واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: روزنامهنگاري به سبك تنتن و ميلو - كاوه شجاعي
چه عاملي باعث شد حرفهاي را براي خودمان دست و پا كنيم؟ روياي جيبهاي پر پول؟ عشق به اعتبار؟ ترس از غرغرهاي مادرمان؟ يا خيالبافيهاي آخر شب دوران كودكي؟ جالب است كه شمار نهچندان انگشتشماري از ما شغلمان را به خاطر علاقه به يك شخصيت خيالي انتخاب ميكنيم. به خاطر قهرمان دوران كودكيمان. و تنتن، پسر خبرنگار، احتمالا قهرمان دوران كودكي برخي روزنامهنگاران و خيلي از غير روزنامهنگاران است. شبكه 4 راديو بيبيسي به مناسبت صدمين سالگرد تولد هرژه، خالق تنتن - كه هنگام نوشتن اولين كتاب تنتن در بخش اشتراك يك روزنامه مشغول به كار بود - برنامهاي را پخش كرد به اسم اين برنامه را مارك لاوسون ساخت؛ روزنامهنگاري كه از 11 سالگي شيفته تنتن بود.
111 ساله بودم كه تنتن را كشف كردم. معلم فرانسه، كه از بيتوجهي و شلوغكاريهاي ما خسته شده بود، كپيهايي از صفحات يك كتاب مصور را بينمان پخش كرد؛ كتابي بود از يك هنرمند بلژيكي، بهنام هرژه. كتاب باعث شد آرام و كنجكاو سرمان برود توي كاغذ، آن چند صفحه داستان پسري بود كه خبرنگار است، دنيا را ميگردد، دوست پيدا ميكند و زندگياش را در خطر مياندازد. البته پسر تنهايي دنيا را نميگشت. ميلو، سگ وفادارش هم هميشه همراهش بود، كاپيتان هادوك، دريانورد بددهن و بدبيني كه سريع عصباني ميشد، اكثرا با تنتن بود و البته يك پروفسور بيهوش و حواس هم در ماجراها حضور داشت به اسم تورنسل.
اما جذابتر از همه همان پسر خبرنگار بود كه با دفتر يادداشتش جهان را ميگشت. كتاب بر ماجرا و تعقيب و گريز بنا شده بود. پسرك يك ماجراجوي بزرگ بود، يك خبرنگار تمامعيار، كسي كه با فرهنگهاي ديگر دشمني نداشت.
بدون شك همين پسرك مو زرد بود كه باعث شد من روزنامهنگار شوم، اين رويا كه دنيا را بگردم، جاهاي بيگانه را ببينم، خطر كنم و به خاطرش حقوق هم بگيرم باعث شد كه روزنامهنگار شوم.
براي مدتي طولاني فكر ميكردم كه فقط من بودهام كه به خاطر تنتن روزنامهنگار شدهام. اما بعد فهميدم تعداد زيادي از حرفهايهاي حرفه ما هستند كه تنتن الگويشان بوده است.> اينها خاطرات مارك لاوسن، روزنامهنگار و سازنده برنامه راديويي است. لاونس ميگويد:
گاهي اوقات فيلمها و كتابها، روزنامهنگار را دوباره به كارش علاقهمند ميكند. مثل كه درباره وودوارد و برنستاين، دو روزنامهنگار واشنگتن پست، است كه ماجراي واترگيت را آفريدند و باعث سقوط ريچارد نيكسون رئيسجمهور آمريكا شدند و يا شخصيت خبرنگار خارجي ساخته و پرداخته نويسنده انگليسي، گراهام گرين.>
تنتن خبرنگار هست و خبرنگار نيست
چارلز مور، خبرنگار روزنامه ديلي تلگراف ميگويد: من را نسبت به روزنامهنگاري حساس كرد.
جالب اينجا است شغل روزنامهنگاري در ماجراهاي تنتن مهم هست و مهم نيست. او كار خودش را ميكند، مثل يك جهانگرد ماجراجو. ولي نكتهاي مهم وجود دارد؛ تنتن روزنامهنگار است، پس طرف آدم خوبهاست و دشمن شر. البته بايد قبول كنيم ماجراهاي تنتن از لحاظ اخلاقي زياد پيچيدگي ندارد. همه دوست داريم طرف حقيقت باشيم، مثل تنتن. البته او هم تابع شرايط بود.>
خود هرژه نويسنده تنتن در 1977 در يك مصاحبه با راديو بيبيسي گفت:
بهخاطر تنتن و نه پدرم
مايكل فار، روزنامهنگاري كه چندين كتاب درباره تنتن نوشته است، ميگويد:
من عاشق سفرهاي تنتن به كشورهاي مختلف شدم و خيلي خوششانس بودم كه همان اوايل در خبرگزاري رويترز استخدام شدم و آنها من را به كشورهاي تازه فرستادند. بعدها از طرف روزنامه ديلي تلگراف به آفريقا و روسيه هم رفتم، همان جاهايي كه تنتن رفته بود. حس خيلي خوبي بود. انگار پا جاي پاي تنتن ميگذاشتم. تنتن در غيرمحتملترين موقعيتها در غيرمحتملترين جاها حضور داشت، من هم همينطور. تنتن درگير شورشها و انقلابها ميشد... درست مثل ما خبرنگاران.
فرار از خانه به عشق تنتن
ماجراي نيك دنزيگر عكاس خبري هم جالب است. او بعد از خواندن تنتن تصميم گرفت جهانگرد شود:
فقط به خاطر يك كتاب
بعضي از ماجراهاي تنتن كاملا مستقيم بر انتخاب شغل بعضي از روزنامهنگاران تاثير داشتند: شايد بهترين مثال كتاب باشد كه زندگي ميشا گلني، خبرنگار بيبيسي، در بالكان را تغيير داد: من از بچگي تنتن ميخواندم، اما تنتن در دوران نوجواني همهچيز را به هم ريخت. وقتي را خواندم و در نقشه دنبال كشور سيلداوي گشتم و پيدايش نكردم، داشتم شاخ در ميآوردم. كمي بعد متوجه شدم كه هرژه تمام ماجرا را از خودش در آورده است، آن هم با چه جزئياتي. از مساحت و جمعيت كشور گرفته تا واحد پول و تاريخچه و نوع غذاها. آن موقع بود كه فهميدم بايد چيز بنويسم.
مردانه، تقريبا مردانه
در همين حال به نظر ميرسد عشق شديد به تنتن يك تجربه كاملا مردانه باشد. مثلا كيت آدي روزنامهنگاري است كه ميگويد حتي لاي كتابهاي تنتن را باز نكرده است. گلني هم تاكيد ميكند:
خبرنگار خوب، هميشه يك پسر است
جيمز كمرون، خبرنگار خارجي پرسابقه انگليسي ميگويد: كنجكاوي، انرژي و جواني مهمترين خصوصيت تنتن بود. اين يك نكته مهم است: خبرنگار خوب بايد هميشه يك پسر باشد و تنتن همچنان نماينده كامل اين جريان است.
او ادامه ميدهد: اما فراموش نكنيم كه يك روزنامهنگار تمامعيار بايد به يك توازن پيچيده برسد: يعني اين پسرگونگي مهم است، اما در كنار آن شكاكيت هم نياز است.
توهم تنتن
دنزيگر ميگويد:
ميشا گلني هم تاكيد ميكند: بايد پذيرفت كه تنتن خودش هم گاهي خودنما ميشود و اداي خوب بودن در ميآورد. او گاهي اوقات زيادي خوب است. قضاوتهاي اخلاقي سياه و سفيدي ميكند. هيچوقت سيگار يا چيزهاي ديگر دستش نميبينيم. حتي ميلو هم گاهي اوقات خطا ميكند، اما تنتن نه. او نقطهضعف ندارد.
گلني ادامه ميدهد: تنتن الفباي روزنامهنگاري را يادمان نميدهد. او هيچوقت در منطقه جنگي در بوسني گير نيفتاده؛ در جايي كه حتي تلفني هم در كار نيست. جالب اينجاست تنتن اصلا چيزي را يادداشت نميكند و حتي اگر چيزي را هم مينويسد، در كتاب اول، توسط سرويسهاي جاسوسي شوروي دزديده ميشود. شايد اگر تنتن حالا هم بود نميتوانست در بازار رسانهاي دوام بياورد؛ به خصوص با اينترنت و پادكست!
مايكل فار با اين حال معتقد است كه تنتن گاهي اوقات واقعا خبرنگار ميشود، اگر چه خيلي اوقات ديگر خبرنگاران با او مصاحبه ميكنند. او ميگويد:
نيك كوك، از هفتهنامه جدي كه يك مجله نظامي است، ميگويد: ميتوانم با اطمينان بگويم كه تمام كتابهاي تنتن را خواندهام، هركدام را دستكم 15 بار. من شيفته جزئيات كتابهاي تنتن هستم. مثلا هرژه در كتاب در 1950 سالها پيش از آنكه آرمسترانگ قدم بر ماه بگذارد، داستان پرجزئيات كاملي نوشته بود.
ديدار با هرژه آرام
هرژه، با نام اصلي ژرژ رمي، در سال 1907 به دنيا آمد. خودش در يكي از معدود دفعاتي كه تن به مصاحبه داد، گفت:
هرژه هميشه از مصاحبه با خبرنگاران سرباز ميزد، اما مايكل فار آنقدر خوششانس بود كه بتواند با او حرف بزند، آن هم زماني كه نويسنده مشهور 70 ساله بود:
البته مشكلاتي هم وجود داشت. مثلا چاپ در آمريكا ممنوع شد چرا كه هرژه، آفريقاييها را كمي خنگ نشان داده است و البته اروپاييها را باهوش.
فرداي تنتن
به نظر ميرسد تنتن هنوز هم زنده است و ماجراهايش در سراسر دنيا، به زبانهاي مختلف به فروش ميرسد. چندينبار كارتونهايي از ماجراهاي او ساختهاند و بازيهاي كامپيوتري با الهام از چند كتاب تنتن مثل ساخته شده است. در اين ميان استيون اسپيلبرگ به همراه پيتر جكسون از يكي دو ماه ديگر فيلمبرداري 3 فيلم از ماجراي تنتن را آغاز ميكنند كه فيلمنامهشان با الهام از 23 كتاب تنتن كه در سالهاي 1929 تا 1976 انتشار يافت، نوشته شده است.
شايد همين حضور تنتن است كه باعث ميشود روي گرينزليد در پايان برنامه به خيالپردازي روي بياورد:
تنتن شايد زياد حرفهاي نباشد و تندنويسي نداند، اما مصمم است و شور و شوق دارد. او ته و توي قضيهها را درميآورد و اين شايد مهمترين درس تنتن، قهرمان كودكيمان، به روزنامهنگاران باشد.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
چهارشنبه 2 مرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 84]