واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: روزنامه نگاري در عصر وسايل مدرن ارتباطي
« نخستين روز بازگشت بمب در بغداد به خبرنگار AP خوش آمد گفت»
اين تيتر گزارشي بود كه رابرت اچ. ريد، خبرنگار اسوشيتد پرس، در روزهاي اشغال عراق، هنگام مواجهه با انفجارهاي حوالي هتل فلسطين بغداد، به دنيا ارسال كرد. او كه بعد از يك دوره مرخصي، به بغداد بازگشته بود تا دفتر AP را در طبقه پنجم هتل فلسطين راه اندازي كند، در همان بدو ورود، صداي انفجارهاي مهيبي را شنيد كه حتي پيكر هتل را هم به لرزه درآورده بود و اين گمان را تقويت مي كرد كه هتل محل استقرار خبرنگاران خارجي، هدف حمله انتحاريون قرار گرفته باشد. ريد صداي مهيب سومين انفجار را هم شنيد و درحاليكه با همكار عكاس خود، از طبقه پنجم به تالار هتل رسيده بود، گزارش خود را ادامه داد:« پس از گذشت چند دقيقه، سومين و مهيب ترين انفجار روي داد. يك تانكر حمل سيمان مملو از مواد منفجره سعي داشت از ديوار حفاظتي هتل عبور كند اما نتوانست و در همان حال منفجر شد.»
ريد در آن لحظه هاي حساس، تلفن همراه خود و همكارانش را براي ارسال گزارش هايش در كوتاه ترين زمان ممكن، به كار گرفت. گزارش هاي او، از مركز منطقه اي قاهره به لندن ارسال شد و پس از آن به وسيله سيستم ماهواره اي، به هزاران روزنامه، شبكه خبري و سايت اينترنتي رسيد.
رابرت اچ. ريد همان خبرنگاري است كه سال 1979، در روزهاي ملتهب پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، در تهران حضور داشت و اخبار انقلاب ايران را به سراسر جهان مخابره مي كرد. او هنگام فرار محمدرضا پهلوي از ايران، گزارش خود را اين چنين نوشت:
تهران، ايران (AP) : محمدرضا پهلوي، شاه ايران از سلطنت خود دست كشيد و در روز سه شنبه، با يك هواپيماي جت سلطنتي ايران را ترك كرد؛ سفري كه به احتمال زياد، بازگشتي را در پي ندارد. رفتن شاه، انفجار شادي و سرور را بين ميليون ها نفر ايراني در پي داشت. پرواز هواپيماي وي به معناي پايان دوهزارو پانصد سال استيلاي سلسله هاي پادشاهي در ايران بود.
ريد در آن روزهاي حساس، بطور مرتب خبرهاي خود را از تهران ارسال مي كرد اما روز 11 فوريه (23 بهمن 57) ناگهان با مشكل قطع همه خطوط تماس و ارسال خبر به خارج از ايران مواجه شد؛ در حاليكه تلفن هاي راه دور نيز مسدود شده بود. او و همكار ديگرش، تام كنت، تمامي شماره هاي تلكس AP را امتحان كردند تا بالاخره توانستند با دفتر توكيو، ارتباط برقرار كنند؛ اما بيم آن داشتند كه همكاران شان در ژاپن، خبر ارسالي آنها را جدي نگيرند و به مقصد نرسانند.
ريد در اين باره گفته است:« در تلاش بوديم با بخش بين المللي نيويورك تماس بگيريم كه ناگهان پرويز رائين، خبرنگار ارشد و ايراني AP به سرعت وارد اتاق تلكس شد و همچنان كه نفس نفس مي زد، گفت: تمام شد، تمام شد، همه تسليم امام خميني شدند! خبر رائين ترجمه شد. من و كنت به سرعت سيستم تلكس به توكيو را فعال كرديم و لحظه به لحظه كليد زنگ اخطار دستگاه تلكس را فشار مي داديم تا كارمندان دفتر توكيو متوجه اين خبر فوري شوند. حدس مي زديم كه دفتر توكيو به دريافت خبر اهميتي ندهد. از ترس اينكه خبر ارسالي ما به مقصد اصلي خود نرسد و يا با بن بست مواجه شود، ارسال خبر را قطع كرديم و مرتب كليد زنگ اخطار تلكس را فشار مي داديم. بعد يك پيام كوتاه بدين مضمون ارسال كرديم: آيا كسي اين پيام را دريافت كرده است؟ فورا پاسخ از ژاپن ارسال شد: بله، همه كاركنان دفتر آن را ديدند. »
از سال 1979 تا 2004 ميلادي، فاصله ميان حوادث تهران تا بغداد، ريد را به خبرنگاري حرفه اي و قابل اعتماد در سطح جهان تبديل كرد؛ فاصله اي كه نه فقط شاهد ارتقاي قابليت هاي حرفه اي ريد، كه دربرگيرنده انقلابي بزرگ در ارتباطات و وسايل ارتباطي نيز بود. عصر اطلاعات و فن آوري هاي آن، به همه خبرنگاران جهان امكان تازه اي براي سرعت بخشي مضاعف به روند ارسال خبر داد تا آنها دور از دلهره هاي گذشته و هميشگي خود براي داشتن يا نداشتن امكان ارتباطي، بتوانند عصر جديدي از ارسال سريع گزارش هاي خبري را زير سايه تكنولوژي هاي نوين تجريه كنند.
پيشرفت امكانات ماهواره اي، توسعه رايانه هاي شخصي، ظهور و گسترش اينترنت، و سرانجام، پيدايش و رونق تلفن هاي همراه و خطوط ماهواره اي موبايل، همگي مجموعه ارزشمندي از وسايل ارتباطي بود؛ وسايلي كه با ارتقا و تغيير شكل به سمت چندكاره شدن و در عين حال، كوچك و كوچك تر شدن، نه تنها بازوي قدرتمند خبرنگاران جهان شد، بلكه كم كم از تمامي كاربران خود، خبرنگاراني هرچند غيرحرفه اي ساخت تا در كنار حرفه اي ها، به ارسال گزارش هاي متني، عكسي، شنيداري و ديداري، و حتي گزارش هاي تلفيقي از همه اين امكانات، در كوتاه ترين زمان ممكن بپردازند.
روزنامه نگاري امروز، هم در سطح روزنامه نگاري سنتي (رسانه هاي چاپي، ديداري و شنيداري) و هم در سطح روزنامه نگاري آنلاين، به شدت دستخوش تغييرات وسايل ارتباطي قرار گرفته و ضمن رقابت جالبي كه ميان اين دو گروه رسانه ايجاد كرده، تغييرات قابل تاملي نيز در پرداختن به محتوا و شكل رسانه هاي سنتي ايجاد كرده است.
سوال اصلي من در اين مطلب، و دغدغه ام اين است: واقعا سهم روزنامه نگاران ايراني از تحولات سخت افزاري و نرم افزاري عصر اطلاعات، چقدر است؟ روزنامه نگاران ايراني چقدر توانسته اند خود را با دانش جديد در هر دو زمينه، هماهنگ كنند؟
اين سوال، هم متوجه خود روزنامه نگاران است و هم متوجه نهادهايي كه بايد حامي اين افراد باشند. به راستي روزنامه نگاران، به خصوص در رسانه هاي سنتي، چقدر انگيزه دروني دارند تا بطور خودانگيخته، با سخت افزارها و نرم افزارهاي لازم، آشنا شوند؟ و نهادهاي مرتبط هم چقدر توانسته اند امكانات لازم را براي برخورداري همه روزنامه نگاران، از وسايل جديد ارتباطي و دانش لازم براي كابرد هرچه بيشتر آن وسايل، فراهم سازند؟
جمعه 18 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]