از دست خانواده شوهر چیکار کنم؟ : روانشناسی و مشاوره

واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام به همه دوستای خوبم
من ازتون سوال دارم لطفا راهنماییم کنین . هر کی هر چی میدونه بنویسه .
من یک سال و نیم میشه که ازدواج کردم .خانواده شوهرم یه جورین . اگه من و شوهرم بخایم تنهایی یه جایی بریم تا بفهمن فوری یکیشون آماده میشه که باهامون بیاد . ما جدا زندگی میکنیم . خانواده منم تو یه شهر دیگه هستن . هر وقت میخایم بریم به خانواده من یا فامیلای من سر بزنیم بعد از یک سال یا پدر شوهرم یا مادر شوهرم میخان بیان . تا حالا چند بار غیر مستقیم بهشون فهموندم که نمیشه اما بازم به روی خودشون نمیارنو میخان بیان . هر چی به شوهرم میگم بهشون بگه میگه من روم نمیشه نمیتونم بگم . نمیدونم چیکار کنم . خانواده من اصلا اینجوری نیستن تازه وقتی بفهمن زن و شوهر یه جای میخان برن دیگه اصلا نمیان اما خانواده شوهرم بر عکسن . چه طوری بهشون بفهمونم که نمیشه اونا دنبال ما راه بیفتنو بیان خونه خانوادم یا فامیلای من . یه بار منو شوهرم میخاستیم بریم خونه عموم باباشم گفت منم میام در صورتیکه اصلا با عموی من رابطه ای نداره . اصلا من و شوهرمو تنها نمیذارن .
هر وقتم که باهاشون یه جایی میریم به محض اینکه تو جمع منو شوهرم پنج دقیقه تنها میشیم فوری یا مادر شوهرم یا یکی از خواهر شوهرام میان پیشمون و نمیذارن ما تنهایی حرف بزنیم در حالیکه من و شوهرم خونه جدا داریم . یه بار داشتم با شوهرم تنهایی حرف میزدم یک دفعه برگشتم دیدم مادر شوهرمو خواهر شوهرم پشتم ایستادند .
بهم بگین باهاشون چه رفتاری کنم که هم درست باشه هم متوجه بشن ؟ کی راه حل داره ؟ کی تجربه داره و بلده ؟

سلام عزیزم..
ناراحت نباش اونا فقط میخوان خودشونو بهتون بچسبونن که یه وخ فک نکنی پسرشون ماله توه هاااااااااااااااا..نهههههههه مال اوناس..تو هیچ کاره ای...
وقتی داری حرف میزنی میاد میشینه پیشت اصلا نگاش نکن..اخمم نکن..حتی یه ذره خصوصی با شوهرت حرف بزن..طوری صحبت نکن که فکر کنه با این کار میتونه حرص تورو دربیاره.خیییییلی معمولی..مثلا داری حرف میزنی یهوکی میاد تو به شوهرت یه جوری حرف بزن که اون اصلا انگار نیست...
بعدم خانومی یه سوزن به خودمون یه جوالدوز به مردم..ببخشید خودمونی میگمااااا..ولی زیادی با شوهرت پچ پچ نمیکنی؟؟؟البته بیرون رفتن و ........بحثش جداست اما اینکه تو جمع میاااااااد پیشتون...
به نظر من بهتره یه بار که کوچیک ترین عضوشون مثلا خواهر شوهر کوچیک تره خواست بیاد بگو عزیزم خوشحال میشم از بودن با تو اما ترجیح میدیم که این بار خودمون تنهایی بریم بیرون...
نمیدونم کار درستیه یا نه اما اگه من بودم و یکی میومد کنارم به حرفام گوش کنه برمیگردم تو چشماش میگم جان عزیزم کاری داری..بعدم میگم اخه داشتم باشوهرم یه صحبت خصوصی میکردم دیدم الان تو این شرایط اومدی گفتم شاید کار خییییلی مهمی باهام داری که نزاشتی برای بعد...ولی شاید این کار درست نباشه

سلام . خود من تجربه شخصي ندارم. ولي يه زن عمو دارم كه خيلي رك و پوست كنده حرفشو ميزنه . فرداي عقدم خالم اينا ميخواستن برن آستارا خونشون .. عموم اينام ميخواستن برن آستارا برا گردش ... تو ماشين هم جا داشتن بابام به عموم گفت خب ميرين كبري خانم اينام باهاتون بيان .. يهو زن عموم گفت نه ما ميخوايم تفريحي بريم .. عمومم بنده خدا هيچي نتونست بگه. كاره زن عموم اون لحظه اصلا قشنگ نبود ولي چون دلش نميخواست راحت حرفشو زد . به نظر من اول با شوهرت مشورت كن اگه موافق باشه ازاين به بعد بهشون بگو ما بايد تنها بريم يا اينكه اصلا از قبل نگين كجا ميرين يهو بلند شين برين البته اگه شوهرت هم از اين وضع قلبا ناراحت باشه باهات همراه ميشه چون شما جدا زندگي ميكنيد لزومي نداره بهشون بگين . چند بار كه اينكارو بكنيد خودشون متوجه ميشن........

