده عادت
چه بي خيال نشستيم
نه كوششي ، نه ت
فقط نشسته و گفتيم :
خدا كند كه بيايي
آقا بيا تا زندگي معنا بگيرد
شايد دعاي مادرت زهرا بگيرد
آقا بيا تا با ظهور چشم هايت
اين چشم هاي ما کمي تقوا بگيرد
اگرچه…
او يوسف دلرباي زهراست/ با هيچ گهر خريدني نيست
با ديده ي از گناه لبريز/ آن روي چو ماه ديدني نيست
ولي…
تو مگو ما را بدان شه بار نيست/ با کريمان کارها دشوار نيست.
اين ديده نيست قابل ديدار روي تو/ چشمي دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در ميان جمعي و من در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پيدا کنم تو را
بخوان دعاي فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارد دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعاي فرج را و عـافــيــت بـطـلـــب که روزگار بســـي فتنه زير ســـر دارد
بخوان دعاي فرج را کـه يـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ي غيبت به ما نظـر دارد
بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه ي سبز که آخرين گل سرخ از همه خبـــر دارد
بــوي عـطــر يــار دارد جمـعه ها
وعــــده ديـــدار دارد جمــعه ها
جمــعـه هـا دل ياد دلبـر مـي کنـد
نغمه يا ابـن الـحسن سـر مـي کنـد
غروب پنجشنبه بي قرارم / شبيه جمعه ها چشم انتظارم
فقط يك جمعه مي آئي ولي من / تمام جمعه ها را دوست دارم …
اين عشق آتشين ز دلم پاک نمي شود
مجنون به غير خانه ي ليلا نمي شود
بالاي تخت يوسف کنعان نوشته اند
هر يوسفي که يوسف زهرا نمي شود
پر از عطشم، مرا تو دريايي کن
سرشار از احساس و تماشايي کن
هر چند که ما بديم و پيمان شکنيم
اي خوب بيا دوباره آقايي کن
خانه آرزوهايم
کلبه اي است کوچک در دشت شقايقها
که تو را کم دارد
راستي کي مي آيي ؟
خستگان عشق را ايام درمان خواهد آمد – غم مخور آخر طبيب دردمندان خواهد آمد
زهي خجسته زماني که يار باز آيد
به کام غمزدگان غمگسار باز آيد
اگر فداي امام زمان نخواهد شد
ز سر چه گويم و سر، خود چه کار باز آيد
عصر يك جمعه دلگير،
دلم گفت: بگويم، بنويسم
كه چرا عشق به انسان نرسيدست،
چرا آب به انسان نرسيدست،
و هنوزم كه هنوز است، غم عشق به پايان نرسيدست
بگو حافظ دلخسته ز شيراز بيايد،
بنويسد كه هنوزم كه هنوز است،
چرا يوسف گمگشته به كنعان نرسيدست و
چرا كلبه احزان به گلستان نرسيدست
عصر اين جمعه دلگير،
وجود تو كنار دل هر بيدل آشفته شود حس
كجايي گل نرگس؟
عمريست كه از حضور او جا مانديم
در غربت سرد خويش تنها مانديم
او منتظر است تا كه ما برگرديم
ماييم كه در غيبت كبري مانديم
قطعه گمشده اي از پر پرواز کم است
يازده بار شمرديم و يکي باز کم است
اين همه آب که جاريست نه اقيانوس است
عرق شرم زمين است که سرباز کم است
***اللهم عجل لوليک الفرج***
کاش صاحب برسد ،بنده به زنجير کند
ماجوانان همه را در ره خود پير کند
کاش چشم گل زهرا به دل ما افتد
با نگاهش به دل غمزده تاثير کند
کي ميشود صبح ، ناشتاي چشمهايمان را به نگاه تو بگشاييم؟ کي ميشود شام ، تصوير تو را به قاب خوابهايمان ببريم؟ کي ميشود شب و روزمان، در فضاي ظهور تو بگذرد؟ يا ابا صالح من …
گفتم که روي خوبت از من چرا نهان است گفتا تو خود حجابي ، ورنه رخم عيان است
مُردم به خدا از غم هجران و جدايي/ اي دلبر دور از نظرم پس تو کجايي
بر حال دل زار، تو خود خوب گواهي/ جز عشق تو ما را نبود هيچ گناهي
مست عشقم، مست يارم، مست دوست
مست معشوقي که عالم مست اوست
يا صاحب الزمان ادرکني
مهدي جان!
