واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > انتظامی، حسین - به بهانه انتشار «کرشمه خسروانی» سیدمهدی شجاعی. سیدمهدی شجاعی البته ذوالفنون است. روزنامهنگار بوده است (روزنامه جمهوری اسلامی از ابتدا تا اوایل دهه 60 )، مجله تخصصی اداره کرده است (رشد جوان در دوره مدیریت او جلوه یافت)، مدیریت فرهنگی کرده است (معاونت هنری حوزه هنری دردوره هویتیابی، بالندگی و تاثیرگذاری و جریان سازیاش وعضویت موظف در هیات مدیره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)، انتشارات برگ که در سالهای پایانی دهه 60 و اوایل دهه 70 دوره درخشانی از خود به یادگار گذاشت، به همت او پای گرفت. همچنین مجله نیستان که در دو سه سال انتشار خود الگویی اصیل و درعین حال پرمخاطب ارائه داد و هنوز هیچ مجله فرهنگی ـ ادبی متعلق به نیروهای مذهبی نتوانسته جای آن را پر کند . در میان نویسندگان، کسی به تعداد او کتاب ندارد. متجاوز از یکصد عنوان رقم مدهوش کنندهای است؛ بهویژه آنکه بعضی کتابهای او به چاپ های چندم رسیدهاند و «کشتی پهلو گرفته»اش قریب سی چاپ را در کارنامه دارد و بعید است به این زودی ها لنگر اندازد . شجاعی در اکثر قالبهای ادبی ـ هنری طبعآزمایی کرده است، بلکه در بسیاری از آنها درخشیده است. تنوع قالبهای کاری او غبطهبرانگیز است: نمایشنامه، فیلمنامه، داستان کوتاه، شعر، رمان، مناجات، قطعه ادبی، ترجمه و حتی کارگردانی سوئیت سمفونی. ترجمههای دلنشین او از ادعیه و مناجات، هر صاحبدلی را تحت تاثیر قرار میدهد و خواننده جویای مفاهیم را به کرانههای این اقیانوس عمیق نزدیک میسازد. اولین فیلمهای کارگردان صاحب نام ایرانی (مجیدمجیدی) براساس فیلمنامههای او (و یا به صورت کار مشترک با کارگردان) بر پرده نقرهای افتاد و حتی فیلمهای مشهوری چون «همیشه پای یک زن در میان است» بر اساس داستانهای او ساخته شدهاند. اگر سازمان تبلیغات همت کند و فیلمنامه سریال یوسف را انتشار دهد، مردم به تفاوت آنچه امروز پخش میشود با یک متن فاخر پی میبرند و آرزو میکنند ای کاش سازمان صدا و سیما به سازنده سریال حاضر تکلیف میکرد لااقل فیلمنامه شجاعی را مطالعه کند تا عیار را دریابد. اقدام ابتکاری او در تلفیق متن، نمایش و موسیقی و خلق «سمفونی رسول عشق و امید» با همکاری چکناواریان در سال 86 که به نام نامی خاتم پیامبران (ص) نامگذاری شده بود، مشتاقان را به شور واداشت. اگرچه چهرههای ماندگار از میان استادان پیشکسوت و معمر انتخاب میشوند، به طوری که متوسط سنی این سرمایهها 67 سال است اما امسال او در رشته ادبی به عنوان چهره ماندگار معرفی شد، در حالیکه هنوز به پنجاه سالگی هم نرسیده است. شجاعی همیشه اقرار دارد که عنایت صدیقه طاهره سلام الله علیها و ائمه هدی علیهم السلام اجمعین مایه اصلی توفیقات اوست و البته شکر این نعمت، نعمتش افزون کرده است. شجاعی به رغم اکثر نویسندگان و هنرمندان، با آثار خود به محبوبیت نرسیده است. نویسندگان و هنرمندان زیادی را میشناسیم که در آثار خود دم از اخلاق میزنند و چون با آنها مواجه میشویم، آئین عملی آنها چیز دیگری را حکایت میکند، اما شخصیت و سلوک شجاعی، ترجمان آثارش است و همین سلوک خاص، مقام معشوقی به او بخشیده است؛ مقامی که طرف مقابل را وا میدارد که او را دوست بدارد، در حالیکه حتی دلیلش را نداند. «کرشمه خسروانی» یک اثر بیبدیل شیعی است و یکی از دلایلی که باعث میشود هر کس که این کتاب را به دست میگیرد، یک نفس تا آخرش برود از کمنظیری آن حکایت دارد. انتخاب هوشمندانه عناوین فصول و حتی نام کتاب با عالم موسیقی پیوند خورده است، اما این کرشمه اتفاقا در گوشهای از شور نواخته شده است؛ با ضربآهنگی محکم که البته فرود ندارد و شنونده را تا اوج محبت حسینی بالا میبرد و همانجا رهایش میکند. این اثر به طوری ظریف و غیر شعاری، فساد و نیرنگ حاکم بردستگاه اموی را به تصویر میکشد و عقدههای بدریه وخیبریه را واکاری میکند. در کرشمه خسروانی، زن ـ لااقل از زاویه دراماتیک ـ محور اصلی داستان است و با انتخاب در اولین صحنه، ضربه تاثیرگذار خود را به خواننده میزند. شجاعی به خوبی میداند اگر به سراغ زن میرود و حتی او را در مرکز قصه میگذارد، چگونه اسیرش نشود و اثر خود را با ادعای عاشقانه در خدمت وقاحتنگاری ادبی و ارضای حس جنسی جوانان نگذارد و تعالیم ظریف اخلاقی، انسانی و آموزههای دینی را مراد کند، بدون آنکه در دام شعارزدگیهای مرسوم و نچسب بیفتد. داستان کوتاه ماهجبین او از چنین الگوهایی است و تفاوت یک نویسنده مسلمان صاحب تکنیک را با نویسندگان مسلمان ولی بیتکنیک یا نویسندگان تکنیکی لائیک هویدا میسازد. شجاعی به تعهد اجتماعی نویسنده باور دارد، در عین حال که از سوسیالیسمزدگی مرسوم در این حوزه مبراست. فیلمنامههای بدوک و پدر و اکثر داستانهای کوتاه او متاثر از این نگاهاند. زمانی که مراسم چهرههای ماندگار از تلویزیون پخش میشد، نامهای با 3 امضا (علیرضا رضا داد، سید محمدرضا دربندی و من) تهیه و برای او ارسال شد. متن نامه را البته برادر نازنینم رضاداد نوشته بود. این نامه کوتاه از آنجا که یک تعارف یا بازی با الفاظ نبود و از دل برخاسته بود، به سرعت در حافظه نقش بست و ترجیح میدهم خاتمه این نوشته با آن مهر شود: «نه فقط امروز که فیروزه ماندگاری بر آسمان دست تو نقش بسته است، چهره ماندگار شدهای که از اولین کلماتی که در ستایش خاندان رسول، بر لوح قلب تو به نگارش درآمد، این ماندگاری آغاز گردید ... مفتخریم که جامه رفاقت بر تن داریم؛ اگر شایسته آن باشیم».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 323]