افرین گیگیل جون خیلی ام خوب گفتی استفاده کردم عزیزم مخصوصا چن خط اخرت گل گفتی
پری جون شمام میتونی به همسرت بگی اگه نمیتونه این جریانو درست کنه و شجاعتشو نداره پس این اجازه رو به شما بده که از حق خودت دفاع کنی و اون موقع که حرفی میزنی بهشون حمایتت کنه و یه وقت طرف خونوادشو نگیره

مادرشوهر من تنهاست و معمولا از سفر خوب استقبال میکنه . خواهرشوهر منم چون شوهرش اهل شهر دیگه ایه سالی یکی دوبار رو میرن اونجا و چون مادرشوهرم خیلی زن باسیاستی نیست و ادم رکیه و حرف اصلا تو دهنش بند نمیشه دخترش اصلا دلش نمیخواد که اون باهاشون همسفر بشه .
هرموقع تصمیم میگیرن برن سفر وقتی از شهر خارج شدن زنگ میزنن و خداحافظی میکنن و اطلاع میدن . شما هم همین کار رو بکنید چه دلیلی داره آدم همه جزییات زندگی و برنامه هاشو از قبل اعلام کنه ؟؟؟ مخصوصا که شما زندگی و خونه مستقل دارید .

گیگیل خانوم نوشته است:
سلام عزیزم..
ناراحت نباش اونا فقط میخوان خودشونو بهتون بچسبونن که یه وخ فک نکنی پسرشون ماله توه هاااااااااااااااا..نهههههههه مال اوناس..تو هیچ کاره ای...
وقتی داری حرف میزنی میاد میشینه پیشت اصلا نگاش نکن..اخمم نکن..حتی یه ذره خصوصی با شوهرت حرف بزن..طوری صحبت نکن که فکر کنه با این کار میتونه حرص تورو دربیاره.خیییییلی معمولی..مثلا داری حرف میزنی یهوکی میاد تو به شوهرت یه جوری حرف بزن که اون اصلا انگار نیست...
بعدم خانومی یه سوزن به خودمون یه جوالدوز به مردم..ببخشید خودمونی میگمااااا..ولی زیادی با شوهرت پچ پچ نمیکنی؟؟؟البته بیرون رفتن و ........بحثش جداست اما اینکه تو جمع میاااااااد پیشتون...
به نظر من بهتره یه بار که کوچیک ترین عضوشون مثلا خواهر شوهر کوچیک تره خواست بیاد بگو عزیزم خوشحال میشم از بودن با تو اما ترجیح میدیم که این بار خودمون تنهایی بریم بیرون...
نمیدونم کار درستیه یا نه اما اگه من بودم و یکی میومد کنارم به حرفام گوش کنه برمیگردم تو چشماش میگم جان عزیزم کاری داری..بعدم میگم اخه داشتم باشوهرم یه صحبت خصوصی میکردم دیدم الان تو این شرایط اومدی گفتم شاید کار خییییلی مهمی باهام داری که نزاشتی برای بعد...ولی شاید این کار درست نباشه

اتفاقا خیلی هم خوبه . چه معنی داره؟

پری جون معذرت میخوام ولی شما که جدا زندگی می کنی چرا باید گزارش بدی قراره کجا برین ٰ- با کی برین
مثل خواهر شوهر سارا جون عمل کن وقتی دور شدین خداحافظی کنید اونم نکردین نکردین
هیچ وقت از قبل برنامه هاتون رو به کسی نگین

ناراحت نشواین حرفو میزنم ولی مقصرشوهرتم هست ادم باپدرومادرش که رودرواسی نداره میتونه بهشون بگه .من اگه جایی پدرمادرشوهرم بخوان بیان جلوی اونا هیچی نمیگم ولی خونه که میام به شوهرم میگم اونم بااحترام براشون بهونه میاره

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]

[مشاهده در: www.ashpazonline.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 2962]