صبح بي تو ، رنگ بعدازظهر يک آدينه دارد
بي تو حتي مهرباني حالتي از کينه دارد
نمي پرسم از هيچ کس از تو؛
که شأن هيچ پرسشي، پاسخي چون تو نيست
اي آقاي آدينه ها
نه شرم و حيا ، نه عار داريم از تو
اما گله بيشمار داريم از تو
ما منتظر تو نيستيم “آقا جان”
تنها همه “انتظار” داريم از تو
هجر تو ز درد و داغ ، دلگيرم کرد
اندوه غم زمان زمينگيرم کرد
گفتند که جمعه ميرسي از کعبه
اين رفتن جمعه جمعهها پيرم کرد
در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند
اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
يا امام زمان انتظار هم از نيامدنت بي تاب شد …
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
اگر که آمدي من رفته بودم اسير سال و ماه و هفته بودم
دعايم کن دوباره جان بگيرم بيايم در رکاب تو بميرم
هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که جمعه آيد روزي … و اين پايان خوب انتظار است
کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کرد
ميلاد نور پيشاپيش مبارک
کاش مي شد واژه ها را شست و انتظار را تفسير کرد ولي افسوس …..
آقا جان ! حيف نيست ماه شب چهارده پشت ابرهاي تيره و پاره پاره پنهان بماند ، حيف نيست ديده را شوق وصا ل باشد ولي فروغ ديده نباشد …
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات ….. بر جان و دل صبور مهدي صلوات ….. تا امر فرج شود مهيا بفرست ….. بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
در انتظار ديدنت همه دلها بيقرارند ….. اي تک ستاره بهشت حسرت به دلمان نزار
ولادت سه نور ولايت بر شما مبارک
ماه ميلاد سه پرچم دار عشق
دلبر و دلداده و دلدار عشق
ماه ميلاد سه ماه عالمين
سيد سجاد و عباس و حسين(ع)
سه نور آمد به عالم پر ز احساس
معطر هر سه از عطر گل ياس
سه نور تابناک آسماني
حسين بن علي ، سجاد و عباس
دامن علقمه را عطر گل ياس يکي است
قمر بني هاشميان در همه ناس يکي است
سير کردم عدد ابجد و ديدم به حساب
نام زيباي اباصالح و عباس يکي است
شعبان شد و پيک عشق از راه آمد
عطر نفس بقيه الله آمد
با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسين
يک ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد
شعبان بهانه اي است براي دوستي با خدا ، لحظه هايت سرشار از اين دوستي باد.
خدايا !
تو آنچناني که من دوست دارم…
پس مرا آنچنان کن که تو دوست داري
اللهم عجل لوليک الفرج و العافيه و النصر و اجعلنا من خير اعوانه و انصاره و المستشهدين بين يديه امين
کاش مي شد اشک را تهديد کرد مدت لبخند را تمديد کرد
کاش مي شد در ميان لحظه ها لحظه ي ديدار را نزديک کرد
آن که بي باده کند جان مرا مست کجاست ؟ آن که بيرون کنداز جان و دلم دست کجاست؟
آن که سوگند خورم جز به سر او نخورم آن که سوگند من و توبه ام اشگست کجاست
در کودکي خوانده بوديم” آن مرد درباران آمد”؛ غافل ازاينکه تاآن مردنيايد، باران نمي بارد
هنوزم انتظارو انتظار است هنوزم دل به “ســيــنـــه” بي قرار است
هنوزم خواب ميبينم به شبها همان مردي که بر اسبي سوار است
همان مردي که جمعه آيد روزي … و اين پايان خوب انتظار است
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات بر جان و دل صبور مهدي صلوات
تا امر فرج شود مهيا بفرست بهر فرج و ظهور مهدي صلوات
عزيز ديدنت را بهانه بسيار داريم اما بها نه
کلاس اول خوانديم ” آن مرد در باران آمد ” …
اکنون مي فهميم تا آن مرد نيايد باران نخواهد آمد …
اللهم عجل لوليک الفرج
خدايا !
آنچنان زمين گيرم نکن که هنگام ظهور مولا توان برخاستن نداشته باشم …
اللهم عجل لوليک الفرج
مهدي جان !
روا بود که گريبان ز حجر تو پاره کنم …
دلم هواي تو کرده بگو چه چاره کنم …
اللهم عجل لوليک الفرج
تا کسي رخ ننمايد ز کسي دل نبرد
دلبر ما دل ما برد و ز ما رخ ننمود
اللهم عجل لوليک الفرج
بي تو اي صاحب زمان
بي قرارم هر زمان
از غم هجر تو من دلخسته ام
همچو مرغي بال و پر بشکسته ام
اللهم عجل لوليک الفرج
ما معتقديم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسي تير خواهد زد
سوگند به هر چهارده آيه نور
سوگند به زخم هاي سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر مي گردد
مهدي به ميان شيعه برمي گردد
اللهم عجل لوليک الفرج
اگر تو نيايي سيلي ظالمان هميشه بر گونه مظلومان مي خورد و صداي ظالم همه جا به گوش مي رسد …
اللهم عجل لوليک الفرج
کامل بتاب و رخ بنما …
اگر تو ياري کني جسمم آرام مي گيرد…
پس فکري براي دل بي تابم کن …
اللهم عجل لوليک الفرج
فقط توئي که مي تواني داد عدالت سر دهي … چون تو زاييده حقي …
اللهم عجل لوليک الفرج
منبع:ویستا موب
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت دانلود رایگان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 159]