تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن هرگاه سخن گويد ياد (خدا) مى كند و منافق هرگاه سخن گويد بيهوده گويى مى كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821191060




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سينما - وقتي ماجراجويان پير مي‌شوند


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سينما - وقتي ماجراجويان پير مي‌شوند


سينما - وقتي ماجراجويان پير مي‌شوند

رايان راتن/ ترجمه: يحيي نطنزي:سومين قسمت مجمموعه موميايي را بر خلاف دو قسمت قبلي كه كارگرداني اين فيلم‌ها را استيون سامرز بر عهده داشت، راب كوهن كارگرداني كرده است. او پيش از اين ساختن فيلم‌هاي اكشني مانند «استيلت» و «اژدها دل» را در كارنامه داشته است.

مطمئنا در توليد اين فيلم با چالش بزرگي مواجه بوديد چون علاوه بر اينكه مي‌بايست به عنوان كارگردان قسمت سوم پاسخگوي انتظارات معيني باشيد با حذف اسطوره «ايمهوتپ» به آنچه در دو فيلم اول و دوم ساخته شده بود پشت پا زديد.
داستان فيلم جديد با اساطير چيني ارتباط دارد كه البته از علاقه من به فرهنگ و اساطير چيني نشأت گرفته است. سال‌ها پيش و زماني كه مشغول كارگرداني «اژدها:‌ داستان بروس لي» بودم در چين زندگي مي‌كردم و در حال حاضر هم خانه‌اي در اندونزي دارم و تمام وقتم را دل آسيا مي‌گذرانم. وقتي تهيه‌كنندگان فيلمنامه اين فيلم را برايم فرستادند به آنها گفتم اگر مي‌خواهيد چيني‌ها در اين فيلم آدم‌هاي بامزه‌اي نشان داده شوند آدرس را اشتباهي آمده‌ايد. من عاشق فرهنگ چيني و آسيايي هستم و اگر پيشنهاد‌تان را قبول كنم به سراغ فيلمي مي‌روم كه نشان‌دهنده عشق حقيقي‌ام به فرهنگ چيني باشد. همين چندوقت پيش گزارشگري به من گفت «اينديانا جونز» جديد در همان مسيري گام برداشته كه «موميامي» رفته است. خنده‌دار است چون تصور مي‌كنم اين من هستم كه با انتخاب بستر داستاني جديد مسير «اينديانا جونز» را دنبال كرده‌ام.
در قسمت جديد «اينديانا جونز» شخصيت جديدي به عنوان پسر ايندي معرفي شد و در فيلم شما هم عينا همين اتفاق افتاده است. فكر مي‌كنيد چه رابطه‌ و تفاوتي ميان برندان فريزر و پسرش لوك فورد در فيلم شما و خانواده ايندي در «اينديانا جونز وجود دارد؟
اول اينكه الكس (لوك فورد) در اين فيلم هرگز شخصيتي كاريكاتوري ندارد و شخصيت واقعي و باهويتي است كه مقبره امپراطور را پيدا مي‌كند و ماجراهاي جديدي براي فيلم رقم مي‌زند. در حالي كه استيون (اسپيلبرگ) در «اينديانا جونز» شخصيتي ساخته و پرداخته بود كه هيچ تناسبي با شيا (لابوف) نداشت. طبيعتا وقتي از كسي مي‌خواهيد روي يك موتور هارلي ديويدسن بنشيند و اداي مارلون براندو در فيلم «وحشي» را دربياورد نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد شخصيت‌تان به اندازه مارلون براندو تماشاگران را تحت تأثير قرار دهيد. «اينديانا جونز و قلمرو جمجمه‌هاي بلورين» را ديده‌ام و مي‌دانم كه شباهت‌هايي ميان فيلم ما و فيلم آنها وجود دارد اما هنگام توليد فيلم نمي‌دانستيم آنها چه كار دارند مي‌كنند. با اين حال فكر مي‌كنم شيوه‌اي كه ما به كار گرفته‌ايم در لحن و انتخاب بازيگران با «اينديانا جونز» تفاوت دارد. در فيلم ما لوك با قد شش فوت و سه اينچي‌اش كمي از برندان بلند‌تر است. شوخي طبعي برندان در اين فيلم هم بيشتر تماشاگران را مي‌خنداند.
چگونه با اين همه جلوه‌هاي ويژه كنار آمديد؟
اولين فيلمي كه در آن از جلوه‌هاي ويژه استفاده كردم «قلب اژدها» بود. «روشنايي روز» هم جلوه‌هاي زيادي داشت. همينطور در«سريع و خشمگين»، «XXX». اما اين فيلم در اين زمينه بزرگ‌ترين تجربه‌ام است و 1000 جلوه ويژه در آن به كار برده‌ايم و در طراحي آنها از شيوه‌هاي به شدت پيچيده سه بعدي استفاده كرديم. الگوريتم‌هاي جديدي براي طراحي اين صحنه‌ها به كار برديم كه حسابي چالش‌برانگيز بودند.
در ميان دو فيلم قبلي هر كس علاقه‌مندي‌هاي خاص خودش را دارد...
