واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عاشقان این منزل جانان ماست
در زمانی به درازای تاریخ بشر، نیاز به پرستش پس از نیازهای طبیعی انسان مانند خوراک ، پوشاک و سرپناه مهم ترین نیاز آدمی بوده است . نیازی که او را از سطح گونه ای از گونه های جانوری بر می کشد و با ملکوت اعلا همنشین می کند ، او را جانشین خدا در زمین و مخاطب وحی الهی می سازد .نیاز به پرستش و نیایش نیازی است که از سر بی پناهی سر بر می دارد و در عطش و تشنه کامی می بالد، نیاز آدمی به دعا ناشی از تنهایی انسان در این کهکشان بی کران است که با نظم و قاعده بر گرد مدار خویش می گردند و هیچگاه ذهنشان به پرسشی خش بر نمی دارد و دلشان به تلنگری نمی شکند و هیچ غم ندارند که آیا در گردش بی پایانشان چشمی نظاره گر آنان هست یا نه ؟ و در این کهکشان پر نظم بی روح آدمی چه تنهاست و تا چه میزان تمام وجودش ندایی است و آشنایی را می خواند و به راستی این آشنا را جز در وجود پروردگاری که با همه وجود گوش است برای شنیدن و با همه هستی چشم است برای دیدن وسراسر مهر است برای عشق ورزیدن ، نمی یابد . از اینروست که بدو دل می بندد ، دردها را در خفا برای او واگویه می کند ، از تنهایی ها برای او می گرید و نیازها را تنها برای او و در گوش او به نجوا می گوید، و امید دارد که روزی در برابر تمام این ناله و افغان به نیم نگاهی نوازش بیند و گوش جانش به کلامی از صدای ملکوت پر شود و جانش وهمه ایمانش از یقین لبریز گردد. این ایمانی است که در تمام قرون با انسان آمده است چرا که انسان حتی در تاریکترین اعصار جهل و نادانی باز هم باور داشت که نمی توان در این کهکشان بی نهایت تنها بود ، نمی توان در این کره عظیم شگفت آور کسی از جنس آدمی نباشد تا به سخن از جان بر آمده اش پاسخ گوید ، از این روست که قدیمی ترین دست سازه های انسان بت گونه هایی هستند که انسان آن را به شکل امید ها وآرزوهای خویش بر آورده و بر پیشگاهش سجده می برده است . اگر چه این بتان خود گواهی بر گم گشتگی انسان بودند ولی آیا از حقیقتی نهفته در درون حکایت نمی کردند. ؟اینک ما اخلاف همان انسانیم از اعصار تاریک بر آمده ایم ، در عصر علم و تکنولوژی زندگی می کنیم ، از مواهب آن بهره مندیم ولی درونمان تهی تر از هر زمان دیگر در جستجوی وجودی است که بر او عاشق شویم ، به جان او را بخوانیم و به مهر پاسخ بشنویم و در بارگاه نیایش و دعا تنها گوینده نباشیم و زمانی رسد که ما نیز به شرف تکلیم شرافت یابیم و طرف خطاب خداوند گردیم چرا که " ما جز او به هیچ حبل المتینی دستاویز نداریم و هنوز بر سرایمان خویش ساده دلانه مانده ایم" تا " رب الناس " آنچنانکه در مصحف شریف بر انسان رها شده در رنج و به جان آمده از درد بشارت داده بر دعایمان شنوا باشد و بر رنجمان بینا ، و گوش دلمان رابه نوایی خوش بنوازد . خداوند در آیات کتاب مبین- سوره بقره آیه 189 - به بندگانش ( نه مومنان و برگزیدگان که تمام بندگان و نوع بشر ) بشارت می دهد : " واذا سالکعبادی عنی فانی قریباجیب دعوة الداع اذا دعانفلیستجیبوا لی و لیومنوا بی لعلهم یرشدون " و چون بندگانم درباره من از تو پرسش کنند(بگو)من نزدیکم و دعای دعاکننده را وقتی که مرا بخواننداجابت می کنم. پس به فرمانمن گردن نهند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند.در اینجا دعا و نیایش پیش شرط راه یافتن به شرف بندگی حق و هدایت است ، مسیری است که طی آن می توان به انسانیت و خلافت خدا در زمین دست یافت ، راهی که با آن می توان به راستی مسجود فرشتگان و تمام کائنات شد.نفس مستجاب آنکس راستکز خدا به جز خدا نجست و نخواست ....اوست نزدیک ورنه دوری توحاضر او بس که بی حضوری توگرنه راه تقرب او رفتیبا تو " انی قریب " کی گفتی ؟ (اوحدی مراغه ای – مثنوی جام جم )عطار آن عارف شوریده حال نیز در این معنا ، بارگاه حق را تنها منزلگاه آدمی می خواند و می سراید :طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماستزانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماستراه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیمآیت قل یا عبادی آمده در شان ماست ... ولی با استفاده از آیات قران کریم برای دعا شرایطی لازم است که در زیر به آن اشاره می کنیم :- دعا در خفا : آیه 55 سوره اعراف " ادعوا ربکم تضرعا و خفیه انه لا یحب المعتدین " (پروردگارتان را به زاری وپنهانبخوانید که او از حد درگذرندگان را دوست ندارد( بر پنهانی و به صدای آهسته خواندن خدا تاکید می کند .صائب تبریزی با استناد به این آیه چنین سروده است :اگر خدای جهان را سمیع می دانیمکن بلند برای خدا تلاوت را- اسماءالحسنی : آیه 180 سوره اعراف " ولله الأسماء الحسنی فادعوه بها و ذروالذین یلحدون فی اسمائه سیجزون ماکانوا یعملون " (وخدای را نام های نیکوست. پس او را با آنها بخوانید و کسانی را که در نام های کجروی می کنند واگذارید به زودی به جزای کار و کردار خویش می رسند ) تاکید می کند که خداوند را به نام نیکو بخوانیم ، ولی البته این امر منافی گفتگوی صمیمانه با خداوند نیست می توان با صمیمت یک دوست که در پیشگاه دوست بزرگوار خویش نشسته است با خدا سخن گفت .- خوف و رجاء : در آیه 56 سوره اعراف "و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها و ادعوه خوفا و طمعا ان رحمت الله قریب من المحسنین" ( در این سرزمین پس از اصلاحش فتنه و فسادمکنید و او را با بیم و امید بخوانید که رحمت الهی به نیکوکاران نزدیک است ) بر این مسئله تاکید فراوان رفته است که به هنگام دعا با حالتی همراه با امید و ترس خداوند را نیایش کنیم . صائب با اعجاز شعر چه خوش این معنا را بیان کرده است :میان خوف و رجا حالتی است عارف راکه خنده در دهن و گریه در گلو داردبا این پیش شرط هایی که قرآن کریم برای دعا قرار داده است می توان امیدوار بود که پاسخ خداوند در مقابل نیایش ، تضرع و استغاثه ما همان " اجیب دعوه الداع " خواهد بود.سعدی در آغاز بوستان چه خوش این آیه را به نظم آورده است :به نام خدایی که جان آفریدسخن گفتن اندر زبان آفریدخداوند بخشنده دستگیرکریم خطا بخش پوزش پذیر ...وگر خشم گیرد به کردار زشتچو بازآمدی ماجرا در نوشت ...فروماندگان را به رحمت قریبتضرع کنان را به دعوت مجیب ...مهر خداوند بر بندگانش در آیه ای دیگر از کلام الله مجید هویداست ، آیه 60 سوره غافر که می فرماید : "و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنمداخرین." (و پروردگارت گویدمرا به دعا بخوانید تا برایتان اجابت کنم بی گمان کسانی که از عبادت من استکبار می ورزند زودا که به خواری و زاری وارد دوزخ شوند(و مولوی در این باره در مثنوی عمیق خود می سراید :نیک بگر اندرین ای محتجب که دعا را بست حق در استجبدر لطف بیکران حضرت حق گفتنی ها بسیار و بیش و پیش از آن ، دل آدمی خود بر این مدعا گواه است . ما دراین بحر عمیق تنهاییم و جز به مدد انفاس الهی تاب و توانمان نیست . در این جنگل انبوه دود و آهن و آتش که هر بامداد زخمی نو بر پیکره بی توش و توان آدمی فرود می آید و هر شامگاه موجی از نا امیدی وجودش را فرا می گیرد ، یگانه ملجا و پناه همان است که به سر انگشت اعجازش و به مدد قدرت لا یزالش می توان به دمدن صبح امید ، دل خوش داشت .خدایا بر ما ، بر امت خاتم رسولانت نظری کن ، در روزعرفه ما پیروان محمد (ص) بنا به آیین به یادگار مانده از خلیل ات و بر گرد خانه ات ، در حرم امن ات گرد آمده ایم تا راهی از فرج به سوی ما بگشایی و دست ستم را که از آستین زر وزور و تزویر به در آمده است ریشه کن سازی . ما دراین جا گرد آمده ایم و دریا دریا اشک از دیدگان خود می فشانیم تا نظری بر ما بیفکنی و دعایمان را بشنوی و ما را پاسخ گویی . " ما را چه کسی یاری خواهد داد جز تو ای خداوند؟ هر چه داریم از توست. اما خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش. ما گدایان عوری بیش نیستیم در برابر پادشاهی تو. ما در ماهتاب تو شب سیاه ایم. جهان بی تو نیست. اما ما نیز بی کلام تو نخواهیم بود. ما را شگفت زده کن."
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 401]