واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سياست - نارضايتي مردم سبب كاهش مشروعيت
سياست - نارضايتي مردم سبب كاهش مشروعيت
باران:نميدانم چه كسي ميگفت كه ايرانيان از وضع زندگي خود راضي هستند، هر چه هست مايه گذاشتن از «مردم» و سخن گفتن از زبان آنها كه كاري ندارد. اما واقعيت امر چيست؟ چه نشانههايي دليل بر رضايت مردم از وضع زندگي خود وجود دارد؟ اينها اساس پرسشهايي است كه با عليرضا علويتبار در ميان گذاشتهايم. علويتبار نيز از تجربه خود در پيمايش «ارزشها و نگرشهاي ايرانيان» گفته است؛ پيمايشي كه چند سال قبل و با اهداف متعددي انجام شد و معياري براي ارزيابي نگاه ايرانيان به مسائل و مشكلات معيشتي و سياسي به دست داد. اين گفتوگو را ميخوانيد.
ميزان رضايتمندي مردم از زندگي را چگونه ميتوان تشخيص داد و سنجيد؟ اصولا روشي براي اندازهگيري ميزان رضايت مردم از زندگي خودشان وجود دارد؟
يكي از روشهاي مرسوم براي اين كار، پيمايش است. به طور مثال، در ايران هم اين كار در زمان آقاي خاتمي دو بار تحت عنوان «ارزشها و نگرشهاي ايرانيان» انجام شد. در هر مورد هم فصلي مربوط به رضايت از زندگي وجود داشت. مثلا سوال شده بود، چقدر در زندگي احساس خوشبختي ميكنيد؟ به طور كلي ميزان رضايت شما از خانواده، وضع سلامت، وضع مسكن و شهر محل سكونتتان چقدر است؟ يا از اوضاع سياسي و اقتصادي كشور چقدر راضي هستيد؟ البته در مورد رضايت از شغل و ازدواج هم سوال شده بود. خاطرم هست كه در همان پيمايش وقتي پرسيده شدهبود تا چه اندازه از اوضاع سياسي كشور راضي هستيد، 37 درصد مردم پاسخ دادهبودند «كم»، 47 درصد گفتهبودند «تا حدودي» و 15 درصد گفتهبودند «زياد». درباره رضايت از اوضاع اقتصادي هم 70 درصد جواب دادهبودند «كم»، 25 درصد گفتهبودند «تا حدودي» و 5 درصد هم گفتهبودند «زياد». البته ميبينيم كه تعداد ناراضيان از اوضاع اقتصادي بيشتر از كساني است كه از اوضاع سياسي ناراضياند. يك نكته ديگر قابل ذكر هم اين كه ممكن است مردم از لحاظ شاخصهاي عيني وضع بهتري داشتهباشند، اما به دليل توقعات يا تحليلهاي مختلف، احساس رضايت كمتري كنند؛ يعني لزوما ديدگاه مردم، شاخص اندازهگيري شرايط عيني نيست. در كل، رضايت تركيبي از شرايط عيني و ذهني است.
اصولا جلب رضايت عوام مهمتر است يا جلب رضايت خواص؟ به اين معنا كه ممكن است در هر جامعهاي، حاكمان براي جلب رضايت مردم كارهاي مقطعي انجام بدهند، مثلا قدرت خريد مردم را در مقطعي افزايش دهند، اما از زيرساختها غافل شوند. چنين روشهايي هر چند نظر عامه را جلب ميكند، اما در نظر نخبگان عوامفريبي است. آيا چنين روشي براي جلب نظر مردم ممدوح است؟
البته كسي كه نياز را احساس ميكند، عامه مردم است. اما احساس نياز كردن به معني اين نيست كه درست هم آن را تحليل و ريشهيابي ميكند و ميتواند بين ارضاي كوتاهمدت و بلندمدت نيازها فرق بگذارد. نخبگان اگر بخواهند در آن خط مشي تاثير بگذارند، ضمن اينكه با مردم همدردي ميكنند و هدفشان رفع مشكلات است، لازم نيست كه دنبالهرو آنها هم باشند. به نظرم بايد بين اين دو سطح تفاوت قائل شد. در احصاي دردها و مشكلات بايد نظر عامه را معيار قرار داد، ولي در ريشهيابي و درمان و اولويتبندي بايد به نظر نخبگان توجه كرد، البته نخبگاني كه كارشان خطمشي گذاري و برنامهريزي باشد.
حال سوال من اين است، پارامترهايي كه رضايت مردم از زندگي را محك ميزند، آيا در جوامع و ميان مردمان كشورهاي توسعه يافته با كشورهاي جهان سوم فرق ميكند؟ يعني ممكن است مردم در كشوري اولويتهايي براي راضي بودن از زندگي داشتهباشند كه اين اولويتها در كشور ديگر متفاوت باشد؟
در پيمايش بزرگي كه تحت عنوان تحولات فرهنگي در كشورهاي توسعه يافته انجام شد، مشخص شد كه هر چه كشورها رفاه بيشتري داشته باشند، توجهشان به نيازهاي فرهنگي بيشتر است. در كشورهاي توسعه يافته چون نيازهاي اوليه تقريبا برآورده شده، بيشتر وقتي از نيازها سوال ميشود، توجه مردم به نيازهاي ثانويه معطوف است، اما در كشورهاي جهان سوم به نظر ميآيد كه نيازهاي اوليه هنوز برآورده نشده و مردم از اين نظر احساس كمبود ميكنند و كمتر به نيازهاي سطح بالا توجه ميكنند. به نظر ميآيد نيازهاي همه آدمها در همه جاي دنيا از يك ساختار كلي برخوردار است و سلسله مراتبي دارد. در واقع اين سلسله مراتب فرقي نميكند و آنچه وضعيت را متفاوت ميكند، امكانات موجود و ميزان رفاه عيني است.
شركت مردم در فراخوانهاي حكومتي چون انتخابات و رفراندومهاي درون حاكميت و نه آنهايي كه براي تغيير حكومت انجام ميشود، آيا معياري كلي براي رضايتمندي مردم از حاكمان ميتواند تلقي شود؟ آيا وقتي مردم در اين فراخوانها شركت ميكنند، يعني كه از حكومت و زندگي خود راضي هستند؟
به نظر من نميشود در اين مورد يك قاعده كلي داد. در كشورهاي رانتي - نفتي كه دولت يك درآمد مستقل از ماليات دارد، شركت در انتخابات گاهي اوقات نوعي تلاش براي بهرهمند شدن از امكانات عمومي و رفع نگراني از حذف شدن از چرخه توزيع امكانات عمومي است. در بعضي كشورها مشاركت در انتخابات نشاندهنده اين است كه اولا مردم نوعي اعتماد به نفس سياسي دارند و معتقدند كه ميتوانند روي سيستم تاثير بگذارند. اين البته در كشورهاي توسعه يافته رخ ميدهد. گاهي هم ممكن است مردم از حاكميت و نظام ناراضي باشند، ولي راه ديگري برايشان باقي نماندهباشد. آنها راههاي ديگري را كه از طريق آن ميتوانند تغييري ايجاد كنند، خيلي پر هزينه ميبينند و در واقع شركت در انتخابات و انتخاب جريانهاي دروني حاكميت تنها راه براي آنهاست. گاهي هم شركت در انتخابات نوعي انفعال را نشان ميدهد. در كشورهايي كه گرايشهاي توتاليتر دارند، گاهي شاهد شركت 90 درصد مردم در انتخابات هستيم، چون در اين كشورها مردم راهي ديگر ندارند و در واقع رژيم نه تنها مخالفت را نميپذيرد، بلكه بيتفاوتي را هم نميپذيرد و همواره خواهان حمايت فعال مردم است و طوري به مردم القا ميكند كه زندگيتان به شركت فعال وابسته است. به هر حال تحليلي كلي نميتوان از اين قضيه ارائه داد. خيلي وقتها شركت در انتخابات نشانه ترس و طمع است. وحشت از عواقب عدمشركت و طمع اينكه شركت در انتخابات ممكن است امكاناتي براي بهرهگيري فراهم كند.
ابتداي اين گفتوگو به عدمرضايت 70 درصد مردم از اوضاع اقتصادي در سالهاي گذشته اشاره كرديد. در حال حاضر سطح رضايت عامه مردم ايران را از زندگي چگونه ميبينيد؟
در زمينه اقتصادي كه به طور قطع رضايت مردم افزايش پيدا نكردهاست، چون عوامل اصلي نارضايتي مانند بيكاري، تورم و نابرابري هنوز بر سر جايش هست. به هر حال مردم متخصص نيستند و نميدانند بهرهوري پايين است يا اينكه رابطه ما با اقتصاد جهاني يك رابطه منفعلانه و ضعيف است. آنچه مردم متوجه ميشوند تورم، بيكاري و نبود عدالت است. به نظر من هيچ كدام از اين عوامل عيني بهتر نشدهاست. از طرف ديگر اين دولت درآمد نفتي استثنايي دارد و معادل 8 سال دولت خاتمي و 8 سال دولت هاشمي از اين راه درآمد داشتهاست. به علاوه شعارهايي هم داده و اين طور القا كرده كه ما ملت پولداري هستيم و دليل عقبافتادگي اقتصاديمان هم اين بوده كه يك عده پولها را ميخوردند يا با سوءنيت مانع از توزيع ثروت ملي ميان مردم ميشوند. در واقع، شعارهاي اين دولت و افزايش درآمد نفتي، سطح توقعات مردم را بالا بردهاست و از طرفي شاخصهاي عيني اقتصادي هم بدتر شده و اگر چه اندازهگيري خاصي نداريم، اما به صورت منطقي ميتوانيم بگوييم كه نارضايتي اقتصادي بيشتر شده است.
دوشنبه 14 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]