از فيلم اول خوشم مي‌آيد چون همراه با نوعي اصالت بود؛ هنگام تماشايش احساس كردم فيلم سرزنده‌اي است كه تصويرسازي‌هايش فراموش نشدني هستند. فيلم دوم اما كمي اغراق شده بود و گرچه كيفيت بالايي نداشت اما به لحاظ اقتصادي فيلم موفقي شد. بعد از آن فيلم استوديو تحقيقات مفصلي درباره علاقه‌مندي‌هاي هواداران فيلم و تماشاگران ترتيب داد و به نكاتي رسيد كه بيشتر در فيلم اول وجود داشتند. آن نكات از اين قرار بودند: حضور برندان فريزر، جلوه‌هاي ويژه فوق‌العاده و حس شوخ‌طبعي هنگام كارگرداني فيلم جديد اين نكات را با جان و دل پذيرفتم البته حس شوخ‌طبعي من با سبك كاري استيون سامرز (كارگردان دو فيلم قبلي) تفاوت دارد.
پس با چنين توصيفاتي براي كارگراني اين فيلم فشار زيادي را تحمل كرديد.
خيلي زياد! اما به اين افتخار مي‌كنم كه هرگز از بودجه پيش‌بيني شده فراتر نرفتم و حتي با يك و نيم ميليون كمتر فيلم را آماده كردم كه معتقدم با فيلمبرداري پر دردسر در دو كشور و فعاليت در صحرا و دست و پنجه نرم كردن با مشكلات احتمالي كار بزرگي انجام داده‌ايم. استوديو 30 ميليون دلار بيشتر از آنچه هنگام عقد قرارداد گفته بود پرداخت كرد اما بودجه به تدريج بيشتر و بيشتر شد. درست است كه بودجه رفته رفته بيشتر مي‌شد اما در اين مواقع بايد نسبت به استوديو كه براي تمام شدن فيلم با شما كنار آمده است وفادار و مسوول باشيد. البته استدلال من براي صرف هزينه‌هاي اضافي اين بود كه «موميايي» از آنچه هنگام سرمايه‌گذاري اوليه مدنظر بوده است بهتر شده است.
كمي درباره ماريا (بلو) كه به جاي ريچل وايز ايفاگر نقش اِولين شده است صحبت مي‌كنيد؟
وقتي همكاري‌ام با اين پروژه قطعي شد بدون معطلي همراه با (آلفرد) گو و (مايلز) ميلار سه پيش‌نويس براي فيلمنامه نوشتم و بعد از آماده شدن فيلمنامه آن را براي برندان و ريچل فرستادم. بعد به وستپورت رفتم و با برندان ملاقات كردم كه بدون معطلي به توافق رسيديم. اما كارگزار ريچل با من تماس گرفت و گفت: «ريچل نقش مادر يك پسر 20 ساله را بازي نمي‌كند؛ به چين هم نمي‌آيد». من هم جواب دادم: «باشه! ظاهرا ريچل نمي‌خواد تو اين فيلم بازي كنه». به استوديو گفتم قصد ندارم طراحي فيلم را تغيير بدهم چون داستان اصلي اين فيلم درباره كشكمش ميان يك گاو نر جوان و يك گاو پير است (ريك و الكس) و الكس در بيشتر صحنه‌هاي اكشن نقشي كليدي بر عهده دارد. به آنها گفتم نمي‌خواهم مثل بعضي فيلم‌ها دست يك بچه 16 ساله تفنگ بدهم چون نتيجه چيز مسخره‌اي مي‌شود. خوشبخاته سران استوديو به من وفادار ماندند و وقتي پرسيدند چه كسي را براي نقش اِولين مناسب مي‌دانم به سراغ بازيگران زن آمريكايي رفتم چون تصور مي‌كردم آنها راحت‌تر مي‌توانند با لهجه شخصيت‌ راِولين كنار بيايند. هميشه جسارت ماريا بلو را ستايش كرده‌ام و با فرستادن فيلمنامه به كارگزارش پيشنهادم را مطرح كردم. طي يك تماس تلفني مشخص شد مي‌خواهد من را ببيند. از او پرسيدم چرا به شخصيت اولين در اين فيلمنامه علاقه‌مند شده است. جواب داد:‌ «بهت مي‌گم! وقتي براي اولين‌بار اينديانا جونز را ديدم تمام دوستان همجنس‌ام مي‌خواستند جاي كارن آلن باشند اما من حسرت موقعيت هريسون فورد را مي‌خوردم!».
هيچ وقت فكر نكردي كه مي‌شود در مرحله فيلمنامه اِولين را از داستان حذف كرد؟
با اين ايده بازي كردم و حتي به فكر استفاده از يك همسر جديد هم افتادم. اما زوجي كه در فيلم جديد مي‌بينيم 13 سال نسبت به فيلم قبلي پيرتر شده‌اند و به لحاظ تطابق زماني قابل توجيه هستند. اولين فيلم در سال 1925 مي‌گذشت،‌ دومين فيلم در سال 1933 و داستان فيلم جديد در سال 1946 تعريف مي‌شود. قسمت سوم ديگر درباره زوج جواني نيست كه وقتي همديگر را مي‌بينند چهره‌شان سرخ مي‌شود و در عوض پاي زندگي و مشكلات آن به داستان باز شده است. زوج اين داستان تجربيات دشواري را از سر گذرانده‌اند و مشكلات زندگي در سال‌هاي جنگ جهاني دوم را تجربه كرده‌اند. زن و مرد اين فيلم ناگهان از خواب بيدار مي‌شوند و مي‌فهمند كه نه خودشان را مي‌شناسند و نه پسرشان را به همين دليل تماشاگران در فيلم جديد بايد منتظر شخصيت‌هاي پيچيده‌تري نسبت به فيلم‌هاي قبلي باشند.
 پنجشنبه 17 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 579